اما در آن روز بزرگ، چه کسانی بالا رفته و چه گروهی پایین میآیند؟ در تفاسیر مختلف آمده است که در آن یوم الحسرت، کسانی بالا آمده و به مقام سروری میرسند که از قضا، در این عرصهی خاکی و در چشم عموم مردم، انسانهای کوچک و شکست خوردهای محسوب میشوند. و از سوی دیگر، در همان روز، آنهایی که سروران این روزها محسوب میشوند، به پایینترین درجات میرسند.
سروران این روزهای ما عموماً چگونهاند؟ چه چیزی را مایهی سروری خود قرار دادهاند؟ و در چشم چه کسانی سرورند؟ آیا غیر از این است که انسانهای "عزیز" این دنیایی در چشم مردم آنهایی هستند که قدرتی داشته و پشتشان به مال و مکنتی گرم است و هزاران هوادار دارند؟ غیر از این است که ساکنان کاخهای بزرگ، صاحبان پُستهای عالی و وارثان ثروتهای عظیم، عزیزان این کرهی خاک محسوب میشوند؟
آیا در دل خود، جانبازی که در کوچهیتان زندگی میکند و هیچ خبری از تظاهر دنیایی ندارد را انسان متعالی و کمال یافتهای محسوب میکنید یا آن سرمایهداری که یک لحظه با ماشین چند صد میلیونیاش از خیابان شما رد میشود؟ آیا ما حاضریم جهاد در راه خدا را که گمنامانه صورت میگیرد، به هر آنچه که رنگ دنیا و تفاخر دارد ترجیح دهیم؟ آیا رضایت خدا را در فرجام کارهایمان مدنظر قرار میدهیم یا خوش آمد خلق خدا را؟
«لُبّ و جوهر حادثه عاشورا اين است كه در دنيايى كه همه جاى آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسينبنعلى عليهالسّلام براى نجات اسلام قيام كرد و در اين دنياى بزرگ، هيچكس به او كمك نكرد! حتّى دوستان آن بزرگوار، يعنى كسانى كه هر يك مىتوانستند جمعيتى را به اين ميدان و به مبارزه با يزيد بكشانند، هر كدام با عذرى، از ميدان خارج شدند و گريختند! ...
بديهى بود كه وقتى مثل امام حسينى حركت و قيام كند، عدّهاى از مردم هم دور او را خواهند گرفت و گرفتند. اگر چه آنها هم، وقتى معلوم شد كه كار چقدر سخت است و چقدر شدت عمل وجود دارد، يكىيكى از دور آن حضرت پراكنده شدند، و از هزار و اندى آدمى كه با امام حسين عليهالسّلام، از مكه به راه افتاده، يا در بين راه به حضرت پيوسته بودند، در شب عاشورا تعدا اندكى ماندند كه با مجموع آنچه كه روز عاشورا خودشان را به حضرت رساندند، هفتاد و دو نفر شدند!» (بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم10/4/1371)
چه میشود که سالار شهیدان، در شرایط فوق راهی را انتخاب میکند که همه میدانیم؟ از یک طرف، خیل یاران رفتهاند و این یعنی اینکه طرفدار نداری. از طرف دیگر، بزرگان و ریش سفیدان سرزمینت، نه تنها پشتت نیستند که ملامتت هم میکنند. هر آنچه که در ذهن ما از امداد غیبی نقش بسته نیز، در ظاهر وجود ندارد. نه لشکر فرشتگان، نه باران، نه آتشی که گلستان شود و نه تیر و شمشیرهایی که تیزیشان از کار افتاده و شاید بیشتر به درستی راهت شک کنی. همه چیز روی کاغذ دو دوتا چهارتای ما منفیست. اما چه میشود که امام حسین (ع) باز در صحت عملش تردید نمیکند؟
«سيدالشهدا عليهالصّلاةوالسّلام، مىدانست كه بعد از شهادت او، دشمن تمام فضاى جامعه و دنياى آن روز را از تبليغات بر ضدّ او پر خواهد كرد. امام حسين عليه السّلام، كسى نبود كه زمان و دشمن را نشناسد. مى دانست دشمن چه خباثتهايى خواهد كرد. درعين حال، اين ايمان و اميد را داشت كه همين حركت مظلومانه و غريبانه او، بالأخره دشمن را هم در كوتاه مدّت و هم در بلند مدّت شكست خواهد داد. و همينطور هم شد. خطاست اگر كسى خيال كند كه امام حسين عليه السّلام، شكست خورد. كشته شدن، شكست خوردن نيست. در جبهه جنگ آن كس كه كشته مىشود شكست نخورده است. آن كس كه به هدف خود نمىرسد، شكست خورده است.» (همان)
بیایید کمی خود را نه جای امام حسین (ع) که در فضایی مشابه آن فضا قرار دهیم. میبینیم که حق بزرگی ناحق شده و لازم است تا امر به معروف کنیم و نهی از منکر. اما وقتی به آخر کار نگاه میکنیم میبینیم که همهی معیارهای موفقیت نه تنها با ما نیست که با طرف مقابل ماست. احساس غربت و مظلومیت میکنیم. اما حاضریم در این مظلومیت و غربت، تنها به خاطر حضرت دوست امر به معروفمان را انجام دهیم و برای نهی از منکر، هزینه پرداخت کنیم؟ آن هم چه هزینهای؟ جان و مال و خانوده.
«اين، مظلوميت است. اين مظلوميت، به معناى كوچكى و ذلّت نيست. امام حسين عليه السّلام، عظيمترين مبارز و مجاهد تاريخ اسلام است؛ چون او در چنين ميدانى ايستاد و نترسيد و مجاهدت كرد. اما اين انسان بزرگ، به قدر عظمتش، مظلوميت دارد. همانقدر كه بزرگ است، همان قدر هم مظلوم است؛ و با غربت هم به شهادت رسيد. فرق است بين آن سرباز فداكار و انسان پرشورى كه به ميدان نبرد مىرود؛ مردم به نام او شعار مىدهند و از او تمجيد مىكنند؛ ميدان اطراف او را انسانهاى پرشورى مثل خود او گرفتهاند؛ مىداند كه اگر مجروح يا شهيد شود، مردم با او چگونه با شور برخورد خواهند كرد، و آن انسانى كه در چنان غربتى، در چنان ظلمتى، تنها، بدون ياور، بدون هيچگونه اميد كمكى از طرف مردم، با وسعت تبليغات دشمن، مىايستد و مبارزه مىكند و تن به قضاى الهى مىسپارد و آماده كشته شدن در راه خدا مىشود. عظمت شهداى كربلا به اين است!»(همان)
یکی از بزرگترین ویژگیهای عمل امام حسین (ع) این است که هنگام انتخاب راه، خوب میدانست شاید برای چند روز، يزديان زمان، او را شکست خورده تلقی کرده و در مذمتش گزافهگویی ميکنند، اما مگر قرار است امر خدا معطل حرفهای خاله خان باجیهای تاریخ باشد؟ مگر خداوند نفرموده که در روز قیامت، آنهایی را که کوچک و شکست خورده فرض میکنید، همان بزرگان امت رسولالله هستند؟ پس دیگر چه جایی برای دل سپردن به خوش آمدهای رنگ پریدهی مردم است؟ اگر روز واقعه شرط است، باید فکر آن روز بود.
حقیر که از خودم مطمئنم، اما شما را نمیدانم. مطمئنم که اگر در موقعیتی مثل موقعیت اباعبدالله قرار بگیرم، اول به پشت سرم نگاه میکنم که چند نفر دنبالم را گرفتهاند و برایم شعر زنده باد سر میدهند. بعد به ته جیبم نگاه میکنم که چند پاپاسی در آن اقامت گزیدهاند و آخر هم به کوله پشتیام چشمی میاندازم و دقت میکنم که آخرین تکنولوژیهای زور و تزویر را با خودم آوردهام یا نه. انگار نه انگار که امام حسین (ع) برای تکرار شدن و الگو قرار گرفتن است. حقیقتاً اگر نعوذ بالله امام حسین (ع) مثل ما در کارهایشان منتظر جمعیت بودند، تاریخ چه سرنوشتی پیدا میکرد؟
«آنچه كه من امروز مىخواهم عرض كنم اين است: شما برادران و خواهران عزيز و همه ملت بزرگ ايران بايد بدانيد كه كربلا الگوى هميشگى ماست. كربلا مثالى است براى اينكه در مقابل عظمت دشمن، انسان نبايد دچار ترديد شود. اين، يك الگوى امتحان شدهاست.» (همان)
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com