گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب امروز به آیه 21 سوره قلم پرداخته شده و در آن آمده است:
فَتَنادَوْا مُصْبِحينَ
سوره قلم (68) آیه 21
ترجمه
پس صبحدم یکدیگر را صدا زدند،
شأن نزول
تفصیل داستان (صاحبان آن باغ) از زبان ابنعباس (قسمت دوم) [عبارات داخل گیومه همگی متن آیات است]
ابن عباس گفت: چون صبح شد «یکدیگر را صبحدم صدا زدند، که بامدادان به سوی کِشتههایتان بروید اگر میخواهید آنها را بچینید؛ پس به راه افتادند، در حالی که در «تخافت» بودند».
شخصی پرسید: ابنعباس! تخافت چیست؟ گفت: با هم نجواکنان حرف میزدند که مبادا کس دیگری سخنشان را بشنود.
پس گفتند: «مواظب باشید که امروز نیازمندی بر شما وارد نشود؛ و صبحگاهان در حالى كه خود را بر منع [بينوايان] توانا مىديدند، رفتند.» و در ذهنشان این بود که باغ را میچینند و نمیدانستند که از قهر و غضب خدا چه بر سر آنها آمده است. «پس هنگامی که آن را دیدند» و دیدند که چه بر سرشان آمده است «گفتند ما قطعا راه گم کردهایم؛ بلکه ما محروم شدهایم» پس خداوند آنان را از آن روزی محروم کرد به سبب گناهی که از آنان سر زده بود و هیچ ظلمی بدانان نکرد. پس «میانهروترینشان گفت: آیا نگفتم که چرا [خدا را] تنزیه نمیگویید. گفتند منزه است پروردگار ما، همانا ما ظالم بودهایم؛ پس برخی از آنان شروع به ملامت برخی دیگر کردند» خودشان را ملامت کردند به خاطر تصمیمی که گرفته بودند. «گفتند: وای بر ما که ما طغیانگر بودهایم؛ اميد است كه پروردگارمان بهتر از آن را به ما عوض دهد، زيرا ما به پروردگارمان مشتاقيم.» پس خداوند فرمود: «عذاب این چنین است و عذاب آخرت بزرگتر است، اگر که میدانستند.» تفسير القمي، ج2، ص382
حدیث
1) از امیرالمومنین ع روایت شده است: هشدار که ذلت در طاعت خدا، به عزت نزدیکتر است از همکاری در معصیت خدا. تحف العقول، ص217
تدبر
1️⃣ بسیار میشود که کسانی برای انجام کاری باطل دست به دست هم میدهند: اصحاب این باغ چنان در باطلشان اتفاق نظر داشتند که صبحدم همه همدیگر را خبر کردند.
2️⃣ چرا حرف «فـ: پس» آورد؟ و حرف «و» نیاورد؟ (یعنی چرا فرمود «پس» صبحدم یکدیگر را صدا زدند؛ و نفرمود: «و» صبحدم یکدیگر را صدا زدند؟)
الف. این آیه عطف و متفرع بر آیه17 (إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ: آن گاه که سوگند خوردند که صبحدم [محصولات] آن را حتماً میچینیم) میباشد (التحرير و التنوير، ج29، ص78).
ب. شاید بتوان گفت عطف به همان آیه قبل (پس [آن باغ] همچون شب تاریک گردید) است؛ یعنی میخواهد بفرماید به محض اینکه به دستور خداوند باغ نابود شد، آنها اقدامشان را شروع کردند؛ یعنی همین که تصمیم گرفتند و هنوز شروع به اقدام نکرده بودند عذابشان نازل شد چنانکه وقتی عذاب کامل شد، تازه، آنگاه بود که اینها اقدامشان را شروع کردند.
ثمره حقوقی اخلاقی
برخی گمان میکنند که صرف نیت، به تنهایی موجب عذاب نمیشود و حتما باید شخص اقدام کرده باشد تا عذاب شامل وی گردد. ظاهرا این تعبیر نشان میدهد که این تلقی درست نیست، و گاه همین که افراد نیتشان قطعی گردید مشمول عذاب میشوند چنانکه شروع اقدام آنها، عملاً بعد از آن است که عذاب نازل گردیده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ما وژن برتر عارف !
فرزند عارف مدعي برتري ژنش نسبت به ژنهاي ديگران است! سالهاست گفته و مي گوييم نگاه به خارج مسئولان آنقدر غليظ بوده که باعث شده است مشکلات داخلي به فراموشي سپرده شود از جمله اين مشکلات اهتمام نسبت به نسلي که مي بايست سکاندار آينده ايران باشد.نسلي که مي بايست ياد مي گرفت نسبت به ايران و مردمانش غيرت و هميت داشته باشد. نسلي که مي بايست مي آموخت خاک کشور مقدس است و هر تلاش و کوششي که در اين عمر محدود قادر است که براي اين خاک انجام دهد نبايد از آن دريغ نمايد. نسلي که مي بايست مي آموخت هرچه در مي آوريم مي بايست با هم بخوريم ، باهم خوش باشيم ، باهم دفاع کنيمو باهم...... ولي متاسفانه اسيرتوهمات سيستم و عقده هاي مسئولاني شد که اولين ضربه آن بي هويتي نسل حاضر بوده است.نسلي که به دليل دغدغه به آينده صرفا آموخت فکر خويش و نجات خويش باشد. نسلي که از پي رفاه و خوشي صرف بود بدون اينکه براي آن تلاشي انجام دهد. نسلي که متکي به دارايي و يا رانت والدين خيوش گرديد. نسلي که براساس تبليغات مقدس نمايي و مقدس سازي والدين خويش را برتر و والاتر از مجموعه هموطنان خويش مي دانست. اگر امثال پسر تازه به دوران رسيده عارف مي گويد برتري ما بخاطر ژنمان مي باشد اشکال از او نيست اشکال از سيستمي است که مردمش را رعيت و عوام دانسته و مسئولاني را که با از جان گذشتگي اين مردم به پست رسيده اند قدسي و آسماني جلوه داده است ( برخلاف کشورهاي متمدن که مسئولان را افرادي مي دانند که مي توانند امور کشور را بطريقي بگردانند که آنها زندگي بهتري داشته باشند به نوعي خويش را وقف مردم کرده اند) همين رفتار وسکنات باعث گرديده فرزندان مسئولان دچار اين توهم شوند که صندلي قدرت حق پدران آنهاست چون ژن برتري داشته اند! ژن برتري که باعث گرديده کشوري با اين مساحت عظيم، ثروت بيکران روي زميني و زيرزميني، استعدادهاي بي پايان، جمعيت قليل ، نيروي کار فراوان، ضريب هوشي بالا با سکانداري ابوي هاي آنها به اين فقر ، فلاکت، اعتياد، فحشا، رانت خواري ، فساد، عقب ماندگي ، فرار از کشور، ريا ، چاپلوسي، رشوه، طلاق ، افسردگي ، خودکشي برسد. بله ما نيز به ژن برتر اين مسئولان گرامي پي برده ايم ژني که يکي آن براي تخريب همه پيشرفت هاي جهاني کافي است. سخني نيز با عارف خواست خدا بود که اين اعتقاد و عقيده ژني از دهان فرزندت بيرون بپرد تا تو نيز از دنياي سياست و رياست اوت شويي. اين را بدان بي عرضگي ، منفعت طلبي ، سکوت ، چندزيستي تو خيلي خوب برمردم آشکار گرديد. به فرزند دلبندت نيز بگو اگر با رانت و پشتيباني تو توانسته است ثروتي را کسب کند نه از ژن برتر بلکه از مکيدن خون اين مردم بوده است . همين ژن برتر با اين حرفي که تنها مي تواند از يک شخصي که ژمن خريت در آن وجود دارد زده شود بس است تا مردم از پدرت رويگردان شده و او را از صحنه سياست حذف نمايند. حتما بارها با خودت خواهي گفت چه خريتي کردم ! که اين حرف را زدم بله اين خريت مانند آن خريتي بود که عباس جديدي با عکسش کنار جسد پورحيدري انجام داد مشابهت دارد.