کد خبر: ۱۷۳۴۳۹
تاریخ انتشار:
نگاهی به فیلم سینمایی "دهلیز" ؛ فیلمی دربارۀ قصاص

دهلیز سرد و تاریک و جانِ فراموش شده ای که رو به ناکجا دارد!

در اولین برخورد با "دهلیز" می توانیم آن را اساساً فیلمی درگیر با موضوعات انسانی چون قصاص بدانیم که امریست کاملاً تاثیرگذار درحیات اجتماعی فرد درجامعه. مسئله ای اجتماعی و سیاسی که در قرآن کریم نیز بارها برضرورتش تاکید شده و بدون آن اصطلاحاً سنگ روی سنگ بند نمی شود و حافظ استواری و پایداری بنیان های جامعه ی انسانی براساس اندیشه های دین اسلام معرفی شده است.

گروه هنری-شقایق کردیان: دهلیز اولین فیلم بلند بهروزشفیعی بر اساس فیلمنامۀ علی اصغری و طرحی از خود بهروزشفیعی، درامی اجتماعی است دربارۀ صبر، بردباری، تقلا، پشتکار و تلاش های زنی که برای حفظ خانواده ای که عاشقانه دوستش می دارد، از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند.

به گزارش بولتن نیوز: شیوا(با بازی هانیه توسلی) زنی میانسال و عاشق است و مادری مهربان. زنی که به لحاظ شخصیتی هیچ گاه زیاد نمی خواسته و نمی توان گفت که جاه طلبی اش را به واسطۀ تلاش بی وقفه برای گذراندن زندگی روزمره ای که تماماً بارش را به تنهایی بردوش می کشد، ارضا می کند؛ بلکه شیوا اساساً فردیست که مطالباتش در زندگی بر مبنای خودمحوری تعیین نمی شود و همواره محافظه کار، ایثارگر و پُرتلاش و بیش از آن که برای خود، برای دیگران زندگی کرده است. از سویی دیگر، همسر شیوا یعنی بهزاد(با بازی متفاوت رضا عطاران) معلم سادۀ مدرسه و فردیست با اخلاق که در دعوای خیابانی ای که به او تحمیل شده، مرتکب قتل غیرعمد شخصی می شود و حکم قصاصش در صورت عدم بخشش خانوادۀ مقتول ظرف چندروز آینده، اجرا خواهدشد. اما شخصیت دیگر"دهلیز" امیر علی(محمد رضا شیرخانلو)، پسر کوچکِ زوج معمولی فیلم یعنی شیوا و رضاست که درطول فیلم، ما را با دنیای کودکانه اش همراه ساخته و می توان در جای جای فیلم، تمام مصائبی که این خانواده را گرفتار خود ساخته، از دریچۀ نگاه معصوم وکودکانه اش تجربه کرد.

در اولین برخورد با "دهلیز" می توانیم آن را اساساً فیلمی درگیر با موضوعات انسانی چون قصاص بدانیم که امریست کاملاً تاثیرگذار درحیات اجتماعی فرد درجامعه. مسئله ای اجتماعی و سیاسی که در قرآن کریم نیز بارها برضرورتش تاکید شده و بدون آن اصطلاحاً سنگ روی سنگ بند نمی شود و حافظ استواری و پایداری بنیان های جامعه ی انسانی براساس اندیشه های دین اسلام معرفی شده است.

شیوا هر لحظه ی زندگی اش را با این افق دید می گذارند که نمی تواند هرگز دوباره او را ببیند و ناچاراً امیدوار است. اگر از دریچۀ شخصیت محافظه کار شیوا واردشویم، متوجه می شویم که کارگردان گاهی شیوا و گاهی بهزادی می شود که همواره وسط طنابی را که یک سرش نفی کامل قصاص و سردیگرش پذیرش بی چند و چون آن هست، گرفته و گاهی از این سو و گاه از سویی دیگر می کشد. با دقت و تاکید بر همین ویژگی محافظه کارِ فیلم، می توان علت عدم مقاومت فیلم دربرابر دخالت مخاطب در فهم و تاویل شخصی از روند و سرانجام قصۀ فیلم را در شیوۀ عنوانبندیِ پایان باز فیلم هم مشاهده کرد. نکته ای که به ایجاد رابطۀ ارگانیک و دوطرفه میان مخاطب و فیلم می انجامد و حائز اهمیت و توجه است.

با این همه، "دهلیز" بی توجه به قضاوتی اخلاقی یا ارائۀ حکمی قطعی درخصوص قصاص به عنوان موضوع و گرۀ داستان، به خوبی توانسته از موضوعاتی انسانی همچون عشق، محبت، وفاداری، سخت کوشی و امید که سراسر شخصیتِ شیوا را به خود آغشته، تقدیر کند و قضاوت در خصوص مسئلۀ قصاص را در وسط میدان رها کرده تا مخاطب به تنهایی از هر دو جنبۀ موافق یا مخالف با آن برخورد کند. تا آن جا که رویکرد فیلم در برخورد با مسئلۀ قصاص به گونه ایست که به عنوان نمونه، در سکانس های خانوادۀ مقتول، مخاطب کاملاً با آنان همراه شده و همدلانه به تماشا می نشیند. در حقیقت شفیعی به هیچ وجه موضعی رادیکال در مقابل این مسئله ندارد و به همین دلیل، می شود"دهلیز" را فیلمی آزادی طلب دانست.

تصمیم گرفتن در این خصوص که آیا امتیاز بازی خوب بازیگران به کارگردان جوان فیلم به خاطر بازی خوبی که از بازیگران فیلم گرفته، اختصاص دارد یا این بازی موفق نتیجۀ تلاش خود بازیگران است، کار دشواری است. بماند که بی شک این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و بازی خوب و یکدست گروه بازیگران"دهلیز" نتیجۀ تناسب خوبی است که میان استعدادهای فردی بازیگران و ایده های بازیگردانی شفیعی، برقرار شده است. هانیه توسلی به خوبی توانسته نقش زنی درد کشیده و امیدوار؛ زنی که می تواند در زمان مواجهه با مشکلات بر خود مسلط بماند و هر روز کار تکراری رفتن به محل کار داماد خانوادۀ مقتول برای رضایت گرفتن را انجام دهد و بی آن که ذره ای از خط اعتدال خارج شود، هرگز نیز کم نیاورده و درهم نشکند.

از سوی دیگر انتخاب رضا عطاران برای نقشی کاملاً متفاوت با نقش های پیشینش، نشان دهندۀ قدرت ریسک پذیری بالای این کارگردان جوان کشورمان، در اولین کارش است و همچنین بازی دلنشین محمدرضا شیرخانلو که با شوخی ها و شیطنت هایش رنگ کودکانه ای به بخش هایی از فیلم بخشیده، توانسته تا حدودی از تلخی فیلم کاسته و سیاهی آن را تعادل ببخشد.

فیلمنامۀ"دهلیز" باوجود قدرتی که در به تصویر کشیدن خانوادۀ قاتل، از حیث پرداختن به شخصیت های اعضای این خانواده خصوصاً شیوا دارد، در بازنمایی و پرداخت طبقۀ اجتماعی و ویژگی های فردی اعضای خانوادۀ مقتول دچار ابهاماتی که به خصوص در جزئیات شخصیتی آدم ها، نمایان است. درحقیقت علت رادیکالیزم آغشته به نفرت و تعصب شدیدِ یکی از خواهرانِ مقتول و "روشنفکری" و آرامش بیش از حدِّخواهر دیگر و عدم رضایت مادری که تصویر بی بنیه ای از او در ذهن مخاطب شکل گرفته(در مقایسه با زمینۀ مناسبی که شخصیت مادر برای پرداختی کاملتر داراست) تا حدودی نامشخص است. البته می توان تفاوت تیپ های شخصیتی دوخواهر را دلیلی برای توجیه شخصیت های سیاه و سفید آن دو تلقی کرد اما واقعیت این است که کارگردان دلیلی برای اثبات این فرض به دست نمی دهد.

درواقع می شود"دهلیز" را فیلمی درگیر با تناقض ناامیدیِ توامان با امید معرفی کرد. چنانچه پیش تر گفته شد مسئلۀ فیلم اساساً موضوعی اخلاقی و اجتماعی است و موضوع فیلم قصاصی است که همواره روی دیگرش بخشش است و طرف روشن داستان نیز از همین مفهوم نشات یافته است. به بیانی دیگر می توان، وجه تسمیۀ عنوان فیلم را در این نکته بازشناخت که بخشش، قدرت این را دارد که زندگی انسانی معلق و گمشده در پیچ و تاب دهلیزی سرد و تاریک و جان فراموش شده ای را که رو به ناکجا دارد، امید و نور ببخشد و درحقیقت قصاص به عنوان موضوع محوری فیلم، توانسته فضایی درتعلیقی نامشخص را در سراسر فیلم حاکم ساخته و این فضای تعلیق نیز در هماهنگی با قدرت بخششی است که همچون یک معجزه، می تواند در آنی، زندگی فردی را زیر رو کند.

روی دیگر این مسئله ناتوانی افراد در به دست آوردن اراده ایست که توان بخشش و گذشت داشته باشد اما گاهی با سنگدلی همراه می شود. چنانچه درسکانسی از فیلم که یکی ازهمسایه ها، درمقابل اعتراف، عذرخواهی و پیشنهادِ بهزاد مبنی بر جبران خساراتی که در اثر اشتباهی که پسرش مرتکب شده(شکستن شیشۀ همسایه) به وجود آمده، با دعوا و فحش و بی حرمتی او را تحقیر می کند، نیز به خوبی نشان داده می شود که گاهی اعمال اخلاقی افراد درجامعه با بدویّت و غرض ورزی پاسخ داده می شود؛ اما همواره انجام عمل اخلاقی و پذیرفتن تقصیرات و آمادگی برای پرداختن هزینۀ اشتباهات نتیجه داده و عمل صحیح است. شاید بتوان از این سکانس این طور نتیجه گرفت، کارگردان درلفافه قضاوتش را انجام داده، نظرش را بیان داشته و معتقد است در بخشش چنان مرحمی برای التیام قلب داغ دیده هست که در قصاص یافت نمی شود.

درنهایت با آن که "دهلیز" به هیچ وجه شاهکار نیست، اما باید اذعان کنیم کارگردان به خوبی توانسته در اولین فیلم بلندش کارش را در حدوحدودی قابل قبول به انجام رسانده و این خود در ارزیابی نهایی، نکتۀ مثبتی است نشان دهندۀ این موضوع که درخصوص بهروز شفیعی و کارگردانان جوانی از این دست، می بایست با مدارا و حسن نیت رفتار کرد تا همواره شاهد پیشرفتشان باشیم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین