ترجمه این گفت و گو را بخوانید:
بابک رفعتی، 5 سال پیش تو تلاش کردی جان خودت را بگیری. سوال اصلی این است که امروز چه حال و هوایی داری؟
- فوق العاده. سعی کردم وارد داستان خودم شوم و از تجربه خودم به عنوان سخنران استفاده کنم و حال انگیزه بسیاری دارم تا به دیگران کمک کنم و از استرسشان کم کنم.
بنابراین دوست داری که امروز دوباره داوری را شروع کنی؟
البته. من 25 ساله بودم، 23 سال فوق العاده را سپری کردم. دو سال بد را پشت سر گذاشتم که هیچ ربطی به داوری و فوتبال نداشت. من از اینکه با سوت مقابل 10 هزار نفر، در مقابل بهترین بازیکنان جهان حضور داشته باشم لذت میبرم. حتی وقتی تمام استادیوم از من عصبانی هستند که البته این بخشی از داوری است و هیچکس در این سطح نمیتواند از زیر آن در برود.
آیا داورها به خشم هواداران و یا واکنش بازیکنان و مربیان و روسای باشگاهها که کار داورها را سطح پایین میدانند اهمیت میدهند؟
نه ولی حتی اگر اینطور هم باشد برای من باورش سخت است. برای من اصلا مهم نیست که خوانندگان روزنامه کیکر برای 4 بار پیاپی من را بدترین داور بوندس لیگا انتخاب کردند بلکه چیزی که من خودم را برایش آماده میکنم، جلوگیری از اشتباه و عملکرد ضعیف است.
از مسئولانی که با آنها کار می کردید، چه خاطره ای دارید؟
متاسفانه خاطرات خوبی ندارم. مدیران دپارتمان داوری فنون مدیریت را بلد نیستند. برای مثال، یک ماه قبل از اینکه اقدام به خودشکی کنم، در کمپ تمرینی داورها در برلین جمع شده بودیم. بیش از 100 داور در آنجا حضور داشتند و صحنه ای از بازی دورتموند آگزبورگ به نمایش گذاشته شد، جایی که وقتی بازی 5-0 به نفع دورتموند بود، در دقیقه 80 من به یک بازیکن آگزبورگ به جای نشان دادن کارت قرمز، کارت زرد دادم. شاید اشتباه بود ولی اشتباه بزرگی نبود. ولی جلوی همکارانم نابود شدم. این اتفاق ضربه سختی به من زد و من همانجا در توالت خودم را حبس کردم تا به سوالات همکارانم جوابی ندهم. این موضوع ضربه سختی به من زد ولی این موضوع دلیل اصلی خودکشی نبود.
پس موضوع چه بود؟
احتمالا موضوع خودم بودم. اگر در آن دوره مورد احترام قرار میگرفتم، با این فشار ضربه نمیدیدم. وجهه ام به عنوان داور بوندس لیگا، رفتارم به عنوان یک مرد واقعی و ... زیر سوال نمیرفت. وینسوت چرچیل یک داستان مشابه دارد. در یک جشن، وقتی او در حال سخنرانی بوده زنی میگوید :«اگر تو همسر من بودی، در قهوه ات سم میریختم» و چرچیل نیز با زیرکی پاسخ میدهد :«اگر تو همسرم بودی من آن قهوه را مینوشیدم». در آن دوره شرایط من هم شباهت زیادی به این مثال داشت.
خودکشی تو باعث شد تا قوانین خاصی در برخورد با داورها وضع شود. آیا اتفاقی رخ داده؟
نه همانطور که گفتم، داورها در استادیوم هایی که پر از جمعیت هستند به شدت مورد توهین و خشونت قرار میگیرند ولی به نظر به هم تیمیهای ما صدمه ای وارد نشده است. با این حال ارتباطات داخلی مثل قبل همچنان فاجعه است. من میدانم که بسیاری از داورها پیش روان شناسها میروند و از آنها کمک میخواهند تا زندگی عادی داشته باشند که این موضوع خیلی دردناک است.
چه توصیه ای به افرادی دارید که دوران نا امیدی را مثل شما سپری کردند؟
چند وقت پیش بازیکنی با من تماس گرفت که دیدم شرایطی مشابه من دارد. او خوب بازی نکرده بود، جایگاهش را از دست داده بود ولی مهم تر از هر چیزی، کسی که تیم را تمرین میداد او را مقابل هم تیمیهایش تحقیر کرده بود که فشار را بر او به اوج رسانده بود. او واقعا ته خط بود و با من تماس گرفت. من از او خواستم شرایط خودش را زیر سوال ببرد. او نشست و دید که چه چیزی برای زندگی اش مهم است. اینکه از این فشار راحت شود و از خواسته های مربی جلو بزند. پس از دو یا سه ماه، نشانه های پیشرفت در او دیده شود. او متوجه شد که باید راه خودش را برای مقابله با مشکلات پیدا کند. بدون اینکه فاجعه ای رخ دهد او موفق شد. او حالا فیکس بازی میکند و دوباره خوشحال است.
درخواست شما برای 5 سال آینده در فوتبال؟
اینکه سیستم واقعا عوض شود. هر سال حقوق بیشتری پرداخت میشود ولی عملکرد بهتری نیز طلب میشود. مدیران باید بیشتر به وظیفه خود آگاه باشند و به جای اینکه فشار را بر زیردستی ها افزایش دهند، کار خودشان را انجام دهند. 5 سال قبل قولهای زیادی داده شد. هیچ اتفاقی رخ نداد. وقتی به این دوره نگاه میکنم، برای هیچکس سوال نیست که چرا من میخواستم جان خودم را بگیرم. بنابراین متاسفانه شرایط خوب پیش نخواهد رفت تا فاجعه بعدی رخ دهد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com