بسم الله الهادی
1. چند سال قبل مطلبی را یکی از دانشجویان تحت عنوان دانشگاه آزاد اسلامی سه دروغ بزرگ نوشتند که البته برای او مشکل ساز نیز شده بود. فارغ از صحت و سقم آن مطلب تشبیه جالبی را بکار بردند. به نظر میرسد گاهی اوقات "عمل ما" در وحدت حوزه و دانشگاه نیز این مساله مهم را به ناکجا آباد کلیشه میبرد.
2. برای مشخص شدن وحدت حوزه و دانشگاه ابتدا باید جایگاه این دو نهاد علمی در تمدن اسلامی را مشخص کرد و بعد از آن نسخه وحدت برای آنها نوشت.
الف) نرم افزارهای تمدنی، به یک معنا و در ساحت اجتماع، مجموعه نظامهای به هم پیوسته و یکپارچه ای است که اداره جامعه را برعهده دارد مانند نظام فرهنگی، نظام سیاسی، نظام علمی و...
ب) عهده دار نظام تعلیم و تربیت در تمدن اسلامی نهاد علمی ای می باشد که بتواند پاسخ صحیحِ دینی را بر اساس نیازها و مقتضیات جامعه ارائه دهد. نکته حائز اهمیت و قابل توجه این است که یک تمدن اسلامی در مقام تحقق نهایی خود نمی تواند دو نظام حاکم بر خود داشته باشد. مثلا دو نهاد فرهنگی با مبانی متفاوت عهده دار فرهنگ آن تمدن شوند و یا دو نهاد علمی متفاوت امور تربیتی و آموزشی آن تمدن را برعهده گیرد. البته مجددا باید یادآور شد که این سخن در زمانی است که تمدن شکل گرفته باشد و زمانی که در حال گذار و حرکت به سوی تمدن اسلامی هستیم، شرایط بر اساس مقتضیات زمان متفاوت است.
ج) تاریخ غرب نشان دهنده تلاش تحسین برانگیز عالمان مسیحیت از تاریخ حدود 33 میلادی تا اوایل قرن 5 میلادی (آغاز قرون وسطیِ اولیه-یعنی از قرن 5 میلادی تا قرن 10 میلادی-) می باشد که به مرور زمان فرهنگ پست و دون شأن انسانی یونان و روم را به فرهنگ انسانی نزدیک کردند. این تغییر فرهنگ موجب ارزش گذاری جدیدی در ساحت اجتماع شد که رفتن به سوی منابع دینی برای پاسخ به نیاز جامعه دارای مقبولیت عمومی گشت به نحوی که در انتهای قرون وسطی اولیه نظام آموزشی مسیحیت که تا قبل از آن در کنار نظام آموزشی بازمانده از یونان و روم تدریس میشد، توانست یک نظام آموزشی جدید مبتنی بر تعالیم و آموزههای مسیحیت را شکل دهد که مواد هفتگانه درسی برای خود داشت: هندسه، حساب، نجوم، هیأت، صرف و نحو لاتین و منطق
3. در افق دوران گذار وحدت حوزه و دانشگاه به معنای یکی شدن ساختار این دو نهاد با هم نیست و وحدت به معنای وحدت در هدف می باشد اما در افق تمدن اسلامی یک مبنای واحد باید بر ساختار نظام علمی جامعه حاکم باشد که نتیجه آن ایجاد یک نهاد علمی است نه چند ساختار علمی. (البته در مقام عمل و در حال حاضر نیز در جامعه ما نهاد دانشگاه رسماً به عنوان نهاد علمی اصلی مطرح است و اگر هم حوزه بخواهد سخنی بگوید باید دانشگاهی شود تا سخنش مقبول نظر افتد.)
4. به نظر راه رسیدن به وحدت حقیقی میان حوزه و دانشگاه را باید در وحدت تفکر دید که این وحدت در کنارش سایر اقسام وحدت را نیز میآورد به عبارتی دیگر: چون که صد آمد نود هم پیش ما است.
به نظر میرسد که رسیدن به وحدت در تفکر نیز خود شامل سه مرحله میشود:
الف) وحدت در مساله: اینکه مساله هر دو نهاد علمی نیاز جامعه ی اسلامی-ایرانی شود.
ب) وحدت در منبع پاسخ دهی: منابعی که دین آن را منبع کسب معرفت میداند، مانند عقل، نقل، حس و...
ج) وحدت در روش پاسخگویی: روش پاسخگویی به مسائل نیز باید مورد تایید دین باشد و عقلانیت دینی باید متصدی تعیین این روش شود.
5. آسیب هایی که در راه این وحدت وجود دارد از سویی متوجه حوزههای علمیه و از سویی متوجه دانشگاه است. حوزه های علمیه با ورود ضعیف خود به مسائل اجتماعی و کم پرداختن به نظامهای اجتماعی حاکم بر جامعه مانند نظام فرهنگی، نظام سیاسی و... به نوعی از مسائل بنیادین اجتماعی فاصله گرفته است و از طرف دیگر دانشگاه با تقریر سطحی خود از دین گرفتار غربزدگی پنهان با ظاهر دینی شده است.
6. بنابراین به طور مختصر می توان از طرفی اجتماعی نشدن ساختار حوزههای علمیه و از طرف دیگر اسلامی نشدن ساختار دانشگاه را مهمترین آسیب راه وحدت میان حوزه و دانشگاه دانست که به نظر میرسد سه گانه وحدت در مساله، منبع و روش می تواند راه حلی برای برداشتن گامهای اولیه حرکت به سوی وحدت میان حوزه و دانشگاه باشد.
*مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com