به گزارش بولتن نیوز به نقل از آسیا،راه ورود به عرصه کسب و کارآفرینی الزاما از کانال تحصیلات دانشگاهی نمی گذرد. من خودم با وجود داشتن تحصیلات دانشگاهی به این نتیجه رسیده ام؛ اما متاسفانه گردانندگان نظام آموزشی این واقعیت را با جوانان در میان نمی گذارند و به آنها القا می کنند که اگر طالب خوشبختی، رفاه و ثروت هستند باید گمشده خود را از کانال تحصیلات دانشگاهی پیدا کنند. حتی کسانی که در رشته های مانند MBA و بازرگانی به تحصیل می پردازند اگر به موازات تحصیلات، ذهن خود را درگیر الزامات عرصه کارآفرینی و کسب و کار نکنند، بر خلاف وعده هایی که استادان به آنها داده اند، بعد از فارغ التحصیلی کارآفرین های موفقی نخواهند شد. علت این است که دانشگاه آدم های متخصص تربیت می کند؛ یکی در رشته حقوق متخصص می شود، یکی تخصص پزشکی پیدا می کند و یکی متخصص حسابداری و بازرگانی از دانشگاه بیرون می آید، اما هیچ یک از فارغ التحصیلان به جز همان تخصصی که در دانشگاه فراگرفته اند، به موضوع دیگری نمی اندیشند، چون فرضیه بر این است که صاحبان هر یک از این تخصص ها همه انرژی و هم و غم خود را صرف بهتر و بیشتر آموختن و نمره بالا گرفتن کرده اند. به عبارت دیگر، متخصصان برجسته دانشگاه دید، آدم هایی تک بعدی هستند که چیزهای خیلی زیادی درباره موضوعات محدود مربوط به رشته تحصیلی خود می دانند و نه بیشتر. دانسته های این متخصصان فراشمول نیست، حال آنکه کارآفرینان در عین داشتن یا نداشتن تحصیلات دانشگاهی، ذهن هایی فراشمول و گسترده دارند و می توانند تا افق های دوردست را به وضوح مشاهده کنند. بنابراین باید بگویم درس خوانده هایی امثال من و دوستم رابرت کیوساکی، با فارغ التحصیلان برجسته اما تکی بعدی دانشگاهی تفاوت زیادی وجود دارد و جهت نگرش هر یک از ما نیز متفاوت است. افرادی مانند من چیزهایی درباره بسیاری از موضوعات یاد گرفته ایم و می دانیم و می توانیم دانسته های خود را به شکلی موفقیت آمیز در عرصه های مختلف کسب و کار مورد بهره برداری قرار دهیم. ما به جای دانش و معلومات متخصصان برجسته، ازهوش و خرد افراد جامع نگر و فراشمول برخورداریم و راز موفقیت خود در کارآفرینی را هم در همین وجه تمایز با متخصصان برجسته می دانیم.
دلیل مطرح کردن چند باره تفاوت کارآفرینان موفق با متخصصان برجسته دانشگاهی همان موضوع تک بعدی بودن نگاه متخصصان است که آنها را از مشاهده تصویر بزرگ کسب و کار و جزئیاتی که در آن نهفته است، ناتوان می سازد. یعنی وقتی افراد تمام هوش و حواس و انرژی خود را روی موضوع علمی خاصی متمرکز می سازد، به دست آوردن یک شغل خوب و به اصطلاح نان و آب دار و در عین حال بدون خطر به تنها و بزرگ ترین هدف آنها تبدیل می شود و به همین سبب نمی توانند ذهن خود را درگیر مسائلی چون سرمایه گذاری و ایجاد و توسعه کسب و کار کنند. آنها بیش از اندازه دریگر مسائل مربوط به تخصص خود هستند. البته داشتن چنین ویژگی هایی هیچ عیب و ایرادی ندارد، من فقط خواستم ذهن شما را در خصوص تفاوت موجود میان متخصصان تحصیلکرده و کارآفرینان بزرگ روشن کنم. البته باید اضافه کنم که کارآفرینان کیمیاگر بهترین مشتریان افراد تحصیلکرده متخصص هستند. این قبیل افراد را کشف می کنند و آنها را به استخدام خود در می آورند، چون به کمک علم و تخصص چنین متخصصانی است که کارآفرینان، کسب و کار خود را پیش می برند و کارهای بزرگ انجام می دهند. مثلا افرادی هستند که در تهیه خوشمزه ترین شکلات ها تخصص دارند، مردمی که یک بار طعم شکلات های آنها را چشیده اند به خرید و مصرف آن شکلات هاعلاقه پیدا می کنند و همین تقاضای ایجاد شده در بازار، آنها را تشویق به راه اندازی کسب و کار در زمینه تهیه و تولید شکلات و شیرینی می کند. اما زمانی که پای مسائل مالی، سرمایه، بازاریابی و مسائل حقوقی کسب و کار به میان می آید، خانم یا آقای متخصص در تهیه و تولید شکلات و شیرنی خوشمزه،احساس عجز و ناتوانی می کند و به رغم علاقه زیادی که به این کار دارد، ناچار می شود دست از حرفه موردعلاقه خود بکشد و برود در رشته ای که فرصت های شغلی داشته باشد به تحصیل بپردازد. اما چون روح و روان او همچنان در گرو تهیه شکلات و شیرینی است، چنین فردی در هیچ رشته شغلی دیگری نمی تواند بدرخشد و کسب موفقیت کند. مشابه همین وضع در مورد افراد دیگر که نمی توانند در شغل و حرفه مورد علاقه خود به کار پرداخته و کسب و کار و درآمد به آنها می دهد، به تحصیل می پردازند و در درس های خود نمره های بسیار عالی هم می گیرند؛ اما همین افراد بعد از فارغ شدن از تحصیل نیز به دلیل نداشتن منابع و امکانات، نمی توانند به عنوان یک کارآفرین از تخصص خود بهره گیری کنند و راهی جز استخدام شدن در جایی و حقوق ثابت ماهانه گرفتن، برایشان باقی نمی ماند.
یک وجه متمایز مهم دیگر من و رابرت با دیگر کارآفرینان این است که هر دوی ما درس های زیادی از دوران تحصیل در مدارس نظامی آموخته و در دوران خدمت در نیروی تفنگداران دریایی با راه و رسم و اصول رهبری آشنا شده ایم. آموزه های ما از هر لحاظ متناسب با نیازهای کارآفرینی است، چه یک کارآفرین مانند یک فرمانده یک فرمانده نظامی باید ماموریت نظامی باید ماموریت خود را شناسایی و مشخص کرده و به یک موضع الهام برای رهبری تیم فرماندهی خود تبدیل شود. در اینجا می خواهم مهم ترین چیزهایی را که در دوران تحصیل و خدمت نظامی آموختم، به تفکیک برای شما توضیح دهم؛
اول ماموریت
اصول داشتن ماموریت، جوهر اصلی و علت به وجود آمدن هر کسب و کار است. در مدارس نظامی نیز اولین چیزی که به دانشجویان می آموزند همان ماموریت است، چون وقتی کسی به ماموریت می اندیشد، کاری که قصد انجام آن را دارد برایش معنا و مفهوم پیدا می کند. مبلغان مذهبی نیز با داشتن ماموریت تبلیغ و اشاعه مذهب فعالیت خود را انجام می دهند. اما متاسفانه برخی از مبلغان مذهبی، از روش درستی برای انجام ماموریت خود که رسوخ به قلب و روح مخاطبانشان است استفاده نمی کنند. بعضی از کارآفرینان نیز هنگام تلاش برای تاثیرگذاری بر بازار، از همین مشکل رنج می برند.
دوم سازماندهی افراد
عده ای از مردم به اشتباه تصور می کنند که مدرسان در مدارس نظامی به دانشجویان تنها پیروی از دستورات، بله قربان گویی و اطاعت محض و بی چون و چرا از فرماندهان مافوق را درس می دهند؛ گرچه داشتن توانمندی در انجام دستورات برای تقویت حس تمرکز بسیار ضروری است، زیرا کسی که از قدرت تمرکز بالایی برخوردار باشد می تواند افراد تیم خود را سازماندهی کند. در محیط های نظامی توانایی در انجام کار تیمی در هر روز و هر لحظه یک ضرورت قطعی و اجباری است، در حالی که در مدارس عمومی توجهی به کارهای تیمی نمی شود و کار تیمی در این قبیل مدارس را تنها در حوزه ورزش می توان مشاهده کرد. در محیط های آموزشی افراد فقط برای کسب موفیت شخصی تلاش می کنند و به همین سبب دانشجویان در نظام آموزشی رایج به دو گروه برنده و بازنده و متوسط از نظر نمرات تحصیلی تقسیم می شوند. حتی در زمانی که انجام بعضی مطالعات دسته جمعی برای دانشجویان الزامی می شود، اما زمانی که نوبت به امتحانات درسی می رسد، همان که با هم در انجام مطالعات همگروه بوده اند، به خاطر گرفتن نمرات بالاتر، به رقبای سرسخت یکدیگر تبدیل می شوند. حتی اگر دانش آموز یا دانشجویی سرجلسه امتحان بخواهد به همکلاسی خود در دادن پاسخ به سوالی کمک کند و به اصطلاح برساند، متهم به تقلب شده و مشمول کسر نمره یا اخراج از جلسه امتحان خواهد شد در محیط های نظامی قضیه کاملا برعکس است؛ یعنی در آنجا کارهای تیمی و اصل همکاری افراد با یکدیگر یک الزام همیشگی و دائمی است و افراد نظامی نمی توانند بدون همکاری با هم قطاران یا همکلاس های خود، انتظار موفقیتی را داشته باشند. در عرصه زندگی نیز ما نمی توانیم با تکروی و بدون جلب همکاری و مساعدت دیگران، موفقیتی به دست آوریم. رقابت چیز خوبی است، اما رقابت باید در چارچوب کارهای گروهی و به منظور رسیدن به هدف مشترک باشد. این همان نوع رقابتی است که مورد نظر کارآفرینان است، اما متاسفانه در مواردی رقابت فردی میان کارکنان برای دستیابی به حقوق و مزایا و پست و سمت بیشتر و بالاتر، کارآفرینان را دچار مشکل می کند و اگر کارآفرینی از قدرت رهبری برخوردار نباشد، این قبیل رقابت های فردی برای کارآفرینان زیان بخش خواهد بود.
سوم قدرت رهبری
در مدارس نظامی افراد با راه و رسم صدور دستور و انجام دستورات که از عناصر اولیه رهبری است، آشنا می شوند. این یک شیوه زندگی در دنیای نظامیان است و کسی که قدرت انطباق خود با این شیوه زندگی را نداشته باشد، خیلی زود از این صحنه طرد خواهد شد و کسی هم از این قانون مستثنی نیست. اما باید دید چرا بعضی از کسب و کارهایی که شما با آنها همکاری کرده اید، با مشکل رو به رو شده اند؟ دلیل بروز چنین وضعیتی در درجه اول، پایین بودن روحیه کارکنان، نامرغوبی تولیدات، کاهش میزان فروش به موازات افزایش هزینه ها و ...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com