حجت الله رباني از د انشمندان برجسته ايراني مقيم سوئد به دنبال اختلاف خانوادگي با همسرش و بروز پاره اي از مسايل از سوي پليس اين كشور بازداشت گرديد. وي به مدت دوهفته ناپديد شده و كسي از مكان وي اطلاع نداشته وبعد از مدتي مشخص مي شود كه تحت باز جويي پليس سوئد بوده است.دكتر رباني در زندان به مدت ده روز به اعتصاب غذا دست زده و از دوستان وهمكاران خود در ايران خواسته تا براي ازادي وي وادامه فعاليتهاي علمي اش تلاش كنند.
از نكات برجسته دكتر رباني اين بوده كه در طي مدت تحصيل وكار در اين كشور تلاش مي نمايد تا ارتباط علمي وكاري خود را با ايران حفظ نمايد . از اينرو براي فعاليتهاي علمي وتحقيقاتي وهمچنين ديدار با خانواده و دوستان و همكارانش مسافرتهايي به ايران داشته است. در طي همين مسافرتها با منشي يكي از همكاران خود اشنا شده وبا وي ازدواج مي نمايدو ايشان را با خود به سوئد مي برد.در اخرين سفر وي به ايران و باز گشت به سوئد يادداشتي از همسر دوم خود دريافت مي نمايد كه با يك مردديگري يك هفته به هلند رفته است. پس از بازگشت همسرش از سفر با وي برخورد فيزيكي مي نمايد كه اين امر سبب حضور پليس در محل و بازداشت دكتر رباني مي گردد.
مشكل خانوادگي اين دانشمند ايراني بهانه اي گرديد تا سيستم امنيتي سوئد كه ارتباط نزديكي با سازمان موساد وسيا دارد تصميم براي حذف اين دانشمند ايراني بگيرد. قبل از بروز اين حادثه نيز نهادهاي امنيتي سوئدي نسبت به فعاليتهاي علمي رباني و ارتباط وي با ايران حساسيت داشته وچندين با رهم به دانشگاه تذكرداده بودند اما ماجرا ي اصلي از انجا اغاز گرديد كه اين دانشمند ايراني در دانشگاه كاروليسنكا ي سوئد موفق به اخذ مدرك دكتري در رشته ايمونولوژي مي گردد اما ظاهرا اين دانشگاه به دليل اينكه وي ارتباط تنگاتنگي با جامعه علمي ايران دارد از دادن مدرك به وي خود داري مي نمايد.رباني از دانشمنداني بوده كه داروي واكسن سرطان را طراحي نموده كه با پايان يافتن اين پروژه استاد وي در اين دانشگاه پيشنهاد ثبت اين پروژه به نام كشور سوئد را مي دهد .اين پيشنهادمورد موافقت دانشمند ايراني قرار نمي گيرد وتلاش رباني براي ثبت اين پروژه به نام ايران و در نهايت موفقيت وي منجر به استعفاي وي از اين دانشگاه مي گردد .
از سويي ديگراين مساله نيز دستاويزي براي رسانه هاي غربي گرديده تا به توهين وتحقير اين دانشمند ايراني بپردازند وفضايي عليه ايران شكل ببخشند واينگونه القا نمايندكه همكاري هاي علمي با ايران تبعاتي را با خود به همراه داردو........
اين نمايش وبازي دراماتيك كشور سوئد چند پرده دارد. پرده اول مسايل خانوادگي اين دانشمند برجسته ايراني است كه منجر به دخالت پليس گرديدوپرده دوم به ارتباط وي با ايران و حساسيت جامعه علمي سوئد و سازمانهاي جاسوسي وامنيتي اين كشور وتلاش براي منع ادامه فعاليت هاي علمي به دليل ارتباط با ايران بر مي گردد.
در وهله اول اگر فرض را بر اين بگذاريم كه پليس سوئد به دليل مسايل خانوادگي اين دانشمند ايراني را بازداشت نموده است مي بايستي مانند همه درگيري هاي ديگربا قوانين قضايي حل وفصل مي شد و نياز به ان همه توهين وتحقير نبود به گونه اي كه بر اساس گفته هاي خود اين دانشمندچند هفته پليس سوئد وي را تحت فشار و شكنجه هاي روحي قرار داده و درد اخل زندان نيز از سوي مسوولان زندان تشويق شده تا خودكشي نمايد.در نهايت نيز به دليل كما وبيهوشي وي را اززندان به بيمارستان منتقل نموده اند.اما از قراين وشواهد موجود مشخص است كه توطيه اي از پيش طراحي شده براي حذف فيزيكي ايشان در حال اقدام است.
اما انچه كه در اين ميان بيش از همه اهميت دارد اتخاذ سياست هاي ضد حقوق بشري غرب علي رغم شعارهاي حقوق بشري شان است.واقعا اين سوال مطرح مي گردد كه چرا يك نخبه دانشگاهي وان هم طراح واكسن ضد سرطان به دليل مسايل و مشكلات خانوادگي مي بايستي با شديد ترين شكنجه ها مواجه شده و تحت باز جويي هاي مختلف قرار بگيرد.ايا ساليانه در كشورهاي اروپايي رسانه هاي اين كشورها از كنا رصدها حوادث ناگواراجتماعي وسياسي نمي گذرند ؟وايا هريك از اين اتفاقات مانند اتفاقي كه براي اين دانشمند ايراني به وجود امده است از سوي اين رسانه ها بازتاب خبري داده مي شود وبراي ان هزارو يك مساله مي تراشند؟ مساله اي كه براي جامعه جهاني قطعيت يافته اين است كه عملكرد رسانه هاي غربي در دفاع از حقوق بشر عمكردي دوگانه ود ر راستاي تامين منافع سياستهاي نظام خبري سلطه و صهيونيستي است و جريان ازاد اطلاعات نيز در اين نظام رسانه اي شعاري بيش نيست.سياستهاي يك بام و دوهواي غرب در تمامي حوزه هاي سياسي و اجتماعي وغيره نمود دارد به گونه اي كه خواسته ها ومطالبات صهيونيزم بر تمامي تصميم سازي هاي غرب سايه افكنده است.
اين در حالي است كه منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد در تمامي 30 بند حيثيت وكرامت ذاتي تمام اعضاي خانواده بشري وحقوق برابر و سلب ناپذير انان را اساس ازادي و صلح وعدالت در جهان مي داند. ماده 27 اين منشور دو بند دارد در بند اول اشعار مي دارد كه هر شخصی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع سهيم و شريک گردد و از هنرها و به ويژه از پيشرفت علمی و فوايد آن بهره مند شود.در بند دوم نيز بيان مي كند هر کس حق دارد از حمايت منافع معنوی و مادی آثار علمی ، ادبی يا هنری خود برخوردار گردد. اما ايا برخور دبا دكتر رباني نقض مواد منشور سازمان ملل متحد ومخصوصا ماده بيست وهفت ان نيست؟ و ايا سازمان ملل متحد و وديگر سازمانهاي بين المللي كه مي بايستي مدافع جامعه جهاني باشند در جهت تامين منافع چند كشور خاص و از ان جمله رژيم صهيونيستي گام بر نمي دارند؟
تلاش براي حذف فيزيكي اين دانشمند كه طراح داروي ضد سرطاني است كه جان بسياري از بيماران وابسته به ان است با كدام اصول انساني سازگار ي دارد؟ چراسازمانهاي بين المللي كه بر اساس فلسفه وجودي شان مي بايستي مدافع حقوق بشر در جهان باشنددر قبال تحريمهاي دارويي كه جان بيماران زيادي را در يك كشور به خطر مي اندازد سكوت پيشه كرده اند و اصول انساني را دستمايه بازي هاي سياسي نموده اند؟ و ايا اين به معناي بي اثر بودن ماهيت وجودي سازمان ملل متحد نيست؟ سكوت سازمانهاي بين المللي در قبال نخبه كشي اي كه از سوي نظام سلطه و صهيونيزم بين الملل صورت مي پذيرد با كدام منطق انساني و بشري سازگاري دارد؟ و ايا اين به معناي ابزار بودن اين سازمانها در جهت تامين اهداف سياسي كشورهايي خاص در نظام بين الملل نمي باشد؟
اين وظيفه بر عهده مراكز علمي و پژوهشي در جهان است كه در قبال ظلم نظام سلطه و صهيونيزم جهاني در حق جامعه دانشگاهي موضع گيري قاطعي داشته و ازادي اين دانشمند ايراني را ازسازمان ملل متحد طلب نمايند. در اين راستا همچنين نخبگان واساتيد دانشگاهي در سراسر جهان براي صيانت از تلاشهاي علمي انديشمندان و محروم ننمودن بشريت از دستاوردها ي هم نوعان خودشان كه درمان كننده و نجات بخش جان بسياري از بيماران در اقصي نقاط جهان مي تواند باشدكوتاهي نكنندوبا تشكيل كمپين هاي حمايتي در دانشگاهها ومراكز علمي در جهان از تصميم سازي هاي صهيونيزم بين الملل وتاثير ان بر نخبگان دانشگاهي ممانعت به عمل اورند.
مسوولان جمهوري اسلامي نيز مي بايستي در قبال اين انديشمند ايراني و تلاش براي ازادسازي وي احساس مسووليت مضاعفي نمايند وتمامي پتانسيل هاي ايران را به عنوان يك بازيگر مهم وتاثير گذار منطقه اي و بين المللي برا ي نجات جان وي به كار ببرند.
ماحصل انكه:
1-پرونده سازي براي دكتر رباني ازسوي كشور سوئد يك مساله صرفا اجتماعي وقضايي نبوده است ودر پشت پرده تصميم گيري در باره اين انديشمند برجسته ايراني اهداف ديگري نهفته است.
2-بلا شك دست سازمانهاي امنيتي مانند سيا وموساد ودر هماهنگي با سازمانها ونهادهاي امنيتي سوئددر اين ماجرا اشكار است وتمامي قراين وشواهد موجود نيز براين مدعا دلالت دارد.
3-سكوت سازمانهاي بين المللي ومجامع غربي نظيرسازمان ملل متحد در قبال اين مساله انساني اولا دليلي بر سياستهاي يك بام و دو هواي اين سازمانها و مجامع مي باشدوثانيا ناديده انگاشتن يك مساله حقوق بشري است كه غرب عليرغم شعرهايي كه سر مي دهد اما در عمل به ان توجهي ندارد.
4-جامعه جهاني دانشگاهي بايد نسبت به اين رفتار غير ديپلماتيك وهمچنين غير انساني كشور سوئد واكنش نشان دهند ومسوولان سازمانهاي بين المللي را براي تحت فشار قرار دادن كشور سوئد به موضع گيري وادار نمياند.
5-جمهوري اسلامي ايرا ن مي بايستي در داخل و منطقه و جهان تمامي ظرفيتهاي رسانه اي و ديپلماسي رابراي ازاد سازي اين دانشمند ايراني بسيج نمايد.
حبيب ساساني (مدرس دانشگاه –كارشناس مسايل سياسي و بين الملل)