در یادداشتی تحت عنوان «نشانی کربلا...» که محسن قائمی نسب آنرا به صورت نمادین در قالب یه نامه نگاشته، آمده است: زینب چه زیبا رسالت رساندن پیام خونین ترا بر دوش گرفت تاحرف حق شهیدان کربلا را در میان یزیدیان ، این مردگان متحرک ناحق ، به کرسی بنشاند .
گروه دین و اندیشه: در یادداشتی تحت عنوان «نشانی کربلا...» که محسن قائمی نسب آنرا به صورت نمادین در قالب یه نامه نگاشته، آمده است:
زینب
چه زیبا رسالت رساندن پیام خونین ترا بر دوش گرفت تاحرف حق شهیدان کربلا
را در میان یزیدیان ، این مردگان متحرک ناحق ، به کرسی بنشاند .قسمت دوازدهم یادداشت را به اطلاع مخاطبین بولتن نیوز می رسانیم:سلام آقاسلام آقای جوانان اهل بهشت! سلام قاری قران بر نیزه! بازهم شرمنده ایم . دنیای ما با شما چه کارها که نکرده است!؟ غیرت ما زخم خورده است ازین جسارت تاریخی . خجالت می کشم خبری بدهم .روزی کسی در مسجد نام زینب را برد وغیرت خدا علی علیه السلام ، چونان برآشفت که مردم دریافتند غیرت علی ، جان آن جسور را از حلقومش بیرون کشد .
اما حالا چه گذشت که دستهای او را بسته اند و اسیرش کرده و در کوچه های این شهر نفرین شده راه می برند . او که سایه بلندش را آفتاب ندیده بود ، امروز در معرض چشمهای بی حیا قرار گرفته است !. حالا خرابه شام، کودکان تو شب ها با گریه به خواب می روند و زینب تو، بانوی نور و نافله بر سجاده بندگی می نشیند، قامتش خمیده اما سربلند، دستی به سوی آسمان و دستی بر سر رقیه دارد! او ایستاده تا گلهای سیلی خورده حرم را پرستاری کند! زینب چه زیبا رسالت رساندن پیام خونین ترا بر دوش گرفت تاحرف حق شهیدان کربلا را در میان یزیدیان ، این مردگان متحرک ناحق ، به کرسی بنشاند .چقدر بر خود می بالیم از این همه شجاعت و دلیری و اعتراف می کنیم که مردانگی در رکاب زینب جوانمردی آموخته است. انجا که آرام و سراپا افتخار بر سر قدرت و قساوت ،بر سر بردگان مزدور و جلادان یزید فریاد می زند: سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا فرمود .فقط اقای خوب من ! زینب این الهه احساس و درد را که دیدی از باب الساعات نپرس...!من با شما هستم....رو به کربلا.... خداحافظمحسن قائمی نسب
سلام، ای عموی آب ها! و ای اسوه برادری و ایثار و وفا!
سلام، اي پشت و پناه حسين! ای حامی و هم رکاب ولایت! ای بهترین اسوه ی پیروی از امامت !
ای که تنها بهانه آمدنت این بود که عشق، در روز مبادا تنها نماند.اي كه بودنت، رنجهاي اباعبدالله را كم ميكرد و رشتههاي غم پيشاني ابا عبدالله به لبخند تو گسسته مي شدند!