سینمای ایران ابتدا در دهۀ 30 تلاشهایی ناموفق برای حضور
در عرصههای بینالمللی داشت. اما پس از آن دوره ناموفق، در دهۀ70 کم کم
سینمای ایران در دنیا شناخته میشود. غرب و اروپا که اطلاع چندانی از مسائل داخلی
ایران ندارند، نگاهشان به سینمای ایران از سریافتن کشفی جدید است. در این کشف و
شهود نیز رسیدن به این نقطه که سینمای ایران درتلاش برای کنارآمدن با موانع
قانونی خود موفق به کشف سویه جدیدی از داستانگویی منهای مؤلفههای نسبتاً اصلی
سینمای جهان شده، بسیار برایشان کنجکاویبرانگیز است.
در اواخر دهۀ 60 ناگهان استقبال جشنوارههای خارجی از فیلمهای ایران روند صعودی به خود میگیرد به شکلی که تعداد فیلمهای ایرانی حاضر در جشنوارههای خارجی از 13فیلم در سال 1367، به حدود 70فیلم در سال 1370 می رسد. در نتیجه در اوایل دهۀ 70، بخش شرقشناسی دانشگاه آکسفورد به مدت 2 هفته اقدام به برگزاری سمیناری با عنوان "سینمای نوین ایران" میکند. در فاصله سالهای 1991 و 1992 جشنوارۀ فیلمهای ایرانی در آلمان، سوییس و اتریش برگزار میشود.
از همین سالها تعدادی از منتقدین غربی مانند«دبورا یانگ» از نشریه ورایتی و «رابرت ریشتر» منتقدسوییسی در جشنوارۀ فجر حضور پیدا میکنند و نقدهای آن ها باعث افزایش استقبال به فیلمهای ایرانی ازسوی بینندگان غربی میشود. به عنوان نمونه میتوان از نمایش فیلمهایی چون «دندان مار» به کارگردانی مسعود کیمیایی، «جادههای سرد» ساختۀ مسعود جعفری جوزانی، «دونده» اثر امیر نادری و «خانه دوست کجاست» به کارگردانی عباس کیارستمی در تلویزیون ZDF آلمان و شبکههای مختلف تلویزیون فرانسه یا برای مثال اکران موفق فیلم «باشو غریبهای کوچک» ساختۀ بهرام بیضایی در رُم نام برد. جالب اینکه این فیلم از فیلم برگزیده «با گرگها میرقصد» برندۀ 7جایزه اسکار، که همزمان با این فیلم اکران شده بود، فروش بیشتری پیدا میکند.
از جمله مهمترین جوایز این دوره میتوان به کسب جوایز یوزپلنگ طلایی و نقرهای«چهل و هفتمین دورۀ جشنوارۀ لوکارنو» توسط «آبادانیها» ساختۀ کیانوش عیاری و «خمره» کاری از ابراهیم فروزش و دوربین طلایی جشنواره کن توسط «بادکنک سفید» ساختۀ جعفر پناهی اشاره کرد.
در این بین آن چه بیش از حد مورد توجه تماشاگران غربی قرار
میگیرد نگاه انسانی این فیلمهاست؛ به رغم انتظار آن ها که توقع دارند فیلمهایی
با فضایی سیاسی و جانبدارانه از سینمای ایران ببینند. در آن زمان منتقدین سینمای
ایران این حضور بینالمللی را دلیلی بر انحراف سینمای ایران به سمت شاخصهای غربی
میدانند که استنباطی غلط بود.
در واقع غرب در آن سالها از سینمای ایران خاطرهای مربوط به قبل از انقلاب داشت و فیلمهایی که اصلاً قابل تحمل نبودند. بعد از انقلاب نیز غرب در انتظار سینمایی شعاری و مشابه فیلمهای روسیه بعد از انقلاب اکتبر بود که بیشتر بیانیههایی سیاسی در قاب تصویر بودند. همچنین محافل فرهنگی غرب میپنداشتن با روی کار آمدن یک حکومت اسلامگرا در ایران سینما یا تعطیل خواهدشد یا بسیار ضعیف به تولید آثاری بیاهمیت خواهدپرداخت. اما وقتی به تدریج با آثار تولیدشده سینمای ایران پس از انقلاب مواجه شدند، دریافتند که با پدیدهای نو مواجهند که نمیتوان آن را نادیده گرفت و ازسوی دیگر این موجب نگرانی سیاستگذاران فرهنگی غرب بود که کشوری انقلاب و اسلامی بتواند سینمایی متفاوت و متعالی به جهان ارائه نماید. درنتیجه ابتدا به بررسی این سینمای نوظهور پرداختند و این بررسی از طریق پذیرش آثار سینمای ایران در محافل و مراسم سینمایی جهان بود. سپس با شناسایی مختصات این سینما بود که درصدد دستکاری و تغییر مسیر آن برآمدند. بیدلیل و بدون برنامهریزی نبود که اولین جایزۀ معتبر سینمای ایران به اثری از عباس کیارستمی داده شد که سابقۀ همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در زمان مدیریت فرح دیبا داشت.
در سال 1376، معتبرترین جایزۀ تاریخ سینمای ایران تا آن زمان به دست میآید؛ «طعم گیلاس» ساخته عباس کیارستمی موفق به کسب نخل طلای پنجاهمین دوره جشنواره کن میشود و سپس در فرانسه بر پرده میرود. مجله تایم نیز این فیلم را به عنوان بهترین فیلم1997 معرفی میکند. کاترین داناو بازیگر مشهور فرانسوی هنگام اعطای این جایزه به کیارستمی با او دست میدهد که در ایران واکنش منفی گروههای ارزشگرا را در پی داشت. این واکنشها به حدی بود که کیارستمی بیسروصدا به ایران برگشته و تا مدتی در انظار آفتابی نشد.
در اوایل دهۀ 70، دوباره بحث ارسال نماینده به اسکار
نیز بر سر زبانها میافتد. سابقۀ ارسال نمایندهای رسمی به اسکار اولین بار به
1356 با فرستادن «دایرۀ مینا» برمیگردد. پس از انقلاب ایران تا سالها نمایندهای
را به آکادمی اسکار معرفی نمیکند تا اینکه برای اولین بار در 1373 «زیر درختان
زیتون» کیارستمی به عنوان نمایندۀ ایران به آکادمی معرفی میشود. (توجه شود که هر
2 فیلم مورد توجه کیارستمی در آن زمان، یعنی همین فیلم و فیلم «طعم گیلاس» که برنده
نخل طلایی شد، مضامینی خداگریزانه داشتند.)
تا پایان دهۀ 70 «بادکنک سفید» جعفرپناهی، «گبه»محسن مخملباف، «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» مجیدمجیدی و «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی به عنوان نماینده به آکادمی معرفی میشوند که در این بین تنها «بچههای آسمان» توانست به جمع فیلمهای برتر اسکار در بخش بهترین فیلم خارجی راه یابد. این روند در سینمای ایران منجر به شکلگیری جریانی شد که به عنوان شاخهای از جریان روشنفکری در سینمای ایران قابل تأمل است و از آن به عنوان سینمای جشنوارهای یاد میشود. در دهۀ 70 و 80 این روند حضوری جدی در سینمای ایران داشته و معضلاتی را برای فضای فرهنگی کشور در پی آورده و زمینهساز تداوم تهاجم فرهنگی غرب به باورها و ارزشهای دینی و ملّی میشود. اوج این جریان اعطای جایزۀ اسکار به فیلمی از اصغرفرهادی است.
***
دهۀ 70 با استعفای یک وزیر ارشاد آغاز و با دومین استعفای یک وزیر ارشاد(و از قضا هر دو همسو و همنظر) به پایان میرسد. جنجال فیلمهای جشنواره فجر سال 1369 به سال 70 کشیده میشود و ابتدا در پی جریانهای ناشی از ساخته شدن فیلم «شبهای زایندهرود» مرتضی مسائلی، مدیر مجتمع سینمایی شاهد اصفهان که یکی از تهیهکنندگان فیلم است، استعفا میدهد اما محمد خاتمی وزیر ارشادوقت در جلسهای در دانشگاه تهران برای پاسخ دادن به برخی از ابهامها حاضر میشود و در این جلسه از مخملباف و فیلمهایش دفاع میکند!
سرانجام خاتمی از وزارت ارشاد کنار گذاشته شده و علی لاریجانی به جای او منصوب میشود. درحالی که انتظار میرفت مدیران سینمایی را برکنارکرده و تحولی در مدیریت سینمایی کشور ایجاد نماید، چنین نمیکند و نیروهای سابق بر پستهای خود باقی میمانند. وزارت ارشاد تأکید میکند که همه فیلمنامهها پیش از ارائه برای صدور پروانه ساخت باید به تصویب برسد و از این پس پروانه ساخت فقط به نام اشخاص حقوقی و حقیقی که سوابق کاری و صلاحیت فرهنگی، فنی و تخصصی لازم در زمینه تهیه فیلمهای سینمای داشته باشند، صادر میشود.
درهمین احوالات اما بحران جدیدی سر برمیآورد؛ طبق تصویب هیئت دولت در 1371، تمام یارانههایی که قبلاً به صنعت سینما اختصاص داده شده بود، حذف میشود و در نتیجه این اتفاق هزینه تولید فیلم ناگهان 3 برابر میشود، درحالی که بازار تولیدات داخلی ثابت است و افزایش احتمالی قیمت بلیت هم صرفاً به کاهش تعداد تماشاگران منجر خواهدشد.
علی لاریجانی برای مقابله با
این بحران ناگهانی، مقدار
قابل توجهی پول به پیکره سینما تزریق میکند تا از فروپاشی ناگهانی این
صنعت
جلوگیری کند. گرچه بحران باعث میشود در میانه سال چندماهی برای ساخت هیچ
فیلمی
مجوز تولید صادرنشود. وامهایی برای کمک در نظر گرفته میشود و حدود
10میلیاردریال وام سینماسازی و ساخت حدود 20سینمای ارزانقیمت با کمک دولت
در دستور کار
قرار میگیرد. 5 میلیارد ریال وام برای فیلمسازی نیز در بودجه در نظر
گرفته میشود.
بهشتی مدیرعامل فارابی که همچنان بر سر پُست خود است، اعلام میکند که جهت حمایت از تولیدات سینمایی حق فرهنگی آن ها را خریداری خواهد کرد، اما علی لاریجانی کمتر از 1 سال در پست وزیر ارشاد باقی میماند و سپس به عنوان رئیس به سازمان صداوسیما منتقل میشود و «مصطفی میرسلیم» به وزارت ارشاد برگزیده میشود. با روی کار آمدن او تغییرات شروع میشود و در خرداد 1373 فخرالدین انوار از معاونت سینمایی کنار میرود و مهدی فریدزاده، یکی از مدیران تلویزیون، جانشین او میشود و به عنوان سیاستهای حمایتی اعلام میکند، از این پس فیلمهای جنگی برای تصویب فیلمنامه نیازی به ارائه طرح اولیه ندارند و این دسته از فیلمنامهها در اولویت کار شورای بررسی فیلمنامه قرار میگیرند. چندی بعد بهشتی استعفا میدهد و محمدحسین حقیقی جانشین او میشود. اما همکاری فریدزاده و میرسلیم چندان موفق نیست و فریدزاده که عملاً سیاست بلندمدتی برای کارهایش نداشت، تلاش کرد برای حل معضل قطع یارانه با بخشهای مختلف دولتی مانند ارتش و وزارت نفت و صنایع وارد مذاکره شود و به همین ترتیب، برخی از آن ها به عنوان تهیهکننده وارد جریان ساخت فیلم شدند و همۀ این ها در شرایطی بود که قرار میشود بر طبق سیاستهای جدید سینمایی، برای تهیهکنندگان و کارگردانهایی که یک فیلم با درجۀ ج تولید کردهاند، یک سال و برای 2 فیلم متوالی ج تا 2 سال پروانه ساخت صادرنشود و اگر تعداد این فیلمها به 3 فیلم پی در پی برسد، پروانه تهیهکنندگان و کارگردانهای آن فیلمها لغو شود.
گروهی از تهیهکنندگان و کارگردانان با انتشار 2 بیانیه علیه حمیدخاکیازان که رئیس اداره نظارت و ارزشیابی بود به روند نظارتی در سینمای ایران اعتراض میکنند و 214سینماگر دیگر نیز در نامهای به وزیر ارشاد خواستار لغو یا کاهش چشمگیر ضوابط دست و پا گیر و شیوه پیچیده نظارت بر فیلمسازی میشوند.
در نتیجه این اختلافات، فریدزاده استعفا میدهد و میرسلیم نیز عزتالله ضرغامی را از معاونت حقوقی و امور مجلس وزارتخانهاش به معاونت امور سینمایی منتقل میکند. ضرغامی مدیران منتسب به مدیریتهای پیشین را برکنار میکند و همکسوتهای سابقش را به جای آن ها برمیگزیند و طبیعی است که در این بین، محمدحسین حقیقی که همواره خود را به انوار و بهشتی نزدیک میدید، از مدیرعاملی فارابی برکنار و جای او را دکتر محمد رجبی بگیرد. پس از این تغییر تنها مدیر مهم باقیمانده از دورۀ بهشتی، یعنی شجاعنوری نیز استعفا میدهد و نادرطالبزاده به جای او منسوب میشود.
طالبزاده که از اعضای مؤسس هیئت هنرمندان مسلمان بود، پس از انتصاب اعلام میکند که از ارسال فیلمهایی که با اهداف نظام مغایرت دارند، به جشنوارهها ممانعت به عمل خواهد آورد.
ادارۀ نظارت نیز خود را درگیر نظارت بر جزئیات فیلمها و حتی گریم شخصیتها میکند و از امور مهم و زیربنایی غافل میگردد. ضرغامی با برکناری خاکبازان، حبیبالله کاسهساز را به عنوان مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی انتخاب کرد. ضرغامی در این دوره سعی کرد با نزدیک شدن به فیلمسازان تا حد امکان نگاه آن ها را به آنچه مدنظرش بود، تغییردهد و فراهم کردن امکانات تا حدی نیز موفق بود. برای مثال پس از رایزنیها، سردار آسوری، مدیرعامل مؤسسه شهرک سینمایی دفاع مقدس اعلام میکند که این شهرک، تجهیزات و مشاورۀ نظامی در زمینه فیلمنامه به سازندگان فیلمهای جنگی ارائه میدهد و تجهیزات نظامی برای فیلمنامههای درجه الف و ب رایگان است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
خدا اجرتون بده