کایت ما حکایت کسی است که از ابتدای عمرش در یک سوله زندگی کرده و بیرون نرفته است. در این سوله یک اتاق پر از چک پول 50000 تومانی بستهبندی شده به ما میدهند که با این هرکاری میخواهی بکن. ابتدا چکپولهای تمیز را کنار میگذاریم که وقتی گرسنه شدیم از آنها بخوریم!
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) هر روز یک آیه قران را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز پانزدهم فروردین به آیه 40 سوره غافر پرداخته شده و در آن آمده است:
سوره غافر(40) آیه 39 يَاقَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا مَتاعٌ وَ إِنَّ الآخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ
ترجمه: [مومن آلفرعون گفت: ] ای قوم من! اين زندگى دنيا فقط یک كالا است، و همانا آخرت است که سراى باقی ماندن و آرام گرفتن است.
حدیث:
امیرالمومنین ع فرمودند: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ وَ لَا تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ فَفِيهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَكَ قَالَ النَّاسُ مَا تَرَكَ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ مَا قَدَّمَ لِلَّهِ آبَاؤُكُمْ فَقَدِّمُوا بَعْضاً يَكُنْ لَكُمْ قَرْضاً وَ لَا تُخْلِفُوا كُلًّا فَيَكُونَ فَرْضاً عَلَيْكُم
نهج البلاغه، خطبه 203
ای مردم! دنيا فقط خانهی گذر است؛ و آخرت سراى قرار و آرامش است، پس از گذرگاه خود برای محل استقرار خود [توشه] برگیريد. و مدريد پردههایتان را نزد كسی كه از اسرار شما آگاه است، و بیرون آورید از دنيا دلهاتان را، پيش از آن كه برون رود از آن تنهاتان؛ که [فقط] برای آزمودن شما را وارد دنیا کردهاند و براى جز دنيا آفريدهاند. آدمى چون بميرد مردم گويند چه نهاد؟ و فرشتگان گويند چه پيش فرستاد؟ خدا پدرانتان را بيامرزاد! برخی [از آنچه دارید] را پیش فرستيد تا قرضی برای شما باشد (= در آن دنیا طلبکار باشید)؛ و همه را مگذاريد كه فرضی علیه شما (= واجبی برعهدهتان که ادا نکردهاید و باید پاسخگویش شوید) باشد.
تدبر:
شاید همه شناختی که درباره دنیا و آخرت باید داشته باشیم در همین دو جمله خلاصه شده است: دنیا کالا و سرمایه است، یعنی ابزاری برای معامله، نه آنچه برایش آفریده شدهایم؛ و خانه اصلی و محل نهایی آرام گرفتن و بهرهوری از سود سرمایهای است که در دنیا به ما داده بودند، آخرت است. مشکل ما این است که دنیا را خانه نهایی فرض میکنیم؛ نه کالایی که قرار است با آن خانه نهاییمان را بخریم و تجهیز کنیم.
تمثیل:
حکایت ما حکایت کسی است که از ابتدای عمرش در یک سوله زندگی کرده و بیرون نرفته است. در این سوله یک اتاق پر از چک پول 50000 تومانی بستهبندی شده به ما میدهند که با این هرکاری میخواهی بکن. ابتدا چکپولهای تمیز را کنار میگذاریم که وقتی گرسنه شدیم از آنها بخوریم! یکی هم به ما میگوید من بلدم با اینها برایتان تشک درست کنم که وقتی خسته شدید رویش بخوابید! بعد دهها بسته از آن را با نخ به هم میبندد که شبیه تشک میشود. ما که میخواهیم درست کند، نخ نداریم و به ازای ده بسته از آنها یک قرقره نخ از او میگیریم. آن فرد انواع تفریحات دیگر با آنها به ما یاد میدهد: چگونه آنها آتش بزنیم و خوشمان بیاید؛ چگونه با تکهتکه کردن آنها، کاردستی درست کنیم و ... .
فرد دیگری میآید و میگوید من از بیرون سوله برایتان خبر آوردم. با این کارهایتان این پولها را خراب نکنید، حیف است. میتوانید با اندکی از اینها غذاهای بسیار لذیذتر و تفریحات بسیار عالیتر و ... داشته باشید. با سالم نگه داشتن این پولها و معاوضه آن، به خیلی چیزها میتوانید برسید که به مخیلهتان هم خطور نمیکند. اگر هم قبول نمیکنید آن نردبان بزرگ را در کنار دیوار سوله بگذارید و از آن پنجره بالای سوله، بیرون را نگاه کنید ببینید بیرون اینجا چه خبرهای عظیمی هست.
عدهای از ما با خود میاندیشیم این یکی میخواهد سر ما کلاه بگذارد. میگوید نقد را رها کن دنبال نسیه برو! اگر خوردن و تفریح و تشک و ... بخواهیم، که همهاش را اینجا داریم.
عدهای میگویند: آنچه در بالای سوله، عکس است نه پنجره. بیخود زحمت نکشید و همینجا راحت روی زمین بخوابید و از همینجا آن عکس را تماشا کنید.
عدهای از ما با زحمت نردبان را جابجا می کنیم اما عمودیاش نمیکنیم؛ افقی روی آن راه میرویم و بعد میگوییم: دیدی دروغ گفت! این نردبان به درد رسیدن به پنجره نمیخورد.
و عدهای هم ...
آیه پریروز یادتان هست (آنان که کافر شدند و باور نکردند حقیقت را، کارهایشان گم شد)؟
نکند جوری زندگی کنیم که همه اعمالمان گم شود؟
نکند تا آخر عمرمان هیچوقت معراج (= نردبان) نماز را تا پله آخر بالا نرویم و به پنجره ملکوت سرک نکشیم و زمانی از این سوله بیرونمان ببرند که همه چکپولهای لحظات عمرمان تمام شده و با آن نه خانهای خریدهایم و نه توشه و غذایی!
پیامبران خدا هزاران پیام آوردند و باور نکردیم. اگر سخن موسی و سایر پیامبران خدا را قبول نمیکنیم بیاییم حداقل سخن مومنی که با اینکه در خاندان فرعون بود اما کافر نبود (حقیقت را انکار نکرد) را بشنویم که: «ای مردم! دنیا فقط کالا است؛ و خانه اصلی ما آخرت است.» (اگر حال داشتید بقیه سخنان او را هم در همین سوره غافر (= سوره مومن) بخوانید. از سر دلسوزی 5-6 آیه دیگر هم با ما حرف زده است)
آیا روزی میرسد که ما هم واقعا مومن شویم و این سخنان را باور کنیم؟
انشاءالله.