کد خبر: ۵۱۵۱۲۸
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز/

خداوند متعال همزمان با تهدید نافرمانان به عذاب از پیامبرش می خواهد صبور باشد

کفار پیامبر ص خدا را تکذیب کردند و به دعوت او اعتنایی نکردند؛ خدا آنان را به عذابی تهدید کرد و حکایت صاجبان آن باغ را که چگونه عذاب الهی غافلگیرشان کرد برشمرد و همه استدلال‌هایی که محتمل بود برای اینکه آنها بتوانند خود را در آخرت هم‌رتبه مسلمانان قرار دهند باطل فرمود. با همه این حرفها، باز از پیامبرش می‌خواهد که برای حکم پروردگار صبر کند و همانند حضرت یونس نباشد که صبر نکرد و از خداوند عذاب برای قوم خود درخواست کرد.

او مورد استدراج قرار گرفته است از جایی که نمی‌داندگروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب امروز به آیه 48 سوره قلم پرداخته شده و در آن آمده است:

فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادی‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ

سوره قلم (68) آیه 48

ترجمه
پس برای حکم پروردگارت صبر کن و همانند صاحب ماهی [= یونس] مباش هنگامی که ندا در داد، در حالی که غیظ راه گلویش را بسته [و مورد خشم قرار گرفته] بود.

نکات ترجمه ای

«فَاصْبِرْ لِحُكْمِ»: حرف «لـ» معنای عادی‌اش «برای» می‌باشد؛ یعنی برای ابلاغ دستور خدا صبر و شکیبایی در پیش بگیر؛ و می‌تواند به معنای «الی: تا» باشد یعنی تا رسیدن حکم خدا در یاری اولیائش و شکست دشمنانش صبر کن (مجمع‌البیان، ج10، ص512)

«صاحِب»: از ماده «صحب» است که در اصل دلالت دارد بر نزدیک هم قرار گرفتن و مقارن همدیگر شدن؛ و «صاحب» به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته می‌شود که همراهی‌شان زیاد باشد و درباره این واژه در جلسه۲۲۹ توضیح داده شد.

«الْحُوت»: حوت به معنای «ماهی بزرگ» است و اصل این ماده دلالت بر اضطراب و به سرعت این طرف و آن طرف رفتن می‌کند و ظاهرا از همین جهت است که به ماهی «حوت» گویند. (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص114) و جمع آن «حیتان» (إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ؛ اعراف/163) است. این کلمه جمعا 5 بار در قرآن کریم آمده است.

«مَكْظُوم»: ماده «کظم» را برخی در اصل به معنای خودداری کردن و جمع کردن چیزی دانسته‌‌ و گفته‌اند «كَظْم‏» به معنای فروبردن غیظ و خودداری کردن از آشکار شدن آن است، گویی «کاظم» (الْكاظِمينَ الْغَيْظَ؛ آل‌عمران/134) کسی است که غیظ خود را در درون خود جمع می‌کند. (معجم المقاييس اللغة، ج‏5، ص184). یا به تعبیر دیگر، ضبط و محبوس کردن چیزی در باطن است به نحوی که مانع آشکار شدن آن شوند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص69)
▫️برخی گفته‌اند «كَظم» به معنای محل خروج نفس است و به حبس کردن نفس «کُظُومُ» گویند و «كَظْم الغَيْظ» هم حبس کردن و ممانعت از آشکار شدن غیظ و غضب است (مفردات ألفاظ القرآن، ص712) چنانکه گفته می‌شود: او غمگین است و کظم چنان او را فرا گرفته که نمی‌تواند نفس بکشد؛ و چنین کسی را «مکظوم» می‌گویند (کتاب العین، ج5، ص345؛ اساس البلاغه، ص545) اغلب اهل لغت، «کظیم» (ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيم‏) و «مکظوم» را هم‌معنی، و به معنای «مکروب: کسی که در سختی و تنگنا افتاده است» دانسته‌اند (المحیط فی اللغة، ج6، ص234؛ المصباح المنير، ج‏2، ص534؛ لسان العرب، ج12، ص520) اما برخی تفاوت ظریفی بین آنها گذاشته و گفته‌اند «كَظِيم» کسی است که غیظش را فرو می‌برد؛ اما «مَكْظُوم» کسی است که در غرقاب سختی و تنگنا قرار گرفته است (المملؤ كربا) (مجمع البحرين، ج‏6، ص154) و برخی هم اساساً همان معنای حبس کردن و باز داشتن [بدون کلمه غیظ] را مد نظر قرار داده و معتقدند که «مکظوم» به معنای کسی است که از تصرف در امور خویش بازداشته شده است. (مجمع‌البیان، ج10، ص511)  این ماده تنها به همین سه صورت (کاظم، کظیم و مکظوم) و جمعا 6 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

حدیث
1) از امام باقر ع روایت شده است که ما در برخی از نوشته‌های باقیمانده از امیرالمومنین ع یافتیم که رسول الله برایم چنین گفت که جبرئیل به او گفته است: [چون این روایت بسیار طولانی است تنها برخی از فرازهای اصلی آن را ترجمه کرده‌ایم] هنگامی که یونس بن متی را خداوند به سوی قومش فرستاد او سی ساله بود ... و سی و سه سال در میان آنها بود و آنها را به ایمان به خدا و تصدیق و پیروی از خویش دعوت کرد اما به او ایمان نیاوردند و پیرویش نکردند جز دو نفر به اسم‌های روبیل و تنوخا؛ روبیل از خاندان علم و نبوت و حکمت بود و از مدتها پیش از آنکه یونس به پیامبری مبعوث شود با او رفیق بود؛ و تنوخا فردی مستضعف و عابد و زاهد و غوطه‌ور در عبادت بود که علم و حکمتی نداشت ... و روبیل به خاطر علم و حکمت و نیز سابقه دوستی‌ای که با یونس داشت منزلت برتری در دیدگان یونس داشت.
هنگامی که یونس دید که مردم اجابتش نمی‌کنند و به او ایمان نمی‌آورند خسته شد و دیگر کاسه صبرش لبریز شد، پس به پروردگارش شکایت برد و از جمله اینکه گفت: پروردگارا! مرا به قومم مبعوث کردی در حالی که سی سال داشتم؛ وسی و سه سال آنها را به ایمان به تو و تصدیق به رسالت خود دعوت کردم و از عذاب و نقمت تو هشدار دادم اما مرا تکذیب کردند و به من ایمان نیاوردند و نبوتم را انکار نمودندو رسالتم را حقیر شمردند و مرا تهدید کردند تا حدی که ترسیدم مرا بکشند پس عذابت را بر آنان نازل فرما که آنان ایمان نمی‌آورند.
پس خداوند به او وحی کرد: همانا در میان آنان زن باردار و نوزاد و پیرمرد و زن ضعیف و اشخاص مستضعف وجود دارد و من حاکم عدل هستم و رحمتم بر غضبم پیشی گرفته است، کودکان را به گناه بزرگسالان عذاب نکنم؛ یونس! اینها بندگان و مخلوقات من در زمین من و تحت سرپرستی من‌اند؛ دوست دارم که به آنها مهلت دهم و با آنها مدارا کنم و منتظر توبه‌شان بمانم؛ و تو را به قومت فرستادم که تا بر آنها عطوف باشی و با مهربانیِ نبوت آنها را تحمل کنی و با بردباری پیامبرانه بر آنها شکیبایی ورزی و برایشان همچون طبیبی شفابخش باشی که راه معالجه درد را می‌داند؛ اما تو بر آنها برآشفتی و برای مدارا با آنها دل ندادی و به روش پیامبران با آنها برخورد نکرده‌ای و به خاطر کمیِ صبر و شکیبایی‌ات از من عذاب آنها را می‌خواهی؟! در حالی که بنده‌ام نوح بر قومش خیلی صبورتر از تو بود و بیشتر با آنها مدارا کرد و عذر را کاملا بر آنها تمام نمود و لذا هنگامی که بر آنها غضب کرد من هم غضب کردم و هنگامی که از من درخواست کرد اجاتش نمودم.
[یونس همچنان به درخواستش ادامه داد و نهایتا خداوند به او فرمود:] ... و بدان ای یونس که علم من در مورد آنها [مبتنی بر] باطن و غیب است و تو هم به نهایت آن دسترسی نداری و علم تو در مورد آنها علم به ظاهری است که باطنی ندارد. یونس! من درخواستت را که از من فرستادن عذاب را خواستی، اجابت کردم؛ اما یونس، این کار حظ و بهره تو نزد مرا بیشتر نمی‌کند و برای تو زیبنده‌تر نخواهد بود و بزودی عذاب در روز چهارشنبه نیمه شوال بعد از طلوع آفتاب به سراغشان خواهد آمد؛ پس آنان را آگاه ساز. یونس خوشحال شد و این مطلب ناراحتش نکرد و نمی‌دانست عاقبتش چه خواهد شد. [آنگاه یونس سراغ آن دو نفر که به او ایمان آورده بودند رفت. تنوخا این کارش را تایید کرد اما] روبیل گفت: به نظر من بهتر است همچون پیامبری حکیم و رسولی کریم به پیشگاه پروردگارت برگردی؛ و از او بخواهی که عذاب را از آنها بردارد که او از عذاب آنها بی نیاز است و مدارار با بندگانش را دوست دارد و این کار ضرری به او نمی‌زند و از منزلت تو نزد او نخواهد کاست و شاید قوم تو بعد از آنچه تاکنون از کفر و انکار آنها دیده و شنیده‌ای روزی ایمان بیاورند، پس بر آنان شکیبایی بورز و در کارشان درنگ نما ... اما یونس حاضر نشد سفارش او را بپذیرد و همراه با تنوخا از نزد او دور شد. یونس به نزد قومش برگشت و به آنان خبر داد که خداوند بر او وحی کرده که عذاب را بر آنها در روز چهارشنبه نیمه شوال بعد از طلوع آفتاب نازل خواهد کرد؛ اما سخنش را رد کردند و او را تکذیب نمودند و با خشونت او از شهر بیرونش کردند؛ پس یونس به همراه تنوخیا از شهر بیرون رفتند ...            تفسير العياشي، ج‏2، ص129-132

2) از امام باقر ع درباره آیه «هنگامی که ندا در داد، در حالی که «مکظوم» بود» (قلم/48) روایت شده است که مکظوم، یعنی مغموم و اندوهگین.    تفسير القمي، ج‏2، ص383

3) روایت شده است که هنگامی که عبدالله بن حسن (از سادات بنی‌الحسن که می‌خواست علیه امویان و عباسیان قیام کند) و خاندانش مورد حمله قرار گرفتند، امام صادق ع نامه‌ای به او نوشت تا در خصوص آنچه بر سرش آمده به او تسلیت دهد و فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم؛ به خَلَفِ صالح و سلاله پاک، از برادرزاده و پسرعمویش؛ اما بعد؛ اگر تو و خاندانت، یعنی همراهانت در حمله‌ای که به شما شد، تنها بودید، اما از حیث ناراحتی و سختی و دردی که دل را به درد آورد تنها نبودید؛ چرا که آن جزع و ناراحتی و داغ مصیبتی که به شما رسید به من هم رسید؛ لیکن رجوع کردم به آنچه خداوند جل جلاله به متقین به خاطر صبرشان وعده داده و آنان را چه نیک تسلیت داده هنگامی که به پیامبرش فرمود «و برای حکم پروردگارت صبر کن که تو در دیده مایی» (طور/48)
و هنگامی که فرمود: «پس برای حکم پروردگارت صبر کن و همانند صاحب ماهی [= یونس] مباش» (قلم/48)
و هنگامی که حضرت حمزه را مثله کردند به پیامبرش فرمود «و اگر عقوبت كرديد، همان گونه كه مورد عقوبت قرار گرفته‏ايد [متجاوز را] به عقوبت رسانيد، و اگر صبر كنيد البته آن براى شكيبايان بهتر است» (نحل/126) و او صلی الله علیه و آله و سلم صبر کرد و عقوبتشان نکرد؛
و نیز هنگامی که فرمود «و خاندانت را به نماز دستور بده و بر آن صبر داشته باش که ما از تو روزی نمی‌خواهیم ما به تو روزی می‌دهیم و عاقبت از آن متقین است» (طه/132)
و هنگامی که فرمود «كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد، مى‏گويند: ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز مى‏گرديم. آنها هستند كه بر آنها درودها و رحمتى از جانب پروردگارشان مى‏رسد، و آنها هستند كه رهيافته‏اند» (بقره/156-157)
و هنگامی که فرمود «همانا صابران اجر خود را بی‌حساب دریافت می‌کنند»
و هنگامی که لقمان به فرزندش گفت «و بر آنچه به تو می‌رسد صبر کن که این [حاكى‏] از عزم [و اراده تو در] امور است» (لقمان/17)
و هنگامی که از قول موسی ع نقل کرد که به قومش فرمود «از خداوند يارى بجوييد و صبر نماييد، مسلّما زمين از آن خداست به هر كس بخواهد به ميراث مى‏دهد و سرانجام (نيك) از آن پرهيزگاران است» (اعراف/128)
و هنگامی که فرمود «کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند و به حق توصیه کردند و به صبر توصیه کردند» (عصر/3)
و هنگامی که فرمود «سپس از کسانی باشد که ایمان آوردند و به صبر توصیه کردند و به رحمت و مهربانی توصیه نمودند» (بلد/17)
«و چه بسيار از پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنها جنگيدند، پس در مقابل آنچه به آنها در راه خدا رسيد سست و ناتوان نشدند و خضوع و تسليم نشان ندادند و خداوند صابران را دوست دارد» (آل‌عمران/146)
و هنگامی که فرمود «و مردان و زنان صابر» (احزاب/35) و هنگامی که فرمود «و صبر کن تا خداوند حکم فرماید و او بهترین حکم کنندگان است» (یونس/109) و امثال اینها در قرآن فراوان است؛ و بدان ای عمو و ای پسرعمو! خداوند جل جلاله لحظه‌ای به خاطر ضرر و مصیبتی که به اولیایش می‌رسد دلنگرانی ندارد و هیچ چیز نزد او دوست‌داشتنی‌تر نیست از همراه کردن ضرر و تلاش و سختی با صبر؛ ...  إقبال الأعمال، ج3، ص82-85

تدبر

1️⃣ کفار پیامبر ص خدا را تکذیب کردند و به دعوت او اعتنایی نکردند. خدا آنان را به عذابی تهدید کرد و حکایت صاجبان آن باغ را که چگونه عذاب الهی غافلگیرشان کرد برشمرد و همه استدلال‌هایی که محتمل بود برای اینکه آنها بتوانند خود را در آخرت هم‌رتبه مسلمانان قرار دهند باطل فرمود. با همه این حرفها، باز از پیامبرش می‌خواهد که برای حکم پروردگار صبر کند و همانند حضرت یونس نباشد که صبر نکرد و از خداوند عذاب برای قوم خود درخواست کرد.

ثمره در تبلیغ دین

در عین حال که می‌دانیم قطعا عده‌ای چنان لجوج اند که هیچگاه ایمان نخواهند آورد، اما ناامید شدن از هدایت جامعه، خیلی دلیل می‌خواهد و به این زودی‌ها نباید از تلاش برای هدایت دیگران دست برداشت.

2️⃣ حضرت یونس 33 سال قومش را به سوی خدا می‌خواند و در این مدت تنها دو نفر به او ایمان آوردند؛ از ایمان آوردن آنها خسته شد و از خداوند عذاب را برای قومش طلب کرد. در این آیه خداوند به پیامبر اکرم ص می‌فرماید: تو مانند یونس نباش!

ثمره اخلاقی اجتماعی

ببینید خداوند از پیامبرانش چه صبر و تحملی را انتظار دارد: 33 سال دعوت و کار فرهنگی؛ و اثرگذاری تنها برای 2 نفر! خسته شد؛ و خدا مواخذه اش می‌کند که چرا خسته شدی!

درست است که ما پیامبر نیستیم، اما خوب است با خود بیندیشیم که در حد خودمان برای دعوت دیگران به سوی حق و حقیقت چه اندازه صبر و تحمل داریم؟! و چه موقع خسته و ناامید می‌شویم؟!  و چه بازدهی از کار خود انتظار داریم؟! آیا بیشتر به انجام وظیفه می‌اندیشیم یا به حصول نتیجه؟!

3️⃣ چرا به جای «یونس» تعبیر «صاحب الحوت: همنشنی ماهی» را آورد؟

این آیه هشداری است به پیامبر ص [و در واقع به هر مبلغ راستین دین] که همانند حضرت یونس از خودت کم‌طاقتی نشان نده. اینکه به جای «یونس»، به وضعیتی که او دچار شد اشاره کرده و تعبیر «همنشنی ماهی» را می‌آورد شاید می‌خواهد به طور ضمنی اشاره کند که اگر مانند یونس از خودت کم‌صبری نشان دهی، تو را هم هم‌نشین ماهی خواهم کرد!

4️⃣ «صبر» در اینجا هم به معنای انتظار می‌تواند باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص475) هم به معنای استقامت به خرج دادن؛ «حکم» هم می‌تواند به معنای دستور الهی [حکم تشریعی] باشد و هم به معنای قضا و قدر الهی (حکم تکوینی)

«لـ» هم می‌تواند به معنای «برای، به خاطر، به منظور»‌ باشد هم به معنای «تا آن زمان» بدین ترتیب معانی متعددی برای این عبارت قابل تصور است، که شاید محتمل‌ترین‌ها موارد زیر باشد (البته با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، حتی یقین به صحت احتمال قویتر، دلیلی بر نادرستی احتمالات ضعیف‌تر نیست)

الف. منتظر باش تا موعد قضای الهی (در یاری تو و سرنگونی دشمنت) فرا رسد.

ب. به خاطر دستوری که پروردگارت به تو داده صبر و استقامت داشته باش. (به تعبیری: صبر و استقامتی ارزشمند است که برای دستور خدا باشد نه از روی لجاجت و یکدندگی بی‌جا؛ تفسیر نور، ج10، ص190)

ج. برای [= در مسیر] انجام دستور پروردگارت صبر و استقامت داشته باش.

د. منتظر باش تا دستور جدیدی از پروردگارت برسد.

ه. همچنان استقامت داشته باش تا دستور جدیدی از پروردگارت برسد.

5️⃣ اگر خداوند سنت استدراج و املاء دارد و به کافران و معاندان و دشمنان حق و حقیقت مهلت می‌دهد، کسی هم که دعوت کننده به دین خداست باید متناسب با آن، صبر و تحمل داشته باشد؛ نه اینکه با دیدن عنادورزی دشمنان حق، خسته شود!

 

انتهای پیام/#

منبع: بولتن نیوز
مطالب مرتبط

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین