قصه مرگ پدر که از هملت گرفته شده است را بهانه ای قرار می دهد تا آشفتگی های نگار را نشان دهد. اما منشا این آشفتگی ها و قدرت روحی او مشخص نمی شود. فیلم سعی کرده در پاره ای از صحنه ها مرز میان واقعیت و رویا را به هم بریزد.
گروه فرهنگی: در یادداشت پیش رو که به قلم بهنام شریفی
* نگاشته شده، نگارنده معتقد است: قرار بود در ستون نفس عمیق از فیلمها و لحظات خوب جشنواره سی و پنجم
بنویسم. اما حجم فیلمهای بد آن قدر بالاست که باید راجع به آنها و تفکر
سازندگانشان نوشت. «نگار» رامبد جوان یکی از بدترین فیلمنامه های سالها
اخیر سینمای ایران را دارد.
به گزارش بولتن نیوز متن این یادداشت که در روزنامه ابتکار نیز منتشر شده است به شرح زیر است:
علت اینکه چگونه نگار می تواند در روح پدرش
حلول کند مشخص نیست. فیلم قصد داشته سایکو درامی مهیج باشد و در این بین به
غیر ازجلوه های ویژه و بازی خوب نگار جواهریان چیزی برای عرضه ندارد. نگار
در صحنه هایی به فیلمها و لحظه های مورد علاقه کارگردان ادای دین کرده
است.
ادای دین هایی که چون در بافت داستانی و تصویری اثر جا نمی افتند ،
اثر را به کلیپ هایی مقطع و بریده تبدیل کرده است. از علاقه کارگردان به
راننده تاکسی گرفته تا لحن کاریکاتوری شخصیتی که مانی حقیقی آن را به
بدترین وجه بازی می کند که قرار بوده یادآور فیلمهای پست مدرنیستی آمریکایی
باشد به جای تاثیرگذاری بر ضد خود عمل می کنند.
درام روانی نگار تقلیدی
خام و ناشیانه از فیلمهای دیوید لینچ و نولان است. وقتی قصه ای نداریم و
وجوه رئال و سوررئال اثر هیچ منطق درونی ای ندارند، چگونه می توانیم با
دغدغه های نگار آقای جوان ارتباط برقرار کنیم؟ کارگردان تلقی درستی از
مفهوم دکوپاژ ندارد و با فرمی الکن و تقلیدی به جای کارگردانی شلوغ می کند.
کافی است نگاهی به نماهای دو نفره و کنش و واکنشی دقت کنیم و دوربین روی
دستی که با تکان های آزار دهنده اش با موسیقی سعی می کند تاثیر بگذارد و
سینما باشد و به خاطر اینکه قصه مشخص و رویکرد شفاف فرمیکی در آن مشاهده
نمی شود تاثیر هم نمی گذارد.
قصه مرگ پدر که از هملت گرفته شده است را
بهانه ای قرار می دهد تا آشفتگی های نگار را نشان دهد. اما منشا این آشفتگی
ها و قدرت روحی او مشخص نمی شود. فیلم سعی کرده در پاره ای از صحنه ها مرز
میان واقعیت و رویا را به هم بریزد.
اما خود در مغاک میان گنگی و پیچیدگی
اصیل فرو می غلتد. ایده حلول شصخیت نگار و سفرهای ذهنیش با افکت های صوتی و
موسیقی و صحنه پردازی مناسب در یکی دو بار اول تاثیر می گذارد، اما وقتی
نویسنده و کارگردان چیزی در چنته ندارند، این ایده را بارها و بارها خرج می
کنندو در نهایت به پیش پا افتاده ترین شکل ممکن معمای فیلم را حل می کنند.
عنصر اتفاق هم که از جنس فیلمفارسی ها بارها و بارها تکرار می شود. رامبد
جوان در سالهای اخیر سعی کرده است مبلغ تفکری رها و شاد باشد و بر توده ها
تاثیر بگذارد. در این میان وقتی عنصر اجتماع و سیاست از آثار او حذف می
شود، در دام دیدگاهی شخصی و عاری از تفکری روشن و بزرگ می افتد. نگار حاصل
ذوق زدگی کارگردانی است که پیش از نمایش فیلمش مدعی می شود با فیلمش باعث
تحول در سینمای ایران خواهد شد.
حال آنکه اثر باید خود را معرفی کند و تاثیر خود را بگذارد. نگار تجربه ای شکست خورده است که نه با مخاطب
انبوه ارتباط برقرار می کند و نه می تواند نظر سینما دوستان و سینماگران
حرفه ای و سختگیر را جلب کند.