بعد از آخرین سفر استانی که به همراه هیئت دولت به ارومیه رفته بودیم دیگر به آنجا سفر نکرده بودم دیگر جذابیت و نداشت برایم ...
سرویس شهری بولتن نیوز:بعد از آخرین سفر استانی که به همراه هیئت دولت به ارومیه رفته بودیم دیگر به آنجا سفر نکردم تا اینکه....
به دعوت یکی از دوستان برای جلسه هماهنگی عکاسی از کل ذریاچه نمک ارومیه به این شهر یعنی مرکز استان محل تولدم رفتم راستش را بخواهید همچین مشتاق نیز نبودم به چند دلیل شخصی و عمومی که یکی از آن عمومی های پر زور که باعث می شد میل به سفر را از دست بدهم یاد ترافیکهای بعد از ظهر خیابانهای منتهی به مرکز شهر و میدان شهرداری بود که عملا آدم را ساقط از هر برنامه ریزی میکرد
به هر حال خواسته و ناخواسته بلیط سفر مهیا شد و به همراه یک تیم کاری خیلی خوب همسفر شدیم به سوی سرزمین مادری پا در پله های هواپیما گذاشتن همانا و دقایقی بعد بر فراز شهر ارومیه بودن همانا و این شد آغاز سفر ما..
در طول مسیر دوستان از جاهای دیدنی شهر پرسیدند و گفتند شنیدیم ساختمان شهرداری و اطراف آنجا قدیمی و جزو آثار ملی به حساب می آید حتما برای عکاسی آنجا هم برویم سریع و بدون معطلی گفتم حتما اما عکس را بی خیال شوید چون در صورت عکاسی از این ساختمان به دلیل مجاورتش با ساختمان لشکر 64 نزاجا سریعا توسط دژبان های بلند بالا به داخل پادگان هدایت و حسابتان با حفاظت اطلاعات هست و خلاصی از این یک مورد چند روزی طول می کشد
یکی از دوستان گفت: مگر پادگان ارتش داخل شهر هست گفتم: بلی
خلاصه بعد پیاده شدن از هواپیما و خروج از ترمینال فرودگاه شهر طور دیگری به نظرم آمد رنگها شاد و زنده تر به نظر میرسید مردم شادبودند تفاوتها کاملا مشهود بود اما قبول کردنش بسیار سخت پیش خود گفتم ما در آن شلوغی استقبال های مردمی حتما هم نباید میدیدیم این تغییرات را اما دقیقتر که شدم برسر هر کوی و برزن پارچه ای نصب بود و از طرف شهرداری به خاطر ایجاد مزاحمت در خصوص عملیاتهای عمرانی معذرت خواهی شده بود در کنار این بنرهای یک دست تقدیر و تشکر مردمی بود که با سلیقه های مختلف و به صورت خود جوش جلوی منازل و محل کسب عمومی و این بار برعکس آن نوشته های قبلی از شخصی به اسم آقای حضرتپور تقدیر و تشکر شدبود ولی اشاره به مسئولیت این بنده خدا نکرده بودندتا اینکه بنر در حال نصبی توجه من را جلب کرد که در آن اسم حضرتپور با پسوند شهردار مردمی یاد شده بود سریعا این مطلب را با داده های قبلی مغزم مرور کردم و یادم آمد که در رسانه های یکی دو سال پیش جنگ و دعوای بود بر سر انتخاب شهردار خوب برای این شهر استراتژیک و حساس که یادم هست یکی از دوستان پدرم چیزی در مورد شهردار آقای حضرت پور گفته بود چیزی مبهمی یادم بود مثل اینکه خوب شد فلانی شهردار شد او میتواند و یا چیزی مثل این گفته در ذهنم آمد
خلاصه بعد از استقرار در هتل بین المللی ارومیه وقتی به پشت پنجره اتاق رفتم تا بازار روز آن طرف خیابان را ببینم از تعجب خشکم زد هیچ آثاری از جمع شدن یک عده دست فروش که با هم صدا شدن با یک دیگر برای تبلیغ صوتی محصولاتشان که واقعا گوش خراش بود و غیر قابل تحمل هیچ ردی و حتی نفری از آنها را ندیدم دوربین را برداشتم و به محلی که به صورت پارکینگ در آمده بود رفتم در یک پرس و جو دستم آمد که پشت همه این اتفاقات بسیار خوب و مفیدی که دیدم یک تفکر بزرگ پنهان است و باید هرچه سریعتر شهردار این شهر یعنی آقای حضرت پور را میدیدم و از ایشان به خاطر این همه تحول تشکر و قدر دانی میکردم یکی از خیابانهای اطراف هتل را بدون هدف پیمودم از دور پلی عظیم پیدا شد اصلا به ذهنم نمی رسید که این همان فلکه مدرس باشد که به این شکل در آمده و تردد به این ترتیب و منظم انجام میگرفت خلاصه کنم هرچه جلوتر رفتم کشفیاتم شکل دیگری به خود میگرفت و از همه جالبتر زمانی بود که تصاویر شهدای شاخص استان را بر روی پل شهید مدرس عکاسی کردم که یک آن عکس پدرم را در کنار تصویر سرتیپ آبشناسان از داخل ویزور مشاهده کردم و کلی ذوق زدگی خوب نصیبم شد و دیگر معطلی معنی نداشت و همین عکس پدر و نصب آن در کنار دیگر شهدا بهانه خوبی برای تشکر کردن و البته دیدن آقای جهادگر با همت راستش را بخواهید هیچ تصور و ذهنیتی نمیتوانستم برای آقای حضرتپور در نظر بگیرم البته منظورم ظاهر قضیه است
بدون تردید و با اعتماد به نفس بالا به سمت ساختمان شهرداری حرکت کردم خواستم دوربین را به یکی از مغازه دارهای اطراف شهرداری بسپارم که قبول نکردند دنبال بهانه تراشی و جمله سازی بودم تا بلکه چیزی به ذهنم بیاید و بتوانم دوربین را نیز با خود به داخل ببرم با سلام و صلوات پله ها را بالا میرفتم که متوجه غیبت دژبان های ارتش شدم چون همیشه در حال قدم زدن در آن اطراف بودند اما کسی را ندیدم و بی توجه در بزرگ و قدیمی را کمی با فشار باز کردم آقای بسیار محترم در کنار جناب سروانی که مشخص بود مسئولیت انتظامی آنجا را بر عهده دارد به سمت من نگاه کردند تا درخواستم را بگویم گفتم دفتر آقای شهردار کجاست؟
و منتظر شنیدن جملات همیشگی( امرتان را بفرمایید اول بگو چیکار داری اگه ما نتوانستیم حل کنیم معاون داره اینجا و دوربین نمیشه ببرید و ما هم امانت قبول نمیکنیم و مجوز داری و برای کجا عکس میگیری..... )و این قبیل جملات بودم که اشاره دست نگهبان مرا به خود آورد که در کمال تعجب بدون سئوال و جواب اضافی و حتی علت داشتن دوربین داشت دفتر شهردار را نشان میداد با تردید تشکر کردم و به سمت پله ها رفتم طبقه دوم شلوغ تر بود و انتهای سالن اصلی طبقه دوم صدای همهمه به گوش میرسید سمت صدا رفتم دیدم نه خبری از دعوا هست و نه خبری از نفرین و فقط پیرزنی که در حال دعا کردن برای سلامتی وجود شهردار چندین همراه هم سن نیز به خود پیوند کرده بود و همه باهم در حال تعریف کردن از خدماتی که شهردار و مجموعه شهرداری به آنها ارائه کرده بود حرف میزدند و بعضی ها که قدیمی تر بودند از پدر و مادر و خواهر و برادر های شهردار میگفتند و خلاصه سر و صدای مثبتی بود به سمت دفتر شهردار برگشتم و در را که باز کردم کلی آدم با تیپهای مختلف را که خیلی منظم نشسته بودند مشاهده کردم و تنها چیزی که مشترک بود چند برگ سفید نامه ای بود که در دستان هر کدامشان بود و به صورت خیلی مرتب وارد دفتر می شدند و کارشان انجام می شد و خدا حافظی میکردند و بیرون می آمدند
از مسئول دفتر ایشان در مورد پادگان لشکر64 پرسیدم که ایشان طوری نگاهم کرد که حس اصحاب کف به من دست داد گفتن به بیرون شهر انتقال پیدا کرده و با معرفی خودم وقت ملاقات برای پرسیدن چند سوال از شهردار را تقاضا کردم و ایشان برنامه روی میزش را دید و گفت ساعت شیش صبح فردا بازدید دارن از پل غیر همسطح در کمربندی اصلی شما تو حاشیه این بازدید سوالاتتان را بپرسید من هم راضی و خوشهال خداحافظی کردم در مسیر بازگشت برای دیدن مناطق حاشیه ای و فقیر شهر که قبل از این نیز به آنجا رفته بودم سر زدم تا بلکه با پیدا کردن نکته ضعفی که حتما در حاشیه انتظار حضورم را میکشید کمی منتقدانه تر مصاحبه فردا را جمع کنم اما هر چه جلوتر میرفتم چیزهای عجیب تری میدیدم برعکس تمام شهرهای بزرگ که از منطقه بالای شهر شروع به خدمات رسانی میکنند در ارومیه از پایین ترین و فقیر ترین قسمت شهر شروع به خدمات فرهنگی اجتماعی و ورزشی تفریحی کرده بودند به طوری که بالای 15 پارک در حال احداث تقریبا 90درصد کار مفید انجام گرفته را دیدم که برای افتتاح در هفته دولت در نظر گرفته شده بود و بنا بر شنیده ها همین دیروز و امروز تعداد 12 پارک را جهت بهربرداری همشهریان و مهمانان ارومیه افتتاح کردند
اما مورد مهم تر از اینها افتتاح و آماده به بهربرداری تعداد زیادی زمین ورزشی چمن مصنوعی به تعداد محلات و مساجد موجود در حال آماده سازی بود که بعد از بهره برداری در اختیار بسیج مساجد قرار میگرفت تا برنامه های فرهنگی ورزشی در آنجا اجرا کنند و اینها همه نشانه های خوبی در ارومیه بود و من به نوبه خودم بسیار خوشهال شدم که کسی پیدا شده از جنس مردم برای مردم و همین مردم را راضی و خرسند میکند ونیازی به پخش اقلام و پول و غیره برای کسب محبوبیت نیست و اما مصاحبه اصلی مان با آقای شهردار را در قسمت دوم این گزارش با سری جدید عکسها مشاهده خواهید کرد
اگه داریم ک خدا اول حفظش کنه بعدم زیادش کنه
تا به امروز كه اينگونه بوده است!!!
لطفا چرت نگو