نگاهي به انفجارهاي اخير در غار ميرملاس و يادآوري وعده حفاظت اين آثار توسط مسئولان ذيربط
وقتي
كه در كتابهاي تاريخ هنر پيشينه هنر اقوام بدوي پيش و پس از تاريخ را
ميخوانيم، اولين نشانهها از هنر ايران مربوط به آثار باستاني غار ميرملاس
واقع در استان لرستان ميباشد كه به محض شنيدن و ديدن نام ميرملاس سواراني
در حال شكار (عموماً گوزن) به ذهن متبادر ميشود كه خود معرف فرهنگ پرورش و
به كارگري اسب در ايران آن روزگار ميباشد.
كشف ماتريال نقاشي در دوره قبل از تاريخ
يكي
ديگر از اسناد زندهاي كه در آن غناي فرهنگ ناب و اصيل ايراني استنباط
ميشود، اين است كه انسان ايراني در بيش از ۱۲ هزار سال پيش به دانشي پيشرو
مربوط به زمان خود نائل شده بود كه ميتوانست با تركيب موادي مانند خون
حيوانات، خاك رس، تنه و پوسته درختان، چوبهاي سوخته، شيره گياهان و
درختان، روغنها و چربيها و خاكستر به همراه آب رنگهاي بسيار پايدار و
بادوامي بسازد كه براي نقاشي بر ديواره غارها و در محيطي كوهستاني و روباز
قابل استفاده باشد، به همين خاطر صاحبنظران حوزه تاريخ هنر و باستانشناسي
آثار اعجابانگيز غار ميرملاس، هميان ۱و۲ و ساير غارهاي باستاني لرستان را
شبيه و همگن با سنگنگارههاي غار «شووه» (۳۱هزارسالپ م) و غار آلتاميرا
در اسپانيا (۱۴ تا ۱۲هزارسال پم) كه مربوط به دوره پارينه سنگي ميباشند و
غار لاسكو مربوط به دوره پارينه سنگي نو در فرانسه را قديميترين آثار به
جاي مانده از انسان ميدانند و از اين بابت باستانشناسان، مورخان و
گردشگران به خوبي با غار ميرملاس و آثار مشابه آن در ايران آشنا هستند. اين
در حالي است كه اين منطقه باستاني براي بسياري از هموطنان ايراني نامي
غريب و غيرمأنوس و مهجور ميباشد، از اين رو غار ميرملاس جزو اولينهاي
آثار باستاني بود كه در گذشته در فهرست آثار حفاظت شده يونسكو ثبت شد اما
به خاطر عدممحافظت و عدمشناخت و بيكفايتي مسئولان ارشد حوزه
باستانشناسي و ميراث فرهنگي در چند سال اخير زمزمههايي مبني بر حذف نام
ميرملاس از ليست جهاني آثار تاريخي يونسكو به گوش ميرسيد.
نظريات باستانشناسان و صاحبنظران راجع به ميرملاس
خبرگزاري
«مهر» درخصوص يادآوري اهميت آثار غار ميرملاس مينويسد: پروفسور مك بورني
استاد باستانشناس دانشگاه كمبريج كه در تيرماه ۱۳۴۸ براي كاوش و بررسي
نقاشيهاي غار هُميان و ميرملاس به كوهدشت سفر كرده بود، در گزارش خود چنين
به اهميت سنگنگارههاي تازه كشف شده ميپردازد: نقوش روي صخرههاي كوهدشت
شبيه نقشهاي مكشوفه در شرق اسپانيا در دوره اخير، مربوط به دوره ماقبل
تاريخ است و تمامينقوش صخرهاي كوهدشت روي بلنديهايي متراكم و در چند
كيلومتري جنوب غربي كوهدشت در يك رديف دايره شكل قرار گرفتهاند. در محل
غار تيغههاي فلينت و خردهسفال پيدا شد كه دلالت بر سكونت در جوار اين
برجستگيها دارد، اين نقوش نخستين تجليات ذوق هنري مردمان غارنشين منطقه
كوهدشت لرستان به شمار ميرود. اندازه صورتها در نگارههاي سنگي ميرملاس
بين ۱۰ تا ۳۰ سانتيمتر و بيشتر به شكل حيوانات و به گونه نيمرخ هستند. من
تصور ميكنم كه اين نقاشيها به وسيله ساكنان لرستان در دوراني كه بشر به
حالت جوينده خوراك ميزيسته است، ترسيم شدهاند؛ دوراني چندين هزار سال پيش
از آنكه درهها خشك شوند و انسان بتواند از كوهسار پايين آمده و بيرون از
كوهستان زندگي نمايد.»
مهر در ادامه آورده است: خانم ماري ليز لوژن
بلژيكي متخصص هنرهاي صخرهاي نيز در مورد نقوش پناهگاه ميرملاس ميگويد:
اين نقوش بسيار بينظير هستند و مانند اينها را در اروپا نداريم، بنابراين
مهم است كه حفاظت شوند، همچنين پروفسور گيرشمن پس از كشف غار ميرملاس و
هميان با مشاهده عكسها و اسلايدهاي آن، چنين اظهارنظر كرده است: «كشف
نقاشيها در يك غار لرستان مطلبي حائز اهميت است، طي تمام تجسسهايي كه
درباره كاوشهاي مربوط به غارهاي ميهن شما انجام يافته است، اعم از آنچه
اينجانب در كوههاي بختياري به عمل آوردهام يا آنچه در بيستون و البرز و
كوههاي خراسان معمول داشته است، در هيچ جا نقاشيهايي روي بدنه سنگ
كوهستان ديده نشده است و از اينجا اهميت موضوع به خوبي روشن ميشود.»
وعدههايي كه عملي نشدهاند
در
اين راستا وعدههاي فراواني درباره حفاظت از اين غار از سوي مسئولان
ذيربط استان لرستان داده شد كه متأخرترين آنها عباسگودرزي بود (كه در
اوايل مهر ماه سال جاري از اين سمت كنار گذاشته شد) كه وي در زمان مديريتش
قول تعبيه ديواره و حفاظ نشكن شيشهاي در مقابل اين آثار را داده بود، اما
طبق معمول اين وعده هم فراموش شد و در ۲۰ خرداد سال جاري رسانههاي استان
لرستان خبري با تيتر «در هفته جاري طرح حفاظت از ميرملاس آغاز خواهد شد»
منتشر كردند كه حكايت از آغاز ساماندهي حفاظتي در اين منطقه باستاني بود.
اين خبر نيز به جايي نرسيد تا كه در چند روز گذشته يكي از خبرگزاريها به
تازگي گزارش بغرنجي روي خروجي خود قرار داده بود كه از انفجار در
غارميرملاس و اطراف آن حكايت ميكرد. در اين گزارش آمده بود كه اين
انفجارها براي حفاري و دستيابي به آثار و دستساختههاي ارزشمند و به
اصطلاح «زير خاكي» صورت گرفته است. همچنين كندهكاري و دستنوشتههايي به
وسيله زغال و افشانههاي رنگي كه به نيت ثبت يادگاري توسط برخي از
بازديدكنندگان(!) بر ديوارههاي غارو اطراف آن منقوش شده است، يكي ديگر از
نكات اسفباري است كه در اين گزارش منعكس شده بود.
نكته
غار
اصلي آلتاميرا كه ۲۱ نقاشي از گاوميشهايي به رنگ قرمز و مشكي بر آن نقش
بسته است، از سال ۱۹۸۵ جزو ميراث جهاني يونسكو به شمار ميروند و تخمين زده
ميشود اين مجموعه غارها كه در سال ۱۸۶۸ كشف شدند، در دهه ۱۹۷۰ به جاذبه
گردشگري بدل شدند. روزانه ۳ هزار نفر از اين غارها بازديد ميكردند اما از
آنجا كه گرماي بدن و رطوبت نفس بازديدكنندگان به مرور اين نقاشيها را از
بين ميبرد، از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۲ روزانه تنها چند بازديد محدود از اين
غارها مجاز بود كه آن بازديدها هم به بازديد سران كشورهاي دوست و همسايه
اختصاص يافته بود و براي ساير علاقهمندان ماكتي از اين غار تهيه شده بود
كه تمام اقشار و علاقهمندان ميتوانستند از آن ديدن كنند.
بهتر
است بدانيد و خود قضاوت كنيد كه نقطه مقابل اين بياهميتي كه در مواضع و
عملكرد منفي برخي از مسئولان و مردم ما در قبال آثار تاريخي وجود دارد،
درست نقطه مقابل و عكس ديدگاه جهاني به اين سنگنگارههاست كه كليت آن از
شعار يونسكو قابل استنباط است كه ميگويد: «۱- سنگنگارها را خيس و لمس
نكنيد بسيار ضربه پذيرند ۲- هرگز روي آنها اثر نگذاريد و چيزي اضافه نكنيد
۳- روي آنها راه نرويد ۴- همان طور كه هستند بگذاريد بمانند ۵- فقط از آنها
عكس بگيريد.» با اين وجود جاي هيچ حرف و حديث و نسخه پيچيدني باقي
نميماند و حتي سؤالي كه بپرسد: «به راستي چه بايد كرد؟!»