رسول جعفریان استاد و پژوهشگر تاریخ از تجار خوب کشورمان می گوید!
نامه شاه صفی برای درخواست ایرباس
به به، چه تجار خوبی داریم، بزرگترین موفقیت مان در عرصه اقتصاد این است که تاجری داریم که می تواند از چین اینها را وارد کند و ما خوشحال باشیم. در آنچه شاه صفی از شاه انگلیس خواست دقت کنید، و فکر کنید آیا هنوز در باب این امور جزئی اما مهم، کاری از پیش برده ایم؟
گروه سیاسی: رسول جعفریان پژوهشگر و استاد تاریخ در یادداشت زیر پیرامون بحث چند وقت اخیر که حول ایرباس و ورودش به ایران شکل گرفته، معتقد است در بسیاری از فنون ریز، به خصوص لوازم پزشکی که حالا از نظر ارزش و قیمت
حرف اول را می زند، حتی یک پله از هزار پله را نرفته ایم. خوش به حال چین و
دولت های دیگر که ما باید مثل نامه شاه صفی را برای آنها بنویسیم. به به،
چه تجار خوبی داریم، بزرگترین موفقیت مان در عرصه اقتصاد این است که تاجری
داریم که می تواند از چین اینها را وارد کند و ما خوشحال باشیم.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته، به شرح زیر است:
در باره ورود ایرباس به ایران، صحبت های مختلفی شد و مثل هر چیزی، حتی پریدن یک مگس در هوا، باز هم اختلاف میان چپ و راست. این رسم حزبی در دنیاست که هر کدام سر کارند، در هر کاری، کارشان مورد انتقاد دیگری است، و چون دیگری به حکومت برآید، مخالف، به هر کار او ایراد می گیرد و رأی جمع می کند. شاید یکی از خنده دار ترین این انتقادها در طول سالیان، بحث در باره آلودگی هواست که تقریبا هر بار، هر کسی بر سریر قدرت بوده، از طرف مخالف، مورد انتقاد بوده و به عکس، و روزنامه ها بازیگر این میدان، و این بار بر سر ایرباس. گاهی بحث از اشرافیت می شود، و زمانی از حربه کهنه حمایت از فقر و فاقه، اما موثر، باز هم برای کسب رأی و سرگرمی و سردرگمی. و از آن سوی، برای دفاع از ایرباس بحث از نیاز کشور و ناتوانی ناوگان هوایی کشور و لزوم به روز شدن آن. هر بار هم بحث تا آنجا ادامه می یابد که غذا شور می شود. راستش از من بشنوید، همه راست می گویند، چون بستگی دارد مخاطبشان چه کسی باشد.
و اما بنده هم از این که برای یک ایرباس این همه سروصدا شد، ناراحت و عصبانی شدم. نه از دید راست ها یا برای ایجاد نگرانی برای چپ ها. خیر. برای این ناتوانی ذاتی که حالا تبدیل به یک عقده برای ما ایرانی ها و مسلمانان + آفریقایی ها شده است. برای این که از وقتی صنعت هواپیماسازی به ایران آمده، همواره مصرف کننده بوده ایم و مجبور به تواضع و تحقیر. و حالا بعد از نزدیک به هشتاد سال که آیراپلان به ایران آمد، هنوز معجب به آن و محتاج آن هستیم و باید برای ورود آن تا این اندازه ابراز احساسات کنیم. اگر نکنیم چه کنیم؟
زمانی نامه شاه صفی (م 1052) را به پادشاه انگلیس می دیدم که چه تقاضایی از شاه انگلیس کرده و چیزیهایی از او خواسته بود. در آنچه او خواست دقت کنید، و فکر کنید آیا هنوز در باب این امور جزئی اما مهم، کاری از پیش برده ایم؟ شاه ما به شارل اول نوشت:
«ثانيا انهاى رأس صداقت اقتضا مى گرداند كه در سركار خاصه شريفه، از ارباب صناعت و استادكاران ماهر در هر فن جمعى هستند، و در اين اوقات چند نفر استاد صاحب وقوف كه يك نفر ميناكار و يك نفر وقت و ساعتساز و يك نفر الماس تراش و یك نفر زرگر اعلى و يك نفر تفنگساز و يك نفر نقاش بالادست و يك نفر توپچى آتشبار بوده باشد، در سركار خاصه شريفه ضرور شده، طريقه محبت و يگانگى آن كه به وكلاء عالى امر نمايند كه استادان مذكور را با شاگردان و مصالحافزار و انگاره مصحوب كسان معتمد خود ارسال گردانند كه در سركار خاصه شريفه همايون به خدمت مذكوره قيام نمايند.»
«یک نفر میناکار، یک نفر ساعت ساز، یک نفر الماس تراش، یک نفر زرگر، یک نفر تفنگساز، یک نفر نقاش بالادست، یک نفر توپچی آتشبار» اینها چیزهایی است که شاه صفی خواسته است. دویست سال بعد از او، و همچنان، در جنگهای ایران و روس، مشکل مهم ما توپخانه بود. بماند که جدش شاه اسماعیل هم در چالدران به خاطر نداشتن توپ و تفنگ شکست خورده و زنش را هم بر سر این شکست نهاد و عثمانی ها بردند، چون شاه ما نمی دانست توپخانه چیست یا نخواست.
حالا بحث ایرباس است، اما در حقیقت، در بسیاری از فنون ریز، به خصوص لوازم پزشکی که حالا از نظر ارزش و قیمت حرف اول را می زند، حتی یک پله از هزار پله را نرفته ایم. خوش به حال چین و دولت های دیگر که ما باید مثل نامه شاه صفی را برای آنها بنویسیم. به به، چه تجار خوبی داریم، بزرگترین موفقیت مان در عرصه اقتصاد این است که تاجری داریم که می تواند از چین اینها را وارد کند و ما خوشحال باشیم.
اینها را نگفتم که مشتی آدم که ضد علم بوده و هستند و گاه به اسم دین و ایمان و فقر و... مطالب را مطرح می کنند، خوشحال شوند و دوباره رای جمع کنند. خیر. این را به تمام مردمم می گویم که بدانند، این تحقیر نتیجه این است که راه و رسم علم آموزی را نمی دانیم. این طور نیست که تمام استعداد ما صرف اموری شود که بعد از پانصد سال هنوز مثل نامه شاه صفی را بنوسیم و فقط عبارات را نو و امروزی کنیم. این رسم دانشگاه داری نیست که هزاران دانشگاه در شهریمان درست کنیم و نه استادی در کار باشد و نه پرورش نیرویی و نه تربیت دانشمندی. این علم و دانش پروری نیست که چهار سال عمر یک جوان مستعد را به عنوان مهندسی تلف کنیم، اما روحیه پرسشگری و علم اندوزی جدی در او ایجاد نکنیم.
این ایراد، به بنده است، به شما، به پدران ما، به اجدادمان، به علمایمان، به حکاممان، به همه آنها که دستی بر آتش تعلیم و تربیت داشته و دارند. به ناصرالدین شاه که راه امیر کبیر را سد کرد و دهها سال اجازه نداد دانشجو به خارج از کشور برود و علم اندوزی کند.
اگر فکر می کنید تغییری در این تحقیر بدون تغییر در نظام علمی کشور خواهد بود، در اشتباه هستیم. هزار سال دیگر هم نامه شاه صفی نوشته خواهد شد و داستان ایرباس تکرار خواهد گشت.
منبع: بولتن نیوز
آیا این وظیفه شما و امثال شما نیست که امید را به این مردم برگردانید و تغییر روش را القاء کنید؟