*برای شروع اگر بخواهیم ماهیت انسانی و مذهبی راهپیمایی اربعین را تحلیل کنیم به چه نکاتی میشود اشاره کرد به طور کلی چه تعریفی میتوان ارائه داد؟
بحث اربعین را اساسا باید یک بحث فرا مذهبی، دید. در درجه اول قصه را فرای مذهب شیعه و سنی باید دنبال کرد و در درجه دوم فرا دینی باید آن را تحلیل کرد، یعنی فراتر از دین اسلام.بحث اربعین برمیگردد به یک لایه انسانی در اذهان بشر چون یک امر تاریخی و بیش از هزار سال دوام آورده و بازتولید شده و در حافظه مردم ماندگار شده است. من قبل از هر چیزی اربعین را اینگونه میبینم که یک بحث فرا مذهبی، فرا دینی و یک بحث کاملا انسانی به ماهو انسان و به معنای یک موجودیتی است که به تعبیر لوی اشتراوس یک ذهنیت پنهانی در لایههای ساختهای عمیق ذهنی آن است.
میشود اربعین را اینگونه تحلیل کرد که به این علت که اربعین حامل یک پیام است، اربعین یا قبل از آن شهادت ابا عبدالله الحسین که اربعین و پدیده منسکی اربعین هم زائیده از این پدیده است، یک امری است که با دیکوتومی ظلم و عدالت و با واژهای به اسم مظلومیت پیوند خورده است. لذا در لایههای زیرین ذهن بشر هم میشود بحث مبارزه با ظلم و عدالتخواهی و طرفدار مظلوم بودن را یافت و این امر یک امر کاملا انسانی است لذا از این منظر میشود اربعین را کاملا فرا دینی، فرامذهبی و مرتبط با بشریت دانست.
*اشاره کردید که اربعین حامل یک پیام است چه قرینههایی وجود دارد که این معانی و این پیامها منتقل شود؟
در وجود اصل پیام که شکی نیست اصل این پیام وجود دارد و اگر عاشورا و اربعین (چون به خاطر اینکه اربعین به یک پدیده پیشینی به اسم عاشورا و شهادت ابا عبدالله پیوند میخورد) را به عنوان یک رسانه ببینیم و اینکه این رسانه یک پیامی را دارد منتقل میکند، قرینههای آن گیرندههای پیام خواهند بود. البته ناگفته نماند که گیرندگان پیام سطوح مختلفی دارند در درجه اول در جوامعی است که شیعیان در آنها وجود دارند، مثلا ایران، عراق و سایر جوامعی که شیعیان حضور دارند.
در این جوامع ما میبینیم که مثلا ارمنیها یا مسیحیها یا حتی یهودیها این پیام را گرفتهاند. قرینههای آن همین عزاداریها و مناسکی است که حتی از ادیان دیگر هم در آن شرکت میکنند. مثلا در تهران ما هیئت ارمنیها داریم، در عراق مسیحیان به شدت احترام میگذارند، در سوریه همینطور، حتی یهودیها به مراسم امام حسین احترام میگذارند، ایزدیها در عراق احترام میگذارند و حتی بخشی از اهل سنت که اینها در شرق عراق، شرق ترکیه و در غرب ایران هستند اینها به شدت به مراسم عاشورا احترام میگذارند و حتی بعضا عزاداری هم میکنند.
لایه دوم برمیگردد به کشورهایی که در آنها شیعیان به معنای دقیق کلمه به معنای یک اکثریت قابل توجه یا حتی یک اقلیت قابل توجه وجود ندارند در اینها عاشورا و اربعین سالهای قبل کمتر شناخته شده بود الان به لطف وجود رسانههای ارتباط جمعی و رسانههای اجتماعی هر دو با هم(چون با هم متفاوت هستند) قاعدتا شناخت بیشتری حاصل شده و این رسانه یعنی اربعین و عاشورا توسط رسانههای دیگر پیام خودش را منتقل میکند. لذا قرینههای انتقال پیام همینها است که خدمت شما عرض کردم.
بعد از آن امری که میشود گفت در رسانهها الان تجلی پیدا میکند خود پیادهروی اربعین است که اگرچه بازتاب کمتری داده شده اما در هر صورت چون الان دیگر مثل 10 یا 15 سال قبل انحصار رسانهای وجود ندارد و رسانههای آلترناتیو و رسانههای منتقد در همه جای دنیا وجود دارند و ارائه خبر میدهند واین پدیده را ذیل پوشش خود قرار می دهند. لذا از طریق این رسانهها هم دسترسی به اخبار اربعین یا خود منسک و پیاده روی وجود دارد اینها همه قرینههایی است برای اینکه بگوییم این پیام در حال انتقال و بازتولید شدن است.
از چه ابعادی میتوان به راهپیمایی اربعین نگریست؟
دو بعد اصلی را میتوان برای اربعین در نظر بگیریم. یک بعد، بعد مذهبی است به ماهو مذهبی. یک بعد کاملا دینی که طبق عقایدی که در تشیع وجود دارد و احادیثی که از ائمه نقل شده مانند حدیث امام حسن عسگری(ع) و حدیث امام صادق(ع) در نشانههای مؤمن یا در استحباب خیلی زیاد بحث زیارت اربعین وارد شده است، این بعد کاملا مذهبی قصه است. بعد دوم بعد جامعهشناختی، انسانشناختی یا اجتماعی است که البته بعد اجتماعی بعد سیاسی- منطقهای و بینالملل را هم در بر میگیرد. اگر این دو بعد را تفکیک کنیم شاید بهتر بتوانیم بحث را جلو ببریم.
در بعد دوم میتوان به لحاظ نظری دو تحلیل ارائه داد. درجه اول میشود اربعین را به شکل یک سیستم هویتی- حافظهای دید و این یک سیستمی است که با هویت شیعی و با حافظه جمعی تشیع سروکار دارد. حافظه جمعی تشیع به یک شکلی با بحث اربعین مخصوصا از زمان سقوط صدام به بعد دنبال میشود. اربعین حافظه جمعی شیعیان را دارد بازتولید میکند یک هویت جمعی به شیعیان میدهد که این هویت جمعی حتی منحصر به تشیع هم نبوده و فراتر از تشیع هم رفته، لذا این بعد بحث اول است.
بحث دومی که ميشود ارائه داد بحث کارکردی قصه است که در جامعهشناسی یا در علوم اجتماعی و انسانشناسی به مکتب کارکردگرایی هم برمیگردد که اربعین چه کارکردهایی میتواند داشته باشد؟ چه کارکردهایی برای یک جامعه شیعی، برای جامعه اسلامی و به طور کلی برای جامعه انسانی در بعد پنهان یا بعد بنیادین در بحث اربعین میتوان در نظر گرفت؟
ما میتوانیم نوعی وحدتبخشی را به عنوان یک کارکرد برای مناسک اربعین در نظر بگیریم به این معنا که اشکال منسکی همیشه یک شکل هماهنگ و یک همگونی یا تشابه را به وجود میآورد. یعنی در نهایت در بین مردمی که یک منسکی را انجام میدهند و به آن عمل میکنند، یک وحدت رویه به وجود میآورد. این میتواند کارکرد اول باشد. اربعین هم این کار را میکند یعنی یک سیستم عقیدتی-شیعی در فرهنگها و خرده فرهنگهای گوناگون جلوهگر میشود ولی خروجی آن یک عمل مشترک است. یعنی در شکل اجتماعی یک نوعی وحدت رویه یا یک همگونی یا چیزی شبیه به این ایجاد میکند، این کارکرد اولی که میتوان در نظر گرفت.
از بعد دیگر، اربعین میتواند به شکل ساخت یک اتوپیای این جهانی به معنای دقیق کلمه در دستور کار تشیع قرار بگیرد. در مباحث مربوط به اتوپیا در علوم اجتماعی، این نکته مطرح است که اتوپیا یک جایی است که با یک ذهنیت جهان مطلوب و دنیای دیگر ساخته میشود. اساسا موقعیتهای اتوپیایی وقتی خلق میشود که انسانها در رنج، در عذاب و در فشار اجتماعی هستند برای همین انسانها در سیستمهای جمعی خودشان وقتی در این موقعیت قرار میگیرند به ساخت یک اتوپیا روی میآورند که این اتوپیا در واقع جایی است که در آن، موقعیت رنج، طرد، عذاب و فشار وجود ندارد. لذا همیشه اتوپیا یا آرمان شهر را یک جایی تلقی کردند که خارج از این دنیا است، یک جای آن دنیایی یا چیزی شبیه به این است. اما شیعیان با اربعین این دستور کار را دارند دنبال میکنند که ما یک اتوپیای این جهانی میتوانیم داشته باشیم به چه معنا؟ به این معنا که شما نگاه کنید در خود همین شکل پیادهروی اربعین و این منسکی که وجود دارد در شکلی پیادهروی ما تقریبا همه ارزشهای والا را داریم میبینیم.
در اندیشه شیعی هم به نوعی آرمانشهر یا اتوپیا وجود دارد که اینها رفرنسهایی است به گذشته و آینده. گذشتهای که موجود بوده و آیندهای که خواهد آمد. گذشته حکومت امام علی و خود پیامبر است و بحث اتوپیای آینده هم به این معناست که حکومت امام زمان خواهد بود. دستوراتی هم برای تحقق این آرمانشهر در آینده وجود دارد یا نشانهها و ویژگیهایی از آن آرمانشهر آخرالزمانی که یک رفرنس آینده و در دل آینده است در اعتقادات شیعی وجود دارد.
*به لحاظ فرهنگی چگونه میتوانیم راهپیمایی اربعین را آنالیز کنیم؟ چه اثرات فرهنگی میتوان برای آن قائل شد؟
به لحاظ فرهنگی وقتی که شیعیان در اربعین شرکت میکنند یا با اربعین خودشان را نشان میدهند، اینها در درجه اول یک بار دیگر با امام حسین و اهل بیت تجدید عهد میکنند و در درجه دوم ظلم ستیزی خودشان را نشان میدهند. بعد اول بعد ذهنی است ولی ظلمستیزی با این منسک در بعد فرهنگی خودش را آشکار میکند و به عینت میرساند. به بیان دیگر شیعیان یک بار دیگر با ظلمستیزی یک مواجهه همدلانه دارند و یک بار دیگر ظلمستیزی را در خودشان متجلی میکنند.
*آقای دکتر به عنوان سوال پایانی اینکه در راهپیمایی اربعین یک نوع عقلانیت حاکم است، اگرچه بعد عاطفی قضیه تا حد خیلی زیادی پررنگ است یعنی به لحاظ عاطفی هم نمیتوانیم نادیده بگیریم اما شما این عقلانیت را تحلیل کنید.
عقلانیتی که حاکم بر اربعین است عناصری دارد که از عقلانیت غربی مجزا میشود. عقلانیتی که در ادبیات جامعه شناختی به عنوان عقلانیت ابزاری شناخته میشود، نشانه تمدن غرب و تمدن سرمایهداری مدرن است. در عقلانیت اربعین ما نوعی احساس و عاطفه را هم میبینیم همانطور که شما میفرمایید در ذیل آن تعریف میشود. اگر بخواهیم یک مفهوم جدیدی برای آن خلق کنیم میتوانیم بگویم اربعین سمبل نوع جدیدی از عقلانیت است که می توان آن را عقلانیت عاطفه محور یا احساس محور نامید. در عقلانیت غربی یا عقلانیتی که به آن خودبنیاد میگویند عقل یک موجودیت خودبنیاد وکاملا ابزاری است.
در ادبیات فلسفی غرب ما میبینیم که هزینه و فایده بسیار مهم است. هزینه و فایده به معنای مادی کلمه. یعنی شما برای انجام یک کاری چقدر هزینه میکنید و چقدر فایده به معنای مادی میبرید، یعنی چقدر نفع مادی برای شما دارد؟ این نفع مادی میتواند از پول گرفته تا دسترسی به امکانات تا دسترسی به رانت و مزایا و چیزهایی شبیه به این باشد. لذا به آن عقلانیت دو دوتا چهارتایی میگوییم. این شاخصه تمدن غرب است. اما میبینیم در اربعین ما عقلانیت دو دو تا چهارتایی نداریم. در اربعین با همان عقلانیت عاطفی و احساس محور یک نوعی از اندیشه متجلی میشود که در درجه اول شما به موضوع به عنوان یک اعتقاد نگاه میکنید.
یک نفر که از بیرون پدیده اربعین را میبیند میگوید چه فایده ای دارد تو این همه خودت را به رنج و تعب میاندازی و اینقدر سختی میکشی برای چه؟ مثلا رفتی کربلا مابه ازای مادی آن چیست و به شما چه خواهند داد؟ این در واقع با نگاه بیرونی و یا عقلانیت ابزاری است. در این نگاه واقعا چیزی یافت نمیشود یعنی فقط یک دیوانه میتواند این کار را انجام بدهد اما وقتی در منطق درونی قصه یا به تعبیر وبر سعی میکنیم که پدیده اربعین را درون فهمی کنیم و وقتی خودت را جای آن کسی میگذاری که پیادهروی اربعین را دنبال میکند، این کاملا یک فهم درونی و همدلانه برای شما بدست میدهد، اگرچه مابه ازای مادی به معنای پول ندارد. کسی که پیاده روی اربعین میکند در درجه اول اصلا احساس نمیکند که باید مابه ازای مادی بدست بیاید چون که یک اعتقادی او را به آنجا میکشاند.
کسی که خانه خود را میفروشد و در اختیار زوار امام حسین قرار میدهد یا برای آنها آب و غذا و میوه و... آماده میکند، میداند و باور را دارد که امام حسین این خرج را به او بازمیگرداند و چندبرابر بازمیگرداند. این نوع عقلانیت به بعد ماورایی مربوط است یعنی در بعد محاسبهگری نیست در عقلانیت ابزاری غیرممکن است که شما خانه خود را بفروشی و از یک جای ماورایی به تو باز گردد. این شاخصههای عقلانیت عاطفه محور یا احساس محور است که به طور کلی با عقلانیت ابزاری متفاوت است. عقلانیت عاطفه محور میتواند به عنوان یک الگو در سطح دنیا مطرح شود. شاید الان یک مقداری غیرواقعی به نظر برسد اما اگر پدیدههایی مثل همین عقلانیت اربعین تکرار و عملیاتی شود قاعدتا در طول یک مدت زمانی میتواند به عنوان یک الگو تلقی شود و خودش را جا بیاندازد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com