به گزارش
بولتن نیوز،
نتیجه این سفر، سفرنامه مفصلی است که توسط این مسافران دوست داشتنی به
رشته تحریر درآمده که در روزهای گذشته بخش های
اول،
دوم،
سوم، چهارم،پنجم و
ششم،
هفتم،
هشتم،
نهم،
دهم و
یازدهم تقدیم گردید و هم اکنون بخش دوازدهم این سفرنامه که به روز دوازدهم سفر
اهالی مدرسه علوم دینی «هارتفورد» به کشورمان اختصاص دارد، تقدیم می گردد و
در روزهای آتی نیز ادامه آن را تقدیم خواهیم نمود.
روز دوازدهم: مشهد یکی از بهترین خاطرات مشهد دیدار از خانواده سیّد و دو فرزند کوچکش _ دخترش فاطمه و پسرش علی _ بود که در ادامه سفر با ما همراه شدند. سیّد، یک از راهنمایان ما بود که برای دیدن ما آمده بودند!
تمام صبح را در دانشگاه فردوسی مشهد بودیم، این دانشگاه گروه ما را برای گفت و گو با اساتید این دانشگاه و ایحاد زمینه هایی برای همکاری درخصوص حفظ حقوق اقلیت های مذهبی دعوت کرده بود.
تیم کارشناسی ما شامل، «تودی پرایور» بود که از تجربیات خود به عنوان عضوی از جامعه اقلیت یهودی در امریکا صحبت کرد.
«دکتر فریال سالم» هم درمورد شباهت ها و تفاوت های میان گروه های اقلیت مسلمان در امریکا و اروپا سخنرانی کرد و «دکتر سواد انوار» نیز از تجربیات خود به عنوان عضوی از جامعه اقلیت مسلمان و مدیر یک دفتر سیاسی در شهری کوچک در ایالت کانتکتیکات امریکا سخن گفت.
سالن سخنرانی تقریباً به طور مساوی پُر از دانشجویان و اساتید دانشگاه بود.
تمام سخنرانی ها به طور همزمان از انگلیسی به فارسی و از فارسی به انگلیسی ترجمه می شد، تا همه حضار بتوانند صحبت ها را درک کرده و از گفت و گو ها استفاده کامل ببرند.
پس از این گفت و گوها جلسه پرسش و پاسخ پُرشوری برگزار شد و در آخر نیز دانشجویان دور هم جمع شدند و با سخنرانان، عکس دسته جمعی گرفتند.
ما ازسوی دانشگاه به صرف ناهاری سخاوتمندانه دعوت شدیم و هنگام صرف ناهار توانستیم با برخی از اساتید و دانشجویان برتر این دانشگاه به صورت رودررو و در فضایی به مراتب صمیمانه تر به بحث و تبادل نظر بنشینیم.
بعد از این ناهار دلچسب، با اتوبوس و در میان باد شدید و گرد و غبار فراوان به آرامگاه فردوسی (حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی) رفتیم که به نگارش کتاب کاملا فارسی زبان «شاهنامه» (کتاب حماسه پادشاهان) معروف است.
این منظومه حماسی بسیار معروف و شناخته شده است و در سرتاسر جهان مورد استفاده اساتید و ادبا قرار می گیرد و فضای داخلی آرامگاه فردوسی با کتیبه های مرمرین تصویری از صحنه های نبردی تزئین شده که در شاهنامه توصیف شده و راهنمای ما یکی از این حماسه ها را با اجرایی زنده و بسیار شنیدنی برایمان نقل کرد.
خوشبختانه در آرامگاه که بودیم گرد و غبار فروکش کرده بود اما بادتند و شدیدی می وزید. وقتی دوباره به اتوبوس خودمان بازگشتیم، تماشای این توفان از داخل فضای امن اتوبوس اما چندان ناخوشایند نبود.
به ما گفته شد که توفانی به این شدت این اطراف چندان معمول نیست و همه از دیدن چنین باد و بورانی شگفت زده شده بودند.
به هر حال سالم و سلامت به هتل بازگشتیم و دوستان برای استراحتی کوتاه و چرتی مختصر به اتاق هایشان رفتند.
بعضی ها هم به بازاری که در نزدیکی هتل بود، رفتند تا قبل از شامی که به دعوت موسسه تحقیقات دانشگاه بین المللی المصطفی ترتیب داده شده بود، کمی خرید کنند.
باز هم شامی دلچسب و کامل: کباب و برنج، ماهیچه بره، ماست و موسیر، سس انار و گردو و یک دنیا سالاد و سبزیجات معطر....
اساتید و نمایندگان دانشکده و موسسات میزبان و مهمان هر یک سخنانی برای خوشامدگویی و قدردانی ایراد کردند و فضایی از تشریک مساعی و درک متقابل ایجاد شده بود.
کار سختی که افراد هر دو کشور انجام می دهند، مورد تشویق و قدردانی قرار گرفت و صحبت ها همه سرشار از احساس همفکری و امید برای روزهای بهتر و آینده ای صلح آمیز بود ... .