به گزارش بولتن نیوز به نقل از فارس، اسفندیار رحیم مشایی رییس دبیرخانه جنبش عدم تعهد، سه شنبه شب به طور غیر منتظره در مراسم جشن بزرگ هنرمندان در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی حضور یافت.
مشایی در این جشن با اشاره به برگزاری این مراسم برای تقدیر از هنرمندان گفت: ما باید همیشه از هنرمندان قدردانی کنیم، چرا که هنرمندان همواره عزیز و جاودان هستند.
وی افزود: اساتید گرانقدری همچون آقای مشایخی که پیش از من در اینجا صحبت کردند، سخنان مهمی بیان کردند که به نظر من تمام آن ها درس است.
رییس دبیرخانه جنبش عدم تعهد در ادامه با اشاره به مسیر پیشرفت های انسان ادامه داد:انسان در صد سال آینده کارهایی را انجام خواهد که حتی به ذهن ما هم نمی رسد و یکی از این دست آوردها ساختن انسان هایی همانند ما به دست بشر خواهد بود که دقیقا مانند انسانهای طبیعی هستند و حس دارند و از درون همین انسان ما شاهد ظهور مهندسان و شاعران و هنرمندانی دیگر خواهیم بود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تقدیر از جایگاه کوروش در تاریخ جهان گفت: میگویند ایرانی ها 2500 سال پیش برده داری را در کشور خود از بین بردند، درحالی که ایرانی ها برده داری را در بابل از بین بردند و هیچگاه در ایران خبری از برده داری نبوده است.
مشایی همچنین با اشاره به فرا رسیدن بهار طبیعت گفت: انسان همواره نیازمند بهار و صلح است و البته ما نیز به دنبال صلح هستیم و با کسی جنگی نداریم.
وی افزود: پاییز و زمستان از خود اصالتی ندارند و تنها بهار و تابستان هستند که باقی اند و ما باید همیشه در فکر بهار باشیم.
مشایی در پایان گفت که بهارجاودانه است،خزان و پاییز ماندگار نیست و سخنان خود را با جمله بهار است، بهار است و بهار به پایان رساند.
بنابر این گزارش در این مراسم رحیم مشایی از تمبر یادمان درخت دوستی نیز رونمایی کرد.
تقدیر از چندین هنرمند برجسته کشورمان نیز از جمله دیگر برنامه هایی بود که در این جشنواره با حضور رییس دبیرخانه جنبش عدم تعهد برگزار شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اما متاسفانه اين كه برخي او را دستاويز خود قرار دادهاند و به ايشان چسبيدهاند، حكايت قرآن سرنيزه كردن عمر و عاص است كه نه از باب ايمان به قرآن، كه به منظور خانهنشين كردن قرآن ناطق مريد قرآن مريد قرآن شده بود.
حكايت تمسك برخي به كوروش نيز حكايت كوروش بخواب كه ما بيداريم شاه مخلوع است. اگر شاه، كوروش را به خاطر نبوت او دوست داشت، امثال اين آقاي مليگرا نيز او را به خاطر نبوتش دوست دارند!
http://naml.mihanblog.com/post/20
شما باید همیشه از ملت نجیب ایران قدردانی کنیدچرا که عامۀ مردم، هنرمندان واقعی اند.
هنرمند واقعی جانبازیست که با وجود جندین سال قطعی نخاع و عدم کوچکترین تحرّک هنوز ولایتمدار است و هنگام دیدار با امام خامنه ای سرازپا نشناخته و عاشقانه ایشان را می بوید.
هنرمند واقعی جانباز شیمیائی است که بخاطر بیکاری و گرانی دارو و متعهد نبودن مسئولین ،در درمانهای حیاتی اش وقفه افتاده اما قلبش از ایمان سرشار است و بزرگترین دلگرمی اش بودن حضرت آقاست.
هنرمند واقعی پدر کارگری ستکه بدلیل ناتوانی و عدم مدیریت صحیح مسئولینی همچون شما ماههاست حقوق نگرفته و یا تعدیل نیرو شده ولی به همسر و فرزندانش بروز نداده تا غصه نخورند ،فکر می کنید این پدر آبرومند که با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارد چقدر دوام می آورد؟
هنرمند واقعی مادریست که ماهرانه درآمد اندک خانواده را به همه چاله چوله ها می رساند اعم از خوراک و پوشاک و ایاب و ذهاب و میهمانداری و شهریه مدارسی که اسماً دولتی و رسماً پولی و خصوصی اند،شهریه دانشگاه و تهیه جهیزیه و سیسمونی و سروسامان دادن به ازدواج فرزندان و.... مابین اینها اگر بشود خریدن خانه،مادری که وقتی می بیند غذا کم است اولین کسیکه سر سفره سیر می شود اوست!
هنرمند واقعی آبرمندانی هستند که جمع آوری میلیاردی دنیا پرستان و زراندوزان از راه حلال و حرام را می بینند ولی تحت هیچ شرایطی دست به دزدی و ربا و ارتشاء و اختلاس نمی زنند...
هنرمندان واقعی ملت شریف ایرانند که با اینهمه نامردمی و سختی روزگار چشم و گوش به دهان نازنین رهبر خود دارند و کوچکترین جسارت و بی ادبی به امام خویش برنمی تابند و تحمل نمی کنند.
جناب مشائی چرا شما با اعمال و بیانتان هنرمندان واقعی را به حاشیه فراموشی می رانید و هنرمندنماها را با ایشان جابجا می کنید؟؟؟!!!
آهاي مردك ياوه سراي مرده دل
عروسكان خودت را نكن هرجا ول
الا تو كه خدا را ز خويش آزردي
تو كه آبروي هر چه مرد است را بردي
من از دو كوهه شمشير و خنجر آمدهام
من از حماسهي مردان بي سر آمدهام
ز فكر خام تو تا كه ياوه ميجوشد
درون هر رگ ما خون "كاوه" ميجوشد
ببين كه خاك زمين بي وفاست، اي كاوه
قرارگاه شهيدان به پاست، اي كاوه
تو نيستي كه ببيني هجوم غمها را
و خاك خوردهترين تيغهي علمها را
جماعتي كه نفهميدهاند، ايمان را
بروي نيزه علم كردهاند، قرآن را
دعا به وسوسه حرص و آز ميخوانند
براي كاخ نشينها نماز ميخوانند!
براي كاخ نشينها بهانهها پر شد
و قطره قطره خونش شهيد، آجر شد
هنوز هم زن همسايه، مادر سه شهيد
كنار كوچهي ما حجله ميزند شب عيد
اگر چه شاهد خون هزار تن بودم
شهيد چهارم كوچه اي كاش من بودم