تا همين چند سال پيش پياده روي اربعين براي خود عراقيها هم فقط در خاطرات سالخوردگانشان حضور داشت. همين چند سال پيش آنها يعني تا وقتي كه صدام بود و مراسمات خيلي كوچكتر را هم ممنوع كرده بود، چه رسد به اين پياده روي ميليوني.
به گزارش
بولتن نیوز به نقل از رجا نیوز، تا همين چند سال پيش پياده روي اربعين
براي ما ايرانيها خيلي جدي و شايد حتي خيلي مهم نبود. تا همين چند سال پيش
ما يعني تا دو سه سال قبل كه نه تنها حضور در اين خروش چند ميليوني آرزو
نشده بود كه اصلا خيليها خبري از آن نداشتند.
اما حالا اوضاع فرق ميكند؛ شيعيان عراق
پيش خودشان حساب و كتاب ميكنند كه چند روز قبل از اربعين بايد از خانه
بزنند بيرون تا پاي پياده به زيارت اربعين آقا برسند. آنها كه از بصره و
كوت ميآيند ممكن است تا 15 روز زودتر هم راه بيافتند و آنها كه از نجف و
كوفه، سه روز و حتي كمتر. اين مسير چند ده كيلومتري را رودي ممتد از انسان
در نظر بگير و ضربدر حداقل سه روز كن تا براي حدس زدن تعداد زائران نياز به
آمار مراكز رسمي نداشته باشي.
اما حالا اوضاع فرق ميكند؛ در مسير
نزديك به هشتاد كيلومتري نجف تا كربلا فقط شيعيان عراقي را نميبيني كه
حساب و كتاب كردهاند و چند روز زودتر زدهاند بيرون. از همين ايران خودمان
هم كلي زائر برنامه ريزي ميكنند كه به پياده روي برسند. اگر يك هفته تا
چهار روز قبل از اربعين راهي عتبات باشي، مي تواني تعداد آنها را از شلوغي
بي حد و حصر مرزها حدس بزني. حالا بگذريم كه قيافهها، عزاداريها و
لباسهاي زائران ايراني در طول مسير به تو ميقبولاند كه حالا پياده روي
اربعين براي ايرانيها هم موضوعيت پيدا كرده است.
اصلا ايران كه نزديك است؛ همين بغل است.
حتي تركيه، آذربايجان، افغانستان، پاكستان، بحرين، سوريه و... هم نزديك و
همين دور و بر به حساب ميآيند وقتي ميبيني كه شيعيان فرانسه، انگليس،
تايلند، تانزانيا و... هم به اربعين سيدالشهدا(ع) رسيدهاند و هروله كنان
در دستههاي عزاداري وارد حرم مولا ميشوند.
آدمهاي رنگ و وارنگ، لهجههاي عجيب و
غريب و حتماً سليقهها و اميال مختلف بعد از اربعين است كه به چشم ميآيد؛
وقتي كه سفر تمام شده است و تو داري خاطراتت را مزمزه ميكني. وگرنه در طول
پياده روي كه هيچ كدام از اينها ديده نميشود. در آن چند روز رويايي همه
منها حذف ميشوند؛ همه با يك لهجه بر حسين(ع) گريه ميكنند، همه با يك روش
بر سر و سينه ميزنند و همه سليقههاي خود را پاي تير برق اول مسير نجف تا
كربلا جا ميگذارند و تا تير برق هزار و چهارصد و چهل و خوردهاي به يك
سياق گام برميدارند.
اين خوردهاي هم خودش حكايتي دارد: تير
برق هزار و چهارصد و چهل و خوردهاي! جايي كه ديگر گنبد آقا نمايان ميشود و
تو كه در طول مسير قرار و مدارهايت را با شماره تيرها هماهنگ كردهاي و
زمان خواب و استراحت ميان مسير را با شماره تيرها تعيين كردهاي، ديگر
حواست از همه جا جدا ميشود و جمع ميشود روي گنبد. پس عجيب نيست اگر نداني
تعداد دقيق تيربرقها چقدر است.
اصلا چه فرقي ميكند؟ براي تو كه لنگ
لنگان و خسته و خاك آلود خودت را رساندهاي به روبروي بارگاه آقا چه فرقي
ميكند چقدر راه آمدهاي؟ براي تو يك چيز مهم است: آقا آمدم... آقا بالاخره
آمدم... 1400 سال دير شد، اما بالاخره آمدم... هنوز ميان لشكرت جايي باقي
مانده است براي اين رو سياه؟
پياده روي اربعين فرصتي است براي تجلي
ظرفيت عظيم شيعه كه در كمتر از يك هفته خودش را نشان ميدهد. فرصتي براي
آنكه فكر كنيم چطور و با كدام توان و كبر مبناي كدام پيوندها قرار است همه
مردم جهان زير يك بيرق جمع شوند.
پياده روي اربعين چيز عجيبي است. از آن
چيزهايي كه بايد خودت بچشياش. بايد خودت با حول و حوش صد هزار گام جرعه
جرعه مزمزهاش كني. بايد در ليوانهاي مشترك ميليونها زائر كه در ان چاي و
آب مينوشند ببينياش. بايد در افت و خيز مرد و زن معلولي كه به هزار زحمت
خودشان را ميكشند به سمت كربلا پيدا كني. بايد در التماسهاي مرد عراقي كه
نميگذارد پايت را از بين دستش جدا كني و ماساژت ميدهد دريابي. بايد در
چند زيلو و فرشي پيدا كني كه خانواده فقير عراقي كنار جاده انداختهاند و
از زائران خواهش ميكنند روي آنها بنشينند و استراحت كنند.
پياده روي اربعين را بايد درك كرد. وگرنه
حق است اگر براي پيرمردهاي نود سالهاي كه آن را نديدهاند حجله بگذارند و
رويش بنويسند جوان ناكام!