به گزارش بولتن نیوز، اساساً اتخاذ رویکردی تاریخی برای بررسی و مداقه درخصوص هر مفهوم و پدیده ای همچون سینما ضرورتی
غیرقابل انکار دارد؛ چه هدف از این تدقیق صرفاً صحبت درخصوص "آن چه که بود
و آن چه هست" باشد و چه آن چنان که مقصود ماست، انگیزه ای عمیق تر برای
رسیدن به "نظریۀ سینما"(آن هم با درنظر گرفتن ریشه های بومی و باورهای و
ایده های مذهبی) در کار باشد.
با توجه به این که در 2 شمارۀ پیشین پس از بیان پاری از مقدمات ضروری برای ورود به بحث، با نگاهی چالشی از بدو ورود سینما به ایران تا به امروز را از
نظر گذرانده و به مسائلی و نکات مهمی که ازقضا کمتر از آن ها صحبت شده پرداختیم، در ادامۀ این مسیر به سال های پرالتهاب پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تثبیت حکومت تا ابتدای دهۀ 60 و اوضاع بلاتکلیف فرهنگ و بالاخص سینما خواهیم پرداخت.
سینمای ایرانی در سال های 57، 58 و 59
سینمای ایران بعد از وقوع انقلاب اسلامی از یک منظر یک فترت و سه دوره را پشت سرگذاشته است. آغاز فرمپذیری سینمای امروز بعد از یک دوره فترت(تقریباً از زمان اوجگیری انقلاب تا استقرار دولت موقت) بود که اساساً بحثهایی دربارۀ وجوب موجودیت چیزی تحت عنوان سینمای ایران درگرفت و برخی دیدگاههای افراطی بر آن بودند که در جامعه اسلامی به سینما و مقولاتی از این دست نیازی نیست. در مقابل گروهی هم خواستار تداوم همان روندها و جریانهای پیش از انقلاب در این عرصه بودند. در این میان، موضع مشخص حضرت امام خمینی(ره) تکلیف همه را روشن کرد. ایشان به صراحت درباره بحثهایی از این دست تأکید کردند که اصل، تغییر محتوای تولیدات و پاکسازی محیطهای فعالیت از فساد و بیبندوباری و نیز استفاده از این ابزار برای ترویج ارزشهای اسلامی و معرفی مبانی انقلاب است.
دهۀ60 سینمای ایران با مقدمهای پُر و پیمان از روزهای پس
از انقلاب آغازمیشود. پساز تعطیلی تعداد زیادی از سالنهای سینما در بحبوحۀ انقلاب،
نظرحضرت امام(ره) مبنی بر پاکسازی سینما از انحرافات و مفاسد قبل از انقلاب، باعث میشود
در همان روزهای ابتدایی، سینمای نوین ایران شروع به شکلگیری کند.
آنچه از سینمای رژیم گذشته باقی مانده بود، چیز قابل دفاعی نبود و درنتیجه، استودیوهای فیلمسازی که عمدتاً در خیابان ارباب جمشید(از محلههای بدنام قبل از انقلاب و محل تجمع منحرفین اخلاقی) قرارداشتند تعطیل، توقیف یا مصادره شدند و دستمزدها به خاطر کمبودکار به شدت کاهش پیدا کرد.
در ادامه امام خمینی(ره) به شورای انقلاب تذکر میدهند که محمدعلی نجفی به عنوان مدیرکل اداره نظارت و نمایش وزارت فرهنگ و آموزش عالی منصوب شود و او در اردیبهشت1357 درکنار حسین ترابی که به مقام معاونت سینمایی منصوب میشود، کار خود را آغاز میکند. ترابی در آذرماه همان سال استعفا میدهد و مسئول جدیدی تا شهریور 58 معرفی نمیشود. بنابراین تمامی مسئولیت بر دوش محمدعلی نجفی میافتد. یکی از اصلیترین مشکلات نجفی در این دوره، وجود بنیاد مستضعفان است که اداره برخی از اموال و داراییهای مصادره شده و ازجمله تعدادی از سینماها را در دست گرفته و نه تنها آنها را به اداره کل نظارت تحویل نمیدهد، بلکه به جهت استفاده از سینماهای مصادرهای که در اختیار دارد، یک معاونت فرهنگی دایر و حتی شروع به ساخت فیلم میکند و به رقیبی جدی برای نهاد سینمایی کشور تبدیل میشود. در فاصله زمانی 1359 تا نیمة دهۀ شصت این تولیدات سهمی را در اکران سینماهای کشور به خود اختصاص میدهند. امیر قویدل، رسول صدرعاملی، مهدی صباغزاده، فریدون جیرانی، خسرو سینایی و... سینماگرانی هستند که در «بخش فرهنگی بنیاد مستضعفان» این آثار را تولید میکنند.
محمدعلی نجفی هم که در ۱۳۵۶ مؤسسه آیتفیلم را با همکاری انجمن اسلامی مهندسین تأسیس کرده بود، نخستین فعالیت هنری و سینماییاش را با ساخت و کارگردانی فیلم«جنگ اطهر» در سال 58 آغاز و سپس با فیلم«لیلهالقدر» در همان سال ادامه میدهد.
همچنین برخی از فیلمسازان پیش از انقلاب که مخالفین زیادی بین نیروهای انقلابی دارند، با سوءاستفاده از تلطیف فضای کشور، به آرامی وارد صحنه شده و با استفاده از نبود معیار و ضوابط مشخص برای فعالیتهای سینمایی، با ساخت فیلمهای انقلابینما سعی در قرارگرفتن در صف فیلمسازان انقلابی دارند. آنها گاه برای نمایش فیلمهایشان از ابزار افراد غیرمسئول اما بانفوذ نیز استفاده میکنند که از مشهورترین نمونه ها فیلم ضعیف«فریادمجاهد» محصول استودیو تختجمشید به کارگردانی مهدی معدنیان و با بازی فیروز، محبوبه بیات و بهمن مفید است که وقتی توسط مسئولان سینمایی و حتی مدیرعامل وقت صداوسیما مردود شناخته میشود، سازندگان فیلم دست به دامان روحانیون حوزۀ علمیه شده و از آنجا که موضوع فیلم بازگویی گوشهای از فعالیتهای روحانیت ایرانی از سال1342 علیه حکومت پهلوی بود، موفق میشوند حکم آزادی و نمایش آن را به دست آورند.
در این مقطع هنوز جریان فیلمفارسی در تلاش است تا موجودیت
خود را در فضای انقلابی حفظ کند و خیلی از سینماگران این جریان، از کارگردان گرفته
تا بازیگر و... از تک و تا نیفتاده و سعی میکنند با شناسایی موضوعات مورد علاقۀ
انقلابیون به اصطلاح رگ خواب آنها را به دست بیاورند و آیندۀ خود را تضمین کنند.
همچنین است وضعیت جریان روشنفکری در سینما که نمایندگان آن، کسانی مانند امیر
نادری و بهمن فرمانآرا و پرویز کیمیاوی و... که قبلاً در ذیل مجموعه کانون فعالیت
کرده بودند، سعی در تحمیل حضور خود در سینمای پس از انقلاب را دارند.
از آنجا که در آن مقطع فضای جامعه به شدت ضدآمریکایی و ضدغربی بود بخش عمدهای از فیلمها چنین مضمونی را عرضه میکردند. از فیلمهایی که با چنین مضامینی در سالهای 1358 و 1359 ساخته شد میتوان به این ها اشاره کرد:
ساخت ایران / محصول خانه فیلم ایران / امیر نادری / 58
اوکی مستر / تلویزیون ملی ایران/ پرویز کیمیاوی / 58
سایههای بلند باد/ محصول ایران بیوگراف، وزارت فرهنگ و هنر و تلویزیون ملی / بهمن فرمانآرا / 58
سرنوشتسازان / محصول رودکی فیلم/ جهانگیر جهانگیری/ 58
پرواز در قفس/ سازمان سینمایی پاناسیت / حبیب کاوش / 59
قدغن/ فیلمکوفیلمز / علیرضا داودنژاد/ 59
پرواز به سوی مینو / تعاونی فیلم و دالی فیلم / تقی کیوان سلحشور/ 59
قیام/ سازمان سینمایی شهرفرنگ/ رضا صفایی/ 59
از فریاد تا ترور / پوریکا فیلم / منصور تهرانی/ 59
زنده باد... / بهدید و پلاتو16 / خسرو سینایی/ 59
شیطان / تله فیلم و پوریکا فیلم / اکبر صادقی/ 59
سرباز اسلام / حسام فیلم / امان منطقی/ 59
فریاد مجاهد/ استودیو تخت جمشید/ مهدی معدنیان/ 58
تپش تاریخ/ صدا و سیمای جمهوری اسلامی/ حسین فردوست و داوود کنعانی/ 58
لیلهالقدر/ آیت فیلم / محمدعلی نجفی/ 58
شهادت/ سازمان سینمایی پیام/ لودتز بیکر/ 58
جنگ اطهر/ آیت فیلم/ محمدعلی نجفی/ 58
سقوط 57/ آریا فیلم/ باربد طاهری/ 58
حماسه قرآن/ دانشکده هنرهای دراماتیک و اداره کل تولید فیلم و عکس/ فرامرز باصری/ 58
برای آزادی/ اداره کل تولید فیلم و عکس/ حسین ترابی/ 58
خونبارش/ بخش فرهنگی بنیاد مستضعفان/ امیر قویدل، به تهیه کنندگی رسول صدرعاملی/ 59
سند زنده/ اصغر بیچاره / 59
در بهار سال 59 همچنان که محمدعلی نجفی(که به شدت تحت تأثیر
دیدگاههای شریعتی بود) درکنار سایر مشکلات، مشغول مقابله با دخالت اشخاص بانفوذ
اما فاقد مسئولیت در امور است(مثل دستور آیتالله خلخالی به عنوان حاکم شرع برای
پایین آوردن «قیصر» و اکران دوباره آن با حکم حجتالاسلام شیرازی، سرپرست دایرۀ
مبارزه با منکرات) بحران جدیدی به بحرانهای قبلی اضافه میشود؛ دادستانی کل با
صدور یک نامه، برای کنترل فساد و فحشا به بنیاد مستضعفان مجوز میدهد به عنوان
نهاد مورد اطمینان، سینماها را در اختیار بگیرد.
نجفی طی مصاحبهای اعلام میکند"نمیخواهم سرپرست مراکز فحشا باشم" و استعفا میدهد و به رغم اینکه دادستانی حرفش را پس میگیرد، بنیاد مستضعفان شروع به مصادرۀ سینماهای بیشتری در شهرهای مختلف میکند و اختیار و مدیریّت آنها را در دست میگیرد. نجفی به سر کار برمیگردد، اما بنیاد مستضعفان به هیچ وجه حاضر به کوتاه آمدن نیست. درنتیجه نجفی با ابلاغیهای تمام سینماها را در دوم تیرماه(59) تا تعیین تکلیف مقام مسئول تعطیل میکند ولی بنیاد مستضعفان به این ابلاغیه تن نمیدهد و سینماهایش را باز نگه میدارد. درنتیجه، نجفی، حسین حبیبی، وزیر فرهنگ و آموزش عالی را وادار میکند، نامهای به رئیس جمهور بنویسد و تکلیف سینماها را معلوم کند. صادق طباطبایی از طرف رئیس جمهور وقت مسئول رسیدگی به امور میشود و نجفی دوباره طی ابلاغیهای از یازدهم تیر(59) دستور بازگشایی سینماها را صادر میکند، اما همچنان حرفهای مسئولین سینمایی از کلیگوییهای غیرتخصصی فراتر نمیرود و طباطبایی نیز به زودی میفهمد که بنیاد به هیچوجه حاضر به کوتاه آمدن نیست و کاری از دست او نیز برنمیآید.
ازطرفی، بنیاد مستضعفان نیز موفق به راضی کردن رضا انوری، رئیس بنیاد سینماداران برای سازش با بنیاد نمی شود. در مرداد همانسال رضا انوری بازداشت میشود. این مسئله سبب میشود تا مخالفان بنیاد کمی عقبنشینی کنند. شاید بروز همین بلاتکلیفی ها و کشمکش ها، مهمترین دلیلی بود که مسئولین را به فکر تاسیس«بنیاد فارابی» به عنوان نهاد متولی امور سینمایی کشور انداخت.
در مرداد1359 با روی کارآمدن شهیدرجایی و معرفی حسین
عارفی به عنوان وزیر فرهنگ، مهدی کلهر از معاونت فرهنگی به معاونت سینمایی منتقل و
مهدی مسعودشاهی نیز جانشین نجفی میشود. مسعودشاهی روند دریافت پروانه نمایش را
تثبیت میکند و هیئت بازبینی فیلم را راه میاندازد. این در شرایطی است که همچنان
عده زیادی به دنبال توقف کامل فعالیتهای سینمایی هستند و البته کسانی همچون شهیدباهنر
نیز با مواضعی متفاوت با آن ها و حامی سینما هستند.
نهایتاً همزمان با شروع فعالیتهایی ازطرف دولت مبنی بر آموزش سینمای اسلامی به تعدادی از مشتاقان سینما برای پرورش کارگردانان نسل انقلاب، نهادی به نام «حوزۀ اندیشه و هنراسلامی» تأسیس شد که از مؤسسین آن باید به محمدکاسبی و فرجالله سلحشور اشاره کرد که بعداً محسن مخملباف هم بدون آنکه اساساً سواد یا تجربه سینمایی داشته باشد، به این جمع پیوست.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
بند از خرمشهر می باشم اینکه چکسی یا اشخاصی می توانند سینماهای شهر ها را بچرخانند یک بحثی جدا ولی
امروز تنها سینمای خرمشهر را بنیاد با هزیننه گزاف ساخت ودایر نموده ودر صورتی اداره فرهنگ وارشاد شهر هیچگونه فعالیت یا حمایت از این سینما را ندارد.
ویک مسئله دیگر این که خواهشن از مافیای پخش فیلم در تهران یک تحقیقی صورت بگیرد افراد محدودی که برای سینماهای شهرستانها خط ونشون می کشند برخود نمایند یا برکنار شوند
حرف بسیار....