کد خبر: ۲۱۶۹۶۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
نقد مقاله "غرب دوست ما و اسلام ضد ما" در گویا نیوز

اسلام آمریکایی و غرب، به جای دوستی با ملت های منطقه بر ضد ما بوده اند

دستاوردها و محبوبیت نظام جمهوری اسلامی درسه دهه گذشته و در بین کشورهای طرفدار عدالت و منتقد غرب نشان می دهد که به جای اسلام آمریکایی و غرب باید اسلام ناب و حقانیت ایران اسلامی را محور تحولات و دوست ایران ارزیابی کنیم
گروه سیاسی - آقای ایجادی نویسنده مقاله "غرب دوست ما و اسلام ضد ما" در سایت های خارج کشور از جمله گویانیوز، ضمن آن که سعی کرده ارتباط بین غرب و اسلام را پر از اختلاف نشان دهد و درنتیجه با ادعای نزدیکی مردم ایران با غرب، به نقد دیدگاه های اسلامی بپردازد، به دنبال آن است تا با نوعی مغالطه، بین ایران باستان و اسلام نوعی اختلاف و بین ایران باستان و غرب نوعی ارتباط و دوستی را نتیجه گیری کند و با این بهانه، ملت ایران را نزدیک به غرب معرفی کند و غرب را دوست ایران و اسلام را ضد ما ارزیابی کند!...



اسلام آمریکایی و غرب، به جای دوستی با ملت های منطقه بر ضد ما بوده اند

به گزارش بولتن نیوز، این در حالیست، که همراهی اسلام آمریکایی با غرب، عملا هر دو را در مقابل منافع ایران قرار داده است و در ایران باستان و تعالیم زرتشت نیز موضوعی که شرایط امروز جهان و منطقه را به نفع ما تغییر دهد مشاهده نمی شود.
تنها اسلام ناب و حقانیت اسلام و تعالیم اسلامی است که می تواند ملت ایران و دستاوردهای آن را در جهان امروز ارتقا دهد و جایگاه ملت ایران را تقویت کند و دستاوردها و محبوبیت نظام جمهوری اسلامی درسه دهه گذشته و در بین کشورهای طرفدار عدالت و منتقد غرب نشان می دهد که به جای اسلام آمریکایی و غرب باید اسلام ناب را محور تحولات و دوست ایران ارزیابی کنیم و از رویای دوستی غرب با ایران خارج شویم چرا که غرب در سال های اخیر نیز نشان داده که به دنبال منافع سوریه و عراق و افغانستان و ایران نبوده است بلکه عملا بر ضد ما حرکت کرده است.

ارتباط دادن حلقه های ایران باستان، گاتاهای زرتشی با جنبش سبز و منتقدان نظام جمهوری اسلامی در اروپا و همچنین توصیه ها و آموزه های دینی و اسلامی، نوعی بی هدفی  و تناقض و مشکل تحلیل را در مقاله آقای ایجادی ایجاد کرده است و نشان می دهد که نویسنده دچار سرگیجه شده و سعی کرده تا با کنار هم چیدن تکه های تاریخی فرهنگ و تمدن ایران، به نتایج مورد نظر خود برسد و از بین طرفداران ایران باستان، هوادارانی برای غرب بیابد.
این تناقض ها و مشکلات تحلیل تا جایی است که حتی آقای فرهاد قابوسی، استاد دانشگاه در آلمان نیز به این نحوه تحلیل و روش بررسی مسائل ایران و غرب و ایران و اسلام ایراد وارد کرده است که بخشی از این تحلیل ها را نیز در این گزارش مورد اشاره قرار خواهیم داد.

اما در ابتدا لازم است که به افرادی که برای اثبات خود و جستجوی راه حلی که معترضان و اپوزیسیون خارج کشور را از این سردرگمی نجات دهد و امید و انرژی ایجاد نماید، متذکر شویم که پیدا کردن موضوعی که به اپوزیسیون جان تازه بدهد نه در ضدیت با اسلام  نه در رفاقت و پیوند با غرب و نه در ایران باستان 7 هزار سال پیش و 2500 سال پیش ممکن نیست.
اگر امروز نظام جمهوری اسلامی، قادر به درک مسائل ملی، ایران اسلامی، مبانی دین مبین اسلام، و ارتباط با جهان است و به عنوان منتقد کشورهای غربی، مورد توجه بسیاری از مظلومان  و  ستم دیدگان و کشورهای مستقل و جهان سومی است، به خاطر آن است که ضمن احترام به اسلام و کشورها و مبانی و شاخص های دنیای اسلام، تلاش کرده که ضمن انتقاد از غرب، حقوق خود را به رسمیت بشناسد و در عین حال جایگاه خود را در معادلات منطقه و جهان ارتقا داده است و الگوی موفقی برای بسیاری از کشورهایی است که منتقد دنیای سرمایه داری و غربی هستند.
جمهوری اسلامی کار را به جایی رسانده که دولت اوباما برای پیروزی دموکرات ها تمام تلاش خود را برای ایجاد توافق و تفاهم مشترک و میان مدت با ایران به کار بسته است.
اما کسانی که سعی می کنند توصیه ها و مبانی اسلام را در منطقه خاورمیانه و ایران و کشورهای همسایه ایران انکار کنند و بدون درک ریشه های دنیای غرب و تحولات صنعتی و علمی، صرفا به میوه های آن توجه دارند و خود را دربست در اختیار این تفکر غربی قرار داده اند و گاهی برای یارگیری و جلب نیروهای ملی، از زیر آثار باستانی7 هزار ساله، مطالبی را برای نزدیکی به غرب به دست می اورند باید توجه داشته باشند که دیگر دنیای حمایت انگلیس و آمریکا از یک دولت یا یک گروه برای به قدرت رسیدن و چپاول نفت و معادن و فرصت های ایران زمین و... گذاشته است.

اسلام آمریکایی و غرب، به جای دوستی با ملت های منطقه بر ضد ما بوده اند


لذا به جای این که با منطق ضعف با این مقولات مواجه شوید بهتر است ضمن احترام به مذاهب اسلامی و مسلمانان و ایرانیان مسلمان و حضور قواعد اسلامی در حکومت داری و اداره جامعه، ارتباط های مشترکی بین ایران اسلامی و مسائل باستانی و تاریخی و فرهنگ غنی و تمدن ساز ایران ایجاد نمایید و با برنامه ریزی کاهش تنش در فضای بین المللی و در عین حال نقد استعمارگری در منطق غرب، برنامه ای متشکل از ظرفیت های مختلف داخل ایران و خارج کشور ایجاد کنید تا سربلندی کشور را به همراه داشته باشد و نظر ایرانیان را جلب کند.
اما با این منطق کنونی یعنی شعار دادن علیه نظام، و قرض گرفتن فکر و نظر و راهکار برای ایران زمین از غرب و ایران باستان،  نه تنها به جایی نمی رسید بلکه جوانان بسیاری را با این پرسش مواجه می کنید که چرا
موفقیتی کسب نمی شود و چرا باوجود تاکید رژیم پهلوی بر نوسازی اقتصادی وعمران آمرانه و دستوری، فضای سیاسی و اجتماعی به این عملکرد شاه معترض بود؟
این خطای بزرگ در الگو گرفتن از غرب و ترجمه داستان ها و تاریخ غرب،‌هنوز در بین این افراد وجود دارد. در حالی که بهترین نمونه شکست غرب گرایی با شکل و ظاهر ایران باستان، در زمان رژیم شاه اتفاق افتاد.
وقتی اصلاحات ارضی با تکیه بر تجربه غرب، تقسیم زمین را در دستور کار قرار داد و همه را آواره شهرها کرد کسی سوال نکرد که در سرزمین کم آب ایران چرا به جای توزیع آب، به عنوان عامل کمیاب تولید، زمین ها را تقسیم می کنند؟
وقتی در اروپا عامل کمیاب تولید زمین است و در ایران آب، به این معنی است که باید اصلاحات آّبی حاکم می شد نه اصلاحات ارضی!؟
امروز نیز در تحلیل سیاسی عده ای مجذوب غرب و آمریکا، هنوز همان تفکر غلط و بی توجه به اقلیم  و مردم ایران وجود دارد. تصور می کنند که اگر اسلام را انکار کنند و غرب را بزرگ و بالنده سازند به جایی می رسند. و اگر شکل و ظاهری باستانی به نظرات خود بدهند موفق خواهند شد.
این در حالیست که تجربه 36 سال اخیر جمهوری اسلامی، نشان داده که اگر چه مشکلاتی مانند تحریم و فشارهای خارجی وجود دارد، اما در نزدیکی به ظرفیت های داخلی ایران، دستاوردهای بسیاری حاصل شده  و جایگاه ایران به عنوان یک کشور مستقل و قدرتمند در منطقه ارتقا یافته است.


فرهاد قابوسی استاد دانشگاه آلمان نیز در مقاله ای با عنوان ملاحظاتی در بارۀ مقالۀ "غرب دوست ما و اسلام ضد ما" نوشته است: مقاله غرب دوست ما واسلام ضد ما،   از نظر منطقِ استدلال و نحوۀ اشکالات اساسی دارد. از نظر محتوا وهم از نظر فرم غیر منطقی است و باید گفت که صرفاً با نیت سیاسی برای اثرگذاری فوری و شاید به همین سبب با لحنی شعاری نوشته شده است. با توجه به توضیحاتی که نویسنده در بخش نظرات "گویا نیوز" دربارۀ این مقاله و در جواب به انتقادات خوانندگان داده است مانند "کم بودن در صد ایرانی هایی که گات های زرتشت را خوانده اند" و آرزوی سازماندهی باستان‌شناسی ایرانی برای بهره‌گیری از «دانستنی‌های پنهان ایران باستان»، به نظر می‌رسد، نویسنده یا تحت تأثیر ناسیونالیسم نازلِ ضد اسلام این‌ها را نوشته است و یا با دیدن انتقادات مستدل و منطقی، ‌خواسته است یارگیری کند. البته معلوم نیست این جهت گیری ایران باستانی را چگونه می‌خواهد با اکولوژی و جنبش سیاسی- فلسفی سبزها در اروپا که خود را وابسته به آن می‌داند، آشتی بدهد. مطرح کردن گات های زرتشت و ایران باستان چه ربط منطقی با موضوع مقاله که مقایسۀ غرب و اسلام است، دارد؟ آیا طرح آن حاکی از ذهنیت خاصی است که در نوشته ایشان نهفته است.
ستیز و تقابل میان "غرب" و "اسلام"، از نظر منطقی اشکالات فراوان دارد، زیرا مقولات متقابل و یا متضاد حداقل باید از یک نوع یا از یک طبیعت باشند تا بر قراری رابطه تقابل میان آن دو ممکن شود. وگرنه قیاس ما قیاس مع‌الفارق خواهد بود. "غرب" مقوله ای است جغرافیایی و "اسلام" مقوله ای است فرهنگی و این دو به سبب تفاوت در نوع و طبیعت، قابل مقابله و مقایسه با هم نیستند.
فرهاد قابوسی با اشاره به اسلام سیاسی مورد حمایت غرب در عربستان و برخی کشورهای دیگر، که حضرت امام و مقام معظم رهبری، بارها در مورد اسلام آمریکایی نیز هشدار داده اند، به آقای ایجادی متذکر شده که بین غرب و اسلام آمریکایی رابطه ای معنادار وجود دارد و غرب از آن حمایت می کند.

اسلام آمریکایی و غرب، به جای دوستی با ملت های منطقه بر ضد ما بوده اند

این تحلیل نشان می دهد که بسیاری از منتقدان در خارج کشور، دریافته اند که حقیقت نظام جمهوری اسلام، به دنبال نقد غرب و نقد اسلام آمریکایی و معرفی اسلام ناب است تا حامی مظلومان جهان و حقوق ملت ایران باشد و دلیل تداوم نظام جمهوری اسلام و توسعه دستاوردها و محبوبیت این نظام در بین کشورهای جهان، توجه به همین نکته است که مردم جهان دریافته اند عده ای در غرب تلاش دارند تا با سواستفاده از اسلام آمریکایی و سیاسی و رژیم صهیونیستی، حقانیت اسلام و مذاهب ابراهیمی را کم رنگ کنند.
فرهاد قابوسی در بخش دیگری از نقد خود گفته است:
نویسنده به لحاظ بی توجهی به روابط منطقی سیاست غربی و اسلام سیاسی شده به دست خود غرب، حمایت بی قید و شرط سیاست غربی از عربستان ضد دموکرات و به اعلا درجه متحجر، قطر برده پرور، کویت و گروه های تروریستی اسلام سیاسی، از القاعده گرفته تا داعش را فراموش کرده است. پس اگر قرار است که ما با غرب دوستی کنیم، باید حداقل در آنجا هم که منافع دوست غربی مان ایجاب می کند، با عربستان متحجر ضد دموکرات و تروریسم اسلامی نیز عقد دوستی ببندیم. شترسواری که دولا دولا نمی شود.
اشکال منطقی نویسنده از این نیز سرچشمه می‌گیرد که گویا به تازگی از باد ناسیونالیسم پرتناقض و بی بنیاد ایرانی سرمست شده و نظیر همه ی ناسیونالیست های ایرانی در پی سراب ایران اسطوره ای در کویر لوت است. غافل از آنکه این ایران اسطوره نه آنچنان که بعضی ها می‌پندارند، واقعیت داشته و نه امروز در نیمۀ اول قرن بیست و یکم واقعیت پذیر است. ایشان در عین حال، دل به سراب دیگری نیز که "غرب" خیالی باشد، بسته اند. "غرب" خیالی ایشان که گویا مانند سیمرغ افسانه ای عوام به دفاع از فرهنگ ایرانی و ناسیونالیست های ایرانی در برابر شرق اسلامزده و کمونیسم برخاسته است، غربی است که قرار است با طیب خاطر همۀ مواهبش را ( بدون معایبش!) با ما تقسیم کند. چون به تأکید گفته اند که "غرب دوست ماست". یعنی اگر به فرض ما ایرانی‌ها به مهمانی غرب دعوت بشویم، لابد با آغوش باز از ما پذیرایی خواهد کرد. نویسنده غافل است از آنکه اگر "غرب" دوست کسی غیر از غرب می بود، دیگر آن غربی نمی شد و نمی بود که ایشان در باره اش آن همه مدح و ثنا نوشته اند. چون در آن صورت، یعنی در صورت دوستی غرب با دیگری که "ما" باشیم، آن وقت باید این غرب از منافعش در شرق و آسیا و آفریقا نیز، بعنوان دوستان خویش، چشم می‌پوشید. یعنی در صورت صحت نظر نویسنده، می توانستند دیگر کشورهای آسیایی و آفریقائی پیش از ما به دوستی با غرب مفتخر شوند. بنابراین، "غرب" می ماند و دوستانش که طبق تعریف نمی بایست دیگر قادر به چپاول ثروت هاشان باشد. لذا دیگر امکانات مالی و منابع عظیم زیرزمینی برای غرب نمی ماند تا آن چنان که تاکنون کرده است، در برابر بلوک شوروی و شرق اسلامی بایستد و امروز آلترناتیوی بشود برای ناسیونالیست های ایرانی با طرز فکر عهد بوقی شان. چون ذات "غرب" به شهادت تاریخ و تأیید وتأکید اندیشمندان بزرگ غربی، از جمله و اتفاقاً به تصریح متفکران درجه اول اکولوژیست ، توسعه طلبی و تسخیر "فضای اقتصادی" است. شاید یکه بخورید اگر بگویم این فضای اقتصادی شکل مخملی "فضای حیاتی" نازیسم است که به خاطرش در نیمه ی اول قرن بیستم، جهانی را به جنگ کشید. این توسعه طلبی از استعمار کلاسیک تا انبساط آمریکای شمالی، اشغال افغانستان و تجزیۀ عراق و جنگ داخلی در لیبی و مناطق دیگر هنوز ادامه دارد.

یکی از مخاطبان گویا نیوز در نقدی جالب به نویسنده هشدار داده است که در تعالیم زرتشتی، و در رفتار برخی کشورهای اسلامی در همراهی با آمریکا و غرب، هیچ نکته امید بخشی را نمی توان یافت که نشان دهد اسلام ضدماست و غرب دوست ما ....
این مخاطب نوشته است: روشن نیست که اگر نه تحت تاثیر ناسیونالیسم ایرانی و ضدیت عوام غرب با اسلام، این تصور از کجا برای نویسنده ایجاد شده است که اندیشمندان غربی نظیر گور ویدال، نوآم چومسکی یا سیمور هیرش که از متخصصین نامدار شناخت غرب در جهان معاصر هستند، سیاست غرب را کمتر و نادرست تر از ایشان شناخته اند. چون نظریات این اندیشمندان غربی در مورد سیاست غرب درست عکس نظر نویسنده است و تصویری که آنان از غرب به دست می دهند با تصویر نویسنده اساساً فرق می کند. همین قدر یاد آور می شوم که سیمور هیرش در مقاله ای که به تازگی منتشر کرده و در منابع متعددی نظیر "نشریه بررسی کتاب لندن" و "لتر انترناسیونال" منتشر شده است، نشان می‌دهد که کشتار مردم سوریه با گاز های سمّی به کمک کشور "اسلامی" ترکیه (عضو سازمان سیاسی ـ نظامی "ناتو" ی غرب) توسط "تروریست های اسلامی سوری" صورت گرفته است که به دست آمریکای شمالی از انبار های تسلیحاتی لیبی مسلح شده اند. منابع مالی برای این "تسلیح غربی" نیز توسط عربستان سعودی و قطر مسلمان تامین شده است. این گونه زدو بند های امروزین غربی ـ اسلامی نشان می دهند که اگر منافع کوتاه مدت سیاست غرب ایجاب کند، حتی امروز نیز از کشتار مردم بیگناه که برایشان اشک تمساح می ریزد، ابایی ندارد.

اسلام آمریکایی و غرب، به جای دوستی با ملت های منطقه بر ضد ما بوده اند

 وقتی که اندیشمندان غربی در صداقت و دوستی غرب این قدر تردید دارند، چگونه یک غیر غربی که یک در صد شناخت آن اندیشمندان را از غرب ندارد، می تواند این چنین عوامانه و عوام پسندانه از دوستی با غرب سخن بگوید.
تصور نویسنده از دوستی با غرب تصوری بسیار عوامانه است و هیچ ربطی به حقایق منطقی و واقعیات جهان معاصر ندارد. غرب به سبب ضرورت حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خویش قادر به دوستی با هیچ کس نیست. چگونه می توان رابطه ای را "دوستی" نامید، که به سبب بی اعتمادی طرفین آن نسبت به هم، طرف پر زور صحبت ها و نوشته های خصوصی "دوستان" را برای بهره برداری مالی و اقتصادی و تسلط سیاسی بر آن "دوستان" پنهانی گوش ‌کند و بخواند. در عصری که حتی سیاستمدارن گوش به فرمان آمریکای شمالی در آلمان از زیر پا گذاشتن دوستی و پایان دوستی میان آلمان و آمریکای شمالی سخن می گویند، چگونه و بر اساس چه امکانات و داده‌هایی می توان از دوستی کشوردرمانده ای با "غرب" و تجسم عالی آن، که آمریکای شمالی باشد، سخن گفت؟ آیا این عدم امکان منطقی دوستی با غرب حکایت از این حقیقت ندارد که نویسنده به صرف ضدیت با اسلام به این صورت عوامانه از دوستی با غرب داد سخن می‌دهد؟ چرا این غربی که توانست ارتش صدام را در یک چشم به هم زدنی فلج و نابود کند، اکنون دست گروه داعش را باز گذاشته تا در خاک عراق پیشروی کند؟ آیا جز این است که می خواهد به این بهانه طرح ناتمام خاورمیانه اش را به اتمام برساند و واحدهای جدید سیاسی ایجاد کند؟ اگر کمی صبر کنید نوبت به کشور دارا نیز خواهد رسید.
باستان‌ شناسی در ایران از دو قرن پیش شروع شده و باستان شناسان یافته ها و نتایج‌ کاوش های خود را نوشته و منتشر کرده اند. آن ها به کار خود، بی اعتنا به زیر و رو شدن های سیاسی در ایران و منطقه، همواره ادامه داده اند.


اسلام آمریکایی و غرب، به جای دوستی با ملت های منطقه بر ضد ما بوده اند

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۹
0
2
باور دوستی غرب وآمریکا با ایران حماقت محض است کشورهای غربی وآمریکا چنان دنبال منافع سیاسی واقتصادی هستند که رفتار دوگانه دررعایت موازین بشر دوستانه بمصداق دم خروس دروغ آنها دربشر دوستی ویا ایران دوستی را برملا می سازد.گم شدن یک صهیونیست بیشتر ازکشتار هزاران کودک بیگناه فلسطینی برایشان اهمیت دارد.برای امتیاز گیری ازایران به بیماران ایرانی هم رحم نکردندوباتشدید تحریم آنهاراازدسترسی به دارو های حیاتی محروم کردند.ننگ برجهانخواران دروغگو وستمکار زنده باد اسلام صلح ودوستی بشریت وضد سلطه زورگویان
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین