گروه سیاسی - علی جمشیدی، دبیرگروه سیاسی: کمتر از 10 روز دیگر تا برگزاری انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باقیمانده است و نامزدهای حضور در بهارستان از امروز بهصورت رسمی تبلیغات خود را برای کسب آرای مردمی آغاز کردهاند. در این فرصت جناحهای سیاسی که چند روزی است مشغول بستن لیست و معرفی آن به مردم بودهاند تلاش خواهند کرد هرچه بیشتر نظرات عمومی را به خود جلب کنند، اما براساس آنچه نظرسنجیها ابراز میکنند، شور و هیجان عمومی برای حضور در این انتخابات آنچنانکه باید و شاید نیست و ممکن است همین فضا هم روی مشارکت تاثیر گذاشته و آن را نسبت به ادوار گذشته کاهش دهد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان، با توجه به همین مساله خیلیها تلاش کردهاند در مسیر ریشهیابی حرکت کنند و نسخه شفابخشی به درمان بپیچند. یکی میگوید کار آمریکاست و فشارهای آن باعث نارضایتی شده، دیگری عملکرد دولت را دلیل اصلی میداند، یکی شورای نگهبان را مقصر ماجرا معرفی میکند و... در این میان اما شاید متقنترین و دقیقترین نظر که بهاصطلاح ریشه اصلی را دنبال کرده و آن را دلیل رکود فضای سیاسی امروز میداند، نظر کسانی است که ریشه اصلی را ناکارآمدی در مجلس و قوه مجریه میدانند و فقدان ایدههای حکمرانی را علتالعلل به وجود آمدن چنین فضایی. آنهایی که ابراز میکنند برای گذار از شرایط کنونی، خلاصی از مشکلات اقتصادی، رفع تحریم و حتی معضلات اجتماعی و آسیبهای این حوزه باید مشکل ناکارآمدی را دوا کرد، راه را در ارائه ایده جدید برای حل بحرانهای جاری و سپس عزم و اقدام برای اجرا میدانند و لذا توصیه اصلیشان در وهله کنونی به جریانهای سیاسی و نامزدهای مجلس، ارائه چنین ایدههایی و تدوین طرحهای مربوط به آنهاست تا از این مسیر مشکلات کشور ازجمله مشارکت عمومی هم مرتفع شود.
همزمان با آغاز رقابت نامزدهای مجلس با مجید شاکری، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی به گفتوگو نشستیم و اولویتهای مجلس یازدهم را با وی مرور کردیم. آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتوگو است.
ارزیابی شما از وضعیت جریانهای سیاسی و نامزدهای انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی در نسبت با طرح ایدههای عملیاتی برای مجلس آینده چیست؟
واقعیت این است که من تا این لحظهای که با هم صحبت میکنیم و ساعاتی بیشتر تا شروع فرآیند تبلیغات باقینمانده است، هیچ برنامهای از جانب هیچ گروهی ندیدهام. با توجه به اینکه تصور من بر این شکل گرفته که «مشکل مرکزی» فقدان و ناکارآمدی در ایده حکمرانی است، صرف اینکه اکنون گروهی وجود داشته باشد که اساسا ایدهای برای حکمرانی ارائه دهد فارغ از اینکه بنده با این ایده موافق باشم یا خیر، بسیار باارزش است. اما متاسفانه چه در اصلاحطلبان و چه در اصولگرایان این روزها اساسا مساله، «بستن لیست» است نه چیز دیگری. در این چندروزه شاهد درگیری هم بین اصولگرایان و هم بین اصلاحطلبان بر سر چگونگی تدوین لیستهای انتخاباتی بودهایم، اما در مقابل درباره اینکه اساسا در این زمانی که هستیم چه باید بکنیم، ایده و حرفی ندیده و نشنیدهایم. واضح است شرایط تغییر کرده اما اساسا ایده حکمرانی ما متناسب با این شرایط تغییر نکرده است، لذا باید بگویم با این شرایط ما دچار فرسایش ملی به تمام معنا میشویم، عملا هیچ تلاشی برای حرکت به سمت ایدههای جدید حکمرانی وجود ندارد.
حل بحران اقتصادی، گرهگشای دیگر مشکلات کشور است
منظور دقیق شما از «ایدههای حکمرانی» چیست؟
وقتی میگویم «ایده حکمرانی» منظورم این است که سوالات اصلی موجود درباره شرایط کشور را با فوریت بالا بشناسیم و پاسخهایی برای آن داشته باشیم تا همساز و بههم مرتبط باشند و همدیگر را تکمیل کنند. بهنظرم مهمترین مساله امروز کشور «مالیه حکمرانی» است. معتقدم همه بحرانهای متفاوت اقتصادی امروز کشور اعم از صندوقهای بازنشستگی، بحران بانکی، مسائل سیاست خارجی و... اجزا و اطراف مختلف یک بحران واحد هستند. این امر باعث میشود به این نتیجه برسیم که با حل مستقیم یک یا دو بحران، برخی دیگر از بحرانها کلا حل میشوند یا برخی بحرانها کلا تخفیف مییابند. میدانید خیلی از بحرانهای فعلی کشور ذاتا غیراقتصادی هستند، همانند محیطزیست، بحران اجتماعی، مسائل مربوط به طلاق و خانواده، مسائل بزهکاری و... و شاید هم بهصورت خیلی مستقیم نتوان انطباقی میان آنها با مشکلات اقتصادی کشور مشاهده کرد اما حل بحران اقتصادی هم باعث تخفیف آنها میشود و هم باعث میشود سیاستگذار اعتمادبهنفس برنامهریزی برای اینها را به دست بیاورد.
اعتمادبهنفس سیاستگذاران کشور با یکی دو موفقیت اقتصادی بازمیگردد
تصور میکنم چون سیاستگذار در عرصه اقتصادی چندان موفق نبوده است، به مصداق اینکه «عدم موفقیت» به شکل هشتسال رشد اقتصادی منفی نمایان است، اعتمادبهنفس خود را اساسا از دست داده است. راهحل برگشتن اعتمادبهنفس را ایجاد یکی دو پیروزی در حوزه اقتصادی ولو کوچک میدانم. در راه رسیدن به پیروزی کوچک در اقتصاد که بتواند بهصورت پایداری اجزا، بحران اقتصادی را کوچک یا حل کند، داشتن یک کلانتصویر همسان که پاسخ آن سوالات را بدهد نیاز است.
این موفقیتها از چه مسیری حاصل میشود؟
سوالات یا موضوعاتی با اولویتهای منطقی در این راستا وجود دارند که به ترتیب به آنها اشاره میکنم.
1 مهمترین سوال درباره کسر بودجه دولت است. اینکه مجلس بعدی برای این معضل چه کاری میخواهد انجام دهد و چه ایدهای دارد؟
2 سوال بعدی درباره ناترازی سیستم بانکی است. نامزدها باید پاسخ دهند مجلس بعدی درخصوص این موضوع چه میخواهد انجام دهد؟ باید بگویند ناتوانی سیستم بانکی را ناشی از شعب و روسای شعب میدانند، از عدم اعتبارسنجی درست و همانند اینها میدانند یا اینکه فکر میکنند با یک بحران سیستماتیک بانکی مواجه هستیم؟ دقت کنید پاسخ به اینها پاسخهای متفاوتی خواهد بود.
3 سومین مساله درباره تجارت است. باید بگویند برای حفظ تجارت خارجی کشور چه کاری میخواهد انجام دهد؟
ایران به دلایلی که شرح مفصلی میطلبد ناچار از واردات سطوحی از کالاهای اساسی است. تصور اینکه ایران در کوتاهمدت میتواند خودکفا شود یا اصلا اینکه آیا باید خودکفا شود؟ یا خودکفایی در فلان محصول بهنفع کشور و منطقی است یا خیر، سوالاتی است که حتما باید به آنها پاسخ جدی و دقیق و توام با آیندهنگری داده شود. یعنی پاسخ لزوما این نیست که خودکفا شویم! ولیکن شرایط امروز بهگونهای است که برخی کالاهای اساسی و نحوه تامین آن به سختترین و بدترین نحوه انجام میپذیرد، بهگونهای که مسیر واردات آنها مثل شریان حیاتی در اختیار آمریکا عمل میکند. این موضوع باعث میشود آمریکاییها به خود جرات دهند چیزی همانند «کانال سوئیس» را روی میز بگذارند و آن را بهعنوان سقف چیزی که به ما میدهند به رئیسجمهور ارائه کنند، مجلسیها چه برنامهای برای این موضوع دارند؟ این سوال بسیار مهمی است.
4 سوال مهم بعدی درباره افزایش نرخ تشکیل سرمایه ثابت است. کشور ما هشتسال دچار افزایش نرخ تشکیل سرمایه ثابت منفی است و کار بهجایی رسیده که از امسال میزان استهلاک از تشکیل سرمایه ثابت بیشتر است و موجودی سرمایه ثابت کاهش یافته است. بهعنوان مثال میتوانم مشابه این اتفاق را فقط در سال پایانی جنگ به شما نشان دهم. این البته در حالی که امروز کشور درگیر جنگ فیزیکی نیست.
5 مورد پنج ورود به رشد در اقتصاد است. کشور ما عمیقا دچار رکود است و کاملا رشد آن افتاده است. نرخ رشد سرانه تولید ناخالص داخلی از سال 90 تا 98 صفر بوده و این برای کشوری با بیکاری جوانان بالا فاجعه است. نامزدها باید بگویند چه پاسخی برای این موضوع دارند؟
6 مورد ششم تامین حداقل کالری لازم برای خانواده است. بهعنوان یک ایده اجتماعی بحث شد و تصمیم بر آن شد که یارانه نقدی به جامعه داده شود؛ اما چون یارانه نقدی منجر به تحریک تقاضای طبقات پایینتر روی گروه کالاهای خوراکی و آشامیدنی میشود نهایتا سبب افزایش تورم احساسشده توسط جامعه خواهد شد و در کوتاهمدت باعث میشود قیمت گروه مواد خوراکی و آشامیدنی اتفاقا بالا برود و این پول برای آنها بیارزش شود. چه پاسخی داریم برای اینکه حداقل کالری لازم جامعه مخصوصا دهکهای پایین را برآورده و سپس تامین کنیم؟
7 مورد هفتم حفظ تراز تجاری است. بهجز کالاهای اساسی یک بخش دیگر داریم که بسیار مهم است. با مشکلاتی که برای فروش نفت ما وجود دارد حسابهای جاری کشور شدیدا تحت فشار است؛ همان حساب جاری که همیشه با نفت آن را تراز نگه میداشتیم و با آن ارز تولید میکردیم. امروز چه پاسخی برای آن دارند؟
8 چه سیاستی برای حاملهای انرژی دارند؟ آیا میخواهند به بنزین هزار تومان بازگردند یا سیستم دونرخی سههزار تومان و هزار و 500 تومان را درست میدانند؟ آیا باید تغییری در این ایجاد شود؟
9 نامزدهای مجلس باید همین روزها درباره مشکل مسکن پاسخگو باشند. آنها باید نحوه تامین مسکن کوچک و متوسط را توضیح دهند و بگویند چه کار میخواهند در این حوزه انجام دهند؟ ما با یک مشکلی جدی مواجه هستیم، چراکه در بلندمدت هم مشکل ذاتی تورم داریم و هم مشکل کسری عرضه، لذا بگویند چه طرحی درباره اینها دارند.
10 مساله آخر این است که نامزدها اگر به مجلس راه یافتند درباره آلودگی هوای کلانشهرها چه کاری میخواهند انجام دهند؟ برای بازسازی ناوگان حملونقل کلانشهرها چه کاری میخواهند انجام دهند؟ برای بازسازی ناوگان حملونقل تهران به 600 میلیون یورو نیاز است. چه پاسخی برای این موضوع دارند؟
باید پرسید که آیا کسی از نامزدهایی که بر سر لیست با هم دعوا میکنند به اینها پاسخی دارند یا فکری در اینباره دارند؟ میدانند معنای این موارد چیست؟
با یکسری شعارها و موضوعات توخالی و بیهوده مواجهیم
برنامه این نامزدها کجاست؟ چطور باید ببینیم این برنامهها با هم همساز است؟ این سوال مرکزی است. من میبینم اساسا برای هیچکسی این سوالات مهم نیست. یعنی شما با یکسری شعارها و موضوعات توخالی و بیهوده همانند اعلام اموال کاندیداها یا فیلمگرفتن از پشت حرم امامخمینی(ره) یا دعوا بر سر اینکه در تهران لیست بدهیم یا ندهیم و... مواجه هستید. شما با این بازیها طرف هستید بدون اینکه مطلقا هیچگونه پاسخ ایجابی درباره هیچیک از سوالات روی میز مشاهده کنید.
اینطور میخواهیم کشور را اداره کنیم؟ اینطور به نتیجه میرسیم؟ نمایندگان جدیدی که از نسل جدید قرار است وارد مجلس شوند نباید بدانند بودجه چیست؟ نباید بدانند مالیات چیست؟ سه راهحل متفاوت برای حل مشکل بودجه وجود دارد که این سه راهحل ضمن اینکه با هم موازی هستند هرکدام با هم تفاوتهایی دارند. یک؛ افزایش مالیاتها، دو؛ افزایش فروش اورقها، سه؛ مولدسازی داراییهای دولت. هر سه درست است اما اینکه به کدام وزن بدهیم معانی توسعهای متفاوتی برای آینده ایران خواهد داشت. کاندیداهای انتخابات مجلس اگر طرفدار هر سه مورد هستند با تبعات آن در سوالات دیگر میخواهند چه کار کنند؟ به این فکر کردهاند؟
کار نماینده بیان آرزوها نیست
اساسا فکر میکنید بسیاری از کاندیداها درک درستی از مفهوم هریک از این راهبردها دارند؟
خیر. اگر فکر میکنند بعدا این را با مشاور، با اندیشکده و مرکز پژوهشهای مجلس میتوانند حل کنند در اشتباهند. تا زمانی که ندانند یا نشناسند یا حداقل حسی از این موضوع نداشته باشند نمیتوانند تصمیمی در اینباره اتخاذ کنند. من بهعنوان یک تجربه دردناک مربوط به کارشناسان نسل خودم میگویم، بارهاوبارها مواردی بوده که تمام حدود آن توسط کارشناسان جوان به سیاستگذار منتقل شده ولی او نفهمیده آن موضوع چیست و آن را طوری اجرا کرده که نه به اهداف سیاسی مدنظر رسیده و نه اهداف اقتصادی کارشناسان را تامین کرده.
در اینباره مصداق خاصی در نظر دارید؟
نمونه آن موضوع بنزین بود. یعنی در مجلس هم شما میبینید نماینده حسی درباره چیزی که تایید یا رد میکند، ندارد. من نطق نمایندهای را که در ماجرای تغییر سیستم محاسبه سود وامها از مرکب به ساده و بخشش آن سخن میگفت به یاد دارم که پشت تریبون گفت چرا سقف یکمیلیارد تومان لحاظ شود؟ و سقف، دو میلیارد تومان باشد. اصلا حسی دارد که یکمیلیارد چیست؟ اثر این بر ترازنامه بانکها چیست؟ معنی این چیست و درصد شمول را چقدر بیشتر میکند؟ میارزد به این موضوع فکر کند یا خیر؟ اساسا قبل از اینکه پشت تریبون برود به این موضوع فکر کرده است؟ بله، همه دوست دارند یکمیلیارد بشود دومیلیارد ولی کار نماینده چیست؟ کار نماینده بیان آرزوهاست؟
اشکالات موجود در مجلس فعلی به اکثر نامزدها نیز وارد است
نماینده دیگری را میشناسم که بهعنوان نماینده صنف پزشکان به مجلس رفته بود و موقعی که بحث بر سر آن بود که پزشکان در مطبهای خود کارتخوان بگذارند فارغ از اینکه مالیات گرفتن از پزشکان درست است یا خیر، گفت کسانی که مدافع نصب کارتخوان در مطب پزشکان هستند همان کسانیاند که رئیسجمهور را به غرق شدن در استخر فرح تهدید میکنند. یعنی گودرز و شقایق را اینگونه به دلایل صنفی و سیاسی بههم وصل میکنند. آیا مجلس ما با چنین ترکیبهایی میتواند نتیجه ملی داشته باشد؟ به طریق اولی این آدمهای جدیدی که میبینم تلاش میکنند تا به مجلس راه یابند، همین اشکالات به آنها وارد است. یعنی عمدتا نماینده یک طیف سیاسی هستند یا اساسا شناختی از این موضوعات ندارند. حتی بالاتر از این، حتی قریحهای هم برای این موضوعات ندارند و نمیتوان تصور کرد ک از روی اقتراح ممکن است حرفی در رابطه با این موضوعات برای گفتن داشته باشند.
کاندیداها هیچ نوع برنامه ایجابی ندارند
در این زمینه فرقی هم میان اصولگرا و اصلاحطلب وجود ندارد. مطلقا هیچ نوع برنامه ایجابی ندارند. ببینید کمپینهای ما روی چه موضوعاتی سوار است؟ اینکه داراییهای من چیست، دوئل کنیم که این دارایی زیاد یا کم است؟ اینکه فلان نامزد تلاش کند تا اثبات کند داراییهای او همین میزان است که اعلام کرده، یا مثلا بگوید بچه خود را به مدرسه خصوصی نمیبرم و... من نمیگویم اینها خوب است یا بد، من در موضع تعیین این مساله نیستم اما سوال بنده این است که مواردی از این دست آیا اساسا در اولویت است؟
ضعف کارشناسی نماینده را نمیتوان با مشاوران برطرف کرد
نمایندهای که وارد مجلس میشود بناست سال آینده درباره تبصره 18 بودجه صحبت کند. آیا کاندیداها معنی این را میفهمند که چرا عدد بزرگی از صندوق توسعه ملی سر این تبصره گذاشته شده و 20 درصد آن هنوز تا دو سال جذب نشده است؟ متوجه این موضوع هستند؟ آیا این موضوع را میتوان از طریق کارشناسان بیرون مجلس به اینها اطلاع داد وقتی خود آنها دستکم هیچ قریحهای در این زمینه ندارند؟ در کسانی که کاندیدا شدند آدمهای اقتصادخوانده درجه یکی هم هستند اما عملا میبینید در فرآیندها در همه گروهها کنار گذاشته میشوند. سوالاتی که مطرح کردم اکنون سوال کسی نیست. چه کسی امروز درباره اینها حرف میزند؟
بعضا گفته میشود امروز پاسخ به برخی مسائل و مشکلات ریشهای کشور فعلا اولویت ندارد، چراکه در شرایط تحریم نمیتوانیم به این مسائل بپردازیم و اولویتهای مهم دیگری ازجمله تامین آب و نان مردم وجود دارد. پاسخ شما چیست؟
مواردی که بیان کردم نان و آب مردم بود. من درباره تجارت کالاهای اساسی صحبت کردم. سویا، کنجاله، ذرت دامی و حداقل کالری برای خانوار. اینها نان و آب است. بودجه دولت نان و آب است. بودجه دولت تراز نشود همواره از پایه پولی میگیرد و تورم آن چشم مردم را کور میکند. الان بهدلیل مهار شدن نرخ ارز که البته زحمت بسیار زیادی برای آن کشیده شده و بهخاطر یک دلیل پولی دیگر، شاهد این هستیم که تورم نقطهبهنقطه ماهانه کاهنده است اما از سوی دیگر این دو مانع کوچک در مقابل تورمی که میتواند پولیشدن بودجه ایجاد کند، چیزی نیست. همینها مسائل اصلی هستند.
تا وقتی ضعیف هستیم چرا باید آمریکا تحریمها را بردارد؟
با تحریم باید چه کنیم؟
حل شدن تحریم یعنی چه؟ بزرگواری در توئیتر نوشته بود وقتی پای کسی روی گلوی شماست، نمیتوانید نفس بکشید! با این منظور که تحریم ما را فلجکرده و نمیتوانیم هیچ کاری بکنیم تا زمانی که تحریم مرتفع شود. اما باید بگویم که این بحث از اساس اشتباه است. بحث من این است که ما خودمان گلوی خود را زیر پای دشمن گذاشتهایم. سوال بزرگ ما این است که چرا امروز اصرار داریم کنجاله را در ساختار تسویه آمریکایی، تسویه کنیم، از برزیل و آرژانتین بخریم و به سختی در انگلستان و سوئیس تسویه کنیم و بعد به داخل کشور بیاوریم؟ این فرآیند را ما انجام دادهایم نه کشور دیگری، آمریکاییها این کار را انجام ندادند. آمریکاییها نمیتوانند نفت ما را تحریم کنند، آمریکاییها روش ما در نفت فروختن را تحریم کردند. آیا کسی به این مساله فکر کرده است؟
معلوم است که باید این روش تغییر کند. روشهای دیگری وجود دارد که از لحاظ بودجهای بهتر است.
آیا کسی فکر کرده علت بههم خوردن روابط خارجی ایران با چین، علت بههم خوردن روابط خارجی ایران با کشورهای حاشیه خلیجفارس، علت بههم خوردن روابط خارجی ایران با روسیه و... چیست؟ آیا صرفا تحریمهای آمریکاست یا چیزهای دیگری وجود دارد؟ اصلا تا وقتی ضعیف هستیم چرا باید آمریکا تحریمها را بردارد؟ موضوع این نیست که ایرانیها میخواهند با آمریکا مذاکره کنند و ایرانیها نمیخواهند و آمریکاییها میخواهند، معکوس این است. امریکاییها انگیزهای برای مذاکره با ایران ندارند. چرا باید با کشوری که به وضوح هیچ کلان تصویری برای اقتصاد خود ندارد مذاکره کنند؟ این کشور خودش در مسیری قرار گرفته که هرچه زمان بگذرد امتیازات بزرگتری را به طرف آمریکایی میدهد. آمریکاییها چرا باید بر این مسیر سوت پایان بزند؟ او هم به نمایندههای مجلس و کاندیداها نگاه میکند و میفهمد اینها ایده حکمرانی ندارند پس چرا باید اساسا با کسانی که ایده حکمرانی ندارند مذاکره کند در حالی که میداند آنها هرچه جلوتر بروند آماده هستند امتیازات بزرگتری به طرف آمریکایی بدهند؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com