گروه سیاسی- حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان مورخ و از مولفان حوزه دین و تاریخ اسلام و استاد علمی دانشگاه تهران در تحلیلی به موضوع علائم ظهور در زمان فعلی پرداخته است و می گوید: من اصولا از بین منبری های فعلی هیچ کس را در قد و قباره مرحوم فلسفی نمی بینم؛ چنان که از بین روضه خوانهای منبری هم، اما موثر، کسی را در حد و قباره مرحوم کافی نمی دانم. این به معنای آن نیست که آن دو برخلاف معاصرین، از دایره «خطابه» و استفاده از ادبیات خاص خطابی خارج بودند، بلکه فقط به این معناست که هر دو، یکی از جنبه علمی و دیگری هنری، تقریبا در دوره معاصر بی نظیر هستند. طبیعی است که آنها هم خطیب بودند و این جماعت اولا کاری به برهان ندارند و اساس کارشان بهره مندی از ادب خطابه است، و ثانیا، آنها نیز چارچوب فکری و گفتمان خاص خود را بر اساس آنچه از عالم فکر در آن می زیستند، به علاوه تولیدات خاص خود، به عنوان پایه و اساس فکر خود داشتند. به طوری که بر اساس آن «عالم فکر و گفتمان» می شود فکرشان را بازسازی کرد، کما این که هر کس دیگری را هم.
اما در منبری های فعلی، چند نفری را می شناسیم که کما بیش، هم خودشان لیاقتی دارند و هم صدا و سیمای آنها را سرآمد کرده است. البته دعوت آنها به بیوت مراجع یا دعوتشان به حرم مشهد و قم هم در شهرت آنها تاثیر بسزایی داشته و دارد. بعضی هم که زمانی دعوت می شدند، گاهی با گفتن برخی مطالب، پا به بخت خود زدند و مثل این کسانی که گاهی برای مدتی از ورود در سیما محروم می شوند، به اجبار آنان نیز محروم و ممنوع التصویر می شدند. خیلی ها هم هستند که همین شایستگی ها را دارند اما شانس ندارند.
بنده نمی توانم و در جایگاهی نیستم که بخواهم در باره آنها سخنی بگویم. اما به هر حال، می دانم که این افراد تأثیر زیادی البته با درجات مختلف در فرهنگ عمومی دارند. شاید بتوان گفت در حال حاضر در رأس آنها آقای شیخ حسین انصاریان است که ادبیات و ادب خاص خود را دارد. در مراتب بعدی آقایان رفیعی و عالی و ماندگاری و میرباقری قرار داند. همین طور آقای پناهیان که البته واعظ سیاسی و منبری اهل بسیج اند.
از میان اینها دوستم آقای میرباقری را دارای ذکاوت خاصی می دانم، اما توجه دارم که ایشان به رغم آن که زمانی غرق در فلسفه صدرایی بود، پس از تماس و شاگردی نزد مرحوم سید منیر شیرازی، دیدگاهایش را عوض کرد. اگر کسی شناخت مختصری از آن دو داشته باشد، می داند که نوعی خلاقیت کلامی و قلمی دارند، البته ادبی که غالبا برای عموم و گاه خصوص قابل فهم نیست. بیشتر نوعی ترکیب و کلمات تازه که پیچ در پیچ و نه برهانی بلکه به قول جابری بیانی و البته خیلی دشوارفهم است.
پس از درگذشت مرحوم سید منیر که فرهنگستان علوم اسلامی [یا دفتر مجامع مقدماتی آکادمی علوم اسلامی] را درست کرد، آقای میرباقری جای ایشان را گرفت. بنده هم که عوام هستم، نه آن زمان نوشته های مرحوم سید منیر را می فهمیدم، و نه حالا غالب فرمایشات آقای میرباقری، حتی آنها را که در منبر می گوید. البته این را نقص خودم می دانم و همیشه فرض را بر این می گذارم که این قبیل افراد چیزهایی می دانند که ما نمی دانیم. به همین دلیل فکر می کنم منبرهای آقای میرباقری ضمن این که جزء به جزء برخی از فرمایشاتشان خوب است و می دانم ارادتمندانی هم دارد، سر جمع، به جایی ختم نمی شود. در این جهت و از زاویه ای دیگر، آقای پناهیان هم چنین هستند، هرچند بسرعت باید عرض کنم در دو سطح کاملا متفاوت. این در حالی است که روانی سخنرانی های آقای رفیعی و عالی و ماندگاری برای عامه بهتر و منظم تر و قابل فهم تر است.
همه اینها بهانه ای بود تا به یک مورد از فرمایشات آقای میرباقری که اخیرا با آقای یامین پور که ایشان را از پس از سال 88 می شناسیم، مطرح کرده اند، اشاره کنم.
پیشاپیش بگویم که مهدویت یکی از سوژه های اصلی عزیزان منبری است که البته فراز و نشیب دارد. اهمیت این بحث و جذابیت آن عامل اصلی است و این که در شرایط تاریخی خاص ما و ماجراهای پیش آمده در منطقه و آشفتگی ها، همیشه این نوع مسائل به رأس منتقل می شود. در میان این عزیزان، آقای پناهیان جدیت بیشتری دارند که همه می دانیم و قابل مقایسه با بقیه نیست.
اما آنچه دوستمان آقای میرباقری در این مصاحبه فرموده اند، از نظر سبک، همان ادبیات مرحوم سید منیر را دارد؛ ادبیات نسبتا پیچیده بیانی که حالا با کلمات سیاسی روز هم که گاهی شرقی و غربی و گاهی خودی است ترکیب شده و در حد یک تئوری در تبیین منازعات سیاسی و فکری اخیر دنیای اسلام از جریان بیداری اسلامی تا سلفیه جهادی و انقلاب اسلامی و استکبار و غرب و شرق و غیره و غیره، همه به هم وصل شده است.
نکته مورد بحث بنده در اینجا پرداختن ایشان به مهدویت با گرایش به دیدگاه های رایج و ترویج شده توسط آقای پناهیان است. ایشان در اینجا هم مانند آقای پناهیان فرموده اند که همه آنچه در حال رخ دادن است نشانی از تحقق فلسفه تاریخ شیعی ظهور سفیانی و مقابله انقلاب اسلامی با آن است. در واقع علائم ظهور محقق شده است و این که تقریبا همه شواهد نشان می دهد که ما به نقطه نهایی نزدیک شده ایم. البته سفیانی از نظر ایشان فقط سفیانی داخل عالم مسلمانی نیست بلکه غرب و استکبار است. این سفیانی یک رفت و برگشت به غرب دارد و بنابرین ظهور این بار مواجه با غرب است. وصل کردن سفیانی به غرب هم در این تحلیل تازه است. آن هم با یک رفت و برگشت.
در باره علائم ظهور هم تطبیق هایی دارند که از آن جمله همجنس بازی و گسترش طلاق و وضعیت بانوان و جز اینهاست. البته ایشان زمان تعیین نکرده اند اما به هر حال به نظرشان علائم آشکار شده و بخشی از آن ماجراهای جاری در جهان اسلام است. بنده قصد رد یا تایید کردن ندارم و صرفا دوست دارم شما را هم در جریان این بحث بگذارم. منبع من مشرق نیوز است که سه تیتر برای این مصاحبه انتخاب کرده: تکنوکرات ها معبر نفوذ دشمن نشوند / صف بندی های آخر الزمانی خیلی واضح در منطقه دیده می می شود / سفیانی ترکیب سلفیه و روشنفکری است!
این شما و این هم تحلیل ایشان:
يامين پور: دقيقاً از همين نگاه فلسفه تاريخي مي پرسم؛ امام زمان (عج( دقيقاً در چه مرحله اي ظهور خواهند کرد؟ در مرحله اي که جهان اسلام در آستانه دسترسي پيدا کردن به باطن حق و ولايت است يا پس از اين مرحله است يا در حين درگيري هاي خشني است که در اين مرحله دارد؟ تاريخ شيعه چطور اين را تحليل مي کند؟ البته کاري به تطبيق مسائل هم ندارم.
استاد ميرباقري: ببينيد من چون بخصوص اين موضوع را در آيات و روايات هنوز به نتيجه روشني نرسيده ام اظهارنظر خاصي در اين موضوع نمي کنم؛ ولي از نظر کلان پيداست که در گيري حضرت با جريان سفياني است؛ يعني جرياني پيرو آل ابي سفيان که ادامه جريان نفاق در دنياي اسلام است که به جريان آل ابي سفيان و بني اميه تبديل شد. بعد هم يک دوره به غرب رفت و امروز به دنياي اسلام بر مي گردد و درواقع از خود دنياي اسلام سر بر مي دارد؛ حضرت با چنين جرياني درگير هستند؛ پس قاعدتاً اين جريان بايد فعال باشد و اين جريان بايد جرياني باشد که در موضع درگيري با امام زمان(ع) و اسلام ناب باشد و اين جزو مسلمات است.
اما تحولاتي که اتفاق مي افتد يکي تحولات طبيعي نظام عالم است که به نظر مي آيد نوعي بحران و آشفتگي در طبيعت به وجود مي آيد؛ مثل حوادث طبيعي، زلزله ها، سيل ها و طوفان ها که درواقع موجي از آشفتگي ها است که حال اينکه چطور اين را تحليل کنيم قاعدتا به همان دسته بعدي بر مي گردد.
دسته ديگر از حوادثي در قرب ظهور که در روايات هم ديده ايد، واژگوني اخلاقي در مقياس جهاني و مقياس اقامه است؛ روايات آخرالزمان را در این زمینه ديده ايد که معصومين(ع) توضيح مي دهند؛ پيداست که آنها در مقياس اقامه و مقياس واژگوني اخلاقي است که نتيجه اين است که معروف، منکر و منکر، معروف مي شود. همين بحث هايي که الان در دنيا هست مثل بحث اکتفا به هم جنس، بحث گسترش طلاق، بحث تغيير نسبت اقشار جامعه، وضعيت بانوان در جامعه جهاني، همه اينها در حوادث آخرالزماني هست که اين نسبت ها معکوس مي شود و پيداست که از يک جايي هم اقامه مي شود؛ يعني يک اقامه منکري در دنيا صورت مي گيرد (نه يک منطقه خاص)؛ يعني يک دستگاهي با هشياري در کل دنيا همه آنچه که انبيا ساختهاند را مي خواهد وارونه کند؛ تصادف نيست؛ يعني کاملا مشخص است که درگيري ابليس با نبي اکرم (ص) و به تعبيري درگيري عقل و جهل است؛ بر اساس روايات، عقل و جهل، هم در اصل عبوديت و استکبار با هم درگير هستند، هم در موازين اخلاقي که قواي عقل و جهل است و هم در مناسک که شريعت است.
این درگیری کاملاً مشهود شده است و در مقياس جهاني هم هست. به نظر مي آيد که علت بحران هاي طبيعي هم همين است؛ يعني انسان اول خيال مي کند که جهان بي صاحب است و خودش هرطور دلش بخواهد مي تواند آن را بسازد؛ اما اين جهاني که در اختيار حضرت حق است طبيعتاً يک واکنش هاي جدي در مقابل حرکت هاي انسان نشان مي دهد و بر حسب ظاهر به يک آشفتگي هايي طبيعي تبديل مي شود.
دسته سوم، حوادث سياسي منطقه اي است که عمدتاً بر محور جريان سفياني است که کمتر در آن، جريان هاي بيروني، مستقيماً دخيل هستند. اگر اين نگاه درست باشد؛ هر سه دسته علايم، آرام آرام در مسير آشکار شدن قرار گرفته است.
يامين پور: يعني نسبت به قبل، جمع شدن اين علائم، بي سابقه است؟
استاد ميرباقري: بله. و امروز منطقه به شدت دو قطبي شده است؛ دو قطبي خط امام زمان(عج) و خط مقابل آن.
يامين پور: به عنوان آخرين سوال عرض کنم که با اين شرايط جمهوري اسلامي که ادعاي تمهيدکنندگي براي ظهور حضرت را دارد و تنها جايي است که خوانش اصلي در آن است در اين مراحل پاياني منتهي به ظهور تا کجا را مي تواند فتح کند و چه کاري از دستش بر مي آيد؟
استاد ميرباقري: اينکه انقلاب اسلامي به قرائت حضرت امام (رض) و مقام معظم رهبري (مدظله) اين ماموريت را دارد و در آخرين بيانيه سياسي امام (رض) هم که براي مهاجرين جنگ تحميلي در 2/1/1368 دادند که من خيلي روي آن موکِّد هستم صريحاً مي گويند که انقلاب اسلامي مقدمه دولت جهاني حضرت بقيه الله(عج) است. و بعد هم به دولتمردان و مردم توصيه مي کنند و مي گويند که دولتمردان نبايد آرمان ها را از دست بدهند و ملت هم نبايد مطالباتشان به حدي برسد که دولتمردان را از آرمان ها غافل کند؛ به قرائت حضرت امام (رض) اينطور است. اما واقعاً قرائت همه مسئولين همين است؟
دوما، آقای جعفریان؛ شما که هیچ شخصی راقبول ندارید، خودتان بفرمایید نطق کنید.
اما دربارۀ آقای انصاریان باید عرض کنم که تا کنون واعظی خسته کننده تر در بیان و کلام همانند ایشان ندیده ام. ضمن اینکه چیزی برای گفتن ندارند، صدا و ادای کلمات بحدی ناخوشایند هستند که باورکردنی نیست.
آقای رفیعی نسبتاً در وعظ بهتر از دیگران هستند.
اما بشدت با منبر آقای میرباقری مخالفم. و اگر تنها کار ایشان بافتن واژه ای با هم است اما بی محتوا و ایشان را بخاطر مطالب ناصوابی که می گویند باید بازخواست کرد. چون مطالب ایشان مملو است از غلو و دروغ هایی که به پاکان نسبت می دهند. متأسفانه بازار این نوع مطلب در ایران بسیار گرم است.
غروب آفتاب بود و خورشید در مغرب غروب می کرد ؛ در حیاط خانه کنار حوض با برادر بزرگترم مشغول بازی بودیم ؛
پدر ، با کمر خمیده از پشت دار قالی کنار حوض آمد و به وضو گرفتن مشغول شد ؛ آرام کناری کشیدیم تا آب اندکی ساکن و آرام شود؛ یواشکی گوش خواباندیم تا شاید از وردهایی که زیر لب زمزمه می کرد چیزی متوجه بشویم ...
بعد از وضو گرفتن رو به غروب آفتاب کرد و محسور غروب آفتاب و رنگ گلگون آسمان در آن دور ها ماند ؛ گو اینکه اینبار متوجه چیز غیرعادی شده باشد به خواندن ورد های دیگری که با قبلی ها تفاوت داشت ادامه داد بترتیبی که حتی توجه مادر هم به صحنه زیبای غروب جلب شد....
برای شکستن فضای سنگین پیش آمده ، با همان زبان بچه گانه پرسیدم که :
راستی ! خورشید بعد از غروب کجا می رود ؟
و پدر با همان لحن جواب داد که : به همان جایی که فردا طلوع خواهد کرد !
چند سال بعد وقتی که در سر کلاس چهارم ، معلم با استفاده از یک شمع و یک توپ واقعیت طلوع و غروب را فهماند تازه فهمیدم که پدر عین حقیقت را گفته بود ....
جناب جعفریان عزیز !
فلسفه "ظهور" بالاتر از این حرف ها و داستان ها است که بخواهیم آنرا در واقعیت های خشک مناقشات منطقه ای محسور و محدود کنیم .
... در وسط شهر کاراکاس پایتخت کشور ونزوئلا ، چشمم به تابلوی سنگی کوچکی که در نبش خیابانی نصب شده بود افتاد که روی آن با حروف لاتین و به زبان اسپانیایی نوشته بود :" خیابان فاطمه زهرا (س)".
وقتی با تعجب تمام علت این نام گذاری را پی گرفتم متوجه شدم که نود سال پیش، یک فرد خیر تبعه کشور لبنان در این خیابان زندگی می کرده است و بعلت حسن شهرت و صداقت او، مردمان منطقه موافقت کرده بودند که این خیابان را بافتخار او و با گل واژه منتخب او نامگذاری کنند که هنوز هم به همان نام خوانده می شود ...
با پوزش از اشتباه نگارشی !
جایگزین غلط املائی /محسور/ بایستی کلمه صحیح /محصور/ بکار برده می شد که بمفهوم "حصار شده و یا به عبارت دیگر همان دیوار کرده شده " می باشد !