گروه دین و اندیشه: دکتر محمد جواد گودینی نویسنده، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه طی یادداشتی نوشت: ابوالأسود دؤلی از یاران نامور امام علی بن أبی طالب(ع) و از ادیبان و بزرگان سده ی نخست هجری محسوب می گردد که دانش نحو (قواعد زبان عربی) را از مولای متقیان(ع) آموخت و در عصر بنی امیه آن را نشر داد؛ از این رو دانش نحو عربی به وی منسوب بوده و او نیز به نوبه ی خود، اصول نحو را از امام علی(ع) فراگرفته است.
به گزارش بولتن نیوز، ابوالأسود در روزگار جاهلیت دیده به جهان گشود و به نظر می رسد دوران حیات رسول گرامی اسلام(ص) را درک نموده و در زمان خاتم پیامبران(ص)، دین اسلام را گردن نهاده است؛ اما از هم صحبتی با خاتم پیامبران(ص) بهره مند نگردید. از این رو او را از اصحاب به شمار نمی آورند و از تابعیان می دانند. (ر.ک: تاملی بر زندگانی ابوالأسود دؤلی و شرح گزیده ی اشعارش، ص10)
ابوالأسود در روزگار خلیفه ی دوم، به بصره مهاجرت نمود و در آنجا سکونت گزید. مسجدی نیز با نام او (مسجد ابوالأسود دؤلی) در این شهر تاسیس گردید. وی از شاعران مُخَضرَم به حساب می آید که دوران جاهلیت و اسلام (هر دو دوره) را درک نموده است.
ابوالأسود که از بزرگان تابعان به شمار می رود، از برخی اصحاب رسول گرامی اسلام(ص) همچون امام علی بن أبی طالب(ع)، أبیّ بن کعب، زبیر بن عوام، عبد الله بن عباس، عبد الله بن مسعود، عمران بن حُصین، معاذ بن جبل، ابوذر غِفاری، أبو موسی أشعری و ... روایت نقل کرده است. برخی نیز همچون سعید بن عبد الرحمن بن رُقَیش، عبد الله بن بُریدة، عمر بن عبد الله مولی غُفرة، یحیی بن یعمر و فرزندش ابوحرب بن ابی الأسود از او روایت کرده اند. (ر.ک: الغدیر، ج8 ص316؛ تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج21 ص27)
ابوالأسود از یاران و هواداران امام علی بن أبی طالب(ع) بوده و شیفتگی بسیاری به امام(ع) از خود بروز می داد. او در نبرد جمل در کنار امام علی(ع) بوده و در جریان این پیکار تاریخی، از کسانی به شمار می رود که برای مذاکره با طلحه و زبیر، رهسپار سپاه بصره شده است.
به نقلی در جریان صفین در سپاه امام علی(ع) بوده و به نقلی دیگر، جانشین عبد الله بن عباس (حاکم بصره) در این شهر گردید و ابن عباس رهسپار صفین شد. بنا بر نقل حضور وی در نبرد صفین، روایت است امیر مومنان(ع) در جریان حَکَمیت، قصد داشتند ابوالأسود دؤلی را برای مذاکره با نماینده ی شام روانه دارند که با واکنش مردم و مخالفت کوفیان مواجه گردید. (البته قول مشهورتر همان قول نخست است که ابوالأسود در صفین حضور نداشته و در بصره بسر می برده و از طرف ابن عباس، سرپرست این شهر بوده و امور آن را سامان دهی می کرده است). در این زمینه و با فرض صحت قول دوم، نقل است که پس از پایان یافتن نبرد صفین و شهادت امام علی بن أبی طالب(ع)، یک روز ابوالأسود دؤلی بر مجلس معاویة بن أبی سفیان وارد شد.
معاویة به او چنین گفت:
آیا به یاد داری که برای حَکَمیت برگزیده شدی؟
ابوالأسود دؤلی پاسخ داد: آری.
معاویة اظهار داشت: اگر به عنوان نماینده برگزیده می شدی، چه می کردی؟
ابوالأسود دؤلی پاسخ داد: هزار نفر از مهاجران و فرزندانشان و هزار نفر دیگر از انصار و فرزندانشان را گرد می آوردم و می گفتم:
ای کسانی که در این جمع حضور دارید؛ آیا یکی از مهاجران [امام علی بن أبی طالب«ع»] سزاوارتر برای دست یابی به خلافت است یا یکی از طُلقاء [آزاد شدگان؛ کسانی که رسول گرامی اسلام«ص» پس از فتح مکة از انتقام گیری صرف نظر و چنین فرمودند: اذهَبُوا فَأنتُمُ الطُّلَقَاء. ترجمه: بروید، که شما آزادید]؟
معاویة لبخندی زد و چنین گفت:
به خدا سوگند، در این صورت دو نفر نیز اختلاف نمی کرد. [و همگان استدلال تو را می پذیرفتند و کسی را یارای آن نبود این استدلال منطقی و قابل قبول را پاسخ گوید]. (ر.ک: دیوان أبی الأسود الدؤلی، ص14)
پس از شهادت امام علی(ع)، ابوالأسود دؤلی همواره به مکتب اهل بیت(ع) پایبند بوده و از این راه منحرف نگشت. زمانی که معاویة بن أبی سفیان، هدیه ای را برای ابوالأسود دؤلی فرستاد تا از این راه از او دلجویی کرده و به خویش نزدیک نماید، دختر کوچکش مقداری از حلوایی را که در میان آن هدیه به چشم می خورد، بر دهان گذاشت. ابوالأسود دؤلی که از جریان با خبر بود، گفت: دخترم، آن حلوای را بیرون انداز؛ معاویة آن را برای ما فرستاده است تا ما را از امیر المؤمنین(ع) و دوستی اهل بیت(ع) بازدارد و منحرف سازد. دختر ابوالأسود دؤلی نیز گفت: خدا آن حلوا را زشت کند [نفرین بر این خوراکی و حلوای زعفرانی] که می خواهد ما را به وسیله ی خود از پیشوای پاک [امام علی«ع»] دور سازد. نفرین بر کسی که آن را فرستاده و کسی که آن را می خورد. سپس کوشید تا آن حلوا را که خورده بود، بالا آورد. آنگاه این سروده را خواند:
أبِالشَّهدِ المُزَعفَر یَابنَ هِندٍ نَبِیعُ عَلَیكَ أحسَاباً وَ دِینا
مَعَاذَ اللهِ کَیفَ یَکُونُ هذا وَ مَولانَا أمِیرُ المُؤمِنینَا
ترجمه: "ای فرزند هند، آیا با حلوای زعفرانی توقع داری ما دین و آبروی خویش را با تو معاوضه نماییم؟
پناه بر خدا [هرگز چنین نخواهد شد] چگونه این اتفاق رخ خواهد داد؟ پیشوای ما امیر مومنان علی(ع) است". (ر.ک: الکنی و الألقاب، ج1 ص10؛ أشعار النساء المؤمنات، ص80)
ابوالأسود مردی نامدار در میان دوستداران امام علی(ع) بوده و در دولت علوی نیز از کارگزاران امام(ع) به شمار می رفت. وی که از یاران نزدیک مولای متقیان(ع) بوده، به شرف هم صحبتی و شاگردی امام(ع) نایل آمد و بویژه در ادبیات و دانش نحو، نکات فراوانی را از امام علی(ع) فراگرفت و آنچه از امام(ع) آموخت، دریچه ای را در برابرش قرار داد تا در ادامه آموخته هایش را مکتوب کرده و آن را نشر دهد؛ از این رو می توان امام علی بن أبی طالب(ع) را پایه گذار نخستین علم نحو و ابوالأسود را پایه گذار دوم این دانش توصیف نماییم که با استفاده از رهنمون های امام علی(ع)، اندوخته های خود را نشر داد. در این راستا یاقوت حموی جریان تدوین علم نحو به دستور و رهنمود امام علی(ع) و اجرای ابوالأسود دؤلی را این گونه نقل می کند:
ابوالأسود می گوید: روزی بر امیر مومنان(ع) وارد شدم و دیدم ایشان(ع) در فکر فرو رفته اند. پرسیدم: ای امیر مومنان(ع) چه چیز شما را به اندیشه واداشته است؟ فرمود: در سرزمین تان "لَحن" [خطا در اعراب و مخالفت با راه صواب در زبان] مشاهده می کنم؛ از این رو می خواهم چارچوب و اصول زبان عربی را وضع نمایم.
گفتم: اگر این کار را انجام دهید، ما را زنده نگاه داشته اید و این زبان [زبان عربی] در میانمان باقی خواهد ماند [و دستخوش حوادث قرار نخواهد گرفت].
چند روز پس از این رویداد، به خدمت امیر مومنان(ع) شتافتم و ایشان(ع) صحیفه ای را به من دادند که در آن چنین نوشته شده بود:
"به نام خداوند بخشنده ی مهربان، کلام از سه بخش تشکیل می شود: اسم، فعل و حرف. اسم آن چیزی است که بر معنای مسمی [آنچه اسم بر روی آن گذاشته شده است] دلالت نماید. فعل آن است که از کار و حرکتی در مسمی دلالت کند و حرف، نه اسم است و نه فعل. سپس امام(ع) فرمودند: [این مسیر را] دنبال کن و بر آن [داده های نحو و قواعد زبان عربی] بیفزا. ای ابوالأسود، بدان که اعراب به سه بخش تقسیم می شود: ظاهر، مضمر [پنهان] و آنچه که نه ظاهر و نه مضمر است...". (ر.ک: معجم الأدباء، ج4 ص1813)
ابوالأسود دؤلی که اصول و قوانین زبان عربی را از امیر مومنان(ع) آموخته بود، بابی را در زمینه ی فاعل، مفعول به، مضاف، حروف جر، حروف رفع، نصب، جر و جزم تهیه کرد. او این مطالب را نزد خویش نگاه داشته بود. زیاد بن أبیه در روزگار فرمانداری اش در عراق به دستور معاویه بن أبی سفیان، پیامی برای ابوالأسود دؤلی فرستاد و از او درخواست نمود این قوانین را آشکار کرده تا در فهم کتاب خدا مفید واقع شده و زبان عربی از هر گونه کژی و انحراف، حفظ و حراست شود.
ابوالأسود دؤلی (به نظر می رسد به دلایل سیاسی) از درخواست زیاد سر باز زد؛ اما پس از آنکه شنید یکی از قاریان آیه ی سوم از سوره ی توبة (أنَّ اللهَ بریءٌ مِنَ المُشرِکِینَ وَ رَسُولُه ...) را نادرست قرائت کرده که به تغییر معنای آیه منجر می گردد، تجدید نظر می کند و از زیاد بن أبیه می خواهد نویسنده ای برای او گسیل دارد تا این ماموریت را انجام داده و آنچه را از امام علی(ع) آموخته است، به صورت مکتوب درآورده تا مورد استفاده ی عموم مردم قرار گیرد و گامی باشد برای صیانت از زبان عربی از هر گونه انحراف، کژی و آلودگی.
زیاد نیز نویسنده ای از قبیله ی "عبد القیس" برای کمک رسانی به ابوالأسود می فرستد که مورد پسند او قرار نمی گیرد. از این رو، نویسنده ی دیگری را به نزد او روانه می دارد تا او را در انجام این کار مهم یاری رساند. ابوالأسود دؤلی که چارچوب دانش نحو و قواعد زبان عربی را از امام علی بن أبی طالب(ع) فرا گرفته بود، آن را در اختیار زیاد بن أبیه قرار داد. فرزندش "عطاء" از دانش پدر در علم نحو بهره برداری کرده و "یحیی بن یعمر" نیز از ابوالأسود استفاده می کند. پس از این جریان، دانش نحو در دو شهر بصره و کوفه (از مهمترین شهرهای عراق که در آن روزگار، نوعی رقابت میان این دوشهر بوجود آمده بود) گسترش یافته و دانشمندان فراوانی در این دو شهر ظهور کرده و تالیفات فراوانی در این باره به رشته ی تحریر در می آید. (ر.ک: الوسیط فی تاریخ النحو العربی، ص27) در بصرة، "خَلیل بن أحمد فَرَاهِیدی بَصری" دانشمند برجسته ای است که به چند واسطه به ابوالأسود دؤلی می رسد. او استاد سیبویه یکی از بزرگان مکتب بصرة در علم نحو به شمار می رود و کتاب مشهور "العَین" در لغت عرب را تالیف کرده است. (ر.ک: أعیان الشیعة، ج1 ص163)
آری، بدین سان ابوالأسود دؤلی که از ادیبان و شاعران برجسته ی سده ی نخست هجری به شمار می رفت و کلیات قواعد عربی را که دانش نحو نامیده می شود، از امام المتقین علی بن أبی طالب(ع) فرا گرفته بود، اصول کلی نحو را در ابتدای عصر اموی به جامعه عرضه کرد و زمینه برای رشد این دانش پدید آمد و دانشمندان نحو در دوره های آتی، آن را کامل و کاملتر نموده و مکتبهای گوناگونی در علم نحو پدید می آید؛ معروفترین این مکاتب نحوی عبارتند از: مکتب بصره، مکتب کوفه، مکتب بغداد و مکتب اندلس.
از آنجایی که ابوالأسود دؤلی در منطقه ی بصره می زیست، توانست شاگردان بسیاری را در این شهر پرورش دهد. شاگردانی همچون نصر بن عاصم، عبد الرحمن بن هرمز، یحیی بن یعمر، عنبسة الفیل، میمون الأقرن. خلیل بن أحمد نیز از شاگردان این طبقه به شمار می رود و او نیز به نوبه ی خود، استاد سیبویه است.
متون تاریخی و ادبی دلالت بر این واقعیت دارد که امام علی(ع) مبتکر دانش نحو بوده و ابوالأسود دؤلی شاگرد برجسته ی امام(ع)، این دانش را از امام علی بن أبی طالب(ع) فراگرفته است و این روند را دنبال کرده و به رشد و بالندگی رسانده است. از این رو سرسلسله ی دانش نحو در زبان عربی به امیر سخن علی بن أبی طالب(ع) منتهی می گردد و در این میان نقش شاگرد برجسته و ادیب امام(ع) یعنی ابوالأسود دؤلی نیز بسیار پررنگ و برجسته بوده است و نحویانِ آتی، با بهره گیری از این خطوط کلی پیش رفته و بر دانش نحو افزوده اند. (ر.ک: تاملی بر زندگانی ابوالأسود دؤلی و شرح گزیده ی اشعارش، ص18)
فهرست منابع:
1- قرآن کریم
2- آل یاسین، محمد حسن، شرح دیوان أبی الأسود الدؤلی، بیروت، موسسه ایف 1982
3- أسعد، عبد الکریم محمد، الوسیط فی تاریخ النحو العربی، ریاض، دار الأشواق
4- أمین، محسن، أعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف
5- أمینی، عبد الحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، تهران، دار الکتب الاسلامیة 1374
6- حسینی، محمد بن علی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، بیروت، دار الفکر 1994
7- قمی، (شیخ) عباس، الکُنَی و الألقاب، تهران، مکتبة الصدر 1368
8- گودینی، محمد جواد، تاملی بر زندگانی ابوالأسود دؤولی و شرح گزیده ی اشعارش، قم، نشر میراث ماندگار 1399
9- مشکور، أم علی، أشعار النساء المؤمنات، انتشارات سعید بن جبیر 1413ق
10- یاقوت حموی، معجم الأدباء، به کوشش: احسان عباس، دار الغرب الاسلامی 1993
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com