گروه بین الملل: مصطفی مطهری*در یادداشت پیش رو که پیرامون مسئله ایران در دوران پسا مک کین نگاشته شده، نویسنده معتقد است:سناتور جان مک کین در مقام یک سیاستمدار، به اصول خشن نظامی همیشه وفادار بود. بطوریکه ماحصل این وفاداری به تهدید و خشونت در عرصه سیاست، او را به کهنه سرباز «جنگ طلب» سیاست واشنگتن شهره کرده بود. بدان معنا که وجود این مواضع تند مک کین درباره بسیاری از مسائل سیاست خارجی، چهرهای خاص (چهره ای جنگ طلب) از او در میان سیاستمداران آمریکایی درست کرده بود.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر می باشد:
این تعهد به برخورد نظامی با تهدیدات جهانی بر علیه منافع آمریکا از سوی مک کین تنها به حرف و شعار محدود نشد؛ بلکه نمود واقعی و ملموس آن را می توان در حمایت های سرسختانه او از حمله ایالات متحده آمریکا به افغانستان و عراق و اشغال این دو کشور دید. با این حال این رویکرد سیاسی به موضوعات جهانی از سوی مک کین به اینجا ختم نشد؛ بطوریکه مک کین در زمره حامیان حمله ناتو به لیبی (2011)، مداخله نظامی در سوریه و حمایت از گروه های مسلح سوری (2011) و برخورد شدید با روسیه در ارتباط با اکراین بود. به علاوه این که به موارد فوق باید مواضع خصمانه مک کین بر علیه ایران را اضافه کرد.
با این حال آنچه که در این یادداشت به دنبال بررسی آن هستیم بررسی موارد احتمالی از آینده سیاست راهبردی واشنگتن با ایران در دوره پسا مک کین تندرو و افراطی است.
قبل از هرچیز باید خاطر نشان کرد که مک کین همواره خواستار فشارهای اقتصادی و نظامی علیه ایران بود، و در ضدیت با مردم ایران بارها با سرکرده گروهک تروریستی «منافقین» دیدار و در تعدادی از نشستهای این گروهک حضور داشت و با آنها عکس های یادگاری نیز گرفته است. مک کین حتی در ماجرای انتقال آنها از لیبرتی به آلبانی در خیل افرادی بود که در این باره نقش پررنگی داشت. این مواضع افراط گرایانه و غالباً تخاصمی مککین نسبت به ایران بخشی از پازل ذهنی او برای تثبیت و برقرارسازی با قوام هژمونی آمریکا در سراسر جهان به بهانه جنگ و مبارزه با تروریسم بود که در اجرای آن اصرار ویژه ای داشت.
در واقع مک کین در ارتباط با موضوع ایران به مانند همه موارد مشابه و مورد مناقشه برای واشنگتن بر اهمیت استفاده از فشار و تهدیدات اقتصادی و بویژه نظامی تاکید داشت و دیپلماسی و مذاکره را در اولویت های بعدی قرار می داد.
در رابطه با ترامپ و مک کین نیز باید گفت آغاز بسترهای اختلافات میان ترامپ و مک کین از آنجا آغاز شد که ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی خود در «آریزونا» خدمات نظامی مک کین را زیر سوال برد و گفت که او یک قهرمان جنگ به شمار نمیرود زیرا در جریان جنگ ویتنام اسیر شده بود. و این موضع جنجالی ترامپ درباره گذشته نظامی گری مک کین، در گذر زمان و با ورود ترامپ به کاخ سفید به موردی مهم برای ایجاد اختلاف میان مک کین با دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهور ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. بطوریکه مک کین سیاست داخلی و خارجی ترامپ را سخفیانه و موجب تضعیف آمریکا قلمداد می کرد؛ بر این اساس بود که مک کین، ترامپ را در داخل متهم به ترویج نوعی «ملی گرایی ناپخته و ناخوشایند» کرده بود و معتقد بود ترامپ درصدد «تضعیف مطبوعات آزاد» و «انحراف از حاکمیت قانون» است؛ مک کین عرصه سیاست خارجی آمریکا را در دوره ترامپ به تبع عرصه داخلی فاقد استراتژی در خور تامل می دانست و معتقد بود ترامپ و رفتار های بین المللی وی در بستر سیاست خارجی کم خردانه و فاقد ارزش است. واکنش ترامپ نیز همواره به مباحث مطروحی از سوی مک کین دیده تحقیرآمیز بود، اما با این حال مدعی می شد که در مقطعی پاسخ مک کین را خواهد داد و این پاسخ ها زیبا نخواهند بود.
واقعیت امر این است که مک کین و ترامپ در بسیاری از موارد با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. و همین اختلاف نظرها موجب شد تا مک کین از وابستگان و نزدیکان خود بخواهد مانع حضور ترامپ در مراسم تدفین وی شوند و ترامپ نیز در مقام تلافی نه تنها از صدور بیانیه رسمی از سوی کاخ سفید درباره مرگ مک کین و در جهت تقدیر از وی خودداری کرد و بلکه تنها به یک پیام توییتری در این باره بسنده کرد.
با این توضیح اجمالی از وجود موارد اختلاف میان مک کین و ترامپ می توان اینگونه گفت که مک کین در روند سیاست خارجی کاخ سفید در دوران ترامپ تاثیرات چندانی نداشته است و حتی می توان گفت بی تاثیر بوده است. بطوریکه مک کین در این باره همواره به این موضوع اشاره کرده است که وی بین سیاست های ترامپ و آمریکا تمایز قائل می شود. از این رو می توان گفت با مرگ مک کین ما نباید شاهد تغییرات چندان ملموسی در استراتژی واشنگتن در قبال تهران باشیم. چرا که عمر سیاسی و فیزیکی جان مک کین، جمهوریخواه سنتی در شرایطی به پایان رسید که ترامپ و سیاست هایش در کانون انتقادات وی قرار داشت. با این باید یادآور شد اگرچه مرگ مک کین پیامدهای چندانی بر روند اجرای استراتژی های کاخ سفید در ارتباط با ایران نخواهد داشت، اما فضا و دامنه مانور ترامپ را برای کنش هایش را افزایش خواهد داد و انتظار می رود از پیش بیشتر شود؛ بدان معنا که با مرگ مک کین، یکی از منتقدین حزبی و ملی، محبوب و سرسخت ترامپ از سر راه وی حذف شده است. و این می تواند به ترامپ جسارت بیشتری برای آینده طرح های و برنامه های منطقه ای و بین المللی اش بدهد و او در این مسیر کمک ویژه ای بکند. بطوریکه این توانایی را به وی خواهد داد تا سیاست خارجی مداخلهجویانه مورد توجه مک کین و همفکران محدود وی را تحت الشعاع سیاست های مذاکره دوجانبه مورد حمایت خودش قرار دهد.
از این رو گروهی بر این باورند که با مرگ مک کین که شیفته و متعهد به استفاده آمریکا از قدرت نظامی در عرصه بین المللی بود، دوره سیاه جنون سیاسی در نحوه برخورد با تهدیدات خارجی در عرصه سیاست گذاری ها در ایالات متحده آمریکا به پایان رسیده است؛ اما با این حال باید یاد آور شد این تحلیل شاید در شکل کلان و در بلند مدت دقیق و درست باشد اما در شرایط فعلی نادرست و غیر علمی است؛ بطوریکه وقایع و روند سیاست خارجی آمریکا در مدت حضور ترامپ در کاخ سفید علیرغم نقدها و تخریب های مک کین گویای تفاوت ها و اختلافات در این باره، در استفاده از ابزارهای موجود در عرصه بین المللی است. بهر رو باید تاکید کرد که پیاده سازی مطالبات مطلوب کاخ سفید در عرصه سیاست خارجی بطورعام و درباره ایران بطور خاص در دوران پسا مک کین به مانند دوران حیات وی ادامه خواهد یافت.
به واقع اگر مک کین و دیدگاه افراط گرایانه وی درباره ایران را گزاره و متغیر اصلی راهبرد واشنگتن درباره ایران بدانیم، آن چنان ساده لوحانه خواهد بود که ما را از مسیر اصلی تحلیل رفتارهای واشنگتن درباره تهران دور خواهد کرد و ما را در دام های خودساخته ذهنی اسیر خواهد کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
"هرگاه که در محاصره فتنه ها قرار گرفتید به قرآن رجوع کنید" رسول اکرم-
اجبار در دین در طی چند نسل موجب رویگردانی مردم از نظام و نیز رویکردشان به دشمن بوده است یعنی اراده دشمن تا قلب نظام رسوخ کرده است و لذا با یک اشاره رئیس جمهور آمریکا بطرزی طلسم گونه کل ساختار اقتصادی و سیاسی نظام به سوی فروپاشی می رود. پس با رفع این جبر دینی میتوان حضور نامرئی دشمن را در بطن نظام دفع نمود. زیرا اکراه در دین راه نفوذ کفر و طاغوت در نفس جامعه است. اینست راز حیرانی دولت مردان در فهم این بحران.
آیا اینک می بینید که چرا کلام ترامپ در قلب نظام ما خلاقتر از کلام رئیس جمهور ایران است؟ اگر این معنا را دریابیم به شاه کلید حل همه بحرانهای موجود دست یافته ایم. و اینکه ملت و دولتی که همه بدبختیهای خودش را بسوی دشمنانش فرافکنی میکند در حقیقت دشمنانش را ناجی خود میسازد: "خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه این قوم نفس خودش را تغییر دهد." قرآن کریم- ما چهل سال است که مشغول اصلاح و نجات بیگانگان و دشمنان خود بوده ایم و اینک می بینیم که خود عین دشمنیم با خودمان. گوئی که برای نجات بیگانگان انقلاب کرده بودیم نه برای اصلاح خودمان. اینست راز این واژگونسالاری مهلکی که به آن دچاریم و لذا دشمن را دوست گرفته ایم و دوستان انقلاب را دشمن نموده ایم در حصرها و حبس ها و تبعیدها. آیا وقت آن نرسیده که در چهل سالگی انقلاب که سن عقل و کمال است به خود آییم و الفبای اسلام و قرآن را هجی کنیم تا ببینیم که از مسلمانی نه تنها هیچ نداریم که گویی خصم آنیم. وقت آنست که به آخرین وصیت دکتر شریعتی عمل کنیم یعنی رجعت به قرآن و تشخیص کفر و ایمان.
آنچه گفتیم بیان کل درد بود و تنها درمان قطعی آن. والسلام-
علی اکبر خانجانی
----------------------------- khanjany.net
برتر از جان
آن حقی که در انقلاب ۵۷ از نفس ناطقه مردم ایران قیام کرد حق آزادی بیان بود که آرمان مشترک همه افراد و گروه ها بود یعنی حق انسان بودن! و مردم ایران در آن قیام بر آستانه خلق جدید انسان قرار گرفتند که متأسفانه در همان نخستین سالها به دهها دلیل و بهانه مشروع و نامشروع این خلقت جدید سقط جنین شد و اینک یکبار دیگر مردم ایران نیازمند این حق شده اند که این حق یا به طریق مسالمت آمیز اعاده میگردد و یا بایستی در انتظار قیامتی باشیم که نشانه هایش از همه سو آشکار است و معلوم نیست که این کشور را به کجا میکشاند. زیرا حق آزادی بیان تنها و تنها حقی است که آدمی برایش از جان میگذرد زیرا سخن گفتن ذاتاً قدرتمندتر از جنبیدن است و لذا همه انقلابات چیزی جز قیام برای آزادی بیان نیستند. والسلام-
گفتاری از استاد علی اکبر خانجانی
khanjany.net