به گزارش بولتن نیوز به نقل از وطن امروز، ثمانه اکوان: ناپلئون در کلامی معروف گفته است: «بگذارید چین بخوابد، چون وقتی برخیزد، جهان را خواهد لرزاند!»
این روزها اتفاقات زیادی در روابط واشنگتن ـ پکن میافتد که مقوم پروسه برخاستن چین از خواب 200 ساله است. نخستین تلنگرها برای بیدار شدن چین در برابر پیشرفتهای نظامی و فناوری غرب، برنامه رشد و توسعه اقتصادی این کشور بود که سال 1979 همزمان با وقوع انقلاب در ایران آغاز شد. چین در این مدت تمام تلاش خود را کرد تا به صورت چراغ خاموش و مخفیانه و بدون اینکه کشورهای غربی را درباره فعالیتهای اقتصادی خود تحریک کند، به کار رشد اقتصادیاش و تبدیل شدن به بزرگترین کارخانه تولیدی جهان ادامه دهد. چین تا این زمان اژدهای نیمهبیدار بود. اما بیدار شدن چین دقیقا به چه معناست؟ فرید زکریا در کتاب معروف خود با نام «جهان پساآمریکایی» رشد اقتصادی چین و تبدیلشدن این کشور به یکی از قدرتهای اقتصادی جهان را از نشانههای افول آمریکا در قرن پیش رو میداند. او معتقد است بیدار شدن چین به معنای درک قدرت اقتصادی این کشور و همچنین تلاشش برای سایه انداختن بر فعالیتهای اقتصادی آمریکاست. او البته به مسائل سیاسی نیز اشاره داشته و بیان میکند: «رشد چین در عین حال به مفهوم کسب اعتمادبهنفس بیشتر و سایه انداختن بیشتر بر منطقه و جهان است». این مساله البته تا حد زیادی غیرقابلاجتناب به نظر میرسد. «رابرت گیلپین» از اساتید و کارشناسان حوزه روابط بینالملل بر این عقیده است «یک کشور با فزونی اقتدار خود دچار وسوسه افزودن بر سلطه خود بر محیط پیرامون میشود و در راستای ارتقای امنیت خود خواهد کوشید تا بر قدرت سیاسی، اقتصادی و ارضیاش بیفزاید و نظام بینالمللی را همسو با منافع خود تغییر دهد». زکریا همچنین چین از خواب بیدار شده را قدرتی چالشگر برای آمریکا میداند و بیان میکند: «اگر چه آمریکاییها ممکن است زیباییها را تحسین کنند اما در اصل مبهوت عظمت هستند» و چین با اقتصاد عظیم خود، جمعیت بالایش و پهناوری کشورش، همیشه آمریکاییها را در بهت و در عین حال ترس فرو برده است.
ترس آمریکاییها از چین از مدتها پیش آغاز شده است. از همان زمان که پکن خود را در دسته کشورهای در حال توسعه (و نه توسعهیافته) قرار میداد و سعی داشت با استفاده از امتیازاتی که این اسم برایش در مجامع بینالمللی به همراه میآورد، با حضور در سازمانهای بینالمللی اقتصادی، هم از مزیت عضویت در آنها استفاده کند و هم با نفوذ در این سازمانها، آنها را به انجام خواستههای خود وادارد.
آمریکاییها در دوران ریاستجمهوری ترامپ اما به نحو دیگری از چین میترسند. آنها اعتقاد دارند چین بعد از سالها حرکت با چراغ خاموش، استفاده از عنوان کشور در حال توسعه و تبدیل شدن به دومین اقتصاد بزرگ دنیا، حالا دیگر اعتمادبهنفس لازم برای تأثیرگذاری بر جهان را پیدا کرده است. پکن حالا میخواهد نه به عنوان بازیگری دنبالهرو اقتصاد سرمایهداری و در هراس از قدرت نظامی آمریکا، بلکه به عنوان قدرتی که اقتصاد، سیاست و روابط خارجیاش را به ثباتی قابل تأمل رسانده است، وارد بازیگری در عرصه جهانی هم در زمینههای اقتصادی و هم در زمینههای سیاسی شود. شاید ترس دیپلماتهای چینی از به کار بردن واژه «خیزش مسالمتآمیز» برای توصیف وضعیت اقتصادی کشورشان حالا ریخته باشد و به جای واژه توسعه مسالمتآمیز که از دهه 80 میلادی تا به حال به کار میبردند، ترجیح بدهند همان واژه خیزش را استفاده کنند. شاید هنوز هم چینیها از واژه خیزش برای توصیف وضعیت اقتصادی یا حتی سیاسیشان استفاده نکنند اما میدانند در مذاکرات بینالمللی یا چالشهایشان با آمریکا چگونه از قدرت سیاسی خود در اقصی نقاط دنیا که پیامد قدرت اقتصادیشان است، استفاده کنند.
حالا اما جنگ ۲ ابرقدرت به مرحله علنیشدن رسیده است، از همین رو ترامپ با نشانهگیری اقتصاد چین هم به دنبال این است که آن را از رشد و توسعه بیشتر بازدارد و هم سعی دارد از این طریق اعتمادبهنفس چین در عرصه بازیگری جهان را از این کشور بگیرد. از زمانی که او به کاخ سفید وارد شده، برنامههای مفصلی برای رویارویی با چین به عنوان قدرت بزرگ اقتصادی شرق آسیا در پیشگرفته است. نمونههایش را میتوان در ماجرای مداخله سیاسی در مساله هنگکنگ، تهدید این کشور در دریای چین جنوبی از نظر نظامی، به راه انداختن جنگ تعرفهای و اقتصادی با پکن و اخیرا به راه انداختن جنگ دیپلماتیک با این کشور مشاهده کرد. برخی بر این عقیدهاند ویروس کرونا مانند بنزین بر آتش رقابتهای ۲ کشور پاشیده شده است اما نگاهی به گذشته اقدامات و فعالیتهای دولت ترامپ و حتی اوباما در برخورد با چین، نشان میدهد این آتش سالهای زیادی است همچنان شعلهور مانده است. ترامپ سعی دارد با جا انداختن تفکر «ویروس چینی»، پکن را نه به عنوان گسترشدهنده ویروس کرونا، بلکه به عنوان ویروسی که اقتصاد ملی کشورها را از بین میبرد، در اذهان عموم جا بیندازد. غیر از نفع شخصی ترامپ در مقصر نشان دادن چینیها در گسترش ویروس کرونا، دشمن تراشیدن برای آمریکا، آن هم دشمنی که اقتصاد این کشور را نشانه رفته است، بیش از پیش میتواند ترامپ تاجر را به عنوان ابرقهرمانی که جلوی اژدهای زرد میایستد و با بستن تعرفههای تجاری، دستوپایش را میبندد، در پیش چشم مردم آمریکا محبوب کند.
پکن هم البته در این میان بیکار ننشسته است. اقداماتی که در چند وقت اخیر توسط دولت «شی جینپینگ» انجام شده، نشان میدهد اژدهای پیر چندان هم خواب نیست و با وجود اینکه قصد ندارد با تکان خوردن بیش از حد جهان را به هم بریزد اما میداند هرازگاهی دمش را به کدام سمت بجنباند یا سرش را به کدام سو برگرداند که بتواند از شر طنابهایی که آمریکا به دور او پیچیده رها شود. تلاش چشمبادامیها برای حضور بیشتر در منطقه غرب آسیا، بستن قراردادهای تجاری پرسود با عراق و ایران و تلاش برای حضور در بازسازی سوریه، اعلان خطری به دولت آمریکاست که همیشه راه فرار یا راه مقابله برای این رقیب شرقیاش وجود دارد. چین البته مانند گذشته چندان هم تلاش نمیکند خود را از آمریکا در هراس نشان دهد، به همین دلیل زمانی که بحث رودررویی دیپلماتیک میرسد و بازها در کاخ سفید خواهان بسته شدن کنسولگری چین در تگزاس میشوند، این کشور هم برای مقابلهبهمثل، خواهان تعطیل شدن کنسولگری آمریکا در چنگدو میشود. یا زمانی که آمریکا سعی میکند پروژههای اقتصادی در عراق را از چنگال شرکتهای چینی بیرون بکشد، این کشور هم بحث قرارداد بلند با ایران را رو میکند. شاید هنوز زود باشد درباره بیدار شدن چین صحبت کنیم اما اژدهای پیر این روزها بیشتر از هر زمان دیگری احساس سرزندگی میکند!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com