گروه بین الملل: مصطفی مطهری*در یادداشت پیش رو که پیرامون دیدار ترامپ و پوتین نگاشته شده، نویسنده معتقد است:واقعیت این است که هدف کاخ سفید از انتخاب روند مذکور در عرصه جهانی بعد از خروج از برجام، مذاکره با پیونگ یانگ و بالاخره برگزاری نشست دوجانبه با پوتین و حتی آمادگی برای گفتگو با تهران این است که به اروپائیان این پیام را ارسال کند که آمریکا در شرایط فعلی درصدد است تا به تنهایی و بدون حضور اروپائیان به کنش گری های خود ادامه دهد.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر می باشد:
اولین دیدار دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده آمریکا و ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در هلسینکی که در دوران جنگ سرد به پایتخت جهانی دیپلماسی شهره بود، این قابلیت را خواهد داشت که تحولات و تغییراتی را در عرصه بین المللی به وجود آورد. اگرچه فاصله معناداری میان منافع طرفین در مسیر و عرصه دست یابی به مطالبات، اهداف و برنامه ها وجود دارد.
در واقع اولین دیدار رسمی ترامپ با پوتین در هلسینکی در شرایطی برگزار شد، که قبلا این دو رئیس جمهور دو دیدار غیررسمی در حاشیه نشست G20 در آلمان در جولای سال گذشته و یک دیدار در حاشیه نشست سازمان همکاری آسیا -اقیانوسیه در نوامبر سال گذشته داشتند.
در ارتباط با نحوه نگرش دو کشور نسبت به فعالیت های یکدیگر باید گفت که رهیافت های راهبردی و محاسباتی از قدرت، دامنه و حدود کنش های طرفین آمریکایی – روسی در میدان های مهم منطقه ای و بین المللی عاملی برای حفظ مواضع و تقویت آنها با تدابیر خاص است؛ از این رو برگزاری نشست دوجانبه میان دو کشور با وجود رویکردهای تقابلی موجود میان آنها با هدف نزدیک سازی حداقلی سیاست ها و راهبردهای طرفین در عرصه های مد نظر انجام گرفته است.
باید توجه داشت که ایالات متحده آمریکا، در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ با طرح ایده "اول آمریکا"، تلاش کرد تا در برخی از زمینه ها مانند اقتصاد، "منافع ملی آمریکا" را تا حدودی محدود به مرزهای این کشور کند و "سواری مجانی" (که به نحوه تعامل ایالات متحده آمریکا با اتحادیه اروپا باز می گردد) که یکی از ویژگی های قدرت هژمون است، را کاهش دهد. در ذیل سیاست راهبردی مذکور در ایالات متحده آمریکا است که رویاروی های واشنگتن با اتحادیه اروپا هر روز ابعاد تازه تری به خود می گیرد؛ به عبارتی دیگر اینکه از آنجا که ترامپ سودای به زانو در آوردن اتحادیه اروپا و آسیمیله سازی آن را در سر می پروراند، روسیه گزینه خوبی است؛ بطوریکه از جمله مواردی که ترامپ و کاخ سفید را مجاب به برگزاری این نشست مستقیم و دوجانبه با پوتین کرد، روند دنبال سازی دیپلماسی جهانی آمریکا بدون توجه به جایگاه تاریخی اروپا با واشنگتن در عرصه بین المللی است که بعد از جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی به شکل شگفت انگیز و غیرقابل تصوری در خور تامل است.
واقعیت این است که هدف کاخ سفید از انتخاب روند مذکور در عرصه جهانی بعد از خروج از برجام، مذاکره با پیونگ یانگ و بالاخره برگزاری نشست دوجانبه با پوتین و حتی آمادگی برای گفتگو با تهران این است که به اروپائیان این پیام را ارسال کند که آمریکا در شرایط فعلی درصدد است تا به تنهایی و بدون حضور اروپائیان به کنش گری های خود ادامه دهد. از این رو تنها یک راه را پیش روی آنها قرار داده است یا در اراده واشنگتن باشند یا از قیمومیت سیاسی – حمایتی آمریکا خارج شوند؛ که در صورت انتخاب راه حل خروج، با توجه به ناتوانی های اتحادیه اروپا و کامل نبودن سازوکاری بازیگری آنها در عرصه جهانی و بین المللی، به مثابه فرا رسیدن مرگ سیاسی این اتحادیه منطقه ای با تمایلات ایفای نقش جهانی است. بطوریکه ترامپ حتی پیش از دیدار خود با پوتین، در پاسخ به این سوال که "مهمترین حریف جهانی شما در حال حاضر کیست؟"، پیش از این که از روسیه و چین نام ببرد، اتحادیه اروپا را نام برده بود. او گفته بود: "من به رهبران کشورهای اتحادیه اروپا احترام میگذارم ولی آنها در مسئله تجارت، واقعا از ما سوء استفاده کرده اند".
با این حال بررسی رویداد دیدار دوجانبه و رسمی ترامپ و پوتین از منظر دیگری نیز قابل تحلیل است؛ بطوریکه از زوایه این تحلیل ها، بیشتر به نقش و جایگاه رو به افزایش روسیه در عرصه جهانی و منطقه ای در چند ساله اخیر پرداخته می شود؛ عده ای از تحلیل گران و کارشناسان در این باره بر این باورند که سیاست مقاومت و راهبردهای اقدام متقابل مسکو بر علیه اهداف جهانی واشنگتن موجب شده است تا کاخ سفید را به پای نشست و گفتگو و رد و بدل کردن مطالبات طرفین از همدیگر در میدان منطقه ای و جهانی بکشاند.
با این حال فارغ ازهمه آنچه در قالب تحلیل دوگانه از بررسی این موضوع از منظر منافع واشنگتن و یا مسکو، نتیجه ای است که از آن انتظار می رود؛ اگر چه رسیدن به یک دیدگاه مشترک و تا حدودی نزدیک به هم در ارتباط با مسائل جهانی و منطقه ای دور از انتظار بوده و تقریباً دست نیافتنی است اما باید دانست که حرص و ولع سیاست مداری و کنشگری پوتین برای دستیابی به منافع بیشتر و کسب اعتبار هژمونیک جهانی، به اندازه ای است که قربانی کردن منافع کوچکتر و حتی همراهان خود در پای منافع بزرگتر را برای او سهل الوصول می کند. بطوریکه همین ویژگی ها سیاستمداری با ویژگی های ماکیاولیستی است که ولادمیر پوتین را به پوتین تمامیت خواه تبدیل کرده است.
*دکترای علوم سیاسی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com