عبارت «انزلناه الیک» صفت برای کتاب است؛ و در ترجمه فوق، «کتاب» را مانند اغلب مترجمان در جایگاه «خبر» قرار دادیم که مبتدایش محذوف شده است (گویی چنین بوده: «هذا کتاب ...»)، و «مبارک» خبر دوم قرار گرفته است.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) هر روز یک آیه قران را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز بیست و هفتم فروردین به آیه 29 سوره ص پرداخته شده و در آن آمده است:
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْباب
سوره ص (38) آیه 29
ترجمه:
کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم و در آن برکتی دائمی قرار داده شده؛ تا در آیاتش تدبر کنند و برای اینکه اهل خرد، متذکر گردند.
نکته نحوی:
عبارت «انزلناه الیک» صفت برای کتاب است؛ و در ترجمه فوق، «کتاب» را مانند اغلب مترجمان در جایگاه «خبر» قرار دادیم که مبتدایش محذوف شده است (گویی چنین بوده: «هذا کتاب ...»)، و «مبارک» خبر دوم قرار گرفته است.
حالت دیگر این است که «کتاب» را مبتدا قرار دهیم و آنگاه «مبارک» خبر برای آن میشود و ترجمه چنین میشود: «کتابی که به سوی تو نازل کردیم مبارک است تا ...»
توضیح برخی لغات:
مبارک: چون «اسم مفعول» است به معنای آن چیزی است که در آن برکت (= خیر فراوانی که در آن نوعی قداست – انتساب به خدا- لحاظ شده است) قرار داده شده (مفردات/119)؛ و چون از باب فاعل-یفاعل است دلالت بر استمرار و تداوم برکت دارد (التحقیق فی کلمات القرآن، 1/259)
تدبر: از ریشه «دبر» است که این ریشه به معنای «پشت» و «نهایت یک امر» است (در مقابل «جلو» و «دم دستی»). تدبیر یعنی عاقبت امر را دیدن و کار را دارای عاقبت و پشتوانه قرار دادن؛ و تدبر بر وزن تفعل است که دلالت بر مطاوعه (پذیرش و قبول) میکند؛ یعنی حصول آن تدبیر [برای ما]؛ که به زبان ساده میتوان گفت پی بردن به پشتپرده و اصل یک مطلب، و فهمیدن تدبیری که در آن نهفته است.
اولوالالباب: «لب» به مغز و پاک و خالص هرچیزی گفته میشود و به همین جهت به «عقل ناب»، «لب» گفته میشود و لذا اولوالالباب یعنی کسانی که صاحب اندیشه ناب باشند و اندیشهشان با اوهام و اشتباه و ... آمیخته نگردد.
حدیث:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمٍ الْفَرَّاءِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ لَا يَمُوتَ حَتَّى يَتَعَلَّمَ الْقُرْآنَ أَوْ يَكُونَ فِي تَعْلِيمِهِ.
اصول كافي، ج2، ص607
امام صادق ع فرمود:
سزاوار است که مومن نمیرد مگر اینکه قرآن را یاد گرفته باشد یا در حال یادگیری قرآن باشد.
وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ – قَالَ:
يُرَتِّلُونَ آيَاتِهِ وَ يَتَفَقَّهُونَ فِيهِ وَ يَعْمَلُونَ
بِأَحْكَامِهِ وَ يَرْجُونَ وَعْدَهُ وَ يَخَافُونَ وَعِيدَهُ وَ
يَعْتَبِرُونَ بِقِصَصِهِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِأَوَامِرِهِ وَ يَتَنَاهَوْنَ
عَنْ نَوَاهِيهِ مَا هُوَ وَ اللَّهِ حِفْظَ آيَاتِهِ وَ دَرْسَ حُرُوفِهِ
وَ تِلَاوَةَ سُوَرِهِ وَ دَرْسَ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ حَفِظُوا
حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ وَ إِنَّمَا تَدَبُّرُ آيَاتِهِ وَ
الْعَمَلُ بِأَحْكَامِهِ
إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج1، ص79
امام صادق ع درباره سخن خدا که: « الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» چنین فرمود:
[آنها]
آياتش را شمرده شمرده ميخوانند و در آن آيات عمیقا میاندیشند و به
احكامش عمل ميكنند و به وعدههايش امید میبندند و از وعيدش نگران میشوند
و از داستانهايش عبرت مىگيرند و دستوراتش را اطاعت ميكنند و از نهیهایش
پرهيز مىكنند. به خدا سوگند قرآن براى حفظ كردن آياتش و درس دادن حروفش و
تلاوت سورههايش و درس دادن یک جزء و دو جزئش نيست؛ حروفش را حفظ كردند
ولى حدودش را ضايع كردند؛ جز اين نيست كه [قرآن] براى این [آمده]است که در
آياتش تدبر و به احکامش عمل شود.
تدبر:
نزول قرآن همراه با برکت بوده است؛ پس نه انتقالش به پیامبر یک انتقال ساده اطلاعات است، و نه پیامبر اکرم ص تصرف شخصیای در آن کرده است.
این کتاب مبارک است؛ متبرک شده توسط خود خداست؛ در آن برکت قرار داده شده؛ پس بدان می توان تبرک جست؛ و البته تبرک جستن، فقط اقدامی مادی (بوسیدن و بالای سر گرفتن و ...) نیست؛ بلکه اصل تبرک جستن، چنانکه در ادامه آیه آمده، «تدبر» و «تذکر» به قرآن است؛ تا با درک معارف و جدی گرفتن تعالیم آن، برکت را به زندگیمان وارد کنیم؛ انشاءالله.
هدف از نزول قرآن، دو امر بوده: یکی تدبر (برای رسیدن به فهم جدید)، و دوم تذکر (برای خروج از غفلت و نسیان)؛ پس وقتی سراغ قرآن میرویم فقط برای «مطلب جدید» نباشد، خود «تذکر» هم موضوعیت دارد.
همه در آیاتش باید تدبر کنند؛ اما فقط از «اولوالالباب» (صاحبان عقل ناب) انتظار میرود که متذکر شوند [«لیدبروا» فاعلش همگان است؛ اما «لیتذکر» فاعلش «اولی الالباب» است]؛ پس عدهای که عقلشان با هوی و هوس آمیخته شده (فاسق و گناهکار)، ممکن است نهتنها متذکر و هدایت نشوند؛ بلکه با همین قرآن گمراه شوند (بقره/26).
عقل ناب داشتن، فقط به فهمیدن نیست؛ بلکه آنکه عقلش ناب باشد، تذکر را دریافت میکند. در نتیجه:
- آنقدر که برای متذکر شدن (خروج از غفلت)، نیاز به عقل ناب هست، برای فهمیدن نیاز نیست!
- اگر از تذکر (البته تذکر بحق) بدمان میآید در خالص و ناب بودن عقلمان شک کنیم (هوا و هوس با عقلمان مخلوط شده است)
عقل ناب، ویژگی انسانهایی است که بیشترین استفاده را از قرآن میکنند؛ پس در منطق قرآن، عقلورزی لازمه دینداری است؛ نه مزاحم آن.
«چون تعبیر «انزلنا» (در مقابل «نزّلنا») دلالت بر نزول دفعی (در مقابل «تدریجی») دارد، پس اقتضای تدبر و تذكر این است كه قرآن كريم به طور مجموع اعتبار شود، نه جدا جدا.» (المیزان 17/197) (ترجمه المیزان 17/300)
البته معنای این سخن آن نیست که نمیتوان در مورد تکتک آیات تدبر کرد، بلکه معنایش این است که تدبر در هر آیهای را نباید کاملا مستقل از آیات دیگر دانست زیرا قرآن کریم، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، و ... دارد؛ لذا باید در تدبر هر آیه توجه داشت که «معنای برداشت شده» با سایر آیات هماهنگ باشد و آیه دیگری آن برداشت را رد نکند.