خبير بودن خدا از راه تجربه کردن و عبرت گرفتن از چيزها نيست؛ چرا که در این صورت وقتی که تجربه کرده عالم میشود و هنگامی که هنوز تجربه نکرده لازم میآید علم نداشته باشد؛ و نیز بدین دلیل که هرکس چنین باشد [در ذات خود] جاهل است؛ در حالی که خدا از ازل به آنچه میآفریند آگاه بوده است.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) هر روز یک آیه قران را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز بیست و سوم فروردین به آیه 67 سوره ملک پرداخته شده و در آن آمده است:
24) سوره ملك (67)، آیه14 أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبير
ترجمه:
آیا کسی که آفریده است، نمیداند؟ در حالی که [تنها] او لطیف [باریکبین/ اهل لطف و مرحمت] و آگاه است.
توضیح برخی کلمات:
لطیف: از ریشه «لطف» که واجد دو معنای «دقت و ظرافت» از سویی، و «نیکویی و مهربانی و مدارا» از سوی دیگر میباشد (به دو جمله زیر دقت کنید: او به لطائف امور آگاه است؛ او با ما به لطف رفتار کرد)
برخی از اهل لغت بر این باورند که وقتی به خدا «لطیف» گفته میشود این دو معنا با هم لحاظ میشود؛ یعنی «کسی که رفق در کار، و علم به ظرایف مصلحتها و رساندن این مصلحتها به مخلوقی که اینها برایش مقدر شده را دارد.» (النهایه ابناثیر، 4/251)
خبیر: اسم فاعل یا صفت مشبهه از ریشه «خبر» است و در تفاوت «خبر» با «علم» گفتهاند که خبر دلالت بر علم به کنه معلومات با همه ظرائفش دارد (الفروق فی اللغه، ص86)
حدیث:
1) امام رضا ع در ضمن حدیثی طولانی در شرح صفات خداوند فرمودند:
أَمَّا «اللَّطِيفُ» فَلَيْسَ عَلَى قِلَّةٍ وَ قَضَافَةٍ وَ صِغَرٍ وَ لَكِنْ ذَلِكَ عَلَى النَّفَاذِ فِي الْأَشْيَاءِ وَ الِامْتِنَاعِ مِنْ أَنْ يُدْرَكَ كَقَوْلِكَ لِلرَّجُلِ لَطُفَ عَنِّي هَذَا الْأَمْرُ وَ لَطُفَ فُلَانٌ فِي مَذْهَبِهِ وَ قَوْلِهِ يُخْبِرُكَ أَنَّهُ غَمَضَ فِيهِ الْعَقْلُ وَ فَاتَ الطَّلَبُ وَ عَادَ مُتَعَمِّقاً مُتَلَطِّفاً لَا يُدْرِكُهُ الْوَهْمُ فَكَذَلِكَ لَطُفَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْ أَنْ يُدْرَكَ بِحَدٍّ أَوْ يُحَدَّ بِوَصْفٍ ... وَ أَمَّا «الْخَبِيرُ» فَالَّذِي لَا يَعْزُبُ عَنْهُ شَيْءٌ وَ لَا يَفُوتُهُ لَيْسَ لِلتَّجْرِبَةِ وَ لَا لِلِاعْتِبَارِ بِالْأَشْيَاءِ فَعِنْدَ التَّجْرِبَةِ وَ الِاعْتِبَارِ عِلْمَانِ وَ لَوْ لَا هُمَا مَا عُلِمَ لِأَنَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ جَاهِلًا وَ اللَّهُ لَمْ يَزَلْ خَبِيراً بِمَا يَخْلُقُ...
اصول كافي، ج1، ص122
اما «لطيف» بودنش بمعنى كمى و ظرافت و کوچکى نيست بلكه بمعنى حضورش در دل اشياست و اینکه محال است که بتوان به ادراک او رسید؛ چنانکه وقتی میگویی «لطافت این مطلب فوق درک من است» و یا «فلانى در كردار و گفتارش لطيف است»، خبر ميدهى كه عقلت در آن امر درمانده و دامن طلب برچیده و مطلب بطورى عميق و باريك گشته كه مخیله انسان دركش نكند؛ چنين است لطيف بودن خداى تبارك و تعالى از اين نظر است كه به هیچ حد و اندازه ای درک نشود و با هیچ وصفی محدود نگردد ...
و اما «خبير» (آگاه) كسى است كه چيزى بر او پوشيده نيست و از دسترسش بیرون نمیرود، خبير بودن خدا از راه تجربه کردن و عبرت گرفتن از چيزها نيست؛ چرا که در این صورت وقتی که تجربه کرده عالم میشود و هنگامی که هنوز تجربه نکرده لازم میآید علم نداشته باشد؛ و نیز بدین دلیل که هرکس چنین باشد [در ذات خود] جاهل است؛ در حالی که خدا از ازل به آنچه میآفریند آگاه بوده است.
2) در نقلهای متعددی که از حدیث ثقلین آمده (حداقل در 28 نقل) پیامبر اکرم ص مطلب را با این تعبیر شروع میکند: «فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض» یعنی خدا از این جهت که لطیف و خبیر است مقرر کرده است که ثقلین جداییناپذیرند. (مثلا: کافی 2/415)