به گزارش خبرگزاری دانشجویان (ایسنا)، اولین تجربه کارگردانی «جری لوئیس»، کمدین سرشناس با عنوان «روزی که دلقک گریه کرد» در سال 1972 ساخته شد که پس از تکمیل «لوئیس» تصمیم گرفت که این فیلم هیچگاه نمایش نیابد. «جری لوئیس»، بازیگر کمدی صاحبنام سینما در این فیلم در نقش یک دلقک آلمانی به نام «هلموت دورک» بازی کرده است که در جریان جنگ جهانی دوم به دلایل سیاسی در یک کمپ زندانی شده است و در آنجا برای کودکان پیش از ورود به اتاقهای گاز نمایش اجرا میکند. «لوئیس» درباره این فیلم میگوید از ساخت این فیلم خجالتزده شدم، اما از این که اجازه ندادم کسی آن را ببیند خوشحالم. فیلم بسیار بسیار بدی بود!!
«خاطرات اردوگاه»، مستندی به تهیهکنندگی «آلفرد هیچکاک» - سینماگر بزرگ تاریخ سینما و به کارگردانی «سیدنی برنشتین» بود که در سال 1945 به حقایق تلخی پرداخت. این فیلم مستند از تدوین و کنارهم قراردادن صحنههای واقعی فیلمبرداریشده از اردوگاههای مرگ نازیها ساخته شد. این صحنهها توسط واحد فیلم ارتش بریتانیا گرفته شده بود. این مستند چنان تاثیرگذار و وحشتناک بود که «هیچکاک» را که خود استاد سینمای ترس و دلهره و تعلیق بود را به شدت تحت تاثیر قرار داد و او برای یک هفته از استودیو فیلمسازی ناپدید شد و به افسردگی شدیدی دچار شد. در نهایت هیئت فیلم انگلیس که بیم داشت با نمایش فیلم انزجار و نفرت فراوانی از آلمانها پس از جنگ جهانی ایجاد شود، تصمیم به عدم اکران فیلم گرفت. این فیلم در نهایت در سال 1984 برای اولینبار در جشنواره فیلم برلین نمایش یافت، اما هیچگاه اکران عمومی نیافت؛ گرچه هم اکنون نسخهای از آن در سایت یوتیوب موجود است.
فیلم «دلاور» اولین و آخرین تجربه «جانی دپ» پشت دوربین کارگردانی بود. این فیلم وسترن مدرن درباره مردی است که به ازای دریافت 5000 دلار برای خانوادهاش میپذیرد مقابل دوربین کشته شود. در این فیلم «مارلون براندو» در یکی از آخرین نقشآفرینیهایش در نقش یک تهیهکننده فیلم ظاهر شده است. نمایش اولیه این فیلم در جشنواره کن در سال 1997 با بازخوردهای مناسبی رو به رو نشد و «جف اندرو» منتقد سینمایی این فیلم را "به شکل کسالتآوری کند و بسیار خودشیفته مؤابانه خواند. «جانی دپ» که از این واکنشها حیرتزده شده بود از اکران فیلم در سینماهای آمریکا و شبکه نمایش خانگی جلوگیری کرد.
«جول شندلر هریس» که یک روزنامهنگار بود، برای اولینبار داستانهای «Uncle Remus» را جمعآوری کرد که حکایاتی آفریقایی آمریکایی با لحنی اخلاقی چون حکایات ایزوپ بود. این داستانها با شخصیتهای انسانی و حیوانی تجربه بسیار خوبی برای کمپانی دیسنی در تلفیق عکس و انیمیشن در انیمیشنی به نام «آوای جنوب» در دهه 1940 بود. اما این انیمیشن از سوی «انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان» محکوم به اشاعه بردهداری شد. این انیمیشن در اواخر دهه 1980 میلادی جمعآوری شد و بنابر اعلام کمپانی دیسنی هیچگاه مجددا برای عموم نمایش نخواهد یافت.
پیش از این که «دیوید اوراسل» به شهرت امروز خود دست یابد و فیلمهایی چون «مبارز»، «کتابچه بارقه امید» و «اخاذی آمریکایی» را بسازد، در سال 2004 یک فیلم کمدی به نام «I Heart Hackabees» را تولید کرد که یک شکست از نگاه منتقدین محسوب شد و بلافاصله به سراغ فیلم «Nailed» رفت که درباره زنی مبتلا به یک اختلال روانی عجیب بود. در نهایت فیلمبرداری پایان یافت اما مراحل تولید چهار بار به سبب مشکلات مالی متوقف شد و درنهایت به عدم توزیع و اکران فیلم منجر شد. «دیوید اوراسل» عنوان کرده که قصد ندارد در آینده این فیلم را به نمایش بگذارد.
کمپانی فاکس قرن بیستم که قصد داشت فیلمی موزیکال به نام «چه کسی بمبی را کشت؟» بر اساس فیلم «شبِ یک روز سخت» در دهه 1970 به کارگردانی «راس میر» و با فیلمنامهای از راجر ایبرت» تولید کند، بلافاصله پس از آگاهی کامل از متن فیلمنامه از ادامه فیلمبرداری جلوگیری کرد و این پروژه سینمایی برای همیشه ناتمام ماند. البته «راجر ایبرت» در سال 2010 نسخه کامل از فیلمنامه «چه کسی بمبی را کشت؟» را در وبسایت شخصیاش منتشر کرد.
«پنهلوپه اسفیرز» که به تازگی از مدرسه فیلمسازی فارغالتحصیل شده بود، اولین فیلم بلند خود را به نام «داستانهای عمو تام» با بازی «ریچارد پرایر» در سال 1969 ساخت. داستان فیلم درباره مرد ثروتمند سفیدپوستی بود که توسط گروهی از مردان سیاهپوست ربوده میشود و بصورت نمادین برای تاریخ نژادپرستی آمریکاییها مورد محاکمه قرار میگیرد. فیلمبرداری فیلم پایان یافت و فیلم تدوین شد و اینجا بود که «ریچارد پرایر» بازیگر فیلم به یکباره تمامی زحمات را به باد داد و سلولوئید فیلم را نابود کرد. «پرایر» که با همسرش اختلاف شدیدی داشت پس از درگیری با او تمامی سلولوئیدهای فیلم را پاره کرد. یک سال طول کشید تا بخشهایی از آن ترمیم شد و پس از آن به «بیل کاسبی» فروخته شد تا برای تدوین مجدد آن سرمایهگذاری کند، کاری که او هیچگاه انجام نداد.
«ژان لوک گدار» پس از اینکه در سال 1968 از حرفه فیلمسازی خداحافظی کرد، خیلی زود به این عرصه بازگشت و با دو مستندساز به نامهای «پنبیکر» و «لیکاک» برای ساخت مستندی سیاسی درباره آمریکا همکاری کرد. محصول نهایی این همکاری «یک فیلم آمریکایی» نام گرفت، اما گدار دو مستندساز را در در امر توزیع فیلم تنها گذاشت و «پنبیکر» و «لیکاک» که غرق در بدهی شده بودند اعلام ورشکستگی کردند و نتوانستند فیلم را اکران و توزیع کنند، اما این فیلم تنها در چند جشنواره سینمایی با تدوین جدید از سوی «پنبیکر» با عنوان «یک فیلم پنبیکر» نمایش یافت.
مرگ «ریور فونیکس» در سن 23 سالگی هالیوود را شوکه کرد و فیلم آخر او را در شرایطی نامشخص قرار داد. زمانی که وی در 31 اکتبر 1993 به سبب مصرف بیش از حد مواد مخدر درگذشت، تقریبا بیشتر نقش خود را در فیلم «خون تیره» به اتمام رسانده بود. «خون تیره» به کارگردانی «جورج سلویزر» سینماگر هلندی درباره زنی است که به دلیل آزمایشات هستهای همسر خود را از دست میدهد. با توجه به این که اتمام پروژه بدون بخشهای باقی مانده از بازی «ریور فونیکس» غیرممکن بهنظر میرسید پروژه فیلم لغو شد. «سلویزر» در سال 2012 این فیلم را در چند جشنواره سینمایی اروپایی نمایش داد اما اکران عممومی این فیلم برای همیشه غیرممکن خواهد بود.
ترجمه گزارش از: حسین شایسته
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com