امروز داشتن و انتخاب چشماندازها و افقهاي بلند، نقشههاي راهي فراتر از منظر پيشرو ميطلبد.
گزارشگر : نفیسه ابراهیمزاده انتظام
طرح
مسئله وحدت حوزه و دانشگاه حاصل اين بلند نظري است كه در سالهاي ابتدايي
بعد از پيروزي انقلاب از سوي آيتالله مفتح مطرح شد. از زماني كه آموزش
مباني ديني و معرفتي و علوم طبيعي و تجربي در مدارس ما از هم جدا شدند،
سراشيبي توليد علم و انديشه نيز آغاز شد و كمكم حتي فراموش كرديم كه زماني
يكي از امپراتوريهاي توليد دانش پايه جهان بوديم و ترجمه و تقليد شد كليد
تمام مشكلاتمان. مطالعه اينكه چطور اين مسير را طي كرديم، كافي است براي
اينكه قانع شويم تا تمام توان خود را بسيج كنيم تا دوباره جهانبيني
دينيمان را به علوم جديد پيوند بزنيم و راهكارهايي نيز بيابيم كه زبان اين
دو را همزمان به هم نزديك كنيم. اين همافزايي ميتواند در رفع نيازهاي
علمي و پژوهشي جامعه مؤثر باشد، پس طبيعي است كه به صورت يك مطالبه اجتماعي
مطرح شود.
اين امر علاوه بر جريانسازي علمي، در تحقق مهندسي
فرهنگي جامعه و تدوين سند سبك زندگي و به طور كلي تغيير ذائقه شهروندي از
گرايش به لذات مادي پيشكش غرب به سمت تحقق انساني معناگرا و در مسير تكامل
نقش مهمي ايفا ميكند. البته گاه چالشهاي تحميلي بر سر راه بالندگي انقلاب
اسلامي تحقق آرمان وحدت حوزه و دانشگاه را با مشكل مواجه كرده و هنوز
واقعيتها با ايدهآلهاي اين آرمان فاصله دارند.
بنابراين آغاز
كار روي آن به صورت پروژهاي همه جانبه يك الزام اجتناب ناپذير است. در اين
راستا و تا زماني كه اين دغدغه در ميان بدنه دانشگاهيان و حوزويان ايجاد
نشود و خودشان پاي كار نيايند، مديريت كلان آموزش عالي و سياستگذاريها و
بخشنامهها و آئيننامهها كاري از پيش نميبرند. وحدت حوزه و دانشگاه ايده
مباركي است كه بزرگترين آسيب و مانع آن، نبود تعريف مشترك از دانش، زبان
مشترك علمي و اتكا به دانش ترجمهاي و غيربومي به ويژه در دوران معاصر است.
مسئلهاي كه جنبش نرم افزاري ما را متأثر كرده، ولي هنوز عزمي براي چاره
كردن آن به وجود نيامده است. علمي كه تعهد ديني نداشته باشد و تعصب ديني
بدون علم، آفتي است كه همچون طراري در مسير توسعه، گريبان دانشگاهيان و
حوزويان را ميگيرد.
راستي چرا با وجود داشتن اطلاع از محل عارضه و در اختيار داشتن نسخه درمان، هنوز از وجود درد رنج ميبريم؟!