به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
علي نصيريان در شب بزرگداشتش تاكيد كرد در همه اين سالها كه در زمينه بازيگري فعاليت كرده به هنر عشق ورزيده و بالاترين مزد براي او رضايت مردم است. به گزارش مهر، مراسم بزرگداشتي با عنوان «بزرگ آقاي هنر نمايشي ايران» براي تجليل از علي نصيريان بازيگر نقش اصلي مجموعه «شهرزاد» شامگاه ۸ دي ماه در سالن همايشهاي رايزن با حضور جمعي از چهرههاي سينمايي و ورزشي و البته با غياب اكثر بازيگران چهره و بنام اين مجموعه با تاخيري دو ساعته براي رسيدن مهمانان به مراسم، برگزار شد. رضا رشيدپور مجري اين مراسم در آغاز سخنان خود گفت: علي نصيريان حالا فقط يك نام نيست. علي نصيريان فرهنگ و هنر و منش و تاريخ ايران است كه همه ما به وجودش افتخار ميكنيم و ميخواهيم امشب هنر بزرگمرد فرهنگ ايران را گرامي بداريم. بعد از خيرمقدم به همه كساني كه به اين مراسم آمدند خوشحالم از ديدن كسي كه اين مدت در خبرها از كسالت و ناخوش احوالي اش شنيديم اما الان سرحال و شاداب در جمع ما ميدرخشد. خوشحالم كه محمدعلي كشاورز را كنار خودمان داريم. همچنين مهمان خارجي امشب برانكو ايوانكويچ مربي فوتبال كه با آمدنش خوشحال مان كرد.
«بزرگ آقا» لقبي باشد براي علي نصيريان
افشين صنايعي مسئول برگزاري اين مراسم هم ضمن خوشامدگويي به علي نصيريان گفت: در سفري كه به آلمان داشتيم بحثي مطرح شد مبني بر اينكه شرايطي فراهم آوريم تا از زحمت كشان عرصه هنر در حد بضاعت مان تجليل كنيم. برگزاري مراسم امشب به عنوان گام اول به پيشنهاد تهيهكنندگان براي علي نصيريان شكل گرفت تا به اين بهانه بزرگ آقاي «شهرزاد» لقبي باشد براي اين بازيگر پيشكسوت ايراني كه هميشه با هنرمندي بينظيرش نقشهاي بينظير از خود به يادگار گذاشت. حسن فتحي هم در ادامه گفت: خوشحالم چهرههاي شاخصي كه سالها در هنر ايران درخشيدند امشب حضور دارند. هميشه به نسل جوان گفتم علي نصيريان كسي است كه ميتواند يك الگوي مناسب برايشان باشد. تا الان ۳بار با او همكاري داشتم و معتقدم او هربار تواناييهايش بيشتر و بازيهايش جذابتر ميشود. بعد از «ميوه ممنوعه» از خود پرسيدم نصيريان ميتواند بعد از اين نقشي فراتر ايفا كند؟ زمان گذشت تا «شهرزاد» آمد و من هر بار كه سر صحنه و بعدها در تدوين و الان هم به عنوان بيننده بازي اش را ميبينم مثل كسي كه انگار چيز جديدي كشف ميكند از ديدنش لذت ميبرم. امروز مثل او در هنر كم داريم. اميدوارم نصيريانها را بعد از اين بيشتر داشته باشيم. محمدعلي كشاورز بازيگر پيشكسوت سينما و تلويزيون كه با وجود شرايط جسماني اش به مراسم آمد و تا پايان نيز حضور داشت نيز در سخناني گفت: سلام ميكنم به ملت ايران كه ما اگر كاري هم ميكنيم به خاطر آنهاست. علي نصيريان نمايشنامهاي نوشت به نام «بلبل سرگشته» و آن را در پاريس روي صحنه برد كه بسيار مورد توجه اهل فرهنگ و فرانسويها قرار گرفت. او هم ميداند اگر كاري ميكنيم براي ملتمان ميكنيم و اگر چيزي ياد گرفتيم هم از ملت خودمان است. نصيريان همچون فردوسي، مولوي و سعدي نامش در تاريخ ثبت خواهد شد. امين تارخ ديگر مهمان مراسم گفت: امشب شب عزيزي است و ميدانم در چنين شرايطي گلايه كردن جايز نيست اما چقدر خوشحالتر بودم اگر اين مجلس غرق در مجموعه بازيگراني بود از سينماي ايران براي تجليل از اين بزرگمرد. حتما هركدام دليلي براي نيامدن داشتند اما اگر بودند حضورشان را گرامي ميداشتيم. حرف زدن از نصيريان واقعا سخت است و من متني آماده كردم تا راحت ترم حرف هايم را بگويم. امين تارخ در متني كه براي ستايش اين بازيگر و تعريف از خاطرات مشتركش نوشته بود در پايان به نظم و حضور به موقع او در كارها اشاره كرد و افزود: چه ميشد به جاي پخش سريالهاي بيمقدار، «شهرزاد» به تلويزيون ميآمد. اين مراسم با اجراي ترانههايي از حجت اشرفزاده و گروه موسيقي اش رنگ و بوي ديگري به خود گرفت. علي معلم هم نصيريان را از بزرگان سينماي ايران ناميد و اظهار كرد: مشايخي، انتظامي، رشيدي و نصيريان كساني هستند كه جوانان زير سايه شان رشد ميكنند. نصيريان به پشتوانه استادي اش و تقدير چندين نقش ماندگار بر صفحه سينما و تلويزيون به يادگار گذاشت. او به ما ياد داد چيزي كه امروز هستيم مهم نيست ادامه راه را بايد درست طي كنيم. متاسفانه جوانان امروز به ۷۵ سالگي شان فكر نميكنند. نصيريان مثل درخت ريشه داري است كه هيچ دولت و تفكري نميتواند او را ناديده بگيرد. افرادي از جنس او فخر ايران هستند اميدوارم جوانان از موهبتي كه كنارشان دارند درس بگيرند و زير سايه شان به جايي برسند. وي افزود: در روزگاري كه وقت نشناسي و رفتارهاي ناپسند رواج يافته بدانيم كه نصيريان باشعورترين وقت شناسترين و بيتوقعترين هنرمندي بود كه ديدهام. علاوه بر حرفهاي شيريني كه خاص اين قبيل مراسم است ذكر اين نكات را هم لازم دانستم چون معتقدم همه نيازمند تعليم هستيم و اگر قرار باشد بزرگ آقايي ديگر ظهور كند بايد از چنين كسي رفتار درست را ياد بگيرد اميدوارم بيشتر از تشويق و كف زدن با عمل به نصيريان احترام بگذاريم. رسول نجفيان هم پيوست اين سخنان گفت: جز تواضع از نصيريان چيزي نديدم. چون هميشه شنيده بودم ايشان سروقت حاضر ميشود يكبار زمان فيلمبرداري «پول خارجي» خواستم زود بروم كه قبل از ايشان سر لوكيشن باشم. هوا برفي و سرد بود و هنوز گروه گريم هم نرسيده بودند نخستين چيزي كه نظرم را جلب كرد ديدم علي نصيريان پشت در اتاق گريم قدم ميزند و منتظر رسيدن بقيه دوستان است. احترام برومند همسر داود رشيدي كه به دليل كسالت اين بازيگر، تنها در مراسم حضور داشت ضمن عذرخواهي از غيبت رشيدي متني از سوي اين بازيگر درباره خاطرات و همكاريهايي كه رشيدي و نصيريان داشتند قرائت كرد. در ادامه مراسم كليپي با سخناني از داريوش مهرجويي، جمشيد مشايخي، محمود دولتآبادي، عبدا... اسكندي، فرهاد آئيش و... پخش شد. علي نصيريان با ديدن اين تصاوير گفت: وقتي دوستانم را ديدم حال و هوايم عوض شد. از سال ۱۳۲۹ كه وارد نخستين كلاس تئاتر شدم تا امروز كه «شهرزاد» را كار كردم بدون اغراق دل سپرده نقش و نمايش بودم. اينكه دوستان از وقتشناسي و مسائل ديگر ميگويند واقعا اهميتي ندارد اينها جزيي از اصل بازيگري هستند و همه اينها به خاطر اين است كه به كارمان احترام بگذاريم. سال ۲۹ بعد از كلاس در نمايش «قائم مقام فراهاني» به من يك نقش فرعي نعش كش دادند كه يك شمعدان هم بايد دستم ميگرفتم. تئاتر مان ساعت ۸ شروع ميشد و من از ساعت ۴ ميرفتم. مرحوم اكبر مشكين كه گريمور آن نمايش بود به من ميگفت تو ميخواهي يك شمعدان دستت بگيري و يك لحظه رد شوي براي چه هر روز از ساعت ۴ اينجا ميايستي؟
نخستين دستمزدم ۳۰ تومان بود
وي افزود: شايد جوابش برايم سخت بود اما من دل سپرده بودم و پول و شهرتش واقعا برايم اهميتي نداشت. نخستين دستمزدم را هم شب آخر نمايش گرفتم. بعد از يك ماه از ۳۰ توماني كه به من دادند واقعا خجالت زده شدم چون احساس ميكردم من بايد شاگردي كنم نه اينكه پولي بگيرم. متاسفانه امروز جوانان در نخستين قدم شهرت و پول و چيزهاي ديگر را مطرح ميكنند. امروز هم از برگزاري چنين مراسمي واقعا شرمگين شدم. به نظر من اين مراسم را بايد براي تهيهكنندگان برگزار كرد كه همت كردند «شهرزاد» خلق شود. نصيريان بيان كرد: خدارا شكر ميكنم كه از اين دل سپردگي مزدم را گرفتم. همين كه مردم از ما راضي باشند نهايت مزد است. سال ۲۹ هيچوقت فكر نميكردم چنين شبي باشد و كساني براي من بزرگداشت بگيرند. الان هم خجالت ميكشم و تنها ميگويم كه من نماينده همه بازيگران «شهرزاد» هستم. تك تك بچهها در يك مجموعه كارشان را آنقدر خوب انجام دادند كه باعث ديده شدن من شدند. آنها مجموعهاي ساختند تا من به اينجا برسم. اين هنرمند پيشكسوت در پايان سخنانش گفت: بسيار تشكر ميكنم از محمدعلي كشاورز كه باوجود همه مشكلاتش آمد و من را خوشحال كرد. همچنين از امين تارخ كه امشب حضور دارد. يادي ميكنم از عزتا... انتظامي، جمشيد مشايخي و داود رشيدي. به هرحال بايد قبول كنم كه نسل من منقرض شده (مي خندد) و من به حمايت حسن فتحي بود كه امشب اينجا ايستادهام. در پايان مراسم تجليل از «بزرگ آقاي هنر نمايشي ايران» تابلويي از عكس او با امضاي حاضران به نصيريان تقديم شد و با حضور مصطفي زماني با اشاره رشيدپور به بهانه پيوند فرهنگي ستاره جوان و نسل ابرقدرت هنر، كيك مراسم بريده شد و اين هنرمند با مهمانان عكس سلفي گرفت. شمس لنگرودي، هوشنگ گلمكاني، برانكو ايوانكويچ، احترام برومند، محمدعلي كشاورز، افشين پيرواني، مهدي پاكدل، خشايار اعتمادي، علي معلم، سروش صحت، الهام حميدي، جواد نكونام، آرش برهاني، امين تارخ، مهرداد ميناوند، سارا منجزي، رسول نجفيان، علي زندوكيلي، مصطفي زماني و اميرحسين رستمي مهمانان حاضر در مراسم بودند كه البته اكثرشان علاوه بر تاخير در ورودشان بعد از كمتر از يكساعت مراسم را ترك كردند.
آرمان/معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي:
كساني كه مجوز كارگرداني گرفتند ۳ ماه مهلت يافتن تهيهكننده دارند
معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي اعلام كرد كساني كه صلاحيت
كارگرداني آنها تاييد شده ۳ ماه
مهلت دارند براي نخستين اثرشان تهيهكننده بيابند در غيراينصورت بايد دوباره
تاييد صلاحيت شوند. حبيب ايل
بيگي معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي در گفتوگو با خبرنگار مهر با اشاره
به اينكه روند ارائه مجوز كارگرداني براي فيلم اوليها از گذشته تا امروز نياز به واكاوي
دارد، گفت: اواخر
دهه ۷۰ و اوايل
دهه ۸۰ روند
انتخاب اينكه چه كسي ميتواند فيلم اول بسازد در كانون كارگردانان خانه سينما
دنبال ميشد. در اين
دوران شرايط و ضوابطي براي ساخت فيلمهاي اول در نظر گرفته شده بود كه از آن جمله
ميتوان به ارائه نمونه كار و سابقه كاري فرد در سينما اشاره كرد.
وي افزود: در آن زمان شوراي مركزي كانون كارگردانان درخواست كارگردانان فيلم اول را بررسي و بعد از آن تاييديه فعاليت كارگردان را به شوراي پروانه ساخت ارائه ميكرد. اين پروسه بعد از مدتي از كانون كارگردانان خارج و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مسئوليت اين كار را برعهده گرفت. معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي توضيح داد: در دولت يازدهم و در سال ۹۲ و ۹۳ و در زمان حضور محمد احساني به عنوان معاون نظارت و ارزشيابي سازمان سينمايي تصميم گرفته شد تا تهيهكنندگان، فيلمسازان اول را با فيلمنامه به شوراي پروانه ساخت معرفي كنند تا پروانه ساخت آنها صادر شود. در روند صدور پروانه ساخت، اين شورا در ابتدا نمونه فيلم متقاضيان را بررسي ميكرد و براساس نمونه فيلم و سوابق فرد، اجازه ساخت فيلم براي متقاضي صادر ميشد. بعد از گذشت يك سال از آغاز اين روش، شوراي مورد نظر اوايل سال ۹۴ آسيبشناسي براي چگونگي انتخاب كارگرداناني كه ميتوانند فيلم اول سينمايي خود را بسازند، انجام داد. وي بيان كرد: در اين آسيبشناسي شوراي پروانه ساخت با مشكلاتي در شكل سابق صدور پروانه ساخت براي فيلم اوليها مواجه شد. مثلا اعتراضهايي از سوي كارگردانان صورت ميگرفت كه ميگفتند برخي از تهيهكنندگان براي معرفي آنها به شوراي پروانه ساخت طلب مبلغي پول ميكنند. ايل بيگي با تاكيد بر اينكه شوراي پروانه ساخت به دنبال اين بود كه استعدادهاي سراسر كشور بتوانند پروانه ساخت بگيرند، بيان كرد: پس از بررسيهاي تكميلي تصميم گرفتيم موضوع صدور پروانه ساخت فيلم اوليها را در دو مرحله قرار داديم؛ مرحله اول تقاضاي فيلمسازان با ارائه نمونه كار و سوابق و مداركي كه از قبل اعلام شده، است. در چنين شرايطي امكان مناسبي براي متقاضيان فيلمسازي فراهم شده و افراد بيشتري مورد داوري قرار ميگيرند و مرحله دوم صدور پروانه ساخت براي فيملنامه مورد نظر است. وي ادامه داد: در گذشته متقاضي كارگرداني بايد يك تهيهكننده پيدا ميكرد تا راضي به كار با كارگردان جوان شود و بعد درخواست كارگرداني خود را به شوراي پروانه ساخت ميداد. در اين شرايط تعداد متقاضيان كارگرداني بسيار كم بود چرا كه تهيهكنندگان به سختي راضي به همكاري با كارگردانان فيلم اول ميشدند اما در شرايط فعلي و با دو مرحلهاي شدن انتخاب كارگردانان فيلم اول، در ۶ ماه اول سال نزديك به ۲۳۰ نفر متقاضي كارگرداني فيلم اول داشتيم. همه اين افراد نمونه كارهاي خود را به شوراي پروانه ساخت ارائه كردند و اعضاي شورا سوابق و نمونه كارهاي افراد را مورد بررسي قرار دادند و در جلسات طولاني متقاضيان مورد بررسي كامل قرار گرفتند تا مجوزها صادر شود. اين مدير سينمايي بيان كرد: البته نبايد فراموش كرد كه سينما حرفه سختي است و زماني كه كارگردان مجوز كار ميگيرد، ميتواند براي هميشه براي مردم فيلم بسازد به همين دليل سعي شده تا سختگيري زيادي در زمينه ورود افراد جديد به حوزه كارگرداني صورت گيرد. در واقع صدور مجوز كارگرداني مانند داوري در جشنوارهها است. شوراي پروانه ساخت متقاضيان را مورد بررسي قرار ميدهد و به بهترينها مجوز فعاليت ميدهد. البته بسياري از افراد معتقد هستند كه بهتر از ديگر متقاضيان هستند اما به آنها مجوز ندادهاند، در حالي كه شوراي پروانه ساخت سعي ميكند بهترينها را انتخاب كند. معاون ارزشيابي و نظارت گفت: طي سالهاي اخير شرايط فيلمسازي براي همه افراد فراهم شده است و متقاضيان فيلمسازي نيز به نسبت آموزشهايي كه در سراسر كشور ارائه ميشود، بيشتر شده است. اما با توجه به اينكه سينماي ما به دليل اكران و نمايش با محدوديت مواجه است كه دليل اصلي آن تعداد كم سالنهاي سينما در سراسر كشور است، به همين دليل تعداد فيلمهايي كه ميتواند در طول سال اكران شود نيز بسيار كم است. وي ادامه داد: در حال حاضر ۶۷ نفري كه مجوز كارگرداني گرفتهاند، از زمان دريافت مجوز كارگرداني تنها ۳ ماه فرصت دارد تا با تهيهكننده براي درخواست پروانه ساخت فيلم خود اقدام كنند. درصورتي كه اين سه ماه بگذرد فرد فرصت خود را از دست داده است و بايد اين پروسه را از ابتدا پشت سر بگذارد. ايل بيگي در پايان تاكيد كرد: بايد به اين مساله توجه كرد كه برخي از فيلمسازان حرفهاي نگران ورود كارگردانان جديد هستند و وفكر ميكنند اين افراد جا را براي ديگران تنگ ميكنند.
ابتکار/نگاهی به کتاب های برگزیده 2015 وآثار در دست انتشار 2016 در بازار جهانی؛
«صدای زمان» در «فصل استخوان»
گرچه هر کتابی ارزش یک بار خوانده شدن را دارد، اما کتابهایی هم هستند که نه تنها چندین بار چاپ مجدد، بلکه در تمام دنیا شناخته شدهاند و به زبانهای دیگر هم ترجمه میشوند و هر نوع مخاطبی را جذب خود میکنند. این کتابها، کتابهایی هستند که به جرات میتوان آنها را برای خواندن به دیگران توصیه کرد، کتابهایی که میتوانند سلایق بسیاری را به خود جذب کنند و انسانهایی با فرهنگهای متفاوت را با خود همراه سازند.در این گزارش قصد داریم کتاب های برتر سال 2015 و کتاب های در دست انتشار سال جدید میلادی را به شما معرفی کنیم.
«سرنوشتها و ارواح انتقام» ،کتاب برگزیده 2015 سایت آمازون
را بهعنوان بهترین کتاب سال 2015 برگزید ««سایت آمازون»، غول فروش کتاب در فضای مجازی کتاب «سرنوشتها و ارواح انتقام. به گزارش ابتکار به نقل از ایبنا ،این کتاب به قلم «لاورن گراف» از طرف سایت «آمازون» بهعنوان کتاب سال برگزیده شده است. داستان حکایتگر زندگی یک زوج خوشبخت به نامهای «لوتو» و «ماتیلدا» است که در عرض دو هفته پس از آشنایی عاشق یکدیگر میشوند و ازدواج میکنند. «سرنوشتها و ارواح انتقام» سومین رمان «گراف» محسوب میشود. این کتاب که از سوی «آمازون» داستانی «خیرهکننده» توصیف شده است، در صدر فهرست بهترین کتابهای سال 2015 قرار گرفته است. در این فهرست کتاب «بین جهان و من» نوشته «تا – نی شی کوتس»، نویسنده سیاهپوست و تازهترین رمان «جاناتان فرانزن» با عنوان «پاکدامن» نیز حضور دارند. در این فهرست کتاب های «دختری در قطار» بهقلم «پاولا هاوکینز» ،«نیکول شدن» نوشته «امی الیس نات»، رمان نوجوانان با نام «اخگری میان خاکسترها» بهقلم «صبا طاهر»، داستانی درباره درباره قدرت سیاسی، فریبکاری و امید و «هزاردستان» نوشته «کریستین هانا» درباره زندگی دو خواهر در دوران جنگ جهانی دوم دیده میشوند.
پرفروشترین کتابهای غیرادبی جهان
کتاب «غارت و فریب» یکی از پرفروش ترین کتاب های سال 2015 بود. این اثر مجموعه مصاحبههایی است که در یک برنامه زنده رادیویی درباره مهاجرتهای غیرقانونی و بدهیهای مالیاتی دولتمردان صورت گرفته است. این مجموعه مصاحبهها گفتگوهایی بی پرده را برای مخاطبان به نمایش میگذارد. کتاب «فضای خالی میان جهان و من» به قلم تا نیشی هم در لیست پرفروش های این سال قرار دارد. این کتاب نیز روایتی مستند از زندگی یک روزنامهنگار در حاشیه اقیانوس اطلس است. او با مراقبه و مدیتشن با دنیای اطراف ش ارتباط می گیرد و تجربهها و مکاشفاتش را با دیگران به اشتراک میگذارد. کتاب «پسران در قایق» به قلم دانیل جیمز براون نیز در فهرست پرفروشهای غیرادبی قرار دارد. این کتاب روایتی از هشت قایقران حرفهای است که برای کسب مدال المپیک سال ۱۹۳۶ برلین سخت تلاش می کنند تا نامهایشان را در تاریخ ورزش جهان ماندگار کنند. در همین زمینه می توان کتاب های«شیطان در شهر سفید»،«مرده ضعیف»،«رمانس مدرن»،«برادران رایت»،«جاودانگی»و«من ملاله هستم»را نیز نام برد.
«صدای زمان» به گوش می رسد
اما سال جدید میلادی در راه است و مشتاقان کتابهای خارجی و مترجمان از هماکنون در انتظار آثار جدیدند. از اینرو فهرستی از کتابهای مطرحی را که در سال 2016 روانه بازار کتاب خواهد شد تهیه کردهایم که در ادامه خواهید خواند. انتظار طرفداران آثار «جولیان بارنز» به زودی به اتمام میرسد و «صدای زمان»، دوازدهمین رمان این نویسنده در ماه ژانویه به بازار میآید. این اولین کتاب وی پس از «حس یک پایان است. حس یک پایان دارای دو بخش و نشانههایی از یک اثر کلاسیک انگلیسی است و در سال ۲۰۱۱ برنده جایزه من بوکر شد.
داستان کتاب جدید که در روسیه رخ میدهد درباره زندگی نوازنده روس «شوستاکویچ» است. پیش از این، رمان «حس یک پایان» این نویسنده در ایران توسط «نورا موسوینیا» ترجمه و با همکاری نشر «نگاه» منتشر شده است. خبرها حاکی از حضور کتابی جدید از «یان مارتل» برنده سابق جایزه «من بوکر» دارد. وی قصد دارد موفقیت کتاب خود «زندگی پی» را تکرار کند. کتاب جدید وی «کوههای بلند پرتقال» درباره اثر باستانی گمشدهای است که سبب میشود خواننده از آفریقای سال 1600 میلادی تا آمریکای شمالی کنونی کشیده شود. به نظر میآید سال 2016 سال خوبی برای نویسندگان زن باشد.«جسی برتون» با کتاب جدیدی به دنیای کتاب بازگشته است و قول داده کتابش بین مخاطبان بسیار محبوب شود. اما آیا کتاب جدید میتواند محبوبیت چشمگیر کتاب پیشین وی، «مینیاتوریست» را تکرار کند؟ داستان جدید او «منبع الهام» در دوره جنگهای داخلی اسپانیا و سی سال پس از آن در لندن رخ میدهد. داستان قصه مهاجر کارائیبی و هنرمند بوهمیان را روایت میکند. «ایمیر مکبراید» نیز در سپتامبر سال آینده با کتابی جدید برمیگردد. کتاب قبلی او به نام «دختر یک چیز نیمهشکل یافته است» برنده جایزه رمان اولیها شده بود. «علی اسمیت»، «تریسی شوالیه»، «رز ترمین»، «مارگارت درابل» نویسندگانی دیگری هستند که از آنها در سال 2016 خبرهای جدیدی خواهیم شنید. داستان «سیل سیاه به پا میخیزد» نوشته «درابل» داستان زن 60 سالهای که در یک خانه سالمندان مشغول به کار است در سال 2016 منتشر میشود. رمان دیگری از «استلا گیبونز»، نویسنده «مزرعه سرد آرامبخش» در ژانویه منتشر میشود. وی داستان ژولیت را در سال 1960 نوشت اما در قفسهای آن را از یاد برده بود تا اینکه دخترش این دستنوشته را در سال 2014 پیدا کرد. این کتاب داستان نوجوانی است که از دنیایی که والدینش برای او در نظر گرفتهاند فرار میکند. در بین رمان اولیها شاعر، نمایشنامهنویس، و خواننده رپ که برنده جایزه «مرکوری» برای بهترین اجرای موسیقی هم است اولین داستان خود را روانه بازار کتاب کرده است. کتاب داستان چهار دوست در دنیای جدید است و هدف کشف زندگی و اتفاقات عصر حاضر است. انتظارها برای انتشار کتاب جدید «جی مکاینرنی» نیز به پایان رسید. وی از سال 2006 تا کنون کتاب جدیدی منتشر نکرده بود. شایعات جدیدی درباره کتاب جدید «کورمک مککارتی» نیز در بازار نشر به گوش میرسد. لحظه بزرگی در انتظار طرفداران «جفری آرچر» است. وی قصد دارد دو داستان آخر هفتگانه خود را منتشر کند. وی اولین داستان این مجموعه را در 70 سالگی خود آغاز کرد و قصه درباره خانوادهای اهل «بریستول» است. همه کتابهای دیگر این هفتگانه جزو آثار پرفروش بازار کتاب دنیا شدند. بعضی از آثار او در ایران در انتشارات «نیستان» منتشر شده است. «سامانتا شانون» فقط 24 سال سن دارد اما با کتاب سوم خود در سری «فصل استخوان» -که حدود 300هزار نسخه فقط به زبان انگلیسی به فروش رفته است- بار دیگر به بازار کتاب میآید. «فصل استخوان» در ایران در انتشارات «کتابسرای تندیس» و با ترجمه «حسین شهرابی» منتشر شده است. چهارصدمین سالگرد «ویلیام شکسپیر» با چاپ چندین کتاب تفسیر و توضیح سه نمایشنامه او همراه خواهد بود. «هاوارد یاکوبسن»، «آن تیلر»، و «مارگارت آتوود» نویسنده این سه کتاب خواهند بود. البته «مارگارت آتوود» رمان تصویری خود به نام «فرشته گربه-پرنده» را هم وارد بازار خواهد کرد. کتاب داستان قهرمان عظیمالجثهای است که نیمی از بدنش گربه و نیمی دیگر پرنده خواهد بود. این کتاب که برای گروههای سنی مختلف مناسب است در پاییز سال 2016 روانه بازار کتاب خواهد شد. در بخش غیر داستانی کتاب بیوگرافی «پل مککارتنی» با اجازه خود وی و دسترسی به اعضای خانواده او نگاشته میشود. نگارش کتاب «زندگی پل مککارتی» به عهده «فیلیپ نورمن» خواهد بود. «تونل کبوتر: داستانهای زندگی من» نیز نوشته رماننویس آثار جاسوسی «جان کار» است که قصد دارد برای اولین بار خاطرات خود را منتشر کند. و در نهایت کتاب « لئونارد، بازیگری ماندگار» که در واقع قدردانی شخصی «ویلیام شانتر» از «لئونارد نیمونی» دوست 50 ساله و همکار خود در سریال «پیشتازان فضا » است که در فوریه سال 2015 از دنیا رفت. این دو اولین بار در صحنه فیلم «مردی از یو. سی. ال. ای.» یکدیگر را ملاقات کردند و روحشان هم از این موضوع که سریال بعدی که به آنها پیشنهاد میشود زندگی آنان را برای همیشه تغییر خواهد داد نداشتند.با سرانه چاپ 3000 نسخه کتاب جدید در هفته ممکن است کتابهایی وارد بازار کتاب شوند که حتی پیشبینی آن غیرممکن باشد. منتظر باشید. سال 2016 پر از کتابهایی خواهد بود که در انتظارشان هستید.
ابتکار/نگاهی به اجرای گروه های حاضر در بیست و نهمین جشنواره موسیقی فجر؛
نوای زیر و بَم نت های فا رِ سی
احمد جهان بین: بیست و نهمین جشنواره بین المللی موسیقی فجر ۲۴ بهمن تا یکم اسفندماه در تهران و شهرستانها برگزار میشود. این دوره از جشنواره که ۲۴ بهمن ماه آغاز به کار میکند گروههای موسیقی در دو بخش جنبی و رقابتی تا ۳۰ بهمن ماه به اجرا خواهند پرداخت.در بخش جنبی این جشنواره گروههای موسیقی سنتی، محلی، کلاسیک، بانوان، کودک و پاپ و نیز گروههای بین الملل به روی صحنه خواهند رفت. همچنین گروههای بخش رقابتی نیز که رشد ۶۱ درصدی را نسبت به سال گذشته داشتهاند در شاخههای کلاسیک ایرانی، کلاسیک غیرایرانی و آواز جمعی در حضور هیات داوران رپرتوار خود را اجرا میکنند.
انتقاد از تغییرات در جدول اجراها
علی رهبری (مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران) پس از انتشار جدول اجراهای سی و یکمین جشنواره فجر، از تک اجرایی شدن ارکستر سمفونیک در این جشنواره انتقاد کرد. علی رهبری میگوید مسئولان جشنواره به او خبر دادند که ارکستر دو اجرایی شده و امکان برگزاری دو کنسرت با رهبری تاباکوف (رهبر روس) و شخص علی رهبری امکانپذیر است.اما این تمام ماجرا نیست. تهمورث پورناظری که این روزها توسط بسیاری به عنوان چهره پشت پرده جشنواره فجر شناخته میشود؛ خبر دو اجرایی شدن ارکستر سمفونیک را تکذیب کرد. او درحالی این خبر را تکذیب میکند که خودش معتقد است هیچ سمتی در جشنواره ندارد و تنها به جشنواره و کشورش کمک میکند.علی رهبری در اینباره میگوید: من آقای پورناظری را نمی شناسم و واقعا نمیدانم در بنیاد رودکی، جشنواره یا بخشهای دیگر چه کار میکنند. فقط میدانم موسیقی ایرانی کار میکنند و چندبار هم اجراهای ارکستر سمفونیک آمدند و کار ما را دوست داشتند.او ادامه میدهد: درباره اجرای ارکستر سمفونیک باید بگویم من از طریق آقای پیروزپی و مرادخانی مطلع شدم که ما در جشنواره دو اجرا داریم و آقای نوربخش هم خبر دارند. به نظر میرسد که آقای پورناظری در جریان این موضوع نبودند و طبیعتا بهتر بود پیش از مصاحبه با رسانهی رسمی کشور؛ اخبار دقیقتری بدست می آوردند.وی همچنین میگوید: در همه جای دنیا ارکستر کشور در مراسم افتتاحیه و اختتامیه اجرا میکند و من بر همین اساس برنامهریزی کردم. اما نکته جالب اینجاست که تا امروز هیچکدام از مسئولان جشنواره با ما درباره اجرا صحبت نکردند. یعنی حتی نمیدانند ما در جشنواره چه قطعهای خواهیم نواخت.رهبری با انتقاد از شرایط بینظم موسیقی؛ بیان میکند: سی سال است که در جشنواره موسیقی فجر اجرا نداشتم و امسال هم نباشم اتفاقی نمیافتد. من در طول این مدت در معتبرترین فستیوالهای جهانی اجرا داشتم اما حالا در کشور خودمان؛ برخی فکر میکنند دو اجرا هم برای ارکستر سمفونیک زیاد است.وی در پایان عنوان میکند: ما با 120 نوازنده و اعضای گروه کر ارکستر سمفونیک ثابت کردیم میشود با نظم کار حرفهای انجام داد اما مسئله اینجاست که کار حرفی و نظم باید در تمام بخشها دیده شود. حقیقتا فکر میکنم اگر آقای پورناظری میخواهند کاری کنند؛ به بینظمیهای جشنواره موسیقی فجر بپردازند نه به اجراهای ارکستر سمفونیک.
جشنواره موسیقی فجر در این سالها حرفهای نبود
سرپرست گروه موسیقی کامکارها گفت: جشنواره موسیقی فجر در سالهای گذشته حرفهای نبود و هر کسی میتوانست در آن شرکت کند. در حالی که معنای فستیوال این است که با اهمیتترین اتفاقات در آن رخ دهد.هوشنگ کامکار اظهار کرد: فستیوال با مسابقه تفاوت دارد و هر کدام تعریف مجزایی دارند. در سالهای قبل، از تمام شهرستانها به جشنواره میآمدند و تعداد زیادی گروه از تهران هم شرکت میکردند. این در حالی بود که برای یک کنسرت گاهی فقط 10 نفر مخاطب در سالن حضور داشت.این آهنگساز تاکید کرد: موزیسینها و گروههای شرکتکننده به یک جشنواره اعتبار میبخشند.وی اظهار کرد: امسال بسیار خوشحالیم که گروه کامکارها در فستیوال موسیقی فجر حضور دارد و جشنواره فجر هم مانند سایر جشنوارههای رسمی دنیا برگزار میشود. این صحبت را از این نظر میگویم که گروه کامکارها در فستیوالهای معتبر دنیا شرکت کرده است و ما میتوانیم در اینباره اظهار نظر کنیم.او در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: در تمام فستیوالهای دنیا اینگونه است که گروهها و نوازندههای شناختهشده میشوند. گروههایی که برای اجرا در فستیوالهای دنیا انتخاب میشوند، معمولا بهعنوان بهترینها یا تاثیرگذارترینها شناخته میشوند. امسال فستیوال فجر این استاندارد را دارد و برای همین گروه کامکارها در آن شرکت کرده است.سرپرست گروه کامکارها که صبح نهم دیماه در نشست خبری سیویکمین دوره جشنواره موسیقی فجر سخن میگفت، ادامه داد: گروه کامکارها امسال بهعنوان شرکتکننده در جشنواره سیویکم انتخاب شده است و ما هم سعی کردهایم زیباترین و شادترین قطعاتمان را در این جشنواره برای مردم روی صحنه ببریم. این اجرا حقیقتا یکی از بهترین کارهای گروه کامکارهاست و ما هم نام این کنسرت را «شادمانههای کامکارها» گذاشتهایم.او درباره روند انتخاب گروهها در جشنواره موسیقی فجر، توضیح داد: امیدوارم این روشی که امسال برای گروهها در جشنواره فجر در نظر گرفتهاند، ادامهدار باشد. جشنواره موسیقی فجر امسال دارد به سبک فستیوالهای حرفهای دنیا برگزار میشود. امیدواریم این جشنواره همین روند را ادامه دهد و از سالهای دیگر باز هم گروههای معتبر بیشتری به آن بپیوندند.این هنرمند درباره اضافه شدن کامکارهای جوان به این گروه در جشنواره فجر، گفت: کامکارهای جوان مدتی است که به ما پیوستهاند؛ صبا دخترم بهعنوان همخوان در کنار ما حضور دارد، هانا که دختر بیژن است بهعنوان همخوان و نوازنده دف در کنار ماست، نیریز پسر پشنگ نیز ما را یاری میکند و سهراب هم پرکاشن میزند. سه نفر نوازنده مهمان نیز در کنار ما خواهند بود.او در پاسخ به پرسشی درباره دلیل حضور کامکارها پس از سالهای زیاد در جشنواره فجر امسال، گفت: کامکارها امسال به این دلیل در جشنواره فجر شرکت کردهاند که استانداردهای مهمی در جشنواره رعایت شده و از طرفی امسال به نظر من، سال تاریخسازی برای موسیقی است و برگزاری این جشنواره نیز مزید بر علت است.وی همچنین درباره حضور نداشتن اردوان کامکار - نوازنده سنتور - در این نشست، توضیح داد: اردوان از نظر تنفسی اصلا در شرایط خوبی نبود، برای همین به شمال کشور سفر کرد و نتوانست در این نشست حضور پیدا کند.
جشنواره امسال جدیتر و متعالیتر است
بهداد بابایی با بیان اینکه اولینبار است در جشنواره موسیقی فجر شرکت میکند، جزییات اجرایش را در این جشنواره تشریح کرد.این نوازنده سهتار درباره اجرایی که 26 بهمنماه در جشنواره موسیقی فجر روی صحنه میبرد، توضیح داد: بستر اصلی اجرای ما در آواز بیات ترک خواهد بود و قطعاتی که برای این کنسرت انتخاب کردهایم، بداههنوازیهایی است که بخش عظیمی از آن براساس بداههنوازیهای اردشیر کامکار است و ما آن را گزینش کردهایم.این هنرمند درباره دلیل حضورش در جشنواره سیویکم موسیقی فجر توضیح داد: اولینبار است که در جشنواره موسیقی فجر شرکت میکنم و این در حالی است که سالهای پیش بارها از من دعوت شده بود، اما من نمیپذیرفتم. دلیل اینکه امسال دعوت جشنواره را پذیرفتم این است که احساس کردم متولیان و دستاندرکاران جشنواره آن را به سمت تعالی میبرند.وی اظهار کرد: جشنواره امسال بهتر از سالهای گذشته برگزار شده و از نظر گروههای شرکتکننده، شاهد اجرای گروههای صاحبنام و دارای سابقه خواهیم بود. امسال افرادی به جشنواره موسیقی فجر آمدهاند که اعتبار و سابقه دارند و خیلی از آنها در سالهای پیش در جشنواره حضور نداشتند. در جدول جشنوارهی امسال، تعداد گروههای موسیقی معتبر بسیار چشمگیر است.این آهنگساز با اشاره به اینکه سیویکمین دوره جشنواره موسیقی فجر جدیتر و متعالیتر است، ادامه داد: گروههای آماتور از این جشنواره حذف شدهاند و ما هم از آنجا که دیدیم کیفیتگرایی بر کمیتگرایی غالب است، دعوت مدیران را پذیرفتیم.بابایی در پاسخ به این پرسش که آیا جایزهمحور شدن جشنواره، او را برای حضور ترغیب کرده است؟ گفت: از زاویه نگاه من، فاکتورهای دیگری اهمیت داشت که در جشنواره حضور پیدا کردم. من اصلا به جایزه فکر نکردهام و بیشتر دیدم همکاران شاخصام در جدول این جشنواره حضور دارند. به هر حال، مجریان و شرکتکنندگان یک جشنواره آن را اعتلا میبخشند و همین بالا رفتن سطح کیفی جشنواره نسبت به سالها گذشته، من را برای انجام این کار ترغیب کرد.
ابتکار/آقای بازیگر منتظر بازی در فیلم جدید مسعود کیمیایی
عزت الله انتظامی بازیگر پیشکسوت سینما درباره حضور خود در فیلم جدید مسعود کیمیایی با نام ˝قاتل اهلی˝ بیان کرد: احتمالا فیلمنامه ایشان با تغییر کاراکتر و شخصیت روبرو شده که هنوز خبری برای بازی من در این فیلم نیست.
به گزارش هنرآنلاین به نقل از سینما پرس؛ عزت الله انتظامی که این روزها به دلیل آلودگی هوای تهران خیلی نمیتواند از منزل خارج شود، درباره بازی خود در فیلم «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی به گفت: «احتمالاً فیلمنامه ایشان با تغییر کاراکتر و شخصیت روبرو شده که هنوز خبری برای بازی در این فیلم به من ندادهاند.عزت الله انتظامی که با مسعود کیمیایی تنها در فیلم «حکم» سابقه همکاری داشته، میگوید که از طرف این کارگردان فیلمنامه «قاتل اهلی» به او ارائه شده است، اما همچنان منتظر است تا زمان کلید خوردن «قاتل اهلی» فرا برسد: «مسعود کیمیایی به زعم من یکی از شاخصترین کارگردانان سینمای ایران است و حضور در فیلمهای او برای هر بازیگری مایه مباهات است؛ احتمالاً فیلمنامه ایشان با تغییر کاراکتر و شخصیت روبرو شده که هنوز خبری برای بازی در این فیلم به من ندادهاند.»بازیگر «خانهای روی آب» که خیلی گزیده کاری میکند، میگوید دوست ندارد با بازی در کارهای ضعیف به کارنامه هنریاش خدشهای وارد شود.مسعود کیمیایی کارگردان با سابقه سینمای ایران، مهرماه امسال در مورد روند ساخت «قاتل اهلی»، از حضور قطعی انتظامی در فیلم جدید خود خبر داده بود.
ابتکار/چه تعداد فیلم سینمایی در گروه هنر و تجربه به نمایش در آمده است
گروه سینمایی هنروتجربه در جدیدترین گزارش از فعالیتهای خود خبر داد که ٢٧ فیلم دارای پروانه ساخت و نمایش سینمایی (۵٠ درصد از نمایش یک سال ظرفیت سینمای اکران عام) طی پانزده ماه از آغاز فعالیت گروه سینمایی هنر و تجربه دراین گروه نمایش داده شده است.
به گزارش ایلنا دراین گزارش آمده است: گروه سینمایی هنر و تجربه بر اساس ضرورت توجه به تغییر در نحوه نمایش فیلمهای متفاوت و مستقل بر اساس نیاز مخاطبان فرهیخته و علاقهمند سینمای ایران در کنار نمایش فیلمهای سینمای اکران عام از سیزدهم مهر ١٣٩٣ آغاز به فعالیت کرد و توانسته در پانزده ماه گذشته ۴٢ فیلم سینمایی اکران اول را روی پرده ببرد. از این تعداد فیلم بلند سینمایی ٢٧ فیلم دارای پروانه ساخت و نمایش فیلم بلند سینمایی از شورای پروانه نمایش فیلمهای سینمایی و ١۵ فیلم دارای پروانه نمایش از شورای پروانه نمایش ویدیویی برای نمایش در سینمای هنر و تجربه بودهاند و این تعداد فیلم (برابر با تعداد نمایش یک سال سینمای اکران عام)، فقط با اختصاص۶٣٠ صندلی از مجموع ١۴٠هزار صندلی رسمی سینمای اکران عام باعث افزایش ضریب امنیت ملی در عرصه فرهنگ و سینما، و احساس رضایت در طیف وسیعی از سینماگران و مخاطبان شده است. از دیگر سو با توجه به ضرورت افزایش کمی نمایش تولیدات سالانه سینمای ایران با نگاهی به آمارسالانه نمایش فیلمهای سینمای ایران در طول یکسال که میانگین اکران سالانه ۵۵ فیلم بوده است به اطلاع میرساندبا فعالیت این گروه سینمایی، سینمای ایران توانسته است نزدیک به ۶٠ درصد افزایش آمار نمایش فیلمهای دارای پروانه ًساخت و نمایش فیلمهای بلند سینمایی از سالانه ۵۵ فیلم به ٨٠ فیلم در سینماهای کشور را تجربه نماید و زمینه توسعه فعالیتهای اقتصادی این سینما (رونق دادن به کسب و کار خرد در سینمای هنر و تجربه در کنار توجه به اقتصاد کلان سینمای ایران توسط سینمای اکران عام شکل گرفته) نیز قدمهای مثبت این گروه سینمایی بردارد.فهرست فیلمهای گوه هنر و تجربه در فایل زیر قرار دارد و می توانید دانلود کنید.
اعتماد/گفتوگو با مژگان رباني بازيگر نقش اشرف در معماي شاه
اثر تاريخي بايد به لحن رايج هر دورهاي نزديك باشد
اعتماد| مژگان رباني پيشتر در دو سريال «كيف انگليسي» و «كلاه پهلوي» تجربه بازي در نقشهاي تاريخي را داشته و اين روزها در سريال «معماي شاه» به ايفاي نقش پرداخته است. او فارغالتحصيل رشته مترجمي زبان فرانسه است و از سال ۱۳۷۶ در مدرسه عالي حوزه هنري، با گذراندن كلاسهاي تئاتر و بازيگري به دنياي بازيگري راه يافت. رباني در اين گفتوگو درباره حضور خود در سريال و نيز تجربه ايفاي نقش شخصيتي تاريخي سخن گفته است.
به تصور برخي، ايفاي نقش در سريالهاي تاريخي بسيار ساده است. كافي است فيلمهاي آن دوره ديده شود و سپس عين آن بازيها تكرار شود. نظر شما چيست؟
اين تصور كاملا اشتباه است. حداقل من اين كار را نميكنم. براي اينكه بازي تقلبي و باسمهاي ميشود. من آن فيلمها را ميبينم اما سعي ميكنم نقش را در خودم متولد كنم. درست است آن شخصيت ما به ازاي بيروني دارد اما بازيگر بايد آن نقش را درك كند. به همين دليل من بايد آن شخصيت را در خودم به وجود بياورم.
مهمترين حساسيت اين نقش چه بود و شما بايد چه نكتهاي را رعايت ميكرديد؟
آنچه از من خواسته شده بود را بايد در بهترين شكل اجرا ميكردم. اشرف در دوران پهلوي هم شخصيت محبوبي نبوده است. اگر من اين نقش را محبوب بازي نكرده باشم، يعني درست بازي كردم.
در سينماي پيش از انقلاب كه به «فيلمفارسي» معروف است، بازيگران سبك و شيوه خاصي براي راهرفتن و حرفزدن دارند. اين فضا با بازيهاي امروز سينماي ايران متفاوت است. آيا اين مساله ميتواند براي بازيگر الگو باشد تا با نزديك شدن به آن فضا، نقش خود را ايفا كند؟
بايد بازي به آن دوره نزديك شود. سريال تاريخي بازي كردن با ايفاي نقش در سريال امروزي خيلي متفاوت است. يك اثر تاريخي بايد به لحن و گفتمان رايج آن دوره نزديك شود.
شما به عنوان بازيگر، نقش اشرف را چگونه ايفا ميكنيد كه بيننده با ديدن آن اذيت نشود، آن را دوست داشته باشد، باشخصيت ارتباط برقرار كند و آن را درك كند؟
در سريال معماي شاه قرار است زندگي واقعي آدمها نمايش داده شود. براي همين حسادت، خشونت و رقابت آنها نمايش داده ميشود. وقتي بازيگري تمام اين ويژگيها را در نقش خود بياورد، بازي قابلباور ميشود. نيازي هم به تاكيد مستقيم نيست، كافي است گاهي بازيگر با ميميك صورت اين حس را منتقل كند.
با اين نقش چالشي هم داشتيد و بهطور كلي چطور به آن رسيديد؟
كارگردان و امير دژاكام بازيگردان سريال خيلي به من كمك كردند. امير دژاكام اوايل سريال برايمان كلاس گذاشت و فن رسيدن به نقش را به ما آموزش داد. دژاكام آموزش ميداد كه با آگاهي و كنترل، بدن را در خدمت حس قرار دهيم تا اينگونه به بازي برسيم.
ايفاي نقش شخصيتي كه هم وجوه سياسي داشته و هم جنبههاي ديگري داشته كار چندان سادهاي نيست...
درباره شخصيت اشرف كليتي ميدانستم اما آنقدر شباهت چهرهام با عكس اشرف زياد ميشد و از خودم فاصله ميگرفتم كه احساس كردم اين نقش را پيدا ميكنم. براي يافتن خصوصيات او كتابهاي زيادي درباره زندگي او خواندم. كتاب زندگي اشرف به قلم خودش موجود است. زندگينامه محمدرضا شاه و «اين سه زن» نوشته مسعود بهنود را هم خواندهام. كتاب «خاطرات فرح» را نيز كه در خارج از كشور چاپشده بود تهيه و مطالعه كردم.
فكر ميكنيد چرا مردم بايد چنين سريالهايي را تماشا كنند؟ و در كل ساخت اين سبك از سريال كه شخصيتي تاريخي را دستمايه كار قرار ميدهد، چقدر ميتواند براي مردم جذاب باشد؟
عدهاي در اين ماجراها بودهاند و ميتوانند با تماشاي سريال درباره آن دوره قضاوت كنند. آنهايي هم كه نبودهاند ميتوانند با تماشاي سريال، آن دوره را بهتر بشناسند. در حال حاضر به هر شخصيت تاريخي كه پرداخته شود، براي مردم جذاب است.
نقشهايي كه ما به ازاي واقعي دارد و از زمان معاصر هم چندان دور نيست، ممكن است براي بازيگر حاشيهساز باشد. دغدغهاي درباره اين مساله داريد؟
معتقدم چالش نقش منفي براي بازيگر بيش از نقش مثبت است. من آدم مثبتگرا و خوشحالي هستم و همين ويژگي باعث ميشود چالش بيشتري براي ايفاي چنين نقشهايي داشته باشم. اگر نقش منفي در سريالي نباشد، قصه پيش نميرود.
مهمترين بخش معماي شاه و بازي شما چيست؟
كودتاي ٢٨ مرداد مهمترين قسمت سريال است. مهمترين بخش بازي من هم در آن قسمتهاست كه اشرف يكي از فعالان پشت پرده آن ماجرا عليه مصدق بوده است. يكي از بخشهاي جذاب بازيام، حضور در مقابل ميكاييل شهرستاني بود كه در اين سريال نقش «تيمور بختيار» رييس ساواك را ايفا ميكرد. ايشان ١٧ سال قبل استاد من بودند و اينكه بعد از گذشت اين مدت در مقابل استادم حضور پيدا ميكردم، برايم هيجانانگيز بود.
به طور كلي تجربه حضور در اين سريال چطور بود؟
گروه سازنده سريال از جانودل كار كردند و در شرايط سخت كار را پيش بردند. همه زحمت زيادي براي اين سريال كشيدند. مشكلات مالي و شرايط سخت آب و هوايي بخشي از كار بود.
افکار/دعوا در پشتصحنه «معمای شاه» بر سر پول
افکارپرس: فاز سوم مجموعه تلویزیونی «معمای شاه» همچنان در شهرک غزالی جلوی دوربین می رود و امیریل ارجمند و آزاده اسماعیل خانی این روزها جلوی دوربین ورزی همبازی شدهاند.
تماشای سرگذشت خاندان پهلوی به دلیل آنکه نزدیکی زمانی بیشتری با تاریخ معاصر ایران دارد بیش از دیگر دورههای تاریخی مورد توجه برنامهسازان و بینندگان است. اسناد و مدارک مختلفی هم درباره این تاریخ وجود دارد و هنوز بسیاری از اطرافیان ما این دوره تاریخی را به یاد دارند و شاید همین مساله دلیلی مهم برای تبدیل شدن «معمای شاه» به اثری پُر حرف و حدیث است. اثری که از پانزدهم آبان امسال روانه آنتن شبکه سیما شده تا در قالب روایت زندگی محمد رضا پهلوی در فاصله سالهای 1317 تا 1357 از زاویه نگاه محمد رضا ورزی، جمعه شبهای پر بحث و جدلی را به ارمغان بیاورد.
این سریال 80 قسمتی به تهیهکنندگی علی لدنی در سیمای جمهوری اسلامی ایران ساختهشده است. 80 بازیگر اصلی، 520 بازیگر فرعی و بیش از 560 نفر از عوامل پشت دوربین از اردیبهشت سال 1391 تاکنون در ساخت این اثر همکاری داشته و همچنان در دو لوکیشن نسبتاً ثابت ـ یعنی شهرک سینمایی غزالی و کاخ سعد آباد ـ مشغول پیگیری سریال هستند.
«تعطیل است»
آفتاب غروب کرده و بلندگوهای مسجد شهرک غزالی در حال پخش اذان هستند. با راهنمایی یکی از عوامل، خیابانی مستقیم را در پیش میگیرم تا به گروه برسم. هوا تاریک تر شده و هیچ جنبنده ای در این میان مشاهده نمیشود. چراغهای ساختمانی زیبا در ضلع جنوب شرقی میدان روشن است. پراید سفیدی هم در جایی توقف کرده است. باد، چراغهای شیشه ای آویزان از تیرهای قهوه ای رنگ را تکان میدهد. به نظر میرسد کار تصویربرداری پایان یافته و دیر رسیدهام اما چند قدم جلوتر، با جنب و جوش عده ای مواجه میشوم. داخل مغازه ای قدیمی که پیشتر در سریال دیدهام، گروهی در حال رنگ کردن دیوارها و راه پلهها هستند و در داخل داروخانه شفا که در طبقه پایین مطب دکتر وزیری قرار گرفته، گروه فنی «معمای شاه» در حال نورپردازی هستند.
با اینکه تابلو «تعطیل است» روی شیشه نصب شده اما در چوبی برایم باز میشود و در اولین نگاه با گروهی از دست اندرکاران مواجه میشوم که ایستاده و نشسته در حال صرف عصرانه هستند.
در شلوغی داروخانه ای که مشتریانش سازندگان سریال هستند، جایی برای خودم پیدا میکنم و میایستم. در منتهی الیه سمت چپ، محمدرضا ورزی پشت مانیتور نشسته است و گروهی از دستیاران بخشهای مختلف، همراه او جزئیات مقابل دوربین را بررسی و کنترل می کنند.
داروخانه چوبی با قفسهها و کشوهای چوبی قهوه ای رنگ، فضایی را تداعی میکند که حتی در خاطراتم هم نمیتوانم نمونه مشابه آن را پیدا کنم. روی برخی قفسهها علامت اسکلتی با دو استخوان به معنای خطر درج شده که نشان مواد سمی است.
برخلاف داروخانههای امروزی که با بستههای رنگارنگ محصولات بهداشتی ـ آرایشی تکمیل میشوند، داروخانه دکتر وزیری فقط قرص و دوا و شربت دارد. این اقلام نیز داخل شیشه و جعبههای مقوایی است که تقریباً همه شبیه هم هستند. چند آگهی مربوط به اقلام بهداشتی ـ آرایشی هم روی دیوارها نصب شده است. متن آگهیها به شدت ساده است: نمک میوه سالیناگس که از انگور تهیه میشود امتحان خود را پس داده شما هم امتحان کنید؛ در کلیه داروخانههای کشور به فروش میرسد.
تصویربرداری قرار است داخل اتاق کوچک پشت داروخانه انجام شود. امیریل ارجمند و آزاده اسماعیل خانی بازیگران این صحنه هستند. امیریل روپوش سفید، موهای جوگندمی و سبیل نازکی دارد. از همانهایی که به «سبیل کلارک گیبلی» معروف است. اسماعیل خانی هم با دامن و روسری سبز و پالتوی قهوه ای در صحنه حاضر است. چهرهاش گریم شده و پیرتر از آن چیزی است که در قسمتهای اولیه «معمای شاه» دیدهایم. همکارانش به شوخی به او می گویند: پیر شدی رفت!
گریمهای «معمای شاه» در مقاطع 10 ساله تغییر میکند. حالا گریم مقطع سوم اسماعیل خانی است که چهره اش شکسته شده است.
یکی از اعضای گروه صحنه با روزنامه ای قدیمی وارد میشود و آن را روی پیشخوان داروخانه میگذارد. از فرصت استفاده میکنم تا پیش از آنکه دستیار کارگردان روزنامه اطلاعات را بردارد و دست اسماعیل خانی بدهد، تاریخ آن را نگاه کنم. نوشته: فروردین سال 1341. نوشتهها با حروفی فشرده درج شده و متنها به شدت ساده است. تیترهای «دولت غیرنظامی سوریه تشکیل میشود» و «خشکسالی مناطق جنوب بی سابقه است» جالب است. سوریه در نیم قرن پیش نیز مثل امروز خبرساز بود همانطور که از نیم قرن پیش، خشکسالی تیتر یک روزنامهها بوده است.
تیتر یک روزنامه این است: «واشنگتن از شاهنشاه ایران استقبال میکند» خبر عکس هم دارد که در توضیح آن نوشته است: «عکس رادیویی اطلاعات از آسوشیتدپرس». در صفحه آخر عکس محل اقامت شهربانو در واشنگتن دیده میشود. آگهیهای داخل روزنامه هم جالب است. روغن نباتی جهان، پشمبافی جهان و پودر رخششویی تاید برخی از اقلام آن دوره است.
سه، دو، یک، حرکت ...
نورپردازی هنوز پایان نیافته است. فرشاد خالقی تصویربرداری این بخش را مدیریت میکند. به داخل اتاقی که دوربین وارد آن شده سرک میکشم. کوچک تر از آن است که بتواند فردی دیگر را در خود جای دهد. اسماعیل خانی لیوانی سفالی در دست دارد. یکی از دستیاران تدارکات برایش آب میریزد. قرار است در این صحنه او ضمن آب دادن به گلدان، با برادرش محمود نیز درباره موضوعی صحبت کند. اینها را از آخرین تمرینهای دستیار کارگردان متوجه میشوم.
طراحی صحنه یکی از نقاط عطف این سریال است که در این صحنه از عکس بوعلی سینا و پاستور گرفته تا مدرک تحصیلی محمود در کنار حجم فراوانی از کتابهای پزشکی فضای اتاق داروسازی را تداعی میکند. مدرک محمود صادره از دانشکده داروسازی دانشگاه تهران است.
سماور ذغالی با استکان کمرباریک هم دیگر اقلام اتاق را تشکیل میدهد که در سمت راست میز محمود قرار گرفته است. در قفسه پشت سر او نیز حجم فراوانی شیشههای قهوه ای رنگ مخصوص دارو قرار گرفته است. با کمی دقت در عمق تصویر، متوجه رادیویی قدیمی هم میشوم. محمود قرار است در این صحنه دارویی را درست کند و همزمان درباره موضوعی با خواهرش حرف بزند. طبق آنچه که یکی از دستیاران صحنه برایم توضیح میدهد، این صحنه مربوط به نیمههای سریال است. مطب دکتر وزیری تعطیل شده و محمود اداره داروخانه را به عهده گرفته است. ضمناً ازدواج هم کرده اما نام همسرش را زمان پخش سریال متوجه خواهید شد!
تاریخ این قسمت «فروردین سال 1341». محمد رضا با فرح به نیویورک رفته است. تمرین برای ضبط آغاز میشود. آزاده اسماعیل خانی که از حالا به بعد میشود نورآفاق در حال آب دادن به گلدانهاست و امیر یل ارجمند در نقش محمود خطاب به او میگوید: زیاد آب نده بهشون.
نور آفاق میگوید: نه. حواسم هست.
بعد از این جمله باید مدیر تصویربرداری، با دم و دستگاهش که روی ریل چیده شده، به سمت اتاق تراولینگ برود. در این فضای محدود، نورآفاق باید با ظرافت خاصی حرکت کند تا به وسایل نوری و تصویری که احاطهاش کردهاند برخورد نکند.
لحظاتی بعد اولین برداشت صورت میگیرد اما تأیید نمیشود. صدایی می گوید آزاده یک کوچولو زود رفت... معلوم بود داره پاشو از روی ریل برمی داره. این جمله ای است که از پشت مانیتور شنیده میشود و بلافاصله در ادامهاش خطاب به مدیر تصویربرداری بیان میشود: تصویر آخرت خیلی کیپ نبود فرشاد؟ ...آهان خوب شد...گلدونو درست کنید... بریم یه تمرین... بالا سکوت بدید.
از بالا سر و صدا میآید. دوست دارم بدانم بالا چه خبر است که سوالم را مطرح میکنم و از یکی همکاران میشنوم که بالا انبار لباس است. برداشت دو در حال شکل گیری است. یکی از صدابرداران تلاش میکند میکروفن را داخل اتاق در جایی نگه دارد که در کادر دوربین دیده نشود البته کار سختی است. حالا در چنین فضای تنگ و کوچکی عکاس هم میخواهد عکس بگیرد.
سکوت حاکم میشود و بعد جمله کات کنین این اکی بود... پلان یک رو بگیریم یا بریم ادامه دیالوگها؟...بریم ادامه دیالوگها... شنیده می شود.
شما مقابل دوربین مخفی هستید...
محمود پشت ترازویی قدیمی نشسته و با دقت در حال کار است. اطلاعات مربوط به این ترازو و نحوه وزن کردن آن، با دکتری داروساز کنترل شده است. صحبت درباره نحوه کار ترازو میان گروه صحنه در جریان است. یکی از آنها میگوید: تمام ولوم های جهان به سمت راست میچرخند.
منشی صحنه از پشت مانیتور به دستیاران گریم میگوید که موهای محمود باید یک ذره روی پیشانیاش بیاید. ورزی هم به خالقی میگوید که هد زیاد است. باید یک مقدار گرفته شود. با آغاز تمرین، مکالمه نورآفاق و محمود آغاز میشود:
نورآفاق: چرا اخمات تو همه؟
محمود: آقای مهرداد رو گرفتن.
نورآفاق: چرا تا حالا چیزی نگفتی؟
محمود: سرم شلوغ بود.
نورآفاق با تعجب: دوست خانوادگی مون رو گرفتن بعد می گی سرم شلوغ بود؟
محمود: نزدیک بود منو هم بگیرن...یک سال براش بریدن.
نورآفاق: مگه چیکار کرده؟
محمود: کارستون کرده.
ورزی سپس با دقت در مانیتور، از گروه صحنه میخواهد تا مجله ای را از داخل قفسه بردارند و روی یکی از کتابهای صحنه هم اصلاحی کوچک انجام دهند. پس از چند برداشت، سکانس موردنظر ثبت میشود. قصد دارم برای مصاحبه به سراغ بازیگران بروم. امیریل ارجمند نسبت به تصویری که در تلویزیون از او دیده میشود، قد و قامت بلندتری دارد. در حال صحبت با یکی از عوامل پشت صحنه و ایفاگر نقش آجودان شاه است که ناگهان صدایش بلند میشود و خطاب به او میگوید: چک رو چیکار کردی تو؟ گمش کردی؟ برای چی گمش کردی؟
فردی که در مقابل این پرسشها قرار گرفته، یکی از عوامل صحنه است که قرار بوده چک امیریل را از تهیه کننده بگیرد و برایش بیاورد اما حالا آن را گم کرده است. امیر یل از شدت عصبانیت سیلی محکمی به گوش او می زند. پشت صحنه از این واکنش عصبی امیریل شوکه میشوند و میبینم که برخی از حاضرین با نگاهی نفرت انگیز او را نگاه میکنند. متاسفانه این رفتار شباهتی به شخصیت پدرش داریوش ارجمند ندارد اما آنچه تأسف برانگیز است، این است که امیریل ارجمند حتی ابایی از اینکه در حضور یک خبرنگار چنین حرکت ناشایستی را انجام دهد نیز ندارد. همه سکوت کردهاند حتی کارگردان. قصد خروج از داروخانه را دارم که ناگهان صحنه منفجر میشود. البته نه از خشم؛ بلکه از خنده!! یکی از خانمهایی که نزدیکم ایستاده میگوید: شما در مقابل دوربین مخفی هستید.
خیلی زود متوجه میشوم این نمایش، برای غافلگیر کردن مهمانان پشت صحنه ترتیب داده میشود تا در اوج خستگی کار و بیپولی، فضای پشت صحنه مفرح حفظ شود. ناگهان از غافلگیری خودم به خنده می افتم و لحظاتی بعد، ارجمند که در تمام مدت اجرای این نمایش مرا زیر نظر داشته، برای عذرخواهی به سراغم میآید.
اطلاعات/۷۰درصد دانشگاههای ایران به پایگاههای بینالمللی دسترسی ندارند
چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴
معاون پژوهشی وزارت علوم گفت: درحال حاضر ۷۰درصد دانشگاه های کشور به دلیل بدهی به پایگاه های علمی بین المللی دسترسی ندارند.
وحید احمدی در گفتگو با مهر گفت: طبق توافق وزارت علوم با پایگاه های علمی بین المللی قرار است بدهی های دانشگاه ها به این پایگاه ها به صورت قسطی پرداخت شود که اکنون حدود ۱۲دانشگاه توانستند اقساط بدهی های خود را به این پایگاه ها پرداخت کنند.
وی افزود: مبلغ ریالی قسط سوم دانشگاه ها فراهم شده، اما به دلیل مشکلات ارزی هنوز نتوانستیم این مبلغ را پرداخت کنیم که درحال مذاکره با بانک مرکزی برای رفع این مشکل هستیم.
احمدی تاکید کرد: درحال مذاکره هستیم تا در بودجه سال ۹۵اعتباراتی برای دسترسی به پایگاه های علمی بین المللی دیده شود و همچنین این موضوع در بودجه متمرکز وزارت علوم نیز لحاظ شود.
گفتنی است بسیاری از دانشگاههای کشور، بدهی ۴۰میلیون دلاری به پایگاههای علمی دنیا دارند که این امر موجب شده تا ارتباط دانشگاهها با این پایگاهها قطع شود.
اطلاعات/پایگاه پژوهشی دفاع مقدس در پژوهشگاه میراث فرهنگی تشکیل شد
دبیر نخستین همایش میراث فرهنگی دفاع مقدس از تاسیس پایگاه پژوهشی دفاع مقدس در پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری خبرداد.
به گزارش مهر، در این همایش که با همکاری پژوهشگاه میراث فرهنگی، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس روز هفتم دی ماه در سالن اجتماعات موزه ملی ایران برگزار شد، سعید بکتاش دبیر این همایش گفت :دفاع مقدس بخش مهمی از هویت ملی مردم ایران است که نگاه مسئولان به آن باید از منظری به مراتب فراتر از یک جنگ باشد و به آن اهمیت داده شود.
او تصریح کرد: کوتاهی در فرهنگ سازی این حماسه پر افتخار و انتقال حماسه ماندگار به نسلهای آینده گناهی نابخشودنی و ستمی ناجوانمردانه برشهیدان گلگون کفن ایران و آیندگان است. مهمترین راهکاری که میتواند این حماسه ماندگار را مانند میراثی گرانبها به نسلهای بعدی برساند ثبت، ضبط و انتشار ارزشهای دفاع مقدس به اشکال مختلف است بر همین اساس پایگاه پژوهشی دفاع مقدس با تصویب هیات امنای پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری و با تکیه بر مجموعه تجربیات، آثار و ارزشهای دفاع مقدس در پژوهشگاه و با هدف پاسخگویی به نیازهای پژوهشی کشور در زمینه دستاوردهای آینده نگار راهبردی عصر دفاع مقدس تشکیل شد.
او با اشاره به اهداف برگزاری این همایش گفت: این همایش با هدف ترویج فرهنگ مقاومت میتواند چشم اندازی از آینده نگار از میراث، پیشرفت، شناخت فرهنگ اسلامی – ایرانی در پاسداشت هویت اصیل جامعه ایرانی به نسل های پس از خویش ارائه کند.
بکتاش ضرورت نشر معارف و جلوه های ایثاردردفاع مقدس، ضرورت ثبت دانش انباشت شده در دوران دفاع مقدس و ضرورت انتقال دانش، تجربیات، دستاوردها به نسل جوان جامعه و بکارگیری این تجارب در مدیریت جهادی کشور را از جمله اهداف این همایش اعلام کرد.
ایران/وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:
تحریف،دروغ و توهین، از مصادیق انحطاط اخلاقی است
کمک به آزادی فکر و اندیشه، از اهداف اصلی دولت است
شهروند درجه دو نداریم
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در همایش «وحدت و همدلی» در بندرعباس اظهار داشت: برادران تسنن و تشیع همدل و همزبان یکدیگرند و بخوبی در کنار هم زندگی میکنند. وی با بیان اینکه یکی از سیاستهای اساسی دولت تدبیر و امید دفاع از حقوق شهروندی است، اظهار داشت: همه کسانی که در این کشور زندگی میکنند از نظر شهروندی از حقوق برابر برخوردارند و این دولت توانسته این مسأله را به اثبات برساند و بر همین اساس در این کشور شهروند درجه دوم نداریم و همه درجه یک هستند و بر اساس شایستگیهایی که دارند باید در مدیریت این کشور شریک باشند. وی با اشاره به در پیش بودن انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، عنوان کرد: در این دوره داوطلبان زیادی برای حضور در انتخابات ثبت نام کردهاند که اگرچه ممکن است برخی این مسأله را مثبت ندانند اما اینکه این تعداد از افراد این احساس را کردهاند که وارد عرصه انتخابات شوند، یک ارزش است و هیأتهای اجرایی و نظارتی نیز صلاحیتها را مورد بررسی قرار خواهند داد تا افراد شایسته و صالح را انتخاب کنند.
علی جنتی در دیدار با هنرمندان و چهرههای فرهنگی، هنری و سیاسی هرمزگان گفت: یکی از مشکلات فرهنگی کشور که در بخشهای مختلف از خانواده تا محیطهای اجتماعی و مذهبی و سیاسی نمود پیدا کرده، تحمل نکردن نظر و سلیقههای مختلف و نداشتن سعه صدر است که به عنوان مثال در خانواده موجب بالا رفتن آمار طلاق شده است.
جنتی ادامه داد: آمار طلاق در کشور تکان دهنده است و از هر چهار ازدواج یک مورد به طلاق میانجامد که این آمار در مناطقی مانند شمال تهران به یک طلاق از هر دو یا سه ازدواج میرسد و بیشتر آنها نیز در پنج سال اول زندگی مشترک است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یادآور شد: در حوزههای مذهبی و سیاسی و اجتماعی نیز معضل نپذیرفتن یکدیگر دیده میشود و باید برای بالا بردن ظرفیت تحمل و مدارا فرهنگسازی کنیم.
جنتی خاطرنشان کرد: در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلاش برای بالا بردن ظرفیت نقدپذیری آغاز شده و روزانه یک بولتن که انتقادها و ایرادهای وارد شده از سوی جامعه دانشگاهی، امامان جمعه و جماعت، هنرمندان و رسانهها به این وزارتخانه است مورد مطالعه دقیق قرار میگیرد و حتی برای پیگیری برخی موارد مطرح شده در آنها دستور صادر میشود.
وی با اشاره به فعالیت دو هزار سایت خبری بدون مجوز در کشور گفت: موارد متعددی وجود دارد که افرادی آگاهانه یا ناآگاهانه در موضعگیریهای خود از دایره انصاف خارج میشوند و به عنوان مثال یک امام جمعه از منطقهای که حتی اسم آن کمتر شنیده شده انتقاد ناحقی را تنها بر اساس شنیدههای غیرمستند و نادرست بیان میکند اما شرط کشورداری داشتن سعه صدر و تحمل تمام این انتقادهاست.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، کمک به آزادی فکر و اندیشه را یکی از اهداف اصلی رئیس جمهوری و دولت دانست و اضافه کرد: هرکسی باید بتواند در محدوده قانون افکار و ایدههای خود را منتشر کند و این نگاه شامل همه حوزهها از جمله رسانه و هنرمندان رشتههای مختلف میشود.
جنتی اضافه کرد: برای افزایش فضایل اخلاقی و فاصله گرفتن از انحطاط و سقوط اخلاقی جامعه، تقویت فرهنگ کارساز خواهد بود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: آسیبهای اجتماعی فراوانی در جامعه وجود دارد و حدود 11میلیون نفر جمعیت حاشیه نشین به یکی از خاستگاههای جرایمی مانند سرقت و آسیبهایی مانند اعتیاد و فساد اخلاقی تبدیل شده است.
جنتی ادامه داد: در حوزههای دیگر نیز دچار انحطاط اخلاقی شدهایم و دروغگویی، خیانت در امانت و نداشتن تعهد اخلاقی از جمله مشکلاتی است که باید با گسترش سبک زندگی ایرانی و اسلامی حل شود.
وی نوشتههای برخی رسانهها و جعل و تحریف ودروغ و توهین در آنها را از دیگر مصداقهای انحطاط اخلاقی جامعه معرفی و اضافه کرد: همه افراد و جریانهای تأثیرگذار مانند دانشگاهیان، حوزویان و ائمه جمعه و جماعت باید برای مقابله با سقوط اخلاقی جامعه کمک کنند.
ایران/سید عباس صالحی با اشاره به آسیبهای حوزه ممیزی کتاب:
ممکن است در بررسیهای محتوایی درگیر اختلاف سلیقه شویم
گاهی بین آنچه دلمان میخواهد و آنچه اتفاق میافتد فاصله وجود دارد
معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه بررسی کتاب در وزارت ارشاد محتوایی است میگوید: طبعاً بررسها به شکل مونتاژی از کارخانه نیامدهاند و در نوع نگاه به تطبیق قانون با مصداق تفاوتهایی دارند.
سیدعباس صالحی، درباره وضعیت ممیزی کتاب گفت: در حوزه ممیزی در دوره جدید هیأت نظارت بر کتاب توسط شورای انقلاب فرهنگی معرفی شده است. این مجموعه کمیته تخصصی دارد که به صورت متناوب، دو هفته یک بار جلساتی را برگزار میکنند. او با بیان اینکه سه نکته در حوزه ممیزی قابل بیان است، تشریح کرد: نکته اول گسترش حوزههای تفویض استانی است برای اینکه ناشران و مؤلفان استانی در رفت و آمد به مرکز دچار مشکلات و اطاله بررسی نشوند. این کار بزودی در بسیاری از استانها اتفاق میافتد.
صالحی افزود: در حال حاضر پنج استان در مرحله اول قرار دارند. کارهای این استانها انجام شده و اعضا و دبیران کارگروهها را معرفی کردهاند. معرفی رسمی این کارگروهها و کارشناسان ظرف یک یا دو هفته آینده یا نهایتاً تا پایان دیماه اتفاق خواهد افتاد و همزمان آغاز به کار میکنند. او پیشتر عنوان کرده بود: «ما در حال حاضر در داخل کشور هیچ نویسنده ممنوعالقلمی نداریم و در بررسی کتابها تنها به خود کتابها توجه میشود.» این در حالی است که برخی نویسندگان که موفق به دریافت مجوز برای آثار خود نشدهاند معتقدند این اتفاق به علت مشکل ممنوعالقلمی خود آنهاست. معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در واکنش به این گفته تصریح کرد: مسیری که ما دنبال میکنیم مسیر محتواست و با همین نگاه بحث را ادامه میدهیم. ممکن است در بررسیهای محتوایی درگیر اختلاف سلیقه شویم و اشتباهاتی رخ داده باشد ولی ما براساس قانون نظارت ممیزی کار میکنیم و بررسیهای ما بررسیهای محتوایی است. او ادامه داد: در برخی حوزهها، بحثها به شکلی هستند که برداشتها و سلیقههایی در آنها وجود دارد. طبیعتاً در بررسی و نظارت کتاب یکی از مسائل عمده این است که نمیشود در حوزه سلیقهها به وحدت رویه کامل رسید. صالحی همچنین درباره فاصله بین وضعیت موجود ممیزی تا ایدهآلها گفت: آن چیزی که بین واقعیت موجود و واقعیت مطلوب فاصله ایجاد میکند این است که طبعاً بررسیکنندگان کتابها نگاه و پیشینه ذهنی، اطلاعاتی و دانشی مشترکی ندارند. بالطبع وقتی این افراد یک کتاب را بررسی میکنند تا اینکه آن کتاب را یک فرد دیگر بررسی کند تفاوتهایی در نوع نگاه از لحاظ تطبیق قانون با مصداق وجود دارد.
ایران/علی اسدی، مجری تلویزیون در گفتوگو با «ایران»:
مجری کلیشهای یعنی ماشین اپراتور!
تلویزیون
این روزها مجری شدن و به تبع آن معروف شدن رؤیای بسیاری از جوانهاست. بسیاری گمان میکنند، همین که بیان خوبی داشته باشند مجری خوبی میشوند یا مثلاً سواد و اطلاعات کافی و چهره مناسب را جزو لازمههای مجری خوب شدن میدانند اما براستی مجری و گوینده خوب شدن به چه عواملی بستگی دارد و آسیبهای حیطه اجرا چیست؟ این موضوعی است که درباره آن با علی اسدی مجری تلویزیون به گفتوگو نشستهایم. او مجری گزیده کار برنامههای اینجا ایران است، سینماویژن، سال تحویل جام جم، سیمای خانواده، ... و نویسنده کتاب رهبری ارکستر واژهها است؛ با او درباره وضعیت فعلی اجرا دربرنامههای تلویزیون به گفتوگو نشستیم:
به نظر شما مهمترین مسأله وضعیت کنونی اجرا در ایران چیست؟
مهمترین مسأله از نظر من کسانی هستند که مجری شدهاند تا فقط دو استیج بیشتر بگیرند یا دوتا امضا بیشتر بدهند؛ حالا یا نهایت هدفشان همین است یا توان بیشتری ندارند. اینهاشأن مجری گری را از حد نبوغ و هنر به حد یک شغل معمولی پایین آوردهاند. به عقیده من یک مجری خنثی، که طوطی وار حرف میزند و از اجرا فقط اداره کلیشهای آنتن را بلد است با یک ماشین اپراتور فرق زیادی ندارد. شاملو میگفت هنرمند اگر حرف تازهای نداشته باشد، هنرش مفت هم نمیارزد. در فرهنگ ما نیز گفتهاند: سخن نو آر؛ که نو را حلاوتی دگر است. با این حساب مجریانی که حرف تازه و متفاوتی ندارند و با داشتن دایره لغت پنجاه جملهای، پنجاه عنوان برنامه و چندین سال اجرا در رزومه کاریشان است، اینها در قبال ساعتها وقت مردم و این تریبون مقدس و ویژهای که در اختیارشان قرار گرفته مسئولند و مدیران عافیت طلبی که مطلوبشان اینها هستند و دوغ و دوشاب برایشان فرقی ندارد، مسئول تر.
مجری خوب چه کسی است؟
یک مجری خوب، تکنیسین نیست. ماشین سخنگو نیست. هر هنرمندی چه در اجرا، چه نقاشی، چه مجسمهسازی و هرعرصه دیگری باید سبکی منحصر به خود داشته باشد. هنرمند، کارش امضا دارد. اتیکت دارد. طعم و رنگی که آن را از بقیه متمایز میکند. کاش مجریان به اندازهای که حواسشان به تغییر لباسهایشان هست، حواسشان بود که باید یک مشت حرفهای نخ نمای تکراریشان را هم عوض کنند.
چطور باوجود کلیشهای بودن، برخی مورد توجه واقع میشوند؟
بدبختانه این روزها زیاد اتفاق میافتد که جریان پوپولیستی و عدهای طرفدار سطحی، نه به خاطر کیفیت هنر هنرمند، تنها به این خاطر که به دیدنشان درتلویزیون، سینما یا مجلات زرد زنجیرهای، عادت کردهاند، ناآگاهانه به به و چه چهشان میکنند تاجایی که چنان هـوا بـرشان میدارد و باد میکنند که خودشان هم فکر میکنند خیلی بزرگ شدهاند. این سم شیرین باعث میشود طرف به جای اینکه دنبال اصل و ارتقای هنری باشد، به دنبال ژست گرفتن برود؛ و این قصه غمبار هنر این روزهای ما است که دودش به چشم همه میرود.
جای خالی چه چیزی را در اجراهای امروزی احساس میکنید؟
گزیده کاری و احترام به وقت مردم نادیده گرفته میشود و همه به دنبال شهرت بیشتر و درآمد بیشترند. خدا فرهاد مهراد را رحمت کند. بچه بودم از این خواننده محبوبم شنیدم که گفت: «یادتان باشد تنها جایی که در آن خسیس بودن، خوب است هنر است. 20 سال است که کارحرفهای موسیقی میکنم. با وجود اینکه در این همه سال، شعر و آهنگهای زیادی دیدم که از آنها خوشم آمد و دلم میخواست که آنها را اجرا کنم، ولی با خسیس بودن در انتخاب کار و دقت وسواس گونه، تعداد کل آهنگهای من به 20عدد نمیرسد.» حالا مقایسه کنید خوانندههایی را که برخلاف این حرف فرهاد، عمر خوانندگیشان 3 سال نشده، 3 آلبوم مفصل و30 ترک آهنگ بیرون دادهاند. یا این مجریانی که صبح در شبکه سه، ظهر در شبکه پنج، شب در جام جم هستند؛ یک روز در میان هم رادیو برنامه میروند. آخر مگر شما چقدر حرف برای گفتن دارید؟
جوان/كل آگهيهاي رسانه ملي، چند؟!
تلاش صداوسيما براي بقا بدون بودجه دولتي
در حالي كه شايعه مزايده آگهيهاي راديو و تلويزيون منتشر شده است، فروش محصولات رسانهاي خبرگزاري صداوسيما نيز موضوعي بود كه معاون خبر سازمان صداوسيما در مراسم رونمايي از اين خبرگزاري عنوان كرد، ايدهاي براي كاهش بيپولي صداوسيما كه در عصر جديد تبادل اطلاعات سخت است، اما نشدني نيست.
نویسنده : محمدصادق عابديني
در حالي كه شايعه مزايده آگهيهاي راديو و تلويزيون منتشر شده است، فروش محصولات رسانهاي خبرگزاري صداوسيما نيز موضوعي بود كه معاون خبر سازمان صداوسيما در مراسم رونمايي از اين خبرگزاري عنوان كرد، ايدهاي براي كاهش بيپولي صداوسيما كه در عصر جديد تبادل اطلاعات سخت است، اما نشدني نيست.
قيمت نفت همچنان در حال نزول است و براي كشوري كه درآمد ملياش بر
پايه فروش نفت قرار گرفته چيزي بدتر از اين نيست. در شرايط فعلي ميتوان دولت را متهم كرد كه به صداوسيما بودجه نميدهد،
چون علاوه بر منازعات برخي افراد داخل دولت با رسانه ملي، بودجه هم در فشار است. طلاي سياه در حال به خاك سياه نشاندن برنامهريزيهاي سازمانهاي
بودجهبگير است. صداوسيما
نيز از اين ماجرا مستثنا نبوده و نيست. اين
شرايط بد سازمان را به فكر مديريت منابع مالي و ايجاد درآمدهاي جديد انداخته است.
بودجه محل مناقشه
بخشي از بودجه سالانهاي كه دولت به مجلس ارائه ميكند، معطوف به بودجه ارگانهاست. صداوسيما هر ساله رديف بودجه را از دولت دريافت ميكند. بودجهاي كه طبق مصوبه مجلس تأمين بخشي از آن توسط جذب آگهي و از طريق خود سازمان صداوسيما بايد تأمين شود. اولين مناقشه بر سر ميزان بودجه بود كه رقم درخواستي صداوسيما با مبلغي كه دولت براي سازمان در نظر گرفته اختلاف آشكاري دارد. از سوي ديگر چالش ديگر اين است كه آيا دولت ميتواند حتي مبلغي را كه پيشنهاد داده، تأمين كند؟! در سالهاي گذشته صداوسيما با بدقوليهاي دولت روبهرو شده و امسال هم با بهانه كاهش قيمت نفت امكان پرداخت كامل همين بودجه را نيز سخت و نشدنيتر كرده است. كمبود اعتبار براي سازماني كه چندين شبكه و هزاران نيرو را مديريت ميكند، به معناي زمين ماندن برنامهها و به سرانجام نرسيدن طرحهاست. در مورد صداوسيما نمود بيپولي در كوچ گروههاي برنامهساز موفق يا كارگردانهايي كه قابليت توليد آثار پربيننده دارند، به خارج از سازمان است، هماكنون شبكه خانگي نمايش با آغوش باز ميزبان امثال داود ميرباقري و حسن فتحي است كه اولي با «شاهگوش» و «دندون طلا» و دومي با «شهرزاد» مشتريان زيادي پيدا كرده و صداوسيما را براي نداشتن مخاطب تحت فشار قرار داده است. از سوي ديگر صداوسيما گزينههايي دارد كه ميتواند به نسخههاي شفابخشي براي برونرفت از اوضاع اسفبار مالي فعلي باشد. اولين گزينه كه اجرايي شد كاهش نيروي انساني بود كه هنوز هم با حواشي و انتقادهايي كه به آن وارد است ادامه دارد، اما گزينههاي بعدي كمي خاصترند. از جمله گزينهها واگذاري يكجا و مزايدهاي آگهيهاي راديو و تلويزيوني به عنوان اصليترين منبع درآمدي صداوسيما بعد از بودجه دولت است.
كل آگهيهاي رسانه ملي، چند؟!
واگذاري آگهيهاي صداوسيما به كنسرسيومي شامل حداقل دو و حداكثر سه شركت است. اين كنسرسيوم در صورت برنده شدن در مزايده ميتواند تمامي آگهيهاي راديو و تلويزيوني را در شبكههاي سراسري و استاني و برنامههاي مشاركتي به دست آورد. ولي درباره مبلغ پايه اين مزايده ارقام متعددي منتشر شده. بعضي از سايتها مبلغ هزار و 300 ميليارد تومان و بعضي ديگر مبلغ 2 هزار و 600 ميليارد تومان را عنوان كردهاند؛ اولي تقريباً معادل بودجهاي است كه مجلس، صداوسيما را مكلف كرده تا در سال آينده از طريق جذب آگهي به دست آورد و رقم دوم نزديك به كل بودجه در نظر گرفته شده براي صداوسيما در سال 95 است. برنده اين مزايده ٢٢ ميليون ثانيه آگهي تلويزيوني و 10 ميليون ثانيه آگهي راديويي در اختيار خواهد داشت. برگزاري چنين مزايدهاي شايد بتواند مشكل بودجهاي سازمان را حل كند، ولي در عوض عوارضي نيز دارد.
از حلزون درس عبرت بگيريم
اعتماد مردم به رسانههاي داخلي مسئلهاي جديدي نيست، اما برعكس روزنامههاي سراسري كه در بخش ضميمه آگهيهاي بازرگانيشان به خوانندگان خود هشدار ميدهند كه صرف انتشار آگهي به منظور تأييد موضوع آگهي نيست، تلويزيون هيچ وقت حاضر نشده منافع آگهيدهندگانش را با چنين جملاتي در خطر اندازد. بارها شاهد اعتراض پزشكان و متخصصان تغذيه نسبت به تبليغ محصولات فاقد ارزش خوراكي مانند چيپس و پفك در شبكههاي زيرمجموعه صداوسيما بودهايم. يا تبليغ كرم معروف حلزون كه با حجم وسيعي از تلويزيون تبليغ و در نهايت دروغ بودن آن اثبات شد، اما حسرت يك عذرخواهي از سوي تلويزيون بر دل مردم ماند. آگهيهاي جوايز بانكي هم از دروغهاي بزرگ بانكها به مردم است كه ادامه دارد.
واگذاري كلي آگهيها به كنسرسيوم خصوصي اين خطر را به همراه دارد كه كنسرسيوم براي بازگرداندن مبلغ هنگفتي كه براي به دست آوردن انحصار آگهي به دست آورده هر كالايي را كه درخواست ديده شدن در رسانه ملي داشت، تبليغ كند و نظارتي بر محتواي اين تبليغات وجود نداشته باشد. از سوي ديگر نيز بيم آن ميرود كه بهترين ساعتهاي تماشاي تلويزيون با اين سياست به پخش آگهيها اختصاص يابد و مخاطبان صداوسيما مجبور باشند روبهروي تلويزيونهايشان مجموعهاي از پيامهاي بازرگاني را تماشا كنند و براي ديدن برنامههاي تلويزيوني سراغ ماهواره را بگيرند. واگذاري كنسرسيومي آگهيهاي بازرگاني در تلويزيون پيش از اين نيز اجرا شده است، اما در آن زمان 10 شركت بودند كه انحصار را در اختيار داشتند.
فروش محصولات خبرگزاري براي درآمد
آخرين ايده درآمدزايي صداوسيما را معاون خبر سازمان ارائه داده است. پيمان جبلي در مراسم آغاز به كار رسمي خبرگزاري صداوسيما بارها به كمبود بودجه سازمان اشاره كرده و از اينكه دولت پولي براي فعاليت صداوسيما پرداخت نميكند گلايه كرد. در نهايت نيز از ايده فروش محصولات رسانهاي خبرگزاري از جمله عكسها و گزارشهاي تصويري اختصاصي براي كسب درآمد خبر داد. اين اتفاق سالهاست كه در خبرگزاريهاي مهم جهان اجرا ميشود و برخي از آژانسهاي خبري عكسهاي خبريشان را صرفاً با دريافت پول در اختيار مخاطبان قرار ميدهند، اما اينكه خبرگزاري نوظهور صداوسيما كه در اصل تغيير نام يافته «واحد مركزي خبر» است بتواند در زمينه توليد خبر و تصوير اختصاصي از ديگر خبرگزاريهاي داخلي پيشي بگيرد و مشترياني پيدا كند كه حاضر باشند براي داشتن اخبار خبرگزاري هزينه پرداخت كنند، ايدهاي بلندپروازانه به نظر ميرسد كه نشدني نيست اما مسير همواري نيز پيشرو ندارد. هماكنون اوضاع صداوسيما مانند ضربالمثل«محدوديت مادر خلاقيت است» شده، از دسترس خارج شدن بودجه دولتي محك خوبي براي خلاقيت در ايجاد منابع درآمدي در سازمان صداوسيما شده است. خلاقيتي كه نبايد صرفاً در بخش بودجه و درآمد منحصر شود بلكه در صورت استفاده از آن در توليد برنامه و روي آنتن فرستادن برنامههاي پرمخاطب مشكل جذب آگهي نيز به راحتي حل خواهد شد.
البته دولت نيز بايد از روزي بترسد كه رسانه ملي هيچ وابستگي مالي به آن نداشته باشد!
جوان/سينماي ايران براي تمدنسازي حركت نميكند
جنگ تمام عيار هاليوود عليه ايران و اسلام
بر كسي پوشيده نيست كه هاليوود، اين سلاح پروپاگانداي غرب كاملاً در راستاي اهداف شوم و اهريمني صهيونيسم جنايتكار عمل ميكند. بيشك فرهنگ هر كشوري تحت تأثير عوامل بسياري است. هنر و صنعت فيلمسازي نيز تأثير بسياري در فرهنگ جوامع مختلف دارد و امروزه اين صنعت در هاليوود به عنوان يك دستاويز براي تغيير باورها استفاده ميشود.
نویسنده : بهنام صدقي
بر كسي پوشيده نيست كه هاليوود، اين سلاح پروپاگانداي غرب كاملاً در راستاي اهداف شوم و اهريمني صهيونيسم جنايتكار عمل ميكند. بيشك فرهنگ هر كشوري تحت تأثير عوامل بسياري است. هنر و صنعت فيلمسازي نيز تأثير بسياري در فرهنگ جوامع مختلف دارد و امروزه اين صنعت در هاليوود به عنوان يك دستاويز براي تغيير باورها استفاده ميشود.
سينماي غرب كه به نام هاليوود شناخته ميشود، چندين سال است براي تغيير باورهاي شرقنشينان در حال تلاش و فعاليت در حيطه فيلمسازي است. هاليوود افكار را در روند فيلمهاي خود تسخير كرده و بدون آن كه مخاطب متوجه شود باورهايش را به غارت ميبرد و نگرش او را تغيير ميدهد.
نگرشي كه فرهنگ آن را تشكيل داده و نوع زندگي فرد را مشخص ميكند. به طوري كه فرد ديگر آنچه خود فكر ميكرده نيست، بلكه آن چيزي است كه اهالي هاليوود ميخواهند و آن را درست ميشمارند. از اين جهت هاليوود به عنوان يكي از مهمترين مراكز فيلمسازي دنياي امروز نقش اساسي در تمدنسازي فرهنگ امريكايي دارد كه كشورهاي مختلف را درنورديده و وسعت فكر غربي را افزايش داده است.
از اين جهت ميتوان گفت كه كشورگشايي امريكا ديگر با روش سرد نظامي قديم نيست. امروزه غربيها با ساخت فيلمهاي مختلف در حال در دست گرفتن افكار انسانهايي حتي خارج از مرزهاي زميني ايالات متحده امريكا هستند.
هاليوود با ساخت فيلم با ژانرها و موضوعات مختلف سعي در تسخير افكار انسانها، القاي باورهاي مختلف به انسانها، توهين به نبىالله و... را دارد. در اين باره ميتوان به جرئت گفت كه هاليوود اينگونه به آمار انسانهاي امريكايي ميافزايد. مرزهاي امريكا ديگر جغرافيايي در نظر گرفته نميشود و اينطور هدف گذاري كرده است كه هر كس در هر جايي از اين عالم فكر امريكايي داشته باشد، يك امريكايي است. سينماي غرب در بيان و ارائه چهره اسلام دچار كليشهسازي شده و سعي دارد انسانها را به مجموعهاي از ويژگيهاي مبالغهآميز و غير معمول منتسب كند. كليشهاي كه سعي در متحد ساختن همه دارد و يك اجتماع تخيلي فراهم ميكند. هاليوود همان گونه كه مسلمانان را خشونتطلب نشان ميدهد، در مقابل، اروپاييان را افرادي متدين و ديندار كه محافظ شرف اروپايي خويشاند، معرفي ميكند.
در فيلم «معصوميت
مسلمانان» ساخته
شده توسط كمپاني هاليوود، شخصيت ارزشمند پيامبر اكرم(ص) به طنز
گرفته شده و اهانتهای بسیاری به پیامبر اعظم الهی شده است.
جاي بسي تأسف است كه هاليوود با اینگونه فيلمهاي خود در نگرشها تغيير ایجاد میکند و نگاه افراد به موضوعات را طوري ميكند كه خود ميخواهد و منافعش اقتضا ميكند. بخشي از كشورگشايي دولت امريكا به واسطه هاليوود انجام ميشود كه انتقال فرهنگ را به دست دارد و با سبكها و گرايشات متفاوتي كه در فيلمهاي خود دارد توانسته است موفق شود و شخصيتهاي هاليوودي در كشورهاي ديگر با توجه به اينكه هر كشوري فرهنگ خودش را دارد، جايگاهي براي خود پيدا كنند و اين سوپراستارها خيلي زود تبديل به چهره و الگو در همه جهان شوند.
از جمله ويژگيهايي كه هاليوود را براي جريانسازي موفق كرده است، نگاهي است كه اين كمپاني به موضوعات به صورت خارجي دارد. سينماي ايران موضوعات را به صورت داخلي به تصوير ميكشد و از اين جهت جايگاهي براي مخاطبان خارج از كشور در نظر نميگيرد و اين گونه ميبينيم كه فيلمهاي ايراني در خارج از كشور كمتر ديده ميشود و استقبال كمتري از آن به عمل ميآيد.
اما هاليوود موضوعاتي را به تصوير ميكشد كه صرفاً جامعه ايالات متحده امريكا آن را در نظر نميگيرد و چون نگاهش براي در دست گرفتن فكر همه انسانها به خصوص شرقنشينها است، سهم مخاطبان خارجي را در نظر ميگيرد و براي آنها محتوا و جلوههاي ويژه قرار ميدهد و چون به طور معمول تخيلات مخاطبان خود را تحريك ميكند با استفاده از قوه وهم مخاطبان خود مفاهيم مورد نظر خود را به مخاطب القا ميكند.
هاليوود براي هدف خود سرمايهگذاري كلان ميكند. البته منظور فقط سرمايهگذاري اقتصادي نيست بلكه سرمايهگذاري فكري است. اتاق فكرهايي كه هاليوود براي ساخت فيلمهاي خود دارد و فعاليتهاي علمي كه روي فيلمهاي خود انجام ميدهد كم نظير است كه همه اينها را براي جذب مخاطب و انتقال مفاهيمي كه خود ميخواهد به كار ميبرد و بعضاً شايد چندين سال طول بكشد كه يك فيلمنامه نوشته شود. اين موضوع مهمي است كه متأسفانه در سينماي ايران كمتر مورد توجه قرار گرفته و جايگاهي با آن اهميتي كه غرب به آن توجه ميكند ندارد و بيشتر به دنبال سرگرم كردن مخاطب است تا به دنبال جهتدهي به فكر و جريانسازي فرهنگي.
بايد در نظر داشت كه امروز هاليوود به دنبال هويتسازي و تغيير فرهنگ است و براي اين سرمايهگذاري فكري و اقتصادي ميكند. هنر سينمايي ايران نيز بايد به اين رويكرد برسد و براي تمدنسازي و تغيير افكار جهاني عمل كند. چيزي كه در اين سالهاي اخير بيشتر در فيلم محمد رسولالله (ص) ديده شد و آثار ديگري به اين نحو كمتر به نظر ميرسد.
سينماي ايران بايد با ديد جريانسازي در تمام عالم براي مخاطبان فرامرزي قدم بردارد و فكر جوانان عالم را در تسخير خود در آورد. امروز صنعت فيلمسازي به نحوي است كه اگر از آن غفلت شود بخش عظيم گسترش فرهنگي از بين ميرود. تا كي سينماي ايران ميخواهد به دنبال نشان دادن چهره سياه از ايران و ايرانيان در موضوعات مختلف باشد؟ تا كي كارگردانان ايراني به دنبال نشان دادن مشكلات هستند و از راهي براي رفع آنها چيزي نميگويند؟ اين ظرفيت فرهنگي امروز بيشتر براي ترويج ضد فرهنگ عمل ميكند. نگاه جريانسازي و تغيير نگرش براي تمدنسازي ايراني - اسلامي در كدام فيلم ديده ميشود؟
جوان/گفتوگوي «جوان» با نيما دهقان، كارگردان تئاتر برگزيده جشنواره تئاتر مقاومت
«جانگز» براي مخاطب امروز حرف تازه دارد
نمايش «جان گز» از جمله آثار تحسين شده پانزدهمين جشنواره بينالمللي است كه بلافاصله بعد از پايان جشنواره در سالن تازه تأسيس «سرو» روي صحنه رفته و نسبت به ساير نمايشهاي حوزه دفاع مقدس از اقبال خوبي نيز برخوردار بوده است
نویسنده : ايزد مهرآفرين
نمايش «جان گز» از جمله آثار تحسين شده پانزدهمين جشنواره بينالمللي است كه بلافاصله بعد از پايان جشنواره در سالن تازه تأسيس «سرو» روي صحنه رفته و نسبت به ساير نمايشهاي حوزه دفاع مقدس از اقبال خوبي نيز برخوردار بوده است. نيما دهقان نويسنده و كارگردان «جان گز» سابقه اجراي نمايشهاي متعدد با موضوع دفاع مقدس داشته كه ميتوان ردپاي برخي از مهمترين نمايشهاي قبلي دهقان را در «جان گز» مشاهده كرد. علاقهمندان به تئاتر مقاومت آثاري چون «خنكاي ختم خاطره» و «مادر مانده» را از نيما دهقان در خاطر دارند. اجراي «جان گز» ميتواند قياس خوبي براي ارزيابي كارنامه دهقان در توليد آثار نمايشي با مفهوم دفاع مقدس باشد. «جان گز» بهانه شد تا طي گفتوگويي با نيما دهقان ضمن بحث درباره اين نمايش، گپوگفتي نيز درباره آثار قديميتر كارگردان پركار تئاتر مقاومت داشته باشيم.
آقاي دهقان! درباره تئاتر «جان گز» اينطور ميتوان گفت كه اين كار به نوعي مصداقي كارهاي است كه براي جشنواره توليد شده است. احساس من بعد از ديدن كار اين بود كه عوامل «جان گز» تمام تلاش خود را كردهاند كه هر طور شده در جشنواره تئاتر مقاومت حضور داشته باشند. اساساً آيا اين ديدگاه را قبول داريد؟
نه. من اصلاً اين نگاه را قبول ندارم. شايد در ذهن آقاي پارسايي به عنوان دبير جشنواره اين بوده كه من با كار «جانگز» به جشنواره ورود پيدا كنم اما اصلاً هدف من اينطور نبود. قصد من تعريف كردن از آقاي پارسايي نيست اما معتقدم كه يك مدير فرهنگي بايد به دنبال آثار خوب فرهنگي باشد. مديريت فرهنگي و جشنوارههاي كشور ما همچون گاراژ نيستند كه در آن به روي هر كسي باز باشد. اگر اينطور بود كه سالنهاي جشنوارههاي ما ديگر هويتي نداشتند. اتفاقاً در همه جاي دنيا اين مديران فستيوالهاي معتبر هستند كه به دنبال نمايش خوب ميروند و معمولاً برنامه يك سال آينده سالن خود را انتخاب ميكنند و ميگويند كه ميخواهند فلان موضوع، مضمون اصلي تئاترهايشان باشد. آنها حتي كارگردانها را هم خودشان انتخاب نميكنند.
اين حرف شما را قبول دارم كه يك مدير بايد دنبال كار خوب برود اما معتقدم جناب پارسايي همان طور كه در بين تئاتريها كلي موافق دارد، شمار زيادي هم مخالف دارد.
خب اين يك نوع جذابيت هنري است اما من معتقدم متأسفانه مردم ما به سمت عواملي كه حرف زدن آنها ممنوع است ميروند. مردم ميترسند سمت عواملي كه عموميت دارد بروند. مردم ميترسند كه فلان كار هنري تئاتر را كه خيلي سخت است كار كنند.
نكتهاي كه در تئاتر «جانگز» وجود دارد به نوعي تكرار مكررات است. شما تقريباً همه حرفهايي را كه در كارهاي قبليتان همچون «خنكاي ختم خاطره»، «مادر مانده»، «ترن» و... گفتهايد دوباره در نمایش «جان گز» به نوعي تكرار كردهايد. چه لزومي دارد كه شما همان حرفها را با درجهاي از تنزل محتوايي و ساختاري در اين نمايش بزنيد؟ يعني هم در گفتمانتان خيلي ضعيفتر شدهايد و هم در قصه و هم در تحليل شخصيتها خيلي سطحيتر با موضوع برخورد كردهايد. سؤال اصلي من اين است كه شما چرا همان حرفها را دوباره تكرار ميكنيد؟
اتفاقاً من كلي حرف جديد و تازه در «جانگز» زدهام و معتقدم كه اصلاً در كارم پسرفت نداشتهام. شايد براي مخاطبي كه تمام نمايشهاي قبلي من را ديده باشد اين حس تكراری بودن به وجود بيايد ولي براي مخاطب امروز من كلي حرف و نگاه تازه داشتم. زمانه و حال و روز روزگار تأثير بسياري بر نوع گفتوگويي كه انتخاب ميكنم دارد. حتي شده كه وقتي با نويسندهاي درباره كار جديد صحبت ميكنم و ميخواهم برايم متن بنويسد به او متذكر ميشوم كه سطح گفتوگويت و قصهات بايد در اين شكل و ساختار باشد. براي قضاوت شما بهتر است من را در شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي حال كشور بررسي كنيد. كار «خنكا» آن زمان در شهريور سال 88 و در اوج بحران سياسي بود.
قبول دارم اما تكليف نويسنده و كارگردان با اثرش مشخص است. شما در آن زمان فارغ از آن جريانات و حواشيهاي سياسي كاري به مراتب باكيفيت و اثرگذار روي صحنه برديد كه از تمام طيفها مخاطب با آن ارتباط خيلي خوبي برقرار كرد.
بله، آن زمان در «خنكاي ختم خاطره» نقد ما روي يكسري مديريتها بود. در نمايش «ترن» نقد من روي خود مردم بود. اما در شرايط امروز كه من تصميم به اجراي «جانگز» گرفتم ديدم كه سطح نوع تئاترهايي كه در حال اجرا هستند و همچنين سطح مردم به قدري پايين آمده كه چيپترين، واضحترين و سادهترين مسائل به نوعي به بزرگترين مشكلات و مسائل ما در تئاتر تبديل شده است. به خاطر همين هم به نظرم رسيد كه جامعه امروز ما درگير يك سري مسائل بديهي شده است. به نظر من، ما با شرايط مخاطباني كه امروزه داريم، يعني در اصل با مخاطباني كه امروزه در جامعه ما زندگي ميكنند و درگير يك سري مسائل هستند، نوع حرفي كه ميزنيم با نوع چيزي كه نويسنده ما مينويسد تطابق ندارد. يعني فكر ميكنم كلامي كه من امروز آن را براي اجرا انتخاب كردهام، براي مخاطبي كه ميخواهد پول بدهد و پاي تماشاي كار من بنشيند كلام درستي است.
حتي اگر از جنبه مخاطبپسند بودن بخواهيم به اين اثر نگاه كنيم معتقدم كارهاي قبلي شما همچون «خاموشي دريا» و خود «خنكاي ختم خاطره» مخاطب بيشتري همين الان دارند. منظورم اين است كه چرا شما بايد سطح مخاطب كارهاي خودتان را با كاري همچون «جان گز» پايين بياوريد؟
كاملاً حق با شماست. اما بهتر
است قبل از هر چيز نكتهاي را بگويم. شايد من
نتوانسته باشم با اين كار مخاطب زيادي جذب كنم اما برايم مهم بوده كه براي مخاطبان
امروز كه اغلب جوان هستند حرف تازه بزنم. به هر
حال درباره نمايشي كه در اين سالها كار كردهام عدهاي بودند كه دليل ميآورند كه
اين كار تو خوب بوده است و مخاطبان ديگري نيز هستند كه معتقدند فلان كار من فوقالعاده
بوده و سنگ تمام گذاشتهام. من شايد
نتوانستهام كه توقعات برخي را برآورده كنم. مثلاً
خود شما كه كارهاي قبلي من را با انرژي دنبال كردهايد و اكنون با اطلاعات كامل در
مقابل من نشستهايد. بله درست
است. اما بهتر است بگويم شايد من براي آنهايي كه
امروز كار من را نپسنديدهاند، به اندازهاي كه بايد و شايد فكر نكرده بودم. شايد هم فقط براي افرادي كه براي اولين بار به تماشاي كار من نشستهاند
فكر كرده باشم. من با
تمام وجود ميگويم كه در حين ساخت «جان گز» در اين فكر بودم كه كاري مطلوب براي مخاطب ساخته و براي تماشاي آن
تماشاگراني معقول بياورم. من امكان
وجود اين نقد را ميپذيرم. در كل به
نظرم در اين شرايط سياسي كشور اين قبيل از كارهاي من جواب نميدهند. به نظرم تا هر كسي در كارش خطايي ميكند همه فقط تلاش ميكنند كه آن
كار را بد و به نوعي خراب جلوه دهند. در نهايت
هم به يك نقطه و جمعبندياي رسيدهام كه چه فايدهاي دارد كه من بعد از كارهاي
قبليام كه كلي جايزه و... برايشان
گرفتهام كاري بسازم كه اتفاقي همچون اتفاق آبادان كه با چوب و چماق به سمتم حملهور
شدند برايم رخ دهد.
درست است كه در آبادان اتفاق بدي براي شما افتاد اما سؤال من اين است كه تعميم دادن اين اتفاق روي مسير كاريتان چه حسني دارد؟ خب وقتي يك هنرمند وارد ساخت و اجراي اثري ميشود قطعاً با يك سري انتقادات رو به رو خواهد بود. در كل به نظر من اين ديدگاه، ديدگاه يك هنرمند نيست.
گفتهها و اعتقادات شما به عنوان كسي كه پيگير و درگير تمام كارهاي من بوده ايد درست است اما وقتي به تجربياتم نگاهي مياندازم و حرفهايي كه دور و برم ميزنند را ميشنوم، تصميم ميگيرم كه مثلاً نمايش دو ماه آيندهام فلان مدل و با فلان قصه باشد. بله از نظر من گفتههاي شما در اين شرايط درست است. در كل براي خود من تنها شرايط زماني مهم است. به عنوان مثال ممكن بود ما قبل از اتفاقات و نشستهاي مربوط به 1+5 ميخواستيم نمايشي اجرا كنيم خب قاعدتاً آن زمان حرف ما يك چيز بود و حالا كه توافق كرديم حرفمان چيز ديگري است.
معمولاً كارگردانان و بازيگران زيادي هستند كه از ترس اينكه انگ سفارشيسازي و هنرمند حكومتي شدن به آنها نخورد وارد گود تئاتر دفاع مقدس نميشوند. عدهاي هم كه ميآيند باز از ترس همين حرفها ميكوشند تا بستر و كليت كارشان را به شكل اعتراضي و انتقادي درآورند و ميخواهند بگويند ما حرف خودمان را ميزنيم. به نظرم جانمايه حرفهاي نمايش «جان گز» هم نمونهاي از همين ترسها است. آيا شما اين ديدگاه را قبول داريد و تأييد ميكنيد كه چنين چيزي در جامعه تئاتري ما وجود دارد؟
نه، اصلاً اينطور نيست. در نمايش جان گز اعتراض من به شرايط اجتماعياي است كه امروز دارم و اين اعتراض را ميپذيرم. شايد عدهاي ترس داشته باشند يا بهتر است بگويم دوست ندارند از اين نمايشها كاركنند و حتي به اين موضوعات ورود كنند ولي من كارنامه و ديدگاهم در تئاتر مشخص است.
نكتهاي كه در تمام نمايشهايي كه تا به امروز روي صحنه بردهايد به چشم ميخورد و آن را مثل يك امضا پاي كارهاي شما نشانده قاببندي پاياني نمايشهاي شماست. بدون استثنا تمام كارهاي شما با يك قاببندي پاياني كه از قبل طراحي شده است پايان مييابد، دليل اين كار چيست؟
بله كاملاً درست. اين قاببندي امضاي من است. اساساً من اول قاب پاياني را ميبينم و هدف نهايي نمايش را طراحي ميكنم كه قرار است بازيگران و مخاطبان را در نهايت به كجا ببرم بعد بقيه كار را شروع ميكنم. در بين كارهايم «مادر مانده» يكي از بهترين كارهايي بود كه بر اساس يك قاب ذهني خوب كار شد اما متأسفانه شهيد شد. در قاببندي پاياني نمايش «جانگز» دوست داشتم به مردم بگويم كه شهر ما همانند يك ويترين است و آدمهاي قصه ما در اين شهر باراني هستند. ويتريني كه شما هر روز از آن گذر ميكنيد. براي من درك كردن يا نكردن مردم از اين كار مهم نيست. فقط ميخواهم بگويم كه ممكن است شما به عنوان يك تماشاگر از اين كار خوشتان بيايد و ممكن است آن را نپسنديد.
شما الان كه از منظرهاي مختلف به كار نگاه ميكنيد، احساس نوعي شتاب زدگي در كار نداريد؟ فكر نميكنيد اگر يك مقدار روي متن، روي آدمها و... تأمل بيشتري ميكرديد، متن پختهتري ميشد؟ قصههاي بهتري پيدا ميكرديد؟
اين شتابزدگي نيست. اين
ريسكي است كه من در اجراي اين كار كردهام. من ريسك
كردم تا يك سري چيزها را تغيير دهم، آن هم به اين خاطر كه عکسالعمل آن روي كارهاي
بعدي من تأثير ميگذارد. با شتابزدگي
هم موافق نيستم چون اگر آماده نبود به اجرا نميرفت. من فرماليسم هنري كار را رعايت نكردم تا واكنشها را ببينم.
بخش عمدهاي از كارنامه شما را نمايشهايي با موضوع و تم دفاع مقدس و مقاومت تشكيل ميدهد و خيليها شما را به عنوان كارگردان حرفهاي اين گونه از تئاتر ميشناسند. چقدر دوست داريد در اين موضوع كار كنيد؟
بله، حرف شما درست است ولي با اينكه اكثر كارهاي من در حوزه تئاتر مقاومت و دفاع مقدسي بوده ولي من هيچ وقت دوست ندارم و نداشتهام كه فقط با اين برند من را بشناسند. تنها دغدغه فضاي اجتماعي را دارم. حتي اگر تئاتر دفاع مقدسي هم كار ميكنم برايم تأثير اجتماعي آن مهم است. در واقع قصهها و آدمهايي با موضوع جنگ و دفاع مقدسي براي من بستري است كه حرفها و نقدهاي اجتماعيام را در آن بزنم.
حمایت/مادر شهیدان خالقی پور:
عمار خانوادههای شهدا را به صحنه بازگرداند
مراسم افتتاحیه ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار سهشنبهشب با حضور خانواده شهدای مسیحی و اهل سنت مدافع حرم و به میزبانی بانوان پیشمرگ نهاوندی و چهرههای جبهه فرهنگی انقلاب و دبیر جشنواره نادر طالبزاده در سالن حجاب برگزار شد.
حضور مردم در عمار پررنگتر است نه افراد خاص و همیشگی
مادر سه شهید به نام خالقیپور طی سخنانی در بخش آغازین گفت: خدا را شکر هرسال جشنواره عمار بهتر و باکیفیتتر برگزار میشود. 4 سال است که در این جشنواره شرکت میکنم، امید دارم این جشنواره همانطور که در نامش آمده مردمی است، مردمی نیز بماند. وی در ادامه افزود: از زمان انقلاب به اینطرف در خیلی از جشنوارهها شرکت کردیم و در همه آنها یک عده ثابت و مشخص دعوت میشوند، اما در این جشنواره حضور مردم بسیار پررنگ است. خانواده شهدا که مقداری در حاشیه بودند، توسط این جشنواره دوباره به صحنه آمدند. این مادر شهید در ادامه گفت: سال گذشته مهمانان بسیار عزیزی در جشنواره عمار حضور داشتند. ننه سکینه که نان میپخت و برای رزمندگان در زمان جبهه آنها را میفرستاد و همچنین ننه عصمت 75 ساله را دیدیم که در همان زمان برای رزمندگان دستکش میبافت. جشنوارهای که توسط مردم است و اگر مردمی بماند، روزبهروز بهتر میشود. او همچنین در ادامه اظهار داشت: امروز همه مردم ایران، عمار امام خامنهای هستند. انشاءالله هر ایرانی بتواند عمار امام زمان (عج) بشود. امیدوارم نهتنها در ایران، بلکه در خارج از مرزهای ایران بهواسطه جشنواره عمار، پرچم ایران به اهتزاز دربیاید.
عمار به ارتقا فهم رسانه و تصویر کمک میکند
در ادامه این مراسم نادر طالبزاده طی سخنانی گفت: در حوزه رسانه خلائی حس میشد که این خلأ بهواسطه جشنواره عمار پر شد. این جشنواره به فهم تصویر و رسانه کمک میکند. وی در ادامه اظهار داشت: جشنواره عمار فرهنگ سینماتک را وسعت داده است و باعث شده همه جای ایران فرهنگ فیلم دیدن اشاعه پیدا کند. کشور ایران و مردمش، کشور روشن و در سطح بالایی قرار دارد. او همچنین گفت: حامیان حرکت اسلامی، حرکتشان باعث به دنیا آمدن این جشنواره شد. گروه هنری قوی پشتکار هستند و جوانان بسیار بافرهنگ و باادبی این جشنواره را پیش میبرند، البته جشنواره عمار پیشازاین در حوزه مستند کار خودش را از چند سال پیش آغاز کرده است. طالبزاده گفت: در طی چند سال اخیر مسئله گیشه و فروش فیلم همواره مطرح بوده است، اما موضوعاتی که باید به آن پرداخته شود، موضوعاتی نبوده است که بتواند مردم را جذب کند و کسانی که در رابطه با حوزه انقلاب فیلم ساختند، گیشه شکنی کردند. تصور میکنم در ارتباط با این موضوع حامیان انقلاب میتوانند کمکهای اساسی کنند و همینکه خانواده شهدا در رأس این جشنواره قرار دارند و مردم در آن حضور دارند، نشان میدهد که یک ارادت ویژه وجود دارد و همه ما بهنوعی سرباز هستیم. آمریکا همواره اسلام هراسی میکند، این در شرایطی است که اسلام مرهم است.
پذیرایی بانوان پیشمرگ نهاوندی از حاضرین در جشنواره عمار
در ادامه مراسم حاضران در افتتاحیه ششمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار با کلوچههای پختهشده توسط زنان نهاوندی پذیرایی شدند. این پذیرایی خاص که از دوره پنجم به یک سنت خاص در افتتاحیه و اختتامیه جشنواره عمار تبدیلشده است، این بار توسط بانوان پیشمرگ نهاوندی صورت گرفته است. بانوان پیشمرگ نهاوندی کسانی هستند که در هشت سال دفاع مقدس علاوه بر تهیه و ارسال کلوچههای محلی برای رزمندگان، به دلیل خیانتهای منافقین مواد غذایی را پیش از ارسال به جبههها تست میکردند تا مبادا توسط منافقین آلوده و مسموم شده باشد و به همین خاطر هم به زنان پیشمرگ معروف شدند.
مفیدیکیا: بچههای عمار فداکارانه کار میکنند
در ادامه این مراسم «محمدباقر مفیدیکیا»، کارگردان نماهنگ «دختر شینا» که با استقبال هم روبهرو شده بود به روی صحنه حاضر شد تا از وی تقدیر ویژه به عمل آید. مفیدیکیا که غافلگیر نیز شده بود اظهار داشت: باید بگویم فکر نمیکردم چنین مراسمی را برایم در نظر گرفته باشند و حسابی غافلگیر شدم درواقع تنها جایی که حس میکنم خانه خودم است جشنواره مردمی فیلم عمار است. وی در ادامه افزود: بچههایی که فداکارانه کار میکنند خاطرهای دارم که نمیخواستم حالا حالا بگویم.
وی در ادامه افزود: در اولین سال از برگزاری جشنواره عمار قرار شد که خدمت مقام معظم رهبری برویم. اتفاق خوبی افتاد. دبیر جشنواره در آن دوره به دلیل کمبود کار و یا هر مسئله دیگری خودش از آمدن با ما اجتناب کرد و فیلمسازانی که از شهرستان آمده بودند تا راهی دیدار با حضرت آقا کند و وقتیکه برگشتیم دیدیم که او با اسپند از ما استقبال میکند. وقتی مشاهده کردم که بالاترین سمت یک جشنواره تا این حد خلوص کند همانجا به خودم گفتم جشنواره مردمی فیلم عمار بهجاهای خوبی خواهد کشید. آن فرد حامد بامروتنژاد بود. تقدیر از محمدباقر مفیدیکیا کارگردان فیلم لکه و نماهنگ ما ایستادهایم توسط خانواده معظم شهدا و گردان نانوای خانوک انجام شد.
همچنین «دستکش ننه عصمت» توسط «گردان نانوایان خانوک» به محمدباقر مفیدیکیا، فیلمساز جوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به خاطر تلاشهای وی اهدا شد.
مفیدیکیا در ششمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار نیز توانست با تیزر تبلیغاتی «دختر شینا» جایزه ویژه بخش «تیزر تبلیغاتی و آگهی بازرگانی» را به دلیل بیان قدرتمند و خلاقانه اثر در ترسیم فضای کتاب و ترغیب مخاطب به خوانش کتاب کسب کند. محمدباقر مفیدیکیا در سخنانی اظهار داشت: خوشحالم که این جایزه را دریافت کردم. این دستکش در قاب پیشنهاد یکی از دوستان عماری بود. او که منقلب شده بود اظهار کرد: امیدوارم همانطور که دانشمندان هستهای ما در لیست ترور صهیونیستها قرار گرفتند ما هم بهواسطه هنرمان در لیست ترور آنها قرار بگیریم. در ادامه مراسم تقدیر 4 مادر شهید برای تقدیر به روی صحنه حاضر شدند. در ادامه با پخش کلیپی، ضمن معرفی «گردان نانوایان خانوک»، بهعنوان فعالان مردمی انقلاب اسلامی از آنها تقدیر شد.
«گردان نانوایان خانوک» که بیش از 100 نفر از بانوان روستا بودند، علاوه بر تهیه و ارسال نان، میوهها و سوغات محلی را نیز برای رزمندگان تهیه و ارسال میکردند. بر اساس این گزارش، مسئول این بانوان جهادگر، خانم زهرا اسدی نام داشت که به «کل زهرا» و «چریک پیر» معروف شده بود. در ادامه علیرضا افتخاری آهنگی را با عنوان قطعه گردان نانواها را برای حاضرین خواند
فرهیختگان/هرمز علیپور در گفتوگو با فرهیختگان از فرامرز سلیمانی گفت
شاعرانگی در خون سلیمانی بود
فرامرز سلیمانی چهارم دی ماه درگذشت، در سکوت خبری، انگار نه انگار تا سوم دی ماه زنده بود و انگار نه انگار تا همان روز مرگش شاعر بود. شاعر «خطها و نقطهها»، «خموشانه»، «رویاییها» و مترجم ِ شعرهای زیادی از نرودا. با هرمز علیپور رفیق دیرینهاش که حرف میزنیم، میگوید فقط شاعر نبود. میگوید مثل شاعرها هم زندگی میکرد و به غایت مهربان بود. نمیدانم میدانستید یا نه، اما اولین مجموعه شعر هرمز علیپور به همت فرامرز سلیمانی منتشر شد. این گفتوگو گپوگفت کوتاهی است با علیپور شاعر معاصر و رفیق سالهای جوانی فرامرز سلیمانی.
از اهمیت سلیمانی بگویید و اینکه اگر اساسا به اهمیت آثار او در شعر معاصر قائل هستید، این اهمیت در چه بوده است؟
اولین شعرهای دکتر فرامرز سلیمانی را در مجلات تماشا و فردوسی خواندم. بخشی از شعرهای خوب این شاعر حد فاصل سالهای 53 تا 57 منتشر شد. او بهطور مشخص توسط منوچهر آتشی در مجله تماشا معرفی شد. بهعنوان شاعر شعر «ناب». بعد از انقلاب هم در مطبوعات کشور - مخصوصا در دو مجله آدینه و دنیای سخن- مینوشت. هم شعر مینوشت و هم در زمینه نقد شعر فعال بود و اتفاقا مطلبی هم در باب «بحران رهبری نقد...» با عنوان «موج سوم» نوشت که مورد اعتراض تلویحی دکتر براهنی قرار گرفت. او در هر دو زمینه شعر و نقد شعر کوشا و پیگیر بود و اتفاقا در زمینه معرفی شعر شاعران جوانتر هم فعالیت میکرد. کتاب «شعر شهادت است» در همان زمان از او منتشر شد و مورد توجه هم قرار گرفت.
او علاوهبر شعر و نقد شعر در کار ترجمه هم فعال بود، از جمله ترجمه مجموعه شعر « بلندیهای ماچوپیچو» که با همکاری دکتر کریمیحکاک انجام داد. فرامرز سلیمانی در نشستهای شعر آن روزها هم شرکت میکرد؟
دکتر سلیمانی در نشستهای سهشنبهها و چهارشنبهها که در دهه 60 در تهران برگزار میشد، حضور دائم و مستمر داشت. یکی از وجوه شخصیتی او هم در ارتباطی بود که با شاعران داشت و اتفاقا حضوری گسترده هم داشت و دائم میشنیدیم که در جنوب یا شمال کشور است. سلیمانی اهواز هم آمده بود. حتی یک هفته میهمان خودم بود. به شوشتر میرفت و با بچههای مسجد سلیمان هم ارتباط تنگاتنگ و خوبی داشت.
شما کدام مجموعه شعر این شاعر را میپسندید؟
رویاییها. این کتاب را دوست دارم. حتی یادم میآید یک بار به شوخی گفته بود که چیزی روی این کتابش بنویسم. (میخندد) و اینکه مثلا آبرویم را خرج کنم(!) این دوستی تا قبل از رفتنش به آمریکا ادامه داشت، هر چند گاهبهگاه با او مکاتبه هم داشتم. شعر «خطها و نقطهها» هم به اعتقاد من مجموعه شعر موفقی بود.
شعر سلیمانی با شعر همنسلانش چه وجه تمایزی داشت؟
یکی از این وجوه، شعرهای کوتاه او بود. سلیمانی در شعرهای کوتاهش به نوعی امضا و استقلال رسیده بود. شعرش نه طرح بود، نه طرحواره یا نه هایکو. شعرهای کوتاهش مال خودش بود. بعضی از شعرهای کوتاه فقط در استعمال کلمات موجز عمل میکنند اما شعرهای کوتاه سلیمانی صرفا در اختصار کلمات خلاصه نمیشد. فشردگی خاصی داشت. بعد از رفتن سلیمانی قریب به 30 سال از حضور سلیمانی در شعر فاصله افتاد. به نظر من باید شعر این سالهای سلیمانی هم مطالعه شود تا ببینیم جایگاه او در شعر معاصر کجاست و در اصطلاح صندلی او در کجای شعر ما قرار گرفته است.
کمی هم از خودش بگویید.
سلیمانی مهربان بود. وقتی شعر شاعری را دوست داشت با تمام فروتنی و تواضع با او رفتار میکرد. مثل علاقهای که به منوچهر آتشی داشت. این را هم بگویم که شعر سلیمانی مهجور واقع شده است. خودِ او اما نسبت به شعرهای دور و برش حسابی حواسجمع بود و در کار خود هم بسیار جدی بود. بودند پزشکان دیگری که به این حوزه علاقه داشتند، مثل دکتر سیاوش مطهری اما دکتر سلیمانی در کارش خیلی جدی بود. من فکر میکنم شاعرانگی در خون سلیمانی بود. الان که از او حرف میزنم با غصه یادش میکنم. او خیلی مهربان بود.
قدس/گفتوگو با پیمان طالبی مجری برنامه «مردم چی میگن»
گاهی زیاد دانستن مشکلساز است
هنر/ تکتم بهاردوست: همه شنوندگان برنامههای رادیو جوان پیمان طالبی را میشناسند. مجری پرانرژی شبکه جوان که تاکنون اجرای برنامههای «مردم ایران سلام»، «تیتر داغ»، «اینجا شب نیست»، «جوان ایرانی سلام»، «کسی صدایم میزند» و «سبقت آزاد» و... را برعهده داشته است. طالبی دراولین تجربه تلویزیونی خود با علی زاهدی اجرای برنامهای را بر عهده دارد که از جذابیتهای خاصی برخوردار است. با طالبی درباره این برنامه و ویژگیهای اجرا در تلویزیون صحبت کردهایم که میخوانید:
پیمان طالبی مجری رادیو بود. صدایی پرانرژی برای شبکه جوان، ولی به یکباره در قاب تلویزیون نمایان شد. درست زمانی که خیلی از همکاران شما تمایلی برای اجرای تلویزیونی و لو رفتن صدایشان نداشتند. چه شد که به تلویزیون آمدید؟
پایه من از رادیو شکل گرفته و اصالتاً رادیویی هستم ولی از سالها قبل دغدغه آمدن به تلویزیون را داشتم واز همان ابتدا هم این شرط را برای خودش قائل شدم که با هر برنامهای و هر تهیه کنندهای به تلویزیون نیایم.
از آن جایی که از سالها قبل علی زاهدی را میشناختم و رزومه کاریاش را میدانستم، دوست داشتم که شروع کارم در تلویزیون با او باشد. به خاطر همین این انتظار نزدیک به پنج سال طول کشید. تا اینکه به دعوت او و شبکه سه به تلویزیون و برنامه «مردم چی میگن» آمدم.
با این شرط و شروطی که شما برای خودتان داشتهاید باید برنامهای هم که برای شروع به تلویزیون درنظر داشتید مولفههایی داشته است. «مردم چی میگن» چه ویژگیهایی برای شما داشت که پذیرفتید؟
من در این چند ساله پیشنهادهایی برای حضور در تلویزیون داشتهام ولی برنامهای که قرار بود در آن حضور داشته باشم برایم از اهمیت ویژهای برخوردار بود. وقتی علی زاهدی پیشنهاد داد که در این برنامه حضور داشته باشم گفتم برنامه «مردم چی میگن» دقیقاً قرار است چه چیزی را مطرح کند؟ و او گفت این برنامه مصداق اسمش است و ما قرار است خواسته مردم را در قالب پیامک، اخباری را که مردم دوست دارند و... برایشان بخوانیم. درواقع من به عنوان نماینده مردم اینجا ایستادهام که خواستههای مردم را با مسؤولان در میان بگذارم و برای مردم جواب بگیرم؛ یک برنامه چالشی که خوب توانسته با مخاطب ارتباط بگیرد.
«مردم چی میگن» برنامه موفقی است. چرا؟
شاید دلیل اصلی موفقیت این برنامه جسارت و رو راست بودن ما و البته علی زاهدی برای مطرح کردن برخی مسائل است و البته حمایت مدیریت محترم شبکه سه. سبک برنامه هم در موفقیتش بیتاثیر نبود. ما با برخی سیاستمدارها خیلی بیپروا صحبت کردیم البته مشکلاتی هم برای ما داشت ولی سعی کردیم کار را به شکلی پیش ببریم تا مردم با ما خو بگیرند.
اجرای شما اجرایی راحت و به اصطلاح خودمانی است. متاسفانه برخی از مجریان تلویزیون به اسم همین خودمانی بودن به سمت بیادبی رفته و گاهی یکسری مشکلاتی را برای خود و برنامه فراهم میکنند.
بله قبول دارم، شاید گاهی بندرت این قضیه برای خود من هم پیش آمده باشد که در جایی حرفم به مردم یا به مسؤولان برخورده است، ولی پیشنهاد من به دوستان وهمکارانم این است که روی صحبتهایمان قبل از برنامه فکر کنیم. هیچ اشکالی ندارد که با یک مسؤول عالیرتبه خودمانی صحبت کنیم چون مسلما او هم با خانواده و دوستانش هم به همین شکل صحبت میکند ولی این قضیه مستلزم یکسری دانش است که ما بدانیم در عین صمیمیبودن چطور ادب رسانهای را هم رعایت کنیم که نه برای مردم برخورنده باشد و نه برای مهمان.
گاهی برخی از همکاران ما وقتی دل به دل مهمان میدهند و مهمان هم دل به دلشان میدهد دیگر فراموش میکنند که در قاب تلویزیون قراردارند و هرچه بخواهند میگویند و دقیقاً اینجاست که یک مجری خوب از یک مجری بد متمایز میشود.
چه مرزی بین خودمانی اجرا کردن و خارج نشدن مجری از دایره ادب وجود دارد؟
من میگویم سواد و مطالعه. اگر مجری در صحبت با مهمانش هم پای او حرکت کند دلیل برای بیادبی وجود ندارد. دیده اید برخی بچهها وقتی کم میآورند فحش میدهند؟ این همان قضیه است برخی چون نمیشود فحش بدهند از ادبیات سخیف استفاده میکنند و این قضیه باعث وقوع برخی اتفاقات میشود. مگر نمیشود در عین صمیمیت مودب بود؟
ولی این اتفاقات دقیقاً از سمت مجریانی پیش آمده که هم با سواد بودهاند و هم اهل مطالعه!
بله درست است، ولی شعاری بین ما مجریها وجود دارد که میگوییم مجری باید اطلاعاتش اندازه یک اقیانوس باشد، به عمق یک سانت. گاهی زیاد دانستن مشکلساز است. ما ممکن است میهمانی داشته باشیم که مثلاً پزشک است. ما قرار نیست اندازه او صحبت کنیم و بدانیم. قرار نیست که اطلاعاتمان را به رخ او بکشیم، گاهی این اتفاق میافتد و مشکل درست میشود.
قدس/حسن عباسی در آئین تجلیل از برگزیدگان جشنواره «رسول آفتاب»:
عمّار یاسرها در روز ۹ دی میدان قدرت نرم را به دست گرفتند
آئین تجلیل از برگزیدگان پنجمین جشنواره «رسول آفتاب»، عصر امروز نهم دی ماه، در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
به گزارش قدس انلاین و به نقل از تسنیم،رحیم مخدومی دبیر جشنواره «رسول آفتاب» در مراسم تجلیل از برگزیدگان این جشنواره گفت: ما در دوره پنجم بخشهای جشنواره را به بخشهای داستان، خاطره، شعر، عکس، و کاریکاتور گسترش دادیم؛ این سومین سالی است که گستره جشنواره از حوزه ملّی به بخش بینالمللی ارتقاء پیدا کرده است.
وی با بیان اینکه در پنجمین دوره استقبال از بخش بینالملل و داخل بهگونهای بود که در آن بیش از هزار هنرمند از کشورهای مختلف جهان شرکت کرده و اثر فرستاده بودند، افزود: ما زمان ویژهای را در نظر گرفتیم تا بخش بینالملل را برگزار کنیم. در بخش داخل آثار حوزه داستان را به کتاب تبدیل خواهیم کرد که کتاب «حرفهای درگوشی» جزء آن است اما در بخش خاطره آثار طی سال گذشته و امسال کم بود و سال اول که جشنواره را برگزار کردیم تنها 3 جلد کتاب درباره فتنه 88 جمعآوری شد.
مخدومی با گلایه از متولیان فرهنگی ادامه داد: ما هر سال با توجه به دغدغه متولیان فرهنگی جامعه گلایه میکنیم اما
این گلایهها به گوش هیچ مسئولی نمیرسد. امسال
پنجمین دوره این جشنواره را پیش میبریم و فکر کردیم شکل گلایه خود را تغییر دهیم
و به جای اینکه از مسئولان بیدرد گلایه کنیم، از مسئولان حزباللهی و متولیانی که
داعیه ولایت دارند، گلایه کنیم. به نظر
میرسد این افراد تبدیل به مسئولان اداره بیلان و آمار شدهاند. نزدیک سه سال است که سراغ مسئولان حزباللهی خودمان میرویم اما از
آنها هم شاهد وعدههای توخالی هستیم.
وی در پایان صحبتهای خود همچنین از اهمال کاری برخی خبرگزاریها نیز بهدلیل نگاه مادی برای همکاری برای انتشار فراخوان جشنواره «رسول آفتاب» انتقاد کرد.
در ادامه این مراسم از کتاب مجموعه خاطرات «حرفهای درگوشی» اثر محمد اسماعیلزاده از انتشارات قبض ولایت رونمایی شد.
همچنین از رقیه عزیزی شیرکوهی به عنوان خبرنگار برتر پنجمین جشنواره «رسول آفتاب» تقدیر و لوح مزیّن به اثر انگشت 4 مادر شهید به وی اهداء شد.
در بخش دیگری از مراسم مجتبی رحماندوست نماینده مجلس در سخنانی با اشاره به روز 9 دی گفت: آنچه جبهه ما را به پیروزی رساند، فرهنگ بسیجی بود. شاید کران و کوران این آفتاب را نبینند و به هر حال یک رسول باید پیامآور این آفتاب باشد؛ آفتاب نیز رسول میخواهد و 9 دی انفجار این حرکت مردمی و بسیجی بود.
وی در پایان سخنان خود عنوان کرد: امیدوارم در آینده این انقلاب با حرکت بسیجی پیشرو باشد؛ سالهای پس از جنگ خداوند به ما توفیق داده که اقشار بسیجی حرکت خود را شروع کردند و رسولان آفتاب به رسالت آفتابی خود عمل کردند.
در ادامه این مراسم حسن عباسی کارشناس مسائل استراتژیک در خصوص 9 دی گفت: در سال 88 مانند 8 سال دفاع مقدس 8 ماه دفاع بصیرتی مردم ما اتفاق افتاد و در یومالله 9 دی عمّار یاسرها در قدرت نرم میدانداری میکردند.
وی افزود: فتنه پدیدهای تمام نشدنی در زندگی مومن است و خداوند فرموده که شما را با فتنهها آزمایش میکنیم. یک سطح بالاتر از آزمایشی فردی، آزمایشهای عمومی از جمله فتنه است که در آن حق از باطل قابل تشخیص نیست. در مرحله اول باید حق از باطل تشخیص داده شود و در مرحله دوم باید باطل را با کمک اندیشمندان انکار و در مرحله سوم حق را معروف و امر به معروف و نهی از منکر کنیم.
عباسی در پایان سخنان خود در خصوص فتنه اظهار داشت: فتنه زمانی شروع میشود که جای حق و باطل تغییر داده شود و منکر جای
حق را بگیرد و باطل نیز معروف شود؛ در این شرایط داعش خود را اسلامی میداند و
آمریکا داعیه حقوق بشر دارد و در اینجا فتنه شروع میشود. در این میان کار کسی که بخواهد حقیقت را آشکار کند، سخت میشود.
در پایان این مراسم از چهرههای سال پنجمین جشنواره رسول آفتاب به شرح زیر تقدیر شد:
حسین عبادپور در بخش عکس، مازیار بیژنی در بخش کاریکاتور، علیرضا قزوه در بخش شعر، احمد شاکری در حوزه داستاننویسی، غلامعلی نسایی در زمینه خاطره.
همچنین از خانواده شهدا از جمله مهدی مطلّبی مؤلف کتاب «راز آنچه مرقوم داشتهاند»، شهید سیدمحمد رحیمی رایزن فرهنگی ایران در شهر مولتان پاکستان، شهید غضنفر رکنآبادی و حاج حسین همدانی شهید مدافع حرم تقدیر شد.
برگزیدگان پنجمین جشنواره رسول آفتاب به شرح زیر اعلام شد:
بخش داستان: نفر سوم مریم مقامی از تهران، نفر دوم محمدجواد سرامی از اصفهان و نفر اول محمد خدادوست از خراسان رضوی
بخش شعر:نفر سوم محمدحسین ملکیان از اصفهان، نفر دوم محمد زارعی از استان مرکزی و نفر اول قاسم بای
بخش عکس:نفر سوم احمدرضا کریمی تهران، نفر دوم عطا رنجبر از خراسان و نفر اول امیر قیومی از فارس
بخش کاریکاتور:نفر سوم محبوبه پاکدل از خراسان، نفر دوم عفت امجدیپور از خراسان و نفر اول حمید قالیجاری از کرمانشاه
مردم سالاری/افتتاح تماشاخانه «هماي سعادت»
گروه فرهنگي: تماشاخانه «هماي سعادت» با حضور جمعي از اهالي تئاترتوسط مسعود کرامتي افتتاح شد. سعيد دولتي مدير موسسه و تماشاخانه «هماي سعادت» در ابتداي مراسم افتتاحيه ضمن تشکر از کساني که در طول 12 سال فعاليت اين موسسه با وي همکاري و همفکري داشتند، گفت: «از روز اول که فعاليت هنري (آموزشي، توليد و اجرا) در عرصه سينما، تئاتر و تلويزيون را آغاز کرديم توليد تئاتر و فعاليت به عنوان يک کمپاني تئاتر از اهدافمان بود که خوشبختانه با افتتاح اين تماشاخانه رقم خورد.»
در بخش بعدي اين مراسم، بداههنوازي و بداههخواني توسط حميدرضا بلورچي، امير دينمحمدي و فضيلت اجرا شد. همچنين اجراي پانتوميم توسط هنرمند جوان از بخشهاي جالب اين مراسم بود. در ادامه مسعود آبپرور شمع افتتاحيه تماشاخانه «هماي سعادت»را روشن کرد.
وي در سخنانش اظهار کرد: «ايده روشن کردن شمع ايده هر کسي که است من به آن فرد بخاطر اين ايدهپردازي تبريک ميگويم. شمع به نشانه گرما و دانايي در ميان جمع بزرگ تئاتر و فرهنگ ايران به خودي خود نشانه بسيار خوبي است اما وقتي که با آگاهي همراه باشد امتياز بيشتري پيدا ميکند.» اين هنرمند پيشکسوت عنوان کرد: «جلوههاي فرهنگي در تئاتر پيش از سينما و ادبيات به سمت خصوصي شدن پيش ميرود به طوري که به نظر ميآيد تکتک افرادي که در زمينه تئاتر فعاليت ميکنند اين رسالت را بر عهده گرفتهاند و خود آستينهايشان را بالا زدهاند تا درخت تنومند تئاتر بتواند برومندتر و تنومندتر شود.»
وي افزود: «شرط تحقق اين امر اين است که مقابل وسوسههاي اقتصادي را بتوانيم بگيريم چراکه تئاتر جاي مناسبي براي کسب مالي نيست.»
مسعود کرامتي نيز در جمع هنرمندان گفت: «خوشحالم که شاهد اين اتفاقات را شاهد بودم و اميدوارم دوستان در اين راه موفق باشند.»
وي با اعلام اينکه فرد خوشبيني نيستم بيان کرد: «در طول اين سالها مديريت فرهنگي به قدري از خود مشعشعات عجيب نشان داده و به قدري بد عمل کرده که نسبت به همه چيز بدبين شدهام اما با اين حال فکر ميکنم خصوصي شدن تئاتر هرچند کوچک باشد بهتر از اين است که درباره آن صحبت نکنيم.»
در پايان اين مراسم نمايش «يک اتفاق ساده» به کارگرداني سجاد ديرمينا اجرا شد. علاقمندان براي تماشاي نمايش در تماشخانه هماي سعادت ميتوانند به آدرس: شهر زيبا،خيابان آيتالله کاشاني، زيرپل شهيد باکري،جنب بانک پارسيان، پلاک 261 مراجعه کنند.
وطن امروز/خوانشی از مقاله «نقاشی برای نقاشی» نوشته سیدمرتضی آوینی
بینقاب از انسان نوین
کتاب «انفطار صورت» دوازدهمین کتاب از مجموعه آثار سیدمرتضی آوینی است که نشر ساقی آن را منتشر کرد. این کتاب دربرگیرنده مقالات سید شهیدان اهل قلم درباره گرافیک و نقاشی است که طی سالهای 1368 تا 1371 نگاشته است. در صفحه تجسمی این هفته، مقاله «نقاشی برای نقاشی» - بحثی درباره مابعدالطبیعه نقاشی مدرن – را که نگارنده در آخرین سال حیاتش برای درج در کتاب «نگاره» - یا همان مجله هنرهای تجسمی حوزه هنری - نوشته است، منعکس میکنیم. نوشتهای که نگاهی به رویکرد مدرن نقاشی دارد.
«غرق در
تفکر داشتم از کـار طـراحی بـازمیگشتم، وقتی در آتلیه را باز کردم ناگهان با
تابلویی که زیبایی وصفناکردنی و تابناکی داشت روبهرو شدم. شگفتزده بر جای خـود ماندم و به تابلو خیره شدم. تابلو از هر موضوعی تهی بود، هیچ موضوع قابل شناختی نداشت و بـه
تمامی از تکه رنگهای درخشان تـرکیب یـافته بود. بالاخره به آن نزدیک شدم و در این موقع بود که آن را به صورتی که
واقعا بود شناختم: کار خود
من بود که از پهلو روی سهپایه نقاشی قرار داشت... یک چیز برایم مسلم شد: اینکه
لازم نبود موضوعدار بودن، یعنی تصویر شیء یـا موضوع در نقاشیهای من جایی داشته
باشد، در واقع حتی لطمهزننده بود. این
واقعه که صورتی انکشافگونه دارد، کاندینسکی را به یقین میرساند که زیبایی
حقیقتی است که میتواند منتزع از موضوع نقاشی نیز وجود داشته باشد. «هربرت رید» در کـتاب
«تاریخ مـختصر نقاشی معاصر» مینویسد که با این همه کاندینسکی تا سال ۱۹۱۰، یعنی 2
سال پس از این واقعه، جرات نیافت تا آنجا بر این کشف اجمالی اعتماد
کند که روی به نقاشی انتزاعی بیاورد. شاید
مشهورترین این نوع داستانها، همان داستان کذایی نـیوتون و فـرو افتادن سیب از
درخت باشد و این یکی که نقل کردیم، اگرچه آن همه مشهور نیست، اما در سیر تاریخی
تحولات نقاشی معاصر، اعتباری همسنگ با آن دارد. بشر مشتاق افسانهسرایی است و اگر این واقعه در میان عامه مردم
پذیرشی افسانهوار نیافته از آن اسـت کـه اصلا هنر امروز، به مردم پشت کرده
است و همان مردمی که افسانه کشف جاذبه زمین را برای یکدیگر نقل میکنند چهبسا
که حتی نام کاندینسکی به گوششان نرسیده باشد. بیتردید چنین است، و در ایـن سخن کـه بـر قلم من گذشت نه سـرزنشی
بـر هـنر نوین وجود دارد و نه سرزنشی برای مردم، در این جهان، نسبتها هستند که
حقایق را بازمیگویند، و مراد من آن نقطه آغاز فلسفه معاصر حیرتی است
همراه با وحشت، حیرت موجودی اهل تعقل که ناگاه خود را در فـضایی ناشناخته،
رها شـده در مـیان زمین و آسمان بازمییابد. مردم، نقاشی را کـه فـاقد موضوع باشد بیمعنی میدانند و نقاشی
امروز، اصالتا با انکار معنا و موضوع وجود پیدا میکند. نقاشی انتزاعی چیزی نیست که به یکباره عارض نقاشی مـدرن شـده
بـاشد، و بلکه اگر در جستوجوی ذاتی باشیم که بتواند جوهر نقاشی مدرن را
بـالتمام ظهور ببخشد، ناگزیر باید به سراغ نقاشی انتزاعی برویم. نقاشی نوین از همان آغاز غایتی را میجسته است که در آغاز قرن
بیستم، در نقاشی انتزاعی تـجلی پیـدا مـیکند. این حقیقت میتواند موضوع رساله دیگری باشد، در اینجا من قصد دارم
که آفاق نقاشی نـوین را بـاز جویم و آن را در نسبت با مفاهیم آزادی، طبیعت و
تکنولوژی تفسیر کنم. سهم
هربرت رید در تبیین متافیزیکی نقاشی مدرن در ایران، بدون تردید، بیشترین است و
بـنابراین، چارهای نیست جـز آنـکه من هم گاه گاه سخنان خویش را در تفاهم یا
تقابل با سخنان او بـیان کـنم. او حـتی وقتی
در باب فلسفه هنر معاصر سخن میگوید، از منظر نقاشی است که به هنر معاصر مینگرد
و شـاید هـم نـاگزیر به این اعتراف شویم که او بهترین راه را برگزیده است چرا
که نقاشی نوین در آینه خویش، تحولات بـاطنی انـسان معاصر را عیان میکند. نقاشی نوین، چهرهای است عریان و بینقاب از انسان نوین با همه
پیچیدگیهایش، و حتی با هـمه جستوجوهای فـلسفیاش که پر است از حیرت و وحشت و
سرگردانی و بیحاصلی و حتی جنون. نقطه
آغاز فلسفه معاصر حیرتی است همراه با وحشت، حیرت مـوجودی اهـل تعقل که ناگاه خود
را در فضایی ناشناخته، رها شده در میان زمین و آسمان بازمییابد. ریسمان خدا هـم از او دریـغ شـده است تا نهایتهای وجود خویش را در
همه جهاتی که هستیاش گسترش یافته است بیابد و معنای «آبسورد» محال را
تجربه کند. اینجا که
بـشر امـروز به آن رسیده قعر وجود است... و برای
ما که قوس صعود و نزول عـالم وجـود را در اتـحاد با یکدیگر میبینیم، این سخن
معنایی بس ژرف و گسترده دارد، و از همین رو است که ما اجازه نداریم نسبت به
تـجربه تـاریخی انـسان معاصر بیاعتنا بمانیم یا حتی آن را تحقیر کنیم.
اگر انسان به قعر وجود خـویش دست نـیابد، چگونه خواهد توانست که
اوج آن را باز پیدا کند؟ و اگر در این سخن قعر و اوج را، آنسان که معمول
است، به مفهوم اخلاقی لفـظ بـگیریم، از وصول به حقیقت آن باز خواهیم ماند. قعر و اوج وجود بشر، در واقعیت هستی او به هم بـرآمیخته اسـت. و انسان در مهبط است که بهشتی را که از آن فرو افـتاده بـازمیشناسد. هربرت ریـد در «فلسفه
هنر معاصر» درباره
آزادی هنرمند سخنی بس تـاملپذیر دارد. او مـینویسد: «در هنر، آنگونهای از پوچی را که نقطه حرکت فلسفه معاصر به شمار
میرود فقط با گـرایش مـیتوان بازنمایی کرد که هنرمند را در آن لحظه، از وابـستگی
بـه طبیعت میرهاند. در واقع،
امکان آفـرینش واقـعیت بـه مدد هنر، به یکی از جنبههای مهم فـلسفه تـبدیل
میشود زیرا به هر حال، در اینجا روش مثبتی برای اثبات فردیت شخص وجود دارد. هنر در ایـن مـعنا گرانبهاترین مدرک آزادی میشود. مراد او از آن پوچی که نـقطه آغاز فلسفه هنر مـعاصر است انـکاری
متافیزیکی است که انسان مـعاصر را در بـرابر تاریخ گذشته خویش قرار میدهد. درباره اینکه ماهیت این «انکار» چیست باید عمیقا تفکر کرد، چرا که بدون ایـن مـعرفت، شناخت عالم جدید
و بر گذشتن از آن مـمکن نـیست. انسان
امـروز با بر گـذشتن از عـالم کهن تولد یافت و انسان فـردا نـیز با بر گذشتن از
عالم امروز تولد خواهد یافت، یعنی باید گفت که حقیقت وجود انسان در این بـرگـذشتنهاست. انسان از حیرتی به حیرتی دیگر میآید و از اینجا بـه حـیرتی دیگر
میرود... تا خـود را، آنسان کـه هست، بازیابد و چون
ایـنچنین شود خدا را یافته است. نپنداریم
که انسان در همین صورتهای محدود که از او در ذهن داریم خلاصه میشود، آزادی
انسان در آزادی از همه ملکات اسـت و حـقیقت وجودش در این برگذشتنهاست. در این سخن که نـقل شـد هـربرت ریـد مـتاثر از تاملات فلسفی
اگزیستانسیالیستها دربـاره انـسان است. فهم
آزادی تابع درک مفهوم فردیت است و اگزیستانسیالیسم به این امر مدد میرساند. هربرت رید هنر معاصر را عرصه جولان انـسان آزاد مـیبیند، انسانی که
از وابـستگی به طبیعت و واقعیت رسته است و تلاش میکند کـه بـه مـدد هـنر،
واقعیتی جـدید بـیافریند. او در
این معنا به اشتباه نرفته است، اما این آزادی چیست که با انکار طبیعت و واقعیت
محقق میگردد؟ آنچه در تاریخ نقاشی معاصر به ظهور رسیده است نشان میدهد که طلب
این آزادی، نقاش نوین را به آنـجا میکشاند که حتی نسبت خود، اراده خویش و
ذهنیات و عواطف خود را نیز با اثر، انکار کند. نقاش نوین، حتی از آنکه اثرش را بیان او بدانند اعتراض میکند و تلاش
دارد تا آنچه که بر پرده نقاشیاش شکل میگیرد، فارغ از پرداخت ذهنی خود او
باشد، حدوثی فـارغ از اراده و اخـتیار و تفکر و تخیل نقاش، یک حادثه کاملا تصادفی. گویی نقاش میخواهد خود را به همان نقطه آغاز آفرینش جهان برساند،
به همان انفجار آغازین، به همان زاویهای که آن را عدم نامیدهایم. عالم پیش از نظم، عالم پیش از خلقت. نقاش معاصر میخواهد خالق واقعیتی دیگر بـاشد. پس بـاید از نظم موجود جهان برگذرد و خود را به خاویه عدم برساند، و
آنگاه انفجاری دیگر که از آن کهکشانها، خورشیدها، منظومهها... و مخلوقاتی دیگر سر برآورند. به آثار
نقاشی جدید بنگرید... نقاش
معاصر در جستوجوی بیشکلی اسـت، بیشکلی خاویه. اگر اخـتلافات عظیمی را که میان متفکران مـنتسب به اگـزیستانسیالیسم
وجود دارد کنار بگذاریم، این آزادی که موضوع سخن است ریشه در این مکتب دارد. «ژان پی سارتر» با عدم
درک نسبت به حقیقت سخن «هایدگر» نقطه آغاز فلسفه هنر معاصر انکاری متافیزیکی است که انسان معاصر
را در برابر تاریخ گذشته خویش قرار میدهد. و مفهوم «اگزیستانس» در نزد او، صورت عـامیانهای از اگـزیستانسیالیسم ساخته که در مردمان
ایـن عـصر تأثیری بسیار داشته است. نفوذ و
تأثیر سخن او بیشتر به آنجا بازمیگردد که او در مقام یک رماننویس، واسطهای است
در خدمت تعین ادبی تفکرات فلسفی خویش. «آلبر
کامو» نیز چنین است. و باید گفت که این واسطگی لازمه روزگاری است کـه تـعقل فلسفی به
نهایت بسط خویش رسیده است. حتی با
محافظهکاری بسیار، باید اذعان کرد که از اوایل این قرن، روزگار عقلاندیشان و
فلسفهدرایان به سر آمده است و نهتنها سارتر و کامو، بلکه کاندینسکی، «پل کله» و «موندریان» نیز آمدهاند
تا پایان عصر فـیلسوفان را اعـلام دارند.
سارتر، خود بر ایـن معنا آگاه نیست و در حدود مابعدالطبیعه میاندیشد، اما کامو چنین نیست: «من فیلسوف آگاه نیستم و هرگز ادعای فیلسوف بودن نداشتهام». کامو، فلسفه را زیسته است، چنانکه داستایوسکی نیز. در ایـن تعبیر اشتباهی وجود دارد و آن اینکه فلسفه را نمیتوان زیست، فلسفه با مفاهیم انتزاعی سـروکار دارد حـال آنـکه در عالم واقع، وجود و موجود همچون شمس و پرتو آن با یکدیگر متحدند. تعقل فلسفی شاید از عهده «درک» این اتحاد برآید اما از تقرب حـضوری نـسبت به آن عاجز است. این تقرب تنها در زیستن ممکن است. و مراد من از اینکه کامو و داستایوسکی و بـسیاری دیـگر... فلسفه را زیـستهاند همین بود که آنان پرسشهای متافیزیکی را به جان آزمودهاند. عصر ما عصر همین جانآزمایی است و اغلب فـلاسفهای که آنان را اگزیستانسیالیست میخوانند، غایت فلسفه را نه مفهومپردازی و نظریهسازی، بلکه نیل به راز و معرفت به حدود و ژرفنای وجـود انسانی میدانند. تنها «گابریلمارسل» نیست که نـیل بـه رمز و راز وجود خود را نه از طریق تحلیل عقلی بلکه تجربه بیواسطه یا مشارکت و بهرمندی ممکن میداند، بلکه «کارل یاسپرس» نیز قلمرو مفاهیم انتزاعی عقلی را از اعیان خارجی تمایز میبخشد و تذکر میدهد که هستی ظهوری یا اگزیستانس یک ایده نیست، بلکه واقعیترین صـورت تجربه است و با این بیان، به معنی«نفس» آنسان که مورد عنایت عرفان است نزدیک میشود. او به این حقیقت دست مییابد که اگزیستانس مستلزم تعالی است: جهان اعیان خارجی همه واقعیت نیست، بلکه در ورای جهان ابژکتیو، وجود بحث یا وجود مـحض قرار دارد کـه در عبارت «من هستم» تجلی میکند. نفس، واقعیتی برتر از جهان تجربه من نیست... ما با شهود میتوانیم جهان را همچون تجلی نفس تصور کنیم و این شهود، شهودی وجودی است و مراد از آن، فراتر رفتن از جهان واقعیتهای ابژکتیو، جهان اعیان خارجی. او نفس و وجود و اراده را عـین یـکدیگر میداند و میگوید که نفس در عمل تحقق مییابد و در همان حال مظهر معرفت است. البته شاید جز در مورد هایدگر نتوان به حقیقت مفهوم گذشت از فلسفه دست یافت، اما با کمی تسامح، میتوان گفت که اگزیستانسیالیسم آمادهگر این معناست کـه: تفکر آیـنده دیگر فلسفه نیست».
وطن امروز/گزارش افتتاحیه ششمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار
حامیان حقیقت و منادیان اسلام حقیقی
ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار با حضور خانوادههای شهدای مسیحی و اهل
سنت مدافع حرم و به میزبانی بانوان پیشمرگ نهاوندی و با رونمایی از قطعه «گردان نانواها» در تقدیر
از بانوان جهادگر روستای خانوک آغاز به کار کرد. به گزارش
«وطن امروز»، اجرای مراسم را علی صدرینیا، کارگردان و گوینده مجموعه کلیپ طنز «دکتر سلام» برعهده
داشت و بخشهای «نقد،
مقالات و پژوهشهای سینمایی»، «لوحنگار» و «پوستر فیلم» برگزیدگان
خود را شناختند و هیات داوران لوح افتخار این بخش را به رضا دمیرچی برای نویسندگی
اثر «اقتصاد مقاومتی و نقش شبکههای استانی در
فرهنگسازی» و مجید
حسینینصر برای نویسندگی اثر «نقش
عبودیت در رئالیزم دینی» اهدا کرد. همچنین هیات داوران در بخش «پژوهشهای
سینمایی»، 2 لوح
افتخار جشنواره را به جوادامین خندقی برای نویسندگی اثر «سینمای سیاسی، سیاست سینمایی» و
محمدجواد کربلایی برای نویسندگی اثر «بازنمایی
روحانیت در سریال پردهنشین» تقدیم
کرد. در بخش «لوحنگار» نیز لوح
افتخار به محسن کریمیآذر برای اثر «بررسی ادعای تقلب در انتخابات 88 » و احسان
صفرزاده برای اثر «دلتافورس» اهدا شد.
در بخش مسابقه «پوستر
فیلم»، اسماعیل چشرخ، طراح پوستر فیلم «چالش سطل آب و یخ» و امین
دایی، طراح پوستر فیلم «خاکستر و
برف» لوح تقدیر گرفتند و فانوس به محمد
اسفندیاری، طراح پوستر فیلم «وام اهلی» تقدیم شد. در بخش
دیگری از افتتاحیه ششمین جشنواره عمار، مادر شهیدان خالقیپور با حضور روی سن
برنامه، در سخنانی با تبریک میلاد حضرت محمد(ص) و سلاله
پاکش امام جعفر صادق(ع) اظهار داشت: جشنواره
عمار هر ساله بهتر از سال گذشته در حال برگزاری است. وی با
بیان اینکه امیدوارم جشنواره مردمی عمار ماهیت مردمی خود را حفظ کند، افزود: خط مشی جشنوارههای کشور مشخص است اما این جشنواره میزبان خانوادههای
شهداست، خانوادههایی که امروز به حاشیه رفتهاند. مادر
شهیدان خالقیپور با بیان اینکه جشنواره عمار، خانوادههای شهدا را به صحنه
بازگردانده است، اظهار داشت: میهمانان
عمار را ننهسکینهها و ننهعصمتهایی تشکیل میدهند که رشادتها و ازخودگذشتگیهای
بسیاری از خود به جا گذاشتند.
وی با اشاره به اکران فیلمهای مردمی عمار در نقاط مختلف کشور و
روستاهای دورافتاده گفت: عمار در
آینده نزدیک از مرزها عبور خواهد کرد و نام جمهوری اسلامی ایران را در سراسر جهان
به اهتزاز در خواهد آورد.
در ادامه مراسم نادر طالبزاده، داور ششمین جشنواره مردمی عمار نیز در
سخنانی گفت: عمار
حقیقتا خلأیی در ویترین سینمایی کشور بود که با حرکت جهادگونه این خلأ پر شد. وی افزود: عمار را
حامیان حقیقت و منادیان اسلام حقیقی تشکیل میدهند. دبیر جشنواره عمار با بیان اینکه در برهه کنونی در حرکتهای آزادیخواهانه،
نام اسلام وجود دارد، تصریح کرد: رسانههای
آمریکا با تمام توان خود در حال گسترش اسلامهراسی در جهان هستند و اسلام به موضوع
محوری مناظره نامزدهای ریاستجمهوری آمریکا تبدیل شده است. وی ادامه
داد: باید تلاش کرد لکوموتیو انقلاب اسلامی و
اسلام حقیقی با رسانه پشتیبانی شود و امیدواریم با عنایات امام زمان(عج) شاهد
آثاری قوی در جشنواره عمار باشیم. بعد از
پذیرایی، جایزه ویژه «دستکش
ننه عصمت»، در
ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار، توسط «گردان
نانوایان خانوک» به
محمدباقر مفیدیکیا، فیلمساز جوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به خاطر تلاشهای وی
در این عرصه اهدا شد.
محمدباقر مفیدیکیا با اشاره دیدار دستاندرکاران جشنواره عمار با
رهبر معظم انقلاب اسلامی، تصریح کرد: در آن
دیدار همه عماریون از سراسر کشور برای دیدار با رهبری به تهران آمدند و در آن روز
یک نفر همه را به سوی بیت رهبری روانه میکرد اما خود به دلیل کمبود جا یا امر
دیگری به دیدار حضرت آقا نیامد و این ازخودگذشتگی را انجام داد. در آن لحظه احساس کردم که جنس این جشنواره متفاوتتر از دیگر جشنوارههاست.
وی با بیان اینکه مالک جشنواره عمار خانواده شهدا هستند، اظهار داشت: هیچکس فکر نمیکرد پیشرفت ایران تا آنجا باشد که دانشمندانش را به جرم دانش هستهای ترور کنند. مفیدیکیا ادامه داد: امیدوارم روزی برسد که ما هنرمندان انقلابی نیز به واسطه هنرمان در لیست ترور موساد قرار بگیریم. در ادامه مراسم افتتاحیه ششمین جشنواره عمار با پخش کلیپی از «گردان نانوایان خانوک» به عنوان فعالان مردمی انقلاب اسلامی تقدیر شد. پس از این برنامه، علیرضا افتخاری، ترانه «گردان نانواها» را در تقدیر از «کَل زهرا» و فعالان پشت جبهه 8 سال دفاعمقدس در روستای خانوک و سراسر کشور به صورت زنده اجرا کرد و در ادامه مراسم لوح افتخار بخش «فیلم ما» به سپیده شراهی برای ساخت اثر «برادرانه» در بخش محله ما و به آقایان سیدمحمدعلی محمودی و سروش سرابسیمی برای اثر «رومیزی» در بخش «مدرسه ما» و محمدحسین سلیمیان برای اثر «چماق و هویج» اهدا شد و فانوس بخش «فیلم ما» به مسعود دهنوی برای ساخت فیلم «عامل مشترک» در بخش محله ما تقدیم شد. جایزه بخش مسابقه «تیزر تبلیغاتی و آگهی بازرگانی به نقی نعمتی، سازنده تیزر فیلم «خاکستر و برف» تعلق گرفت و فانوس این بخش به ایمان گودرزی، سازنده تیزر «شهدای ترور» تقدیم شد. همچنین هیات داوران، جایزه ویژه این بخش را به محمدباقر مفیدیکیا سازنده تیزر «دختر شینا» اهدا کرد. هیات داوران پس از بررسی 30 اثر راهیافته به بخش مسابقه «نماهنگ»، لوح افتخار جشنواره را به آقای محمد رضوانیپور برای ساخت کلیپ فرهنگی «من کالای ایرانی را انتخاب میکنم» اهدا کرد. همچنین هیات داوران در بخش «نماهنگ» لوح افتخار جشنواره را به محمدرضا رضائیان برای ساخت نماهنگ «شبیه افسانهها» تقدیم کرد. در آخرین بخش از آیین افتتاحیه ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار، میهمانان این مراسم به تماشای انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم» به کارگردانی رسول آذرگون نشستند که با نگاهی کودکانه مساله هستهای را از آغاز تاکنون و با تمثیلهای کودکانه روایت میکند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com