گروه فرهنگ و هنر، سینما رسانه
است؛ یک رسانه بسیار تأثیرگذار. از زمان اختراع این رسانه تا امروز در مهد
تولد آن تحولاتی وسیع به وقوع پیوسته اما یک چیز در مورد آن ثابت بوده:
استفاده از این ابزار برای اهداف سلطهجویانه دنیای غرب.
پس از انتخابات سال 88 و آغاز کار دولت دهم، بیتردید رفتن
صفارهرندی از وزارت ارشاد اهمیتی دو چندان نسبت به آمدن چهرهای ناشناس چون محمدحسینی داشت. رفتنی که میدان را برای منتقدان درونگفتمانی او بهویژه در عرصۀ
سینما بازکرد و تیم شمقدری در گام نخست دوستان دیرین خود را از گوشۀ عزلت به
جریان اصلی سینما فراخواند و در ادامه راه، عملکردی از خود نشان داد که تداعیکننده
تسویه حساب بود. حرکات و تصمیمات این مدیریت بر مبنای سیاستگذاری اصولی و درازمدت
نبود و به نظر میرسید بیشتر در پی اعمال سلیقهها و برداشتهای خاص خود از مقولۀ
سینما و آن هم در چهارچوب مدعیات ارزشی است. به همین دلیل در این سالها میبینیم
که محتوای فیلمهای تولید شده نه تنها سنخیتی با ارزشها و آرمانهای انقلاب و
نظام ندارند، بلکه در آن ها مضامینی گنجانده میشود که درست درجهت دیدگاههای
متساهلانه و متسامحانه گروه مهاجرانی است. بررسی محتوای این فیلمها که هرسال هم
میزان اعتراض ها به آن ها بیش از گذشته میشود، حاکی از رخنه شدید جریانهای ضدارزشی
در سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی است و به نوعی میتوان گفت منافذی که در دهۀ
60 برای ورود این جریانها بازمانده و یا تعمداً توسط برخی مسئولان باز گذاشته
شده بود، امروز کارکرد خود را به خوبی نشان میدهد و رخنهکنندگان گسترش دیدگاهها
و ملاکهای فرهنگ غیربومی و غیراسلامی را دنبال میکنند، آن هم با جدیت و با فراغ
بال کامل. زیرا میبینند که در مدیریت سینمای کشور نگاههای ژرف و دورنگر وجودندارد و سیاستهای کلان سینمایی فراموش شده و به روز نشدهاند و دیگر کسی همچون
شهیدآوینی نیست که به ریشه جریانات انحرافی در سینما و هنر ایران اسلامی بزند و
آن ها را افشا کند. به راستی واقعیت دردناک امروز سینمای ایران آن است که تفکر آوینی
و امثال او در این عرصه تبدیل به جریان نشدند در حالی که تفکرات ضدرازشی خود را به
جریان غالب در سینما تبدیل کردهاند.
خانوادۀ سینمای ایران در دهۀ 80 گرما و سرما را توامان تجربه کرد، گرمایی که به یمن درخشش پدیدهها و نوابغ اعضای خانواده نصیبش شد و سرمایی که غالباً حاصل نامهربانیها مهمانانش بود. اگر بخواهیم وضعیت اصناف 29گانۀ سینمای ایران را که در این دهه هویتی مشخصتر و شاکلهمندتر نسبت به دهههای گذشته پیدا کردهاند، موردارزیابی قراردهیم به فضایی مبسوطتر نیاز خواهیم داشت.
با این وجود آغاز دهۀ 80 جمعیت تازه نفسی را به جمع
کارگردانان و فیلمسازان سینمای ایران اضافه کرد که بعد از گذشت یک دهه و بررسی
خروجی فیلمسازان دهۀ هشتادی میتوان امیدوار بود که با وجود همه پستی و بلندیهای
سینما در دهۀ 80 جای امیدواری است که این خانواده هنوز میتواند نیروهای خوش فکر
و علاقمند جامعهاش را به خود جذب کند و درکنار حفظ کردن چرخه تولیدش این اتفاق
را بهروز هم کند. اما نمیتوان ناگفته گذاشت که این جمعیت از مشکلات عدیدهای رنج
میبرد که یکی از آن ها فقدان دانش کافی و باور به فرهنگ و هویت ملّی است. بسیاری از
فعالان سینمای ایران دچار کمدانشی هستند و نمیتوانند به تحلیل وضعیت خود و جهان
پیرامون خود بپردزند.
البته نمیتوان انتظار داشت که آن ها افرادی متفاوت از محیط پیرامونشان باشند، اما فعالیت در عرصۀ هنر مسستلزم نوعی هوشمندی است. برای مثال در فعالیتهای هنری هنرمندان غربی کمتر میتوان موردی را سراغ گرفت که هنرمند علیه هویت ملّی خودش و جامعهاش موضع گرفته و اثری را با چنین رویکردی تولید و عرضه کند. اما در میان فعالان سینمای ایران به راحتی از این موارد میتوان یافت. علّت اصلی این امر هم ضعف خودباوری و تربیت نادرست هنرمنداست که خود از مسائل عرصۀ فرهنگ و هنر در ایران به شمار میآید.
گذشته از این بروز تقابلهای جدی میان صنوف سینمایی و مدیریت سینمایی هم در این میان قابل توجه و تعمق است و این پرسش پیش میآید که این تقابلهای بر چه مبنایی شگل میگیرد و نتیجه آن چیست؟
بازخوانی و مرور فعالیتهای صنفی سینماگران اندکی سمت سوی این بخش از نوشته را به سمت تحلیل سیاستگذاریها میبرد که قصد این متن نیست، اما تکیۀ اهالی سینما بر این هویت مشترک در دهۀ 80 به گونهای بوده است که به هیچوجه نمیتوان از تأثیرگذاری آن برسینمای ایران چشمپوشی کرد. کافی است نگاهی بر دورههای مختلف جشن خانۀ سینما بیندازید. جشنی که در قیاس با جشنوارۀ فیلم فجر گام به گام هویت مشخصتری پیداکرده و هرساله به داوری و ارزیابی تولیدات سالانۀ سینمای ایران میپردازد. اما درعین حال یکی از همان منافذی است که جریانهای ضدارزشی از طریق آن خود را وارد فضای سینمای کشور کرده و به تدریج بر آن غلبه پیدا میکنند.
خانۀ سینما به دلیل هویت صنفی، آبستن تحولات دیگری نیز در جغرافیای سینمای ایران بوده است. درست در میانه دهۀ 80 و در دوران ریاست سیّدضیاءهاشمی بود که نخستین جرقۀ اختلافات میان تهیهکنندگان سینما زده شد. جرقهای که آتش اختلافی مهارنشدنی را به دنبال داشت و تشتت میان تهیهکنندگان سینمای ایران را نقل محافل رسمی و غیررسمی کرد. حال بماند که ماحصل این تفکیکها به تشکیل صنف «اتحادیه تهیهکنندگان» سینمای ایران انجامیده است.
درکنار این تحولات صنفی، اما سینماگران ایرانی بضاعت اندکی در تولید آثار قابل اعتنا از خود نشان دادهاند. ژانرهای سینمایی در این سالها بسیار محدود بوده و موضوعات مورد استفاده از ژانرها هم محدودتر؛ و این یعنی تنزل اندیشه سینمایی در میان سینماگران.
در نیمۀ دوم دهۀ 80 با هجوم طنزهای مبتذل مبتنی بر شوخیهای جنسی به سینماهای مواجه میشویم که نمونههای آن را در سینمای دوران اصلاحات و ماقبل آن کمتر میدیدیم. فیلمهایی چون «چهارچنگولی» ساختۀ سعید سهیلی، «چپ دست» فیلمی از آرش معیریان و... با طنزهای سخیف و روایتهای کپیبرداری شده از فیلمهای دست چندم هالیوودی تولید و نمایش داده میشوند.
بحث آثار سینمایی سینماگران در دهۀ 80 بحث مطولی است و نیازمند تحلیل محتوا که خود مستلزم در اختیار داشتن آمار مختلف است. در یک برداشت کلّی از آثار این دوره میتوان گفت که اوایل دهۀ با غلبه رویکردها فمینیستی در آثار سینمایی شروع شد(مانند فیلمهای «قرمز» و «صورتی» فریدون جیرانی و برخی آثار سینماگران زن) و با فیلمهای مبتذل کمدی و درام ادامه پیدا کرد و در میانه آن برخی فیلمهای جنجالی مانند «مارمولک» اثر کمال تبریزی و «اخراجیها» به کارگردانی مسعود ده نمکی نمایش داده شد و در پایان هم به فیلمهای هندی-هالیوودی ختم گردید. در این فیلمها ارزشهای اسلامی و انقلابی نادیده و حتی به سخره گرفته شد.
در این سالها سنت و هویت ملّی مورد هجوم جمعی از سینماگران قرارگرفت که تنها هدفشان یا فتح گیشه بود یا عقدهگشایی علیه معیارها و موازین اسلامی. حاشیههای این سینما هم در این سالها بسیار زیادشد و برخی بازیگران زن با خروج از کشور در خارج به جوسازی علیه وضعیت فرهنگی داخل ایران نمودند.
به طور کلی در دهۀ 80 در سینمای ایران چندان اثری از جریان ممتد نمیتوان یافت و کمتر فیلمی تولید شد که با قدرت و تسلط کافی به تبلیغ ارزشهای دینی و گفتمان مسلط نظام پرداخته باشد. اغلب فیلمها در گفتار و تصاویرشان خلاف این گفتمان حرکت کردند. این دهه با فیلم «سگکشی» بهرام بیضایی آغازشد که فیلمی فمینیستی بود و در انتها نیز به فیلمهایی همچون «سلام بر عشق» به کارگردانی اصغر نعیمی، تهیهکنندگی عبدالله علیخانی و محمدحسین فرحبخش و نویسندگی حسن انصاریان که یادآور فیلمی با همین نام به کارگردانی عزیزاله بهادری و نویسندگی سیروس الوند بود و کمدیهای بیمحتوایی از این دست رسید.
جدول زیر که بر اساس اطلاعات استخراج شده از جداول اکران در سالهای دهۀ 80 تهیه شده است به خوبی نشان دهنده سیر نامناسب تولیدفیلم در کشور در این دهه بوده و ثقل کار در ژانرهای درام و کمدی را نشان میدهد. فیلمهای با موضوعات تاریخی و معناگرا و دفاع مقدس روی هم در این دهه چیزی کمتر از 6 درصد را شامل میشدهاند. اگر تحقیقی مبتنی بر روش تحلیل محتوا روی فیلمهای این دهه انجام گیرد، قطعاً زوایا و اطلاعات دقیقتری دربارۀ انحراف سینما به سمت بازنمایی و ترویج ناهنجاریهای فرهنگی را نشان خواهد داد.
ردیف |
گونه (ژانر) |
تعداد |
درصد |
||
1 |
اجتماعی |
1 |
26/0 |
||
2 |
تاریخی |
2 |
53/0 |
||
3 |
تاریخی مذهبی |
4 |
05/1 |
||
4 |
تخیلی فانتزی |
2 |
53/0 |
||
5 |
جنایی پلیسی |
13 |
43/3 |
||
6 |
حادثهای هیجانی |
26 |
86/6 |
||
7 |
درام و ملودرام |
104 |
44/27 |
||
8 |
دفاع مقدس |
12 |
17/3 |
||
9 |
کمدی |
79 |
84/20 |
||
10 |
کودک و نوجوان |
14 |
69/3 |
||
11 |
مستند |
1 |
26/0 |
||
12 |
معمایی |
1 |
29/0 |
||
13 |
معناگرا |
4 |
05/1 |
||
14 |
وحشت |
4 |
05/1 |
||
15 |
هنری جشنوارهای |
11 |
90/2 |
||
16 |
سایر |
101 |
65/26 |
||
جمع |
379 |
100 |
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com