بولتن نيوز: این روزها همه جا صحبت ازمشکلات مالی گسترده ای است که رسانه ملی را فراگرفته وانتظار می رود هرروز برابعاد آن افزوده شود .مشکلاتی که شکل بحران به خود یافته و باعث شده تا از میزان تولیدات در شبکه های سراسری واستانی به شدت کاسته واین شبکه ها به کنکاشی عمیق در آرشیوهای خود روی آورند . بی شک رسانه ملی راباید اصلی ترین بنگاه فرهنگی ونیز اطلاع رسانی کشور بدانیم که طیف گسترده ای از جامعه خواسته یا ناخواسته چشم برآن دارند. رسانه ای که به لحاظ ماهیت فعالیت های فرهنگی وهنری ، بیش از هر دستگاهی نیاز به منابع مالی گسترده دارد واز قضا با توجه به شرایط استثنایی وبرخورداری از بسیاری انحصارات انتظار می رود خود یکی از متمول ترین بنگاه ها در این کشور باشد اما امروز واقعیت چیزی غیر از این است واین روزها رسانه ملی آهسته آهسته به مرز ورشکستگی نزدیک می شود.
این رخداد حادثه ای است که از قضا اصلا دور از انتظار نبود وبارها توسط کارشناسان ودلسوزان در قالب مقالات ، پژوهشها ونیز بیان رودر رو با مدیران این رسانه خاص برآن تاکید شده بود .صرف نظر از ماهیت امر ونحوه بروز این وضعیت وحتی بررسی ابعاد وتبعات آن ، در این نوشتارتنها سعی داریم تا به این سوال مهم بپردازیم که اساسا چه عواملی در رسانه ملی باعث امکان چنین وضعیتی شده است واین مهم تا چه حد به شیوه مدیریت ، ساختار بروکراتیک و نحوه سازماندهی واولویت بندی ماموریتهای این رسانه بی رقیب مربوط می شودو قصد داریم تا به این نکته تاکیدکنیم که بی شک اگر این امر جدی انگاشته نشود در آینده چه بسا با توجه به شرایط پیش رو وماموریتهای تعریف شده ابعاد این بحران می تواند بطور گسترده تری ادامه یابد .
لذا دور از انصاف نیست اگر بخواهیم با مطالعه این امر نقاط آسیب پذیر را شناسایی ودر پی رفع آن برآییم .ازاینرو جهت رعایت ایجاز وبهره گیری بیشتر از حوصله مخاطبین بی هیچ سخن زائدی مستقیما وفهرست وار به اهم نقاط ضعف موجود دررسانه ملی که می تواند عامل اصلی بروز این وضعیت باشد می پردازیم که بی شک خود پیشنهادی است برای رفع این معضل :
1- پیچیده بودن منابع مالی رسانه ملی
شفافیت در منابع مالی یک رسانه اگرچه در هیچ کجای دنیا بطور صد درصد قابل انتظار نیست اما این همه پیچیدگی هم تنها ویژه رسانه ملی خودمان است .بطور عمده درآمد صدا وسیما از راه های ذیل حاصل می شود:
- دریافت برخی عوارض از محل منابع دولتی وخصوصی مختلف همچون واردات کالاهای صوتی تصویری ، برق و... که تعداد آنها زیاد ومتنوع است
- کسب درآمد از محل تبلیغات وآگهی های بازرگانی
- کمک های مستقیم دولتی در قالب تخصیص بودجه
- مشارکت های متعدد در تولید برنامه با دستگاه های مختلف دولتی یا خصوصی
- بودجه مصوب مجلس شورای اسلامی
- و....
همانطور که می بینیم اولا استقلال مالی که لازمه یک رسانه مستقل است به هیچ وجه با اینهمه مجاری دریافت پول !! قابل انتظار نیست ودر ثانی نوع ارتباط مالی رسانه ملی با هریک از حوزه های فوق به جهت دشواری نظارت وعدم ارتباط سیستماتیک مالی بطور باالقوه می تواند توام با هرگونه سوء استفاده باشد.لذا رسانه ملی باید در ابتدا تا آنجا که ممکن است ضمن تاکید برحفظ استقلال رسانه ای منابع مالی خود را محدود ومشخص واز همه مهمتر مطمئن سازد .وابستگی های بیش از حد رسانه ملی تاکنون نه تنها باعث شکننده بودن آن در مناسبات اقتصادی داخلی شده بلکه باعث تضعیف جایگاه بیطرفی آن نزد مخاطبین نیز شده است .رسانه ملی باید در منابع مالی خود با هدف استقلال مالی توام با اطمینان وشفافیت تجدید نظر جدی به عمل آورد .
2- گسترش کمی سازمان صدا وسیما
سازمان صدا وسیما بی هیچ توجیه علمی ومنطقی هرروز در حال گسترش کمی وحجیم نمودن ابعاد ساختاری خود است . این امر حتی با نگاهی به تاسیس وراه اندازی عجولانه شبکه های مختلف تلویزیونی با ماموریتهای مشابه وناکارآمد ، گسترش تعدادشبکه های استانی وافزایش ساعات پخش برنامه در آن شبکه ها بدون در نظر گرفتن امکانات موجود ، افزایش تعداد مدیریتها ومعاونتها در حوزه های مختلف ستادی واجرایی بدون توجیه رسانه ای و... به خوبی قابل مشاهده است .بی شک وقت آن رسیده تا با بهره گیری از نظر کارشناسان اداری ونیز رسانه ای در ساماندهی به ساختار بسیار حجیم ونیز ماموریتهای تعریف شده زائد( مثل انتشار انواع مجلات ، کتب ونشریات کم محتوا ویک سونگر که کمترین بازدهی را دارند ونیز همایشهای پرهزینه و.....) تلاش شده و در سیاست تکثر گرایی موجود شبکه های تلویزیونی ورادیویی بازنگری جدی به عمل آید .بی شک این فضای حجیم ونا کارآمد زمینه لازم برای هر نوع بحران مالی والبته کاهش بازدهی را بیش از پیش فرآهم می سازد.
3- مدیریت متمرکز
متاسفانه اگرچه مدیریت متمرکز رسانه ملی سالهاست که مورد انتقاد کارشناسان قرار داردلیکن کمتر به آن توجه می شود. روزگاری صدا وسیمای جمهوری اسلامی در دو شبکه تلویزیونی ونهایتا چند شبکه رادیوی خلاصه می شد وچندان دشوار نبود تصور آنکه این مجموعه تحت مدیریت یک فرد اداره شود اما امروزه رسانه ملی - اگرچه بی هیچ طراحی دقیق وعلمی – شامل بیش از 100شبکه رسانه ای اعم از شبکه های تلویزیونی دیجیتالی ، شبکه های استانی ، شبکه های سراسری ، شبکه های رادیویی سراسری واستانی ، سایت های اینترنتی ، مراکز انتشار کتاب ونشریات و..... می باشد .حتی بزرگترین غول های رسانه ای جهان نیز تصور اداره این شبکه عظیم آنهم با نحوه مدیریت سنتی ایرانی را نمی توانند در ذهن متبادر سازند.به نظر می رسد وقت آن رسیده حال که مشکلات مالی سازمان را در منگنه ای باور نکردنی قرارداده اینهمه شبکه های مختلف کمی بالغ شوند وبا اعتماد نسبت به مدیران جوان اما متخصص وکارآمد هرشبکه را در مدیریت واجرا مستقل کنیم .بدیهیست این می تواند گامی در جهت نوعی خصوصی سازی منطقی وتدریجی در شبکه های وابسته به رسانه ملی باشد که نه تنها محاسن بسیار دارد بلکه در آینده نزدیک حتمی نیزبه نظر می رسد.
4- عدم تخصص گرایی
رسانه ملی اگرچه بدلیل مرتبط بودن به یکی از تخصصی ترین موضوعات در هزاره سوم ( علم ارتباطات ) ذاتا باید یکی از تخصصی ترین سازمانها ونهادهای کشور باشد اما همانند بسیاری از حوزه های دیگر ، این سازمان نیز از موضوع عدم توجه کافی به متخصصین بخصوص در لایه های مدیریتی رنج می برد . این امر با برسی سطح تحصیلات ونوع تخصص کارکنان ومهمتر از آن بخش زیادی ازمدیران رسانه ملی به خوبی قابل دریافت است کم توجهی به نخبگان رسانه ای وعدم حضور اساتید برجسته حوزه رسانه در بدنه تصمیم گیری واجرایی شبکه ها نه تنها باعث فقدان غنای کافی در محتوا ی تولیدات رسانه ای شده بلکه در این بازار آشفته می تواند باعث بروز هرگونه نقصان در طراحی سیستمها ومراحل تصمیم گیری واجرایی شودکه در گذر زمان بی هیچ تردیدی مشکلات مالی تنها یکی از تبعات منفی آن است .
5- بازنگری در ساختار اداری سازمان
وظیفه اصلی رسانه ملی تولید برنامه است البته بی شک هربرنامه را باید یک بسته حاوی پیام تعریف کنیم .متاسفانه در این حوزه دو اتفاق نا مبارک رخ داده است .اول آنکه طی سالهای متمادی بدنه اداری سازمان صدا وسیما آنچنان بزرگ شده است که گویی وظیفه برنامه سازی جز وظائف چندم این سازمان می باشد وثانیا شیوه برنامه سازی آنچنان از شیوه های مدرن وعلمی فاصله گرفته وبه اصطلاح دولتی وغیر کارآمد شده که عملا کمترین بهره وری در فرآیند تولید حاصل می شود .این به خودی خود یعنی روزانه تحمیل هزینه هایی سرسام آور به بدنه رسانه .
پیشنهاد می شود اولا رسانه ملی در یک بازنگری جدی نسبت به سبک نمودن چارت اداری واجرایی خود ونیز حذف واحدهای ستادی وغیر ستادی متعدد والبته زاید اقدام نماید ودر ثانی با بررسی واجرایی نمودن شیوه های درست ومنطقی تولید با الگوگیری از شبکه های موفق دنیا هرچه بیشتر به برون سپاری تولید وبالابردن راندمان همت گمارد. عدم توجه به این مهم در آینده نزدیک نه تنها بیش از پیش بر بحرانهای مالی سازمان خواهد افزود بلکه مهمتر از آن سازمان را در دستیابی به هدف اصلی خود یعنی جلب مخاطب با چالشهای بسیار جدی تر مواجه می سازد.بخصوص که در این حوزه رقبای جدی وتوانمندی هم حضور دارند.
اما دردناکتر از همه این است که طی ماه های اخیر با جدی تر شدن مشکلات مالی ، صداوسیما به شکلی شتاب زده به سیاست جلب مشارکت روی آورده که از همان ابتدا محکوم به شکست بود زیرا اولا قابل انتظار بود که در شرایط تحریم ومشکلات همه جانبه، دیگر دستگاه ها اعم از دولتی یا بخش خصوصی در تعدیل هزینه های خود بکوشند وتمایل کمتری نسبت به سرمایه گذاری در این بخشها نشان دهند وثانیا اینگونه رویکرد افراطی در جلب مشارکت که گاهی به شدت به مرز آنتن فروشی ! نزدیک می شود باعث دلزدگی مخاطب ودور شدن رسانه ملی از ماهیت اصلی خود شود .ادامه این سیاست باعث بروز پدیده دلال بازی وورود افرادی با حداقل توانمندیهای هنری ودر عوض نگاهی سودجویانه به رسانه در شبکه های مختلف بخصوص شبکه های استانی می شود که بی شک در آینده اگر تداوم یابد شاهد کاهش میزان رضایت مخاطبین واحتمالا ریزش بیشتر تعداد مخاطبین خواهیم بود.
* کارشناس رسانه – کارشناس ارشد علوم سیاسی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com