آرى، ولي نه آن گونه که در مخلوقات است؛ خشنودی و خشم[ی که در مخلوقات است] وضعیتی است که بر شخص وارد میشود و او را از حالی به حال دیگر درمیآورد؛ و این صفت مخلوقات عاجز و محتاج است در حالی که خداوند تبارک و تعالی، عزیز و رحیم است ...
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) هر روز یک آیه قران را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز بیست و هشتم فروردین به آیه 9 سوره شعراء پرداخته شده و در آن آمده است:
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزيزُ الرَّحيم
سوره شعراء (26) آیه 9
ترجمه:
و بدرستی که پروردگار تو قطعا تنها اوست که عزیز و رحیم است.
توضیح برخی لغات:
رب: برخی آن را به از باب «تربیت» دانستهاند که به معنای «شیءرا بتدریج در مسیر کمال نهایی خود پیش بردن» است (مفردات/336) ؛ التحقیق فی کلمات القرآن 4/18) و برخی آن را به معنای اصلاح شیء و قیام بر آن (معجم مقاییس اللغه 2/381) معرفی کرده و به همین جهت گفتهاند که به «مالک» و «خالق» و «صاحب»، رب گفته میشود.
رحیم: رحمن، صیغه مبالغه است، یعنی کسی که رحمتش فراگیر است؛ رحیم، صفت مشبهه است
یعنی کسی که رحمتش دائمی و همیشگی است؛ پس من به نام خدایی تبرک میجویم
که رحمتش فراگیر و همیشگی است بدین امید که کار مرا هم مشمول رحمت خود کند.
پس وقتی پشتوانه آن کار را خدای توانایی که رحمتش فراگیر و همیشگی است
قرار دادم خیالم راحت است که آن کار حتما به بهترین ثمر خواهد رسید، حتی
اگر در ظاهر گمان کنم که به ثمر نرسیده است. پس هیچگاه از انجام آن کار
پشیمان نخواهم شد.
عزیز: در انجام کارمان به خدایی اعتماد میکنیم که عزیز است. عزیز یعنی قویای که
بر همه غلبه می کند اما هیچگاه مغلوب واقع نمیشود. یعنی کسی را پشتوانه
کارت قرار بده که مطمئن باشی کم نمیآورد.
حدیث:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَمْرٍو الْفُقَيْمِيُّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فِي حَدِيثِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي أَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع ....
... قَالَ السَّائِلُ فَلَهُ رِضًى وَ سَخَطٌ؟
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَعَمْ وَ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى مَا يُوجَدُ فِي الْمَخْلُوقِينَ وَ ذَلِكَ أَنَّ الرِّضَا وَ السَّخَطَ دِخَالٌ يَدْخُلُ عَلَيْهِ فَيَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ وَ ذَلِكَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِينَ الْعَاجِزِينَ الْمُحْتَاجِينَ وَ هُوَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى شَيْءٍ مِمَّا خَلَقَ وَ خَلْقُهُ جَمِيعاً مُحْتَاجُونَ إِلَيْهِ وَ إِنَّمَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ وَ لَا سَبَبٍ اخْتِرَاعاً وَ ابْتِدَاعا. ...
التوحيد (للصدوق)، ص: 248
هشام بن حکم در روایت مفصلی حکایت زندیق (کافر)ی را نقل کرده که خدمت امام صادق ع آمده بود و سوالاتی میپرسید که یکی از سوالات او این است:
... سوال کرد: پس آیا خداوند خوشنودى و خشم دارد؟
فرمود: آرى، ولي نه آن گونه که در مخلوقات است؛ خشنودی و خشم[ی که در مخلوقات است] وضعیتی است که بر شخص وارد میشود و او را از حالی به حال دیگر درمیآورد؛ و این صفت مخلوقات عاجز و محتاج است در حالی که خداوند تبارک و تعالی، عزیز و رحیم است [یعنی:] که حاجتى به چيزى از چیزهایی که آفريده، ندارد بلکه مخلوقات او همگی بدو محتاجند و او اشیاء را بدون هیچ حاجت و سببی و کاملا به نحو ابداعی و بیسابقه آفرید. ...
تدبر:
در آیه با چهار عبارت («إن» ، «لـ» ، «ضمیر فصل: هو» و «الـ روی خبر») تاکید شده است که «رب» ما – یعنی کسی که قرار است ما را در مسیر کمال حقیقیمان جلو ببرد – هم شکستناپذیر است و هم بشدت مهربان نسبت به ما. اگر کسی چنین «رب»ی را به ربوبیت قبول کند، ذرهای توقف، ضرر، شکست، ویا بنبست برایش رخ میدهد؟ آیا عزتمندی و رحیمیت خدا را قبول داریم؟
آیا ما رشد و هستی و جوابگویی نیازهای واقعی خود را با «این تنها عزیز رحیم» گره زدهایم یا وابسته به اطلاعات و تواناییهای شخصی، پول، رفیق، شغل، مقام، و ... میدانیم؟ آیا ما عزیز و رحیم بودن (= کمک با رحمت تمام و بدون هیچ امکان شکست خوردنی) را از خدا انتظار داریم یا از گزینههای فوق؟ واقعا چه کسی را به عنوان «رب» خود قبول داریم؟
(از پیامبر اکرم ص نقل شده است که: «كُلُّ عِزٍّ لَيْسَ بِاللَّهِ فَهُوَ ذُل» هر عزتی که مستند به خدا نباشد ذلت است. مفردات راغب اصفهانی ص564)
در سوره شعرا، این آیه به همین صورت 9 بار تکرار شده است؛ تقریبا بعد از داستان هر پیامبری؛ و اتفاقا موضوع تمامی داستانها این است که پیامبری مردم خود را به خدا دعوت میکند؛ و در پایان هریک میفرماید «اکثر آن مردم ایمان نیاوردند» به نحوی که ممکن است ما گمان کنیم آن پیامبر موفق نشد و شکست خورد؛ و بلافاصله هربار این آیه میآید که بر روی عزت و شکستناپذیری خدا تاکید میشود. آیا تحلیل ما از شکست و موفقیت درست است؟
(مخصوصا قابل توجه کسانی که کار فرهنگی میکنند یا اقدامات فرهنگی دیگران را نقد میکنند: واقعا در چه صورت کار فرهنگی با شکست مواجه شده است؟)