در یادداشتی تحت عنوان «نشانی کربلا...» که محسن قائمی نسب آنرا به صورت نمادین در قالب یه نامه نگاشته، آمده است: یا لیتنا کنا معک... من با شما هستم ...رو به کربلا
گروه دین و اندیشه: در یادداشتی تحت عنوان «نشانی
کربلا...» که محسن قائمی نسب آنرا به صورت نمادین در قالب یه نامه نگاشته،
آمده است: یا لیتنا کنا معک... من با شما هستم ...رو به کربلا
به گزارش بولتن نیوز، قسمت پنجم این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته، به شرح زیر است:
نشانی کربلا....
نامه پنجم
سلام! آقای جوانان اهل بهشت!
امروز سلام من هم عطر تو دارد هم رایحه خوش حسن را...
امروز می خواهم یتیمانه در آغوش زخمی تو جا خوش کنم...
تا طعم ابا عبدالله بودنت را بچشم، آنسان که به قاسم فرمودی :
یا بنیّ، کیف الموت عندک
پسرم، مرگ در نزد تو چگونه است؟
و قاسم، بدون لحظه ای درنگ، پاسخ داد::
یا عمّ احلی من العسل
عمو جان از عسل شیرین تر است
آری .... .!
جوان حسن در آنسوتر و در دیدار محبوب چه می دید که این گونه شوقمندانه مرگ را در آغوش می گیرد!؟
تو با کربلایت بر تمام قلبهای مومنین...
نماز بارانی خواندی که شنیدن نامت حتی
خشک ترین چشم ها
نصیبی از باران رحمت می دهد
و کویری ترین دلها را
لطافت عطا می کند
امروز هم خواستم بگویم:
یا لیتنا کنا معک...
من با شما هستم ...رو به کربلا
محسن قائمی نسب
سلام بر حسین و یاران شیدایش
هنگامی که عبدالله بن حسن متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، از خیمهگاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد تا به او رسید. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید.» آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع میورزید. او به عمهاش گفت: «والله لا افارق عمّی ؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمیشوم.»
و آن هنگام که دشمن قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش از بدن جدا گشت ......
جان ما قربان هفتاد و دو قربان حسین
کربلای پر بلا شد سنگر دفع بلا
روز عاشورای کبرا روز طوفان حسین
غرق شد در عمق در یای سپاه وتیر وتیغ
صبر بادت فاطمه ای مام گریان حسین