گروه اقتصادی- سعید فتحی سارانی تحلیل گر مسائل اقتصادی طی یادداشتی پیرامون بودجه 99 نوشت: در دو هفته گذشته انتقادات زیادی به رئیسجمهور و معاون اول شده است که چرا حضور پررنگتری در مدیریت مواجهه با ویروس کرونا ندارند. برای تسریع در اجرای تصمیمات، ریاست رئیسجمهور و معاون اول تأثیر بیشتری نسبت به وزیر بهداشت دارد. نباید وزیر بهداشت به رئیسجمهور نامه بزند و از ناهماهنگیها گلایه نماید بلکه رئیسجمهور یا معاون اول میبایست از تمام دستگاهها پیگیری کنند تا هماهنگی لازم وجود داشته باشد.
به گزارش بولتن نیوز، این رفتار جناب روحانی و جناب جهانگیری در حوادث مختلف در شش سال گذشته مانند سیل فروردین 98، زلزله کرمانشاه، به هم ریختن بازار ارز در سال 97 و مواجهه با تحریمهای آمریکا نیز مشاهده شده است که حضوری کمرنگ و همراه با تأخیر داشتهاند. جالب اینجاست، رئیسجمهوری وظایف خود را به درستی انجام نمیدهد خواهان اختیارات بیشتر نیز میباشد.
روش مدیریت آنها روش «برو» است؛ در زمان بحران به مسئولین مربوطه میگویند بروید وظایفتان را انجام دهید. اگر حاج قاسم سلیمانی توانست عملکرد قابل دفاعی از مدیریت خود به یادگار بگذارد چون روش مدیریتی «بیا» را انتخاب کرده بود. حاج قاسم در خط مقدم نبرد حاضر بود نه اینکه از تهران صحنه عملیات را راهبری نماید.
جنگ هشت ساله توسط فرماندهانی مدیریت شد که به نیروهایشان میگفتند «بیا».
در سال 91، تحریمهای آمریکا علیه ایران تشدید شد؛ رئیسجمهور وقت، دکتر احمدینژاد در شش سال نخست دوران ریاستجمهوری همیشه در خط مقدم مدیریت و فعالیت کشور بود؛ سفرهای استانی بر همین اساس شکل گرفته بود ولی متأسفانه در دو سال پایانی به مسائل حاشیهای میپرداخت. در این فضا یک خلأیی در کشور شکل گرفت و تحریمها بر اقتصاد کشور اثر گذاشت. بازار ارز با جهش مواجهه شد. دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، دکتر سعید جلیلی وارد صحنه شد و هماهنگی بین دستگاهها را پیگیری نمود. کارهای بزرگی انجام شد که بعدها رئیسجمهور و کارشناسان حوزه تحریم آمریکا اعتراف کردند که تحریمها در حال شکست بود، هر چند متأسفانه پس از تغییر دولت، به دلیل خوشخیالی به مسیر مذاکرات، این مسیر صحیح ادامه نیافت.
عملکرد دولت و وضعیت کشور در سال 91 به مراتب بهتر از عملکرد دولت و وضعیت کشور در سال 97 بود. در تابستان 97 شرایطی در بازار کالا حاکم شد که حتی در زمان جنگ با هزینههای جنگ و نفت 8 دلاری نیز تجربه نکرده بودیم. همان زمان برخی از افرادی که تجربه سال 91 را داشتند، بیان میکردند ای کاش قرارگاهی که در سال 91 در دبیرخانه شورای عالی شکل گرفته بود توسط دولت ایجاد میشد.
مدیریت جهادی برای عبور از بحران شرط لازم و حتی کافی میباشد. در سال 91، جلسات دکتر سعید جلیلی بعضاَ از ساعت 5 صبح شروع و تا نیمه شب ادامه مییافت. در این جلسات بین دستگاهها هماهنگی ایجاد میشد.
اما از این طرف در زمان سیل ابتدای سال 98 مشاهده کردیم نه تنها رئیسجمهور حضور مناسبی نداشتند بلکه برخی از مسئولین مناطق سیلزده در مسافرت بودند. امروز وزیر بهداشت با گلایه از افرادی که به مسافرت میروند آنها را تهدید به تصویب طرحی برای اعمال جریمه در روز شنبه (پسفردا) در جلسه ستاد مبارزه با کرونا کرد. اگر باور داریم در بحران هستیم، چرا باید برای اقدامی که گمان میکنیم لازم است باید تا شنبه صبر کرد؟ در زمان بحران، جلسات مدیریت بحران روزانه است نه هفتگی. این نحوه مدیریت آقای روحانی و آقای جهانگیری مدیریت جهادی نیست بلکه مدیریت کارمندی است.
برای درک مدیریت جهادی یادی از یکی از نیروهای خدوم کشور کنیم. مرحوم دکتر خالدی، معاون اقتصادی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در دولت دهم، زمانی که مشاهده کرد بانک مرکزی اعلام مینماید به اندازه کافی، ارز برای واردات تخصیص داده است ولی وزارتخانهها هنوز اعلام نیاز ارز میکردند برای مدیریت ارز مصرفی در سال 91 با همکاری یک تیم جوان، تمام گزارشهای کالاهای واردات شده از گمرک را مطالعه کردند و صرفاً به گزارشات عملکرد سازمانها اکتفا نمیکردند. اینگونه میشود که در سال 91 با وجود تحریمهای آمریکا، به غیر از برخی اقلام دارویی، هیچ کمبود کالایی در بازار حس نشد ولی در تابستان 97 که هنوز به صورت عملی، تحریمهای جدید آمریکا اعمال نشده بود و از 13 آبان شروع میشد، با وجود تخصیص 18 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی برای واردات، شرایطی در کشور از نظر کمبود کالا به وجود آمد که در تاریخ 41 ساله حیات نظام جمهوری اسلامی سابقه نداشت.
در سال 91 اصلاحات اساسی در برخی بخشهای کشور در حال انجام بود که متأسفانه هم ادامه نیافت و هم برای آگاهی افکار عمومی به خوبی بیان نشده است که انشاالله در آینده به آن پرداخته شود.
وقتی تجارب ارزشمند کشور در جامعه به عنوان کارنامه سیاه معرفی شود باید شاهد انتخاب افرادی همچون حسن روحانی و نمایندگان شومن فعلی باشیم. وقتی از یک مدیر جهادی همچون رستم قاسمی اسم برده می شود، مسئله بدهی دو میلیارد یورویی بابک زنجانی صرفا بیان می شود، ولی اشاره نمی شود که در دوران وزارت قاسمی در شرایط تحریم آمریکا، ایران توانست به فروش حداقل یک میلیون و دویست هزار بشکه در روز برسد، باید شاهد وزارت فردی همچون زنگنه باشیم که به سختی 450 هزار بشکه می فروشد. ما به تفاوت فروش نفت در این دو مقطع حدود 30 میلیارد دلار در سال می شود.
انتهای پیام/
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com