به گزارش بولتن نیوز، در
سینمای غرب از نظر محتوا به ندرت میتوان چیزی را یافت که چنین هدفی را دنبال
نکند. حساسیت سیاستمداران و سیاستگذاران آمریکا نسبت به سینما تا آنجا بود که در
یک دوره چندین ساله بعد از جنگ جهانی دوم به تفتیش عقاید فعالان این صنعت، از
بازیگران گرفته تا فیلمنامهنویسان و دیگر دستاندرکاران آن، مبادرت کردند و به
راحتی هرکس را که حتی احتمال میدادند در چهارچوب تفکر آمریکایی فکر و عمل نمیکند
با انگ گرایش به کمونیسم و شوروی متهم، منزوی و مجازات میکردند.
امروز نیز با وجود تغییر آن روشها، همان کنترل شدید روی این صنعت ادامه دارد و حتی فیلمهایی که در ظاهر به انتقاد از جامعه و سیاست آمریکا میپردازند، به شیوهای زیرکانه و پیچیده مبلغ فرهنگ آمریکایی بوده و بر قدرت بلامنازع آمریکا در تمام جنبهها تأکید میکنند.
سینمای آمریکا طی دهههای پس از جنگ جهانی دوم به تدریج بر جهان
غرب حاکم شده و حتی سینمای اروپا که زمانی داعیهدار جریانسازی در سینمای جهان
بود، امروز در برابر قدرت بلامنازع سینمای امریکایی حرفی برای گفتن ندارد و آنچه
از آن باقی است، همان را میگوید و ارائه میدهد که هالیوود. در چنین وضعیتی، طیف
وسیعی از مخاطب مشتاق سینما که زمانی چشم امیدش به سینمای اروپا بود، حالا به دلیل
فقدان قدرت و جسارت کافی در آثار اروپایی، به دنبال صدایی متفاوت و پیامی متعالی
به جایی غیر از غرب نظر دارد.
در این میان سینمای پس از انقلاب ایران، یکی از جذابترین و پرمخاطبترین صداهایی بود که میتوانست در میان جریانهای همگرای سینمای غرب، با هویتی مستقل، انسانی و به ویژه الهی، پیامهایی متفاوت و رهاییبخش را به جهان عرضه کند.
با این وجود امروز سینمای ایران نیز گرفتار چالشها و بحرانهایی شده که او را از اهداف اصیلش دور نموده و زمینه را برای غلبه و تحمیل هژمونی فرهنگ غربی مهیاکردهاست. این موضوع البته به معنای اضمحلال و نابودی سینمای انقلابی نبوده و وضعیت سینمای ایران، برخلاف اغراقگویی برخی از دستاندرکاران و فعالان فرهنگی، ناامیدکننده نیست. حتی بحرانها و چالشهای کنونی آن درصورت برخورد صحیح و حسابشده، میتواند به فرصتی برای احیای سینمای متعهد تبدیل شود و زمینه را برای پالودن فضای سینما از زوائد و ناهنجاریها فراهم نماید. این امر البته نیازمند مدیریت توانمند و شناخت کافی و دقیق از مختصات سینمای ایران و فراز و فرودهای آن در طول سالیان است.
در بررسی ظهورسینما به عنوان یک پدیدۀ نو در ایران، می بایست 2ویژگی را مدنظرداشت؛ یکی "شاهانه بودن" آن است و دیگری"فاقد نظریه بودن" آن و حتی فقدان تلاش برای نظریهپردازی پیرامون آن.
ناصرالدین شاه، آکتور سینما
سینما در ایران توسط متخصصین آن(صنعتگران یا هنرمندان) واردنشد؛ بلکه ورود آن در عهد مظفری، توسط شاه قاجار و بیشتر از سر خوش گذرانی شاهانه بود و به همین دلیل از همان ابتدا چیزی بود، شاهانه و نه مردمی. ناصرالدین شاه که تنها 5 سال پس از اختراع عکاسی در اروپا، زمنیۀ ورود دوربین های عکاسی اولیه به ایران را به دلیل علاقۀ شخصی و جنبۀ سرگرم کنندۀ این هنر-صنعت فراهم آورده بود و خود نیز به استناد عکس های به جا مانده، عکاسی خبره و بعضاً خلاق بود، درست در همان سالی که برادران لومیر در فرانسه، با اختراع دوربین های اولیۀ سینمایی درحقیقت به اختراع "هنر هفتم" نائل آمدند، در آستانۀ مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری اش در حرم شاه عبدالعظیم در شهرری به قتل رسید و تنها 5سال پس از قتل شاه(و البته اختراع سینما)، اولین دوربین های سینماتوگراف به دستور مظفرالدین شاه(پسر ناصرالدین شاه) وارد ایران شد و نخستین سال سینما نیز در همان سال در شهر تبریز دایر گردید.
درحقیقت سینما برای شاه خوشگذران و تنوع طلب قجری، حکم
اسباب بازی نویی داشت که به دست پسربچه ای بازیگوش افتاده باشد. از طرفی همین جنبه "شاهانه
بودن" سینما، متضمن تحقیر تودهها بود و احساس عقبماندگی درمیان تودۀ مردم
ایران را تشدید میکرد. همچنین به دلیل این ویژگی سینما در ایران، اقشارمختلف
جامعه نسبت به این پدیدۀ نوظهور موضع و رویکردی منفی داشتند که باعث بروز شکاف و
جدایی هرچه بیشتر بدنۀ جامعه با سینما میشد.
شاید بتوان همین نگاه منفی تودۀ مردم نسبت به سینما در ایران را یکی از دلایل تفاوت مسیر پیشرفت سینما در ایران و غرب دانست و درواقع به همین دلیل است که میبینیم مسیری که این هنر-صنعت در ایران پیمود، مسیری بود، عجیب و متفاوت از آنی که در غرب پیش می رفت.
فقدان نظریه
هنگامی که درباره پدیدهای نظریه داشته باشیم درحقیقت
کوشیدهایم زوایا و جنبهها و ماهیت آن را بشناسیم و مطابق چنین شناختی آن را به
کار بندیم یا نسبت به آن موضع بگیریم و فقدان نظریه نشان از بیتفاوتی درخصوص
مسائلی به این میزان مهم است.
به بیان دیگر، در نبود شناخت حاصل از نظریهپردازی، در روبرویی با پدیدۀ نو، به طبع حرفی برای گفتن نداریم و اصلاً نمیدانیم از آن چه استفادهای ببریم و چگونه. مسئله اینجاست که اساساً بدون نظریه پردازی امکان هرگونه تفکر و تامل و درنتیجه فراروی و پیشرفت دربارۀ سینما منتفی است و معضل فقدان نظریه تا به امروز هم گریبان سینما در ایران را رها نکرده و همچنان این پدیده چیزی است، نچسب و برخورد ما با آن هم فاقد تعادل؛ یا تسلیم آن هستیم یا ضدِّ آن.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com