چندی پیش اهالی مدرسه علوم دینی «هارتفورد» که بعضاً دیدگاه منفی و به دور از واقعیتی از ایران داشتند، به کشورمان سفر کردند که نتیجه آن سفرنامه ایست که امروز بخش دوم آن را تقدیم شما می نماییم.
گروه سبک زندگی، دانشجویان، کارکنان، مدیران و هیات امنای مدرسه علوم دینی «هارتفورد» در سفری تفریحی از ایران دیدار کردند.
به گزارش بولتن نیوز،
نتیجه این سفر، سفرنامه مفصلی است که توسط این مسافران دوست داشتنی به
رشته تحریر درآمده که در روزهای گذشته بخش های اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم، هفتم، هشتم، نهم و دهم تقدیم گردید و هم اکنون بخش یازدهم این سفرنامه که به روز یازدهم سفر
اهالی مدرسه علوم دینی «هارتفورد» به کشورمان اختصاص دارد، تقدیم می گردد و
در روزهای آتی نیز ادامه آن را تقدیم خواهیم نمود.
روز یازدهم: حرکت به سمت مشهد با نزدیک شدن به پایان این سفر، دل کردن و رفتن از شهری به شهر دیگر سخت تر می شود. این بار به جای اینکه طبق معمول از اتوبوس استفاده کنیمف امروز از فرودگاه شیراز با هواپیما به سمت مشهد پرواز کردیم.
با این حال، پیش از حرکت یک بار دیگر نواهای دل انگیز و رایحه معطر شهر شیراز را تجربه کردیم تا در یادهامان ماندگار شود.
اول صبح به زیارت بارگاه احمد ابن موسی، برادر امام هشتم شیعیان رفتیم که بارگاه متبرکشان در مشهد مقدس است.
ما را به داخل مجموعه ای عظیم راهنمایی کردند که بخش های تازه احداث متنوع و حیات اندرونی وسعی داشت. بار دیگر زنان گروه چادر به سر کردند و از داخل راهروها و سرسراهای متعددی عبور کردیم تا به زیارت سومین زیارتگاه بزرگ ایرانی ها برویم و ادای احترام کنیم.
قبل از عزیمت از شهر شیراز از باغ گیاه شناسی «اِرم» نیز بازدید کردیم. حیف بود اگر شیراز را بدون قدم زدن در این باغ های زیبا ترک می کردیم.
ما در این باغ که گویی بخش مهمی از گردش ما در شیراز بود، گردش کردیم و عکس گرفتیم و از آخرین صبح دل انگیز خود در این شهر لذت بردیم.
بالاخره موفق شدیم نام بعضی از گیاهان و درختانی که در این سفر دیده بودیم را با خواندن برچسب هایی که به دقت بر روی آنها چسبانده شده بود، یاد بگیریم.
باغ گل های سرخ و درختان نخل بسیار خوش رایحه بود و نسیم ملایم و گرم اوایل تابستان عطر دل انگیز بهارنارنج را با خود می آورد، رایحه ای که همه جای شیراز به مشام می رسید.
یکی از راهنمایان گروه که اهل قم بود اما در شیراز بزرگ شده بود، می گفت که مدت هاست این وقت از سال به شیراز نیامده و از استشمام رایحه بهارنارنج هیجان زده شده بود.
بعد از صرف یک ناهار سرپایی وسایلمان را جمع کردیم و آماده پروازی کوتاه، به مقصد شمال شرق ایران شدیم.
سفر به گوشه و کنار یک کشور و رفتن از شهری به شهر دیگر آن هم با گروهی بیش از 12 نفرنیازمند برنامه ریزی بسیار دقیق و البته کاری دشوار است.
علاوه بر این چمدان ها و وسایل ما و یک پرواز کوتاه مدت و ... جای بسی تعجب بود که هیچیک از اعضای گروه و هیچکدام از وسایل مان جا نماند! و ما از راهنمایان خوبمان بسیار سپاسگزاریم که تا این اندازه دقیق و منظم بودند.
بالاخره به مشهد و هتل آخر سفر رسیدیم که مجلل ترین تجربه ما محسوب می شد.
لابی هتل زیر نورطلایی لوستر احتمالاً سه طبقه ای که از سقف آویزان بود، می درخشید و فضایی فریبنده و خیال انگیز ایجاد می کرد.
این هتل یک تفرجگاه، یک پارک بازی و در بخش پایین تر یک چشمه آب معدنی داشت. و ما می توانستیم از بین 3 رستوران هتل هرکدام را که خواستیم، انتخاب کنیم.
به علاوه (و از همه مهم تر) اینترنت هم در این هتل به خوبی کار می کرد.
با اینکه به خاطر نزدیک شدن به پایان سفر کمی غمگین بودیم، اما همچنان به خاطر دیدار از دیدنی هایی که می توانستیم در شهر مقدس مشهد ببینیم، هیجان زده بودیم.