گروه فرهنگی: زندگی بشر، همواره رو به تکامل و توسعه مادی است. این پیشرفت ظاهری، در مسائل فرهنگی نیز، نقش آفرین است. صرف نظر از این که پیشرفت مادی بشر، دیدگاه های جدیدی را برای او به ارمغان می آورد، ابزار توسعه، خود لوازم و عوارضی دارد که باید در ترازوی فرهنگ صحیح قرار گیرد. اندیشمندان اسلامی معتقدند دین اسلام از پویایی و تحرک، برخوردار است و برای مسائل جدید نیز نسخه پیچیده است. استاد شهید مطهری نیز به نوبه خود این موضوع را بررسی کرده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم:
به گزارش بولتن نیوز، اشکال در مساله "اسلام و مقتضیات زمان" اشکال همزیستی و هماهنگی دو شیء است که در طبیعت خودشان بر ضد یکدیگرند؛ یکی از این دو در طبیعت خودش ثابت و لایتغیر است، و دیگری در طبیعت خودش متغیر و سیال و ناثابت است؛ اسلام به حکم این که دینی است نسخ ناپذیر، تغییرناپذیر و جاودانی است، و از طرف دیگر مقتضیات زمان به حکم این که در زمان قرار گرفته است و هرچه که در زمان قرار می گیرد- و از آن جمله مقتضیات و شرایط زندگی بشر- ناثابت و متغیر است و به یک حال باقی نمی ماند، (تغییر نمی پذیرد)، در این صورت دو چیز که یکی خاصیت ذاتی اش ثبات است و دیگری خاصیت ذاتی اش تغییر و تحول است، چگونه می توانند با یکدیگر همزیستی و هماهنگی داشته باشند؟ و بالاتر ( این که) آنکه ثابت است بخواهد هادی و راهنمای آن چیزی باشد که متغیر است! در حالی که این ثابت حتی نمی تواند پا به پای آن متحول باشد، چون حرکتی ندارد، چگونه می تواند راهنما و هادی آن باشد؟
اینجاست که طبعا این تضاد و تناقض در می گیرد؛ یا ثابت باید متغیر را هم شکل خودش بکند، یعنی زمان را متوقف کند و مانع تغییرات و تحولات زندگی بشر بشود، و یا باید که این متغیر آن ثابت را همرنگ و همشکل خودش بکند، یعنی دائما در آن، تغییرات، نسخها و اصلاحها و آرایشها و پیرایشهایی ایجاد کند؛ و هیچکدام از اینها واقعا هماهنگی و همزیستی نیست. این( بود) اشکال.
بیشتر بخوانید:
(در جواب) به طور اجمال می گوییم نه اسلام- که می گوییم ثابت است - به مفهوم مطلق ثابت است که هیچگونه تغییری در قوانینش وجود ندارد، و نه شرایط و مقتضیات زمان به این شکل است که غالبا تصور می شود که لازمه زمان این است که همه چیز تغییر کند؛ یعنی در اسلام عناصری ثابت و عناصری متغیر وجود دارد همچنانکه در زمان هم عناصری ثابت و عناصری متغیر (وجود دارد)؛ عناصری که باید ثابت بماند و عناصری که باید تغییر کند و آن تغییرات باید در کادر آن ثابت رخ دهد، و و اگر تغییراتی زمانی در کادر آن عناصر ثابت رخ بدهد، تغییرات زمان، پیشروی و تکامل است و اگر خارج از آن کادر ثابت صورت بگیرد، تغییر هست ولی تکامل نیست، بلکه انحراف و سقوط است.
ما - و هیچکس- زمان را معصوم نمی دانیم و تغییرات اجتماعی را دارای عصمت تلقی نمی کنیم، این جور نیست که هر جامعه ای خود به خود و به طور خودکار همیشه رو به پیشرفت و ترقی باشد؛ ما همیشه می گوییم" ترقی اجتماعها" و " انحطاط اجتماعها"؛ همین طور که ترقی اجتماعها در زمان صورت می گیرد، احساس اجتماعها هم در زمان صورت می گیرد، آن هم تغییری است که در متن زمان صورت می گیرد. پس معلوم می شود که زمان و جامعه در زمان ، دو گونه ممکن است تغییر بپذیرد؛ تغییرهایی که باید آنها را " ترقی" نامید و تغییرهایی که " انحطاط" و " سقوط" است.....پس ما یک مسیر ترقی داریم، یک کادری داریم که اگر اجتماع در آن کادر تغییر بکند، ترقی کرده است؛ جامعه یک مورد دارد که اگر در آن مدار حرکت کند ترقی است، ولی اگر در خارج آن مدار( حرکت کند) تنزل است......تغییر باید در یک مورد معین و مشخص و در یک جهت خاص صورت بگیرد تا ترقی باشد و الا ترقی نیست.
بنابراین از آن طرف اگر ما توانستیم ثابت کنیم که اسلام اصولی دارد که آن اصول ثابت است و تغییرناپذیر است ولی در اسلام جای تغییر هم دارد( توانسته ایم مساله " اسلام و مقتضیات زمان" را حل کنیم، و البته) معنای اینکه در قانون اسلام تغییر رخ بدهد، منحصر به نسخ نیست؛ آنچه که قطعا وجود ندارد، این است که قانون اسلام نسخ بشود.
همان طور که وضع قانون اسلام به وسیله ما نبوده است- الهی است- نسخش هم به وسیله بشر نمی تواند باشد. از جنبه الهی هم فرض این است که ضرورت دین اسلام است که این دین از طرف خدا منسوخ نخواهد شد... (اسلام و مقتضیات زمان، جلد دوم، علامه شهید مرتضی مطهری، صفحه۱۱،۱۲،۱۳،۱۴، انتشارات صدرا، ۱۳۷۰)
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com