1) امیرالمومنین ع فرمود: مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي
نه دروغ گفتم و نه به من دروغ گفته شد؛ نه گمراه شدم و نه کسی را به گمراهی کشاندم
نهجالبلاغه، حکمت 185
2) فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِم
نهجالبلاغه، خطبه 193 (در وصف متقین)
و اگر به آيهاى گذشتند كه تشويقى در آن است، آرزومندانه به جانبش میل کنند و جانهاشان از شوق به سمت آن برآيد كه گويى در مقابل ديدههاشان است؛
و اگر آيهاى را خواندند كه در آن بيم دادنى است، گوش دل خويش با تمام وجود بدان سپارند، گویی بانگِ برآمدن و فروشدن آتش دوزخ در بیخ گوششان است.
تدبر:
اگر باور کنیم که آنچه وعده داده شده، واقعی است (به ما دروغ نگفتهاند) دیگر ما هم دروغ نمیگوییم؛ اگر واقعا هدایت شویم و گمراه نشده باشیم، ما هم کسی را گمراه نمیکنیم. قرآن را وقتی میخوانیم، وعدهها و وعیدهایش را جدی میگیریم.
اگر این گونه نیستیم، باور نکردهایم آنچه را که حتما واقع می شود.
بقدری باور نکردن حقایق جدی زندگی برایمان عادی شده که خدا مجبور است چندتا قسم بخورد تا باور کنیم وعدههایش را.
در زندگی روزمرهمان، چه سخنانی را از چه کسانی قبول میکنیم و بر اساسش اقدام میکنیم و برای دیگران هم با اعتماد تمام نقل میکنیم؛ اما سخن خدا ... !!!
فرمود: توعدون (به شما وعده می دهند)، نه وعدتم (به شما وعده دادند)؛ مضارع است نه ماضی؛ یعنی همین الان هم دارند به ما وعده می دهند.
آیا میشنویم؟ آیا متوجه میشویم؟
قرآن می خوانیم؟ واقعا؟!
«وقوع» را به معنای «فرود آمدن و قرار پیدا کردن» دانستهاند (به پرندهای که فرود میآید «واقعٌ» میگویند)؛ گویی آنچه به ما وعده دادهاند بر روی سر ما میافتد و در تمامی اطراف ما مستقر میشود. راه گریزی از آن نداریم. مواظب این «وقوع» باشیم تا قیامت «ناگهان» بر سرمان خراب نشود.