پیش تر «حسن روحانی» نیز در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بارها بر شعار «بازگرداندن اعتبار ایرانیان در جهان» تاکید می کرد و ایضاً «اکبر هاشمی رفسنجانی» و «سید محمد خاتمی» و زیر مجموعه ایشان از دکتر زیبا کلام گرفته تا دکتر سریع القلم و دیگرانی بر این گزاره ابرام ورزیده و می ورزند.
گروه سیاسی - داریوش سجادی روزنامه نگار و تحلیلیگر مسائل سیاسی در مطلبی به موضوع "اعاده اعتبار ملت ایران" پرداخته است.
به گزارش
بولتن نیوز، یادداشت داریوش سجادی در ادامه آمده است:
اعاده اعتبار ملت ایران در «جهان» جمله ای است که اخیراً و به کرات از جانب کسری از خواص و عوام ایرانی مطرح شده و می شود و بدلیل همین «تکرر بی قاعده» بشدت نیز کسل کننده و حزن آور و مهوع شده!
آخرین نمونه آن اظهارات «شیرین نشاط» در حاشیه اجلاس داووس است که خطاب به رئیس جمهور ایران گفت:
تصویر و منزلت ملت ایران را در «جهان» بهبود ببخشید!
پیش تر «حسن روحانی» نیز در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بارها بر شعار «بازگرداندن اعتبار ایرانیان در جهان» تاکید می کرد و ایضاً «اکبر هاشمی رفسنجانی» و «سید محمد خاتمی» و زیر مجموعه ایشان از دکتر زیبا کلام گرفته تا دکتر سریع القلم و دیگرانی بر این گزاره ابرام ورزیده و می ورزند.
این در حالی است که تاکید بر «اعاده اعتبار ایرانیان در جهان» ناظر بر «جهانی» است که برخلاف توقع مختصاتش قبل از جهان شمولی، استقرائی است.
تصور قائلین به چنان جهانی، تصور یک مرجعیت مفروض و جغرافیائی است که انسان در آن به کمال رسیده.
مدینه فاضله ای که انسان ها در آنجا به اعتبار «ظواهر و بواطن به کمال رسیده شان» برخوردار از محوریت و شانیت و حجیت و اعتبار و سالاریت اند!
کمال انسان در آن «جهان ممدوح» کمالی عینی و ذهنی است.
کمال عینی همان ظواهر است که دائر بر آراستگی مبتنی بر هنجارهای استاندارد و «ارزش مفروض» شده در آن جهان اند!
ظواهری نظیر استفاده از کراوات در کنار قطعیت محوریت کت و شلوار ـ استفاده از دگمه سر آستین ـ ترجیحاً شـُرب ویسکی ـ تراشیدن محاسن نزد آقایان و ایضاً بی حجابی جلوه گرانه و تن نمایانه ـ اعتبار به احتساب فیزیک و سایز بدن با ملاک حجم و طول و عرض و قوس اعضا و جوارح بدن نزد بانوان، حداقل های ظواهر چنان جهانی است!
اینها حداقل های عینی و لازم برای تعلق داشتن یا پذیرفته شدن در آزمون ورودی به همان جهانی است که برخوردار از «کمال مفروض» انگاشته شده.
کمال ذهنی نیز شانیت و مرجعیت و محوریت و حقانیت تشکیک ناپذیر مبانی اندیشگی آن جهان معیار و فریباست.
از حیث ذهنی تقید بلاتردید به لیبرالیسم و هیومانیزم و سکولاریسم و مدرنیزم حداقل های «آن جهانی بودن» است.
قائلین به این «جهان» میزان بودن و وجود داشتن و شانیت و حیثیت و انسانیت دیگر انسان ها را بر اساس میزان دوری یا نزدیکی ایشان به الگوها و نورم ها و استانداردها و سلائق و علائق و ظواهر و بواطن برسمیت شناخته شده در «جهان مزبور» سنجیده و ارزیابی می کنند!
چنان جهانی در ذات خود برخوردار از نوعی آپارتاید است.
انسان یا ذاتاً و به اعتبار خلقت ژنتیکی اش در جغرافیای مزبور «انسان آن جهانی» و «متمدن» و «کامل» خلق شده و در غیر این صورت می تواند خرسند باشد که با خواهش و خوانش و پذیرش و نمایش و تشبه به چنان ظواهر و بواطنی می تواند از این فرصت برخوردار باشد تا لااقل در مقام «سمپات چنان جهانی» برسمیت شناخته شده و از تشفی خاطر «مانند آن جهانی ها شدن» حظ و بهره بـُرده و ایضاً اعتبار بگیرد!
چیزی در قامت «ادا در آوردن» بر محور نُرم های «آن جهان» ممدوح و مفروض!
بدآیندی آغشته به «خود کهتر بینی» و «خویش سفله انگاری» در مقابل «غرب برتر بینی» و ایضاً غرب «جهان» بینی!
ریشه اهمیت و ارجحیت، قضاوت و اقبال و ادبار مالکان آن جهان مفروض نزد مبتلایان به این سندروم بازگشت به نوعی احساس شرمندگی و حقیر بینی خود و دنیای خود و هنجارها و ارزش ها و ظواهر خود در مقابل مالکان آن «جهان برتر فرض شده» است که مبتلایان را بسمت یک شکل گرائی بر محور نورم های «آن جهانی» هدایت می کند.
چیزی که بازخوردش در ایران و نزد کسری از پایوران نظام تشبث به «اسلامی فنسی» شده! (http://bit.ly/1jsLdcr)
سالها پیش در پاسخ به یکی از خط نگاهدارن و سمپات های همین جهان مزبور (مسعود بهنود) گفته بودم:
به من نگوئید طوری زندگی کن که مردم ازت نترسند! به مردم بگوئید طوری زندگی کنند که از کسی نترسند! (مقاله آقای بهنود؛ دیر رسیدید ـ تمام شد)
اکنون نیز بر همان روال مایلم بگویم:
محور زندگی تان را بر مدار عقل و فهم و شعور و ملاحظات و مناسبات و مصلحت های خود و جامعه خود قرار دهید نه داوری و پسند و معیار و ملاک و خوشآیند و ناخوشآیند «آن جهان»!!!
ـ
واي بر...كه تحلیلیگر مسائل سیاسی ايشان است
بولتن نيوز بايد فكري به حال تحليل گري هايش بكند