گروه سیاسی: جامعهشناسی سیاسی انقلاب، تئوریهای موجود در این حوزه را به تئوریهای منباب علل وقوع انقلاب، تئوریهای بررسی کنندۀ نحوۀ چگونگی روند انقلاب و تئوریهای آیندهپژوهانه تقسیم میکند. البته ممکن است نظریهای وجود داشته باشد که دو یا هر سه نوع نظریهپردازی را پوشش داده باشد. اما در مجموع میتوان این سه بخش را که متصل به یکدیگر هستند، در نظریهپردازی انقلاب، از یکدیگر تفکیک کرد.
به گزارش بولتن نیوز، این تفکیک در نظریهپردازی، دربارۀ انقلاب اسلامی ایران نیز صادق است. نظریاتی مانند نظریۀ "تقابل رژیم پهلوی با اسلام"، نظریۀ "توسعۀ نامتوازن"، نظریۀ "شکاف فزاینده" و نظریۀ "انقلاب روستایی"، سعی در بررسی علل وقوع انقلاب اسلامی دارند. از سوی دیگر تئوریهایی مانند تئوری "بسیج منابع" و یا بخشی از تئوری "هانتیگتون"، به مکانیزم پیشروی و پیروزی انقلاب اسلامی معطوف هستند. همچنین در آثاری مانند "مقاومت شکننده" نوشتۀ جان فوران، ردپای آیندهپژوهی انقلاب اسلامی دیده میشود.
هرچند هر یک از انواع نظریهپردازیهای فوق از اهمیت مخصوص به خود برخوردار هستند، اما به نظر میرسد تئوریهای نوع اول که به کندوکاو پیرامون علل وقوع انقلاب میپردازند، اهمیت ویژهای دارند. زیرا در این نوع از نظریهپردازی است که سنگبنای انقلابها معلوم شده و اصل و ماهیت آنها مشخص میشود. اصولاً مسئلۀ "صاحب انقلاب" از همینجا نشأت میگیرد و تکلیفش نیز در همینجا یکسره میشود. شاید به همین دلیل است که حجم زیادی از فعالیتهای نظری در حوزۀ بررسی انقلابها، به این قسمت معطوف شده و دو نوع دیگر نظریهپردازیها را، یا به پُر باری این بخش نمیبینیم و یا اگر هم اتفاقی در آنها افتاده، به مدد کارهاییست که در نوع اول انجام شده.
علی ایحال، دربارۀ علل وقوع انقلاب اسلامی در ایران، چند دیدگاه شاخص وجود دارد. یکی از نظریههای برجسته، تلاش برای احیای اسلامی که توسط رژیم پهلوی تضعیف شده را عامل انقلاب میداند. نظریۀ دیگری، به ناهماهنگی رشد اقتصادی با آزادیهای سیاسی برای طبقۀ متوسط جدید اشاره دارد و از منظر سیاسی به این موضوع مینگرد. تئوری روانشناسانهای نیز در این بین وجود دارد که سرطان محمدرضای پهلوی و عدم توانایی وی برای ادامۀ سرکوب مردم را دلیل اصلی انقلاب معرفی میکند. یک دیدگاه اقتصادی هم هست که از آنِ جریانات چپ بوده و میخواهد نظریۀ مارکس در مورد انقلابهای جوامع صنعتی را با انقلاب اسلامی تطبیق دهد. تئوریهای متأخرتر نیز عوامل بینالمللی و عدم حمایت امریکا از شاه را به عنوان یکی از دلایل سقوط رژیم پهلوی عنوان میکند.
البته دیدگاههای دیگری هم در این خصوص وجود دارد اما اگر بخواهیم نگاهی انتقادی به این نظریهها داشته باشیم، باید بگوییم که "یکسویه نگری" این نظریات، یکی از اصلیترین ایرادات موجود در آنهاست. به عبارت دیگر، برخی از تئوریهای موجود مانند نظریههای مارکسیستی، هیچ تناسبی با شرایط انقلاب در ایران ندارند و یا نظریاتی که بر عدم حمایت امریکا از شاه تأکید دارند، دقیقاً برخلاف اسناد و اتفاقات تاریخی است. اما برخی از تئوریها نیز نگاه تک بُعدی دارند که عامل ضعف آنها شده و این ایراد، حتی به نظریاتی که صرفاً از وجه دینی به تحلیل علل وقوع انقلاب اسلامی میپردازند نیز وارد است.
به نظر میرسد، شایستهترین تحلیلی که در این حوزه وجود دارد، در اختیار آنهاییست که نگاه چند بُعدی به دلایل رخداد انقلاب اسلامی دارند و با مرکز ثقل قرار دادن یک علت اساسی (علت موجبه) و قرار دادن سایر دلایل در طول آن (علل محرکه-علتهای تحریک کننده)، دست به انجام چنین کار مهمی میزنند. برای مثال، تحلیلی که رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه، روز 14 بهمن ارائه دادند، از این موارد است:
«انقلاب ما، رژيم ضد اسلام را از بين برد، رژيم اسلامى بر سر كار آورد. رژيم ديكتاتور و مستبد را از بين برد، رژيم مردمسالار به جاى آن نشاند. وابستگىاى كه كشور ما در طول سالهاى متمادى گرفتار آن بود و در دوران پهلوىها، به فجيعترين و فضيحترين وضع خود رسيده بود، از بين برد و استقلال همهجانبه را به ملت ما داد. اختناق نفسگيرى كه بر ملت ما حاكم بود، از بين برد. آزادى به اين ملت داد - آراء خودشان را، حرفهاى خودشان را بتوانند آزادانه ابراز كنند. فضا، فضاى آزادى شد. تحقيرشدگى تاريخىِ ملت ما را از بين برد، عزت ملى داد. رهبر انقلاب 14/11/1390»
با نگاه به حوادث تاریخی میبینیم که اسلامخواهی، اساس کار انقلاب 57 بود و دلیل اصلی و علت موجبۀ آنرا شکل میداد. اما این به معنای عدم توجه به سایر بخشها نیست. در توضیح دلایل انقلاب اسلامی، باید به مشکلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیز توجه کرد و علل محرکۀ این انقلاب را نیز مورد توجه قرار داد. مشکلاتی که انقلابیون، از منظر دین به آن نگریسته و برای آنها درمان دینی ارائه کردند:
«ملت ما از مسائل سياسى منزوى بود، روگردان بود، حوادث كشور را مورد توجه قرار نميداد. انقلاب اين حالت را از ملت ما گرفت، ما را تبديل كرد به يك ملت آگاه و سياسى. امروز، نوجوانهاى ما هم در دورترين نقاط كشور تحليل سياسى ميكنند، حوادث سياسى را درك ميكنند، روى هر مسئلهاى تحليل ميگذارند. قبل از انقلاب اينجور نبود. سياستگرائى و سياستفهمى مخصوص يك عدهى انگشتشمار در اين كشور بود. مردم عموماً دور از حوادث كشور بودند. دولتها مىآمدند و ميرفتند، قراردادهاى بينالمللى بسته ميشد. كارهاى بزرگ در دنيا انجام ميگرفت، ملت خبر هم نميشد. رهبر انقلاب 14/11/1390»
به این ترتیب است که انقلاب ایران، اسلامی میشود. به عبارت دیگر، تلاش برای احیای اسلامِ مورد غفلت واقع شده، و ارائۀ آرمانهای دینی برای مخروبههای موجود در حوزههای سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-اقتصادی، جنس و ماهیت این انقلاب را اسلامی میکند. این مطلب، دقیقاً برخلاف ادعای برخیست که اسلامی شدن انقلاب را، مصادره به مطلوب کردن روحانیت معرفی کردهاند و در تلاشند تا جنس مارکسیستی یا ملی به آن بدهند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com