به گزارش بولتن نیوز،مهدی پورصفا: سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا یا آن طور که در افکار عمومی و رسانههای جمعی با نام «سیا» شناخته میشود، به مدت دهها سال نماد قدرت نفوذ واشنگتن در سرتاسر عالم بوده است؛ نهادی که با مشارکت سرویس اطلاعات مخفی ملکه یا همان ام.آی.6 و بازآرایی سلف قبلی آن یعنی «دفتر خدمات راهبردی» بر اساس لایحه امنیت ملی سال 1947 تشکیل شد.
تصوری که از این سازمان در افکار عمومی وجود دارد یک دستگاه مقتدر اطلاعاتی با اختیارات و منابع بیپایان است که میتواند تمام نقاط دنیا را مورد پایش و مراقبت قرار دهد و با حربه جاسوسی و ضربه هوشمندانه تمام مشکلات آمریکا را حل کند؛ تصویری که شاید بیشتر از همه خود این نهاد آمریکایی مخالف آن باشد، چرا که در واقعیت «سیا» با انبوهی از اتهامات مختلف دست به گریبان است که کارمندان این سازمان را در تمام دنیا و حتی جامعه خود آمریکا با دستانی آلوده به خون و تزویز نمایش میدهد. این مساله صرفنظر از این که تا حد بسیار زیادی در دنیای واقعی نیز به حقیقت نزدیک است، سبب حسادتی پنهان در بین ساکنان مقر «سیا» در شهر «لانگلی» ویرجینیا نسبت به دیپلماتهای وزارت خارجه آمریکا شده است.
این دو نهاد در حقیقت دو چهره مختلف از بزرگترین ماشین بروکراسی دنیا برای تسلط بر سرنوشت کشورهای مختلف محسوب میشوند. هدف غایی هر دو یکی است و بسیاری از جاسوسان سیا با عناوین دیپلماتیک راهی مقر خود در کشورهای هدف میشوند. با این حال و علیرغم این هماهنگی همانطور که گفته رقابتی پنهان در بطن این همکاری جریان دارد و این بسته به نظر رئیسجمهور است تا کدام یک از این دو نهاد را در نوک پیکان عملکرد جامعه اطلاعاتی ایالات متحده قرار دهد.
دوران ریاستجمهوری ترامپ شاید بیش از همه برای دیپلماتهای وزارت خارجه آمریکا سخت گذشته باشد. ترامپ بر خلاف سخنرانی اوباما در سال 2012 در دانشگاه «وست پوینت» به دنبال این بود تا با استفاده صرف از چکش یا قدرت نظامی تمام مشکلات این کشور را حل کند.
در همین راستا هم وزارت خارجه آمریکا اولین قربانی چنین راهبردی محسوب میشد چرا دیپلماتها راههای متفاوتی برای ادامه تفوق آمریکا بر دنیا داشتند که با شعار «اول آمریکا» در تناقض بود. ترامپ علاقهای به همکاری با سایر کشورها نداشت و اعتقاد اصلی او حداکثرسازی سود واشنگتن از تعاملات خارجی با بقیه دنیا بود. در همین راستا ترامپ بلافاصله از پیمان پاریس در خصوص معضلات آب و هوایی خارج شد تا بتواند صنایع سنتی انرژی در آمریکا را با سرعت بیشتری نوسازی کند. کشورهای عضو ناتو را وادار کرد تا هزینه بیشتری را صرف بودجه دفاعی خود کنند و از پیمان تجاری «ترنس-پاسیفیک» خارج شد تا محدودیتهای بیشتری را در مقابل چین برای فتح بازارهای آمریکا ایجاد کند. نقطه اوج این سیاست نیز خارج شدن از برجام به عنوان میراثی از دولت قبلی بود تا بهزعم خود نشان دهد که با اعمال تحریمهای بیشتر میتوان ایران را وادار به تسلیم کرد.
وزارت خارجه آمریکا مهمترین قربانی این سیاست در جامعه اطلاعاتی آمریکا بود. پس از برنامه اوباما برای کاهش بودجه پنتاگون، این منابع وزارت خارجه آمریکا بود که قربانی نگاه ترامپ به دنیا شد. «رکس تیلرسون» اولین وزیر خارجه دولت ترامپ در سال 2017 نزدیک به 2600 نفر از کارکنان وزارت خارجه آمریکا را برکنار کرد.
در سال 2018 نیز نزدیک به 30 درصد از بودجه وزارت امور خارجه آمریکا کاسته و به بودجه وزارت دفاع این کشور اضافه شد؛ انعکاسی دقیق از آنچه که ترامپ میخواست.
تا پایان دولت ترامپ نزدیک به یکسوم از پستهای دیپلماتیک وزارت خارجه همچنان خالی بود و اغلب کارکنان ترجیح میدادند تا بخت خود را برای کار در بخش خصوصی بیازمایند. در چنین شرایطی آخرین وزیر خارجه آمریکا نیز از آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا راهی واشنگتن شد. «مایک پامپئو» که البته به باور تحلیلگرانی همچون «فرد کاپلان» رتبه بدترین وزیر خارجه آمریکا را نصیب خود کرد.
در این میان حتی وزارت خزانهداری آمریکا تبدیل به چنان آتشبار تحریمی شد که حتی صدای بانیان آن را نیز در آورده است. اما به نظر میرسد که دوران انزوای دیپلماتها در کاخ سفید تمام شده است.
با معرفی «ویلیام برنز» بهعنوان رئیس سیا، دوران حاکمیت دیپلماتها بر بروکراسی اطلاعاتی واشنگتن آغاز شده است.
با نگاه دولت بایدن به معادلات بینالمللی و تاکید بر چندجانبهگرایی به نظر میرسد که کارمندان لانگلی باید تا مدتها سایه سنگین دیپلماتها را بالای سرخود بپذیرند. نکته اول در خصوص برنز رابطه خوب و عمیق او با بایدن است.
برنز در دوران حضور خود در وزارت خارجه آمریکا به حساسترین پروندههای سیاست خارجی دولت اوباما رسیدگی کرده است. برنز در روندی که منجر به مذاکرات برجام و حصول این توافق شد تاثیر داشت. علاوه بر این سالها با به عنوان دیپلمات در خاورمیانه و روسیه خدمت کرده است.
برنز به خوبی میداند که منابع آمریکا برای مهار تهدیدات موجود در دنیا بیانتها نیست. مقابله ترامپ با چین به خوبی این نکته را ثابت کرد. اگرچه ترامپ تصور میکرد که میتواند با حربه تعرفهها و خروج از پیمانهای تجاری چین را متوقف کند اما در نهایت سیر حوادث به گونه دیگری پیش رفت. چین توانست دو تفاهمنامه مهم تجاری را در دو منطقه مهم دنیا نهایی کند. اول از همه تفاهمنامه تجارت آزاد با کشورهای حاشیه اقیانوس آرام و آسیای جنوب غربی که آمریکا در آن غایب است و دوم تفاهمنامه سرمایهگذاری با کشورهای عضو اتحادیه اروپا که امتیازی بزرگ برای پکن محسوب میشد.
برنز در این شرایط میتواند چهرهای از یک همکار قابل اعتماد در عرصه بینالمللی برای متحدان آمریکا در دنیا به نمایش بگذارد. شاید «سیا» بتواند همان نقشی که موساد به عنوان یک رابط مخفی در رژیم صهیونیستی ایفا میکرد در دوران بایدن بازی کند.
علاوه بر این برنز بر استفاده از ابزارهای نرم در دوران ریاست خود تاکید بیشتری خواهد کرد. برنز بارها بر این نکته تاکید کرده که در کنار ابزارهای سخت تلاش برای فراهم کردن اطلاعات لازم برای دیپلماتها اهمیتی فراوان دارد. مثلا یافتن پاسخی برای این پرسش که بهترین راههای نفوذ کدامند یا چه امکاناتی برای مقابله با یک درگیری طولانیمدت برای دیپلماسی وجود دارد همه جزو سوالاتی است که کارشناسان اطلاعاتی میتوانند به آن پاسخ دهند و برنز احتمالا آماده برنامهریزی دوباره سیا برای آن است.
در کنار تمام اینها برنز تا حدود زیادی تلاش خواهد کرد تا چهرهای جدید از سیا در افکار عمومی تصویر کند. این سیاست جدید برنز به طور حتم جلوههایی در عرصه عملیاتهای آژانس اطلاعات مرکزی خواهد داشت.
یکی از نکاتی که در دوران ترامپ سبب گلایه کشورهای دارای روابط اطلاعاتی با آمریکا شد، تکروی سیا در خصوص استفاده از منابعی بود که سازمانهای اطلاعاتی همکار در اختیار آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا قرار میدادند.
اروپاییها این تکروی را دلیل لو رفتن برخی از مهمترین منابع خود در کشورهای گوناگون میدانستند. به نظر میرسد برنز در دوران مسئولیت خود به این رویه پایان دهد و به دنبال همکاری گستردهتر اطلاعاتی و امنیتی به خصوص در قالب عملیاتهای مشترک باشد؛ رویهای که در دوران اوباما به سلسله ترورهای دانشمندان هستهای ایران بین سالهای 2009 تا 2011 منجر شد. اگرچه در آن زمان آمریکا مشارکت در این ترورها را تکذیب کرد اما مستندات منتشرشده توسط رسانهها عمق همکاری آمریکا را در ماجرای ترورها و همکاری برای طراحی ویروس استاکسنت نشان داد.
بنیاد کارنگی در سال 2016 و زمانی که برنز به عنوان یک مدیر ارشد در این اندیشکده آمریکایی حضور داشت، گزارشی را درباره احتمال خروج آمریکا از برجام منتشر و ضمن انتقاد از این اقدام مهمترین راهکار را در مقابل ایران استفاده از استراتژی ترکیبی عنوان میکند. بر این اساس آمریکا باید ضمن اجرای سفت و سخت برجام و تلاش ایران برای اجرای بدون مشکل این توافق برای مقابله با سایر اقدامات ایران از جمله در منطقه و برنامه موشکی، هزینههای ایران را افزایش دهد.
این افزایش هزینه باید از طریق ترکیبی از عملیاتهای مستقیم اطلاعاتی با هدف افشا و مقابله با اقدامات ایران، اعمال تحریمهای اقتصادی و در برخی موارد، اعزام نیروهای نظامی آمریکا به نقاط مشخص با هدف تقویت اهرمهای قدرت آمریکا و مقابله با اهداف و اقدامات خاص ایران صورت گیرد. در کنار این تعامل با ایران از جمله ارتباط با گروههای بهاصطلاح حامی دموکراسی نیز به عنوان بخشی از برنامههای پیشنهادی بیان شده است. نگاهی به اظهارنظرهای مقامات دولت جدید آمریکا نشان میدهد که استفاده از این راهبرد ترکیبی احتمالا مدنظر دستگاههای مختلف این کشور قرار خواهد گرفت.
در این میان صرفنظر از گزینههای سخت همچون آمادگیهای نظامی و دفاعی، اجرای گزینههای نرمتر تا حدود زیادی متوجه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا خواهد شد. کمااینکه در سالهای بعد از فتنه 88 این نهاد وظیفه ارتباطگیری با تشکلهای معارض با ایران را برعهده گرفت؛ تشکلهایی که اغلب داعیهدار برقراری بهاصطلاح دموکراسی در ایران بودند اما جزو معارضان با نظام اسلامی در ایران محسوب میشدند.
زمانی که این راهبرد در کنار سخنان اوباما پیرامون ضرورت بنیادین ادامه برجام برای قدرتمندتر شدن طبقه متوسط متمایل به غرب قرار میگیرد، راهبرد احتمالی برنز در سمت ریاست آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا نمایان میشود.
در حقیقت میتوان این راهبرد را نمونه ضعیفتر شده انقلابهای رنگی نامید که در طول 20 سال گذشته در کشورهای مختلف از گرجستان گرفته تا اوکراین برای مقابله با دشمنان ایدئولوژیک آمریکا به کار گرفته شده است.
البته رویکرد برنز تنها محدود به استفاده از این ابزارها نمیشود بلکه به نظر میرسد طراحی دوباره استفاده از سلاح تحریم نیز در دستور کار سیا قرار دارد. یکی از مهمترین انتقاداتی که به ترامپ در خصوص سیاست خارجی دولت این کشور مطرح بود، استفاده بیش از اندازه از سلاح تحریم بود که میتواند از کارآیی این سلاح در درازمدت بکاهد.
وظیفه این کار شاید بر عهده «دیوید کوهن» 58 ساله خواهد بود که با امور مربوط به تحریمهای مالی آشنایی فراوانی داشته و پیش از این نیز در سالهای 2015 تا 2017 در سمت معاون سیا خدمت کرده و زمانی که در وزارت خزانهداری آمریکا مشغول به کار بود نقش مهم و حیاتی در اعمال تحریمهای همهجانبه علیه ایران ایفا کرده بود.
انتخاب برنز به عنوان رئیس سیا بیش از آن که چشماندازی روشن از تعامل آمریکا با سایر کشورهای دنیا به نمایش بگذارد، نشاندهنده تلاش برای کارایی بیشتر منابع موجود برای آمریکاییها در راستای ادامه سلطه آنها بر دنیا است.
تحولات نشان میدهند که سالهای طلایی دهه اول قرن بیست و یکم و قدرت مطلقه آمریکا دیکر تکرار نمیشوند و شاید تا کمتر از 8 سال دیگر آمریکا باید قدرت شماره دوی دنیا در زمینه نظامی و اقتصادی باشد. حالا شاید برنز به دنبال این است تا این فرود را با استفاده از قدرت نرم کمی آرامتر کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com