کیومرث منشیزاده در سال 1317 در جیرفت متولد شد. در مسیر شعر نیمایی پا گذاشت و جزو شاعران شهره دهههای 40 و 50 شد، دهههایی که شعر، والاترین و مؤثرترین هنر انسانی بود و بیش از نیمقرن ادبیات معاصر را دید و نوشت...
گروه ادبیات، نشر و رسانه: کیومرث منشیزاده در سال 1317 در جیرفت متولد شد. در مسیر شعر نیمایی پا گذاشت و جزو شاعران شهره دهههای 40 و 50 شد، دهههایی که شعر، والاترین و مؤثرترین هنر انسانی بود و بیش از نیمقرن ادبیات معاصر را دید و نوشت. تفاوت او با بسیاری از شاعران در شعر، نثر و طنز خودش را به وضوح نشان میدهد. تلفیق شعر با ریاضی، فیزیک و فلسفه، بنیانگذاری شعر ریاضی، شعر رنگی، شیوه نوینی در طنزنویسی و تسلط و آشنایی به چندین زبان همراه با تحصیلات آکادمیک در رشتههای فلسفه ریاضی و حقوق در کشورهای امریکا، فرانسه و ایران برخی از نمودهای این تفاوت است. عضویت در نخستین دوره کانون نویسندگان ایران، شعرخوانی در جلسات شعر انستیتو گوته معروف به «ده شب» و مناظرههای تلویزیونی قبل از انقلاب با حضور فردید (فیلسوف شهیر)، نصر اصفهانی (رئیس دانشگاه صنعتی و رئیس انجمن فلسفه)، احسان نراقی (جامعه شناس) دوستی و همنشینی با بزرگان شعر و هنر معاصر از جمله احمد شاملو، نصرت رحمانی، یدالله رؤیایی و... منشیزاده را به چهرهای کم نظیر در ادبیات معاصر بدل کرده است. در میان مصاحبه شوندگان در مناظرههای تلویزیونی، تنها فردید منشیزاده را از قبل میشناخته و به خاطر او در این برنامه شرکت کرده است. شاملو در کتاب «یک هفته با شاملو» اثر مهدی اخوان لنگرودی از او میگوید که در دفتر انرژی اتمی سازمان برنامه کار میکرده است. همچنین در کتاب «از کافه نادری تا کافه فیروز» که راجع به کافه نشینی شاعران دهههای 40 و 50 است چندین صفحه به منشیزاده اختصاص داده شده است.
به گزارش بولتن نیوز، رؤیایی او را نابغه میدانست و شمس لنگرودی در کتاب تاریخ شفاهی ادبیات معاصر در گفتوگو با کیوان باژن از تأثیر اشعار منشیزاده سخن میگوید. طنز حتی در مکالمات روزمره بخش جداییناپذیر زندگی او بود و در شعر دستهای کوتاهش را میبُرد و به سوی خرماها پرتاب میکند. از منشیزاده، «شاعر ریاضی» آوانگارد و زبانشکن، علاوه بر مقالات و طنزهای مطبوعاتی دفاتر شعری چون «شعرهای تازه»، «قرمزتر از سفید»، «تاریخ تاریخ»، «سفرنامه مرد مالیخولیایی رنگ پریده»، «گزیده اشعار» و کتاب «حافظ حافظ» منتشر شده است. مستند «شعر رنگی» به تهیه کنندگی داریوش مهرجویی و کارگردانی وحیده محمدی فر، فیلم «ژاندارم صلح سرخ» بر اساس یکی از شعرهای بلند او به کارگردانی زهره تیموری و همچنین فیلم سوررئال کیومرث درمبخش بر اساس کتاب «سفرنامه مرد مالیخولیایی رنگ پریده» از جمله فیلمهایی هستند که از زندگی و شعر منشیزاده ساخته شدهاند. هر انسان یک بارزاده میشود و قانون مرگ برای هرکس تنها یکبار اجرا میشود؛ «یک»، عدد اول که همواره با تناقض و خلف باطل همراه است و هنرمند هم بر اساس غریزهاش به دنبال تناقضها در خلقت و طبیعت میرود و هر قانونی را رد میکند و با هر اثرش دوباره به دنیا میآید، به تعداد خوانش و تماشای مخاطبانش مدام متولد میشود، تا بینهایت؛ با این تفاوت که دیگر نه از جان مادر بلکه این بارزاده خویشتن است، زاده اندیشه و هنر و احساس خویش است. «انسان آزاد به دنیا نمیآید/ که آزاد زندگی کند/ که آزاد بمیرد/ انسان دایره غم انگیزی ست که تکرار میشود». کیومرث منشیزاده روز شنبه 26 فروردین در بیمارستان فیروزگر تهران یک بار برای همیشه درگذشت و دیگر کسی همچون او برای اعداد، این اعداد بینهایت عزادار شعر نخواهد گفت.
میگفت: «میدانم که خوابیدهترین ساعتها/ در 24 ساعت/ دوبار وقت صحیح را نشان میدهد». اما کیومرث منشیزاده! لحظه مرگ تو را تنها یک لحظه در خط بیسروته تاریخ ثبت کرد؛ ساعتی از 26 مین روز بهار 96. ساعتی خاموش که تا بانگش شنیده شود، عقربهها چهار دور زدند و خبر رفتنت را با دو روز تأخیر به گوشمان رساندند. منطق مرگ را چارهای نیست حتی برای کیومرث منشیزاده که ریاضی، این منطق بدقلق را شیفته خیال کرد و اعداد را به شعر درآورد. او که دلش میخواست چندان عدد یاد بگیرد تا همه ستارهها را شماره کند، اما دریافت که نباید چیزهایی را شماره کرد که هرگز یکیشان از آن ما نبوده است و مینویسد: «گویا سرنوشت مرا در دورترین ستارهها معلوم کردهاند/ آیا انسان را به ستاره فروختهاند». حالا شاید از آسمان نگاهی بالا رفته تا ستارهها را به دریا بریزد، تا ماهیان دیوانه را به شام ضیافت کوچ آرامَش دعوت کند.
یادداشت
شعر، آخر شاعر را با خود میبرد
فاروق مظلومی
پلان اول
عصر شعر گذشته است، سینما نقاشی را شکست خواهد داد، سیاست نه جنگ نه صلح برای زرادخانههای امریکا خطرناک است. دولت امریکا یا طمعکار است یا احمق یا هر دو. سعدی افصحالمتکلمین است. شعر ریاضی. ریاضیات جهان را با خود میبرد. از روبهرو با شلاق. این جملات را فقط عمو کیومرث میتواند بگوید.
پلان دوم
تعطیلات عید است. از خوی به سمت تهران در جاده هستم با دوستم مهدی و برادرزادهام رضا. نیلوفر منشیزاده- شاعر- تماس میگیرد و مضطرب میگوید با عمو کیومرث تماس میگیرم و جواب نمیدهد، نگرانم. برادرزادهام رضا علاقهمند به هنر و ادبیات است. خیلی. اما کیومرث منشیزاده را نمیشناسد. میگویم کیومرثخان منتقد و شاعری است که دیگر نظیرش نخواهد بود. یاد بیست سال پیش میافتم روزی که در مجله دنیایسخن با عمو کیومرث آشنا شدم. با آن مصاحبه جنجالیاش در مورد سینما که گفت: سینمای ایرانی وجود دارد ولی سینمای ایران نه.
پلان سوم
دوشنبه 1396/1/28 است. میروم دفتر سابق مجله دنیایسخن، شاهرخخان را ببینم. نه آن شاهرخ خان. شاهرخ تویسرکانی روزنامه نگار پیشکسوت «ایران». نرسیده به دوست قدیمی، دوست جوانم پژمان موسوی از روزنامه ایران تماس میگیرد که فردا برای درگذشت کیومرث منشیزاده یادداشتی در روزنامه ایران داشته باشم. شاهرخخان قبل از من خبر را شنیده است. اندوه.
پلان چهارم
اسفند 95 تلفنی با منشیزاده گفتوگو میکنم. میگویم: نیستید؟ حواسم هست که استاد خطابش نکنم تا شاکی نشود.بعد از آن مصاحبهای که در مجله کرگدن با هم داشتیم دیگر ندیدمش. میگوید: به عقربی گفتند چرا زمستانها نیستی؟ میگوید تابستان که هستم خیلی حرمت میکنید؟
پلان آخر
شهر پر از هنرمندانی شده است که حتی هنردوست هم نیستند. شاعر، عکاس، کارگردان، نقاش و ستوننویس مثل من. جای منشیزاده واقعاً خالی خواهد بود. کیومرث منشیزاده از شاعران، طنزپردازان و منتقدان بزرگ ایران بود که در آستانه دهه هشتم زندگیاش درگذشت. در رشتههای فلسفه، ریاضی، فیزیک وحقوق در کشورهای امریکا، فرانسه و ایران تحصیل و شعر ریاضی و شعر رنگ را وارد ادبیات ایران کرد. در شعر «سرنوشت در کهکشان خانم گیسو دراز» گفت:
رها کن تربیع دایره را / و تثبیت زاویه را / (چه کسی میداند جذر صفر بینهایت است یا صفر؟)
فراموش کردن کیومرث منشیزاده ممکن نیست .خداحافظ شاعر شعر «دروغ سفید». نترس و برو شهر پر از شعر تو شده است.