يادداشت پيش روي را مي شد به دايره ارزيابي ها پيرامون مذاكرات
استراتژيك ميان ايران و گروه 1+5 كه تا 48 ساعت ديگر در بغداد برگزار خواهد
شد اختصاص داد.
اما بيرون از اين دايره، صحنه اي قابل رويت است كه پرداختن به آن حاوي اهميتي ويژه است.
آنچه
كه به موازات نزديك شدن مذاكرات بغداد آشكارا ديدني است و نمي توان آن را
ناديده گرفت تحركات و تقلاهاي رژيم صهيونيستي عليه ايران است.
به تعبير
روشن تر؛ هر چند در صحنه بين المللي كانون توجهات به مذاكرات بغداد ميان
ايران و 1+5 معطوف شده است اما در يك ماه گذشته هر چه به زمان مذاكرات
نزديك تر شده ايم سر و صداها و جنجال سازي هاي نگران آلود سردمداران تل
آويو عليه جمهوري اسلامي اوج بيشتري گرفته است.
دستپاچگي و تحركات
عجزآلود رژيم صهيونيستي طي هفته هاي منتهي به مذاكرات بغداد به گونه اي
بوده است كه روزنامه صهيونيستي هاآرتص فاش كرد: «اسرائيل نگران پيروزي
ايران در مذاكرات بغداد است.»
البته پس از مذاكرات اخير ميان ايران و
1+5 در اسلامبول كه يك ماه و نيم پيش انجام شد صهيونيست ها اولين كساني
بودند كه با عصبانيت و بدون آنكه قادر باشند خشم خودشان را پنهان نمايند به
آن مذاكرات واكنش نشان دادند. بعد از آن و تا فاصله مذاكرات بغداد نيز
مقامات رژيم صهيونيستي بيش از همه به ميدان آمدند و تلاش كردند تا توجهات
را از نفس و متن مذاكرات ميان ايران و 1+5 به اسرائيلياتي عليه ايران
اسلامي منحرف نمايند.
مقامات صهيونيستي با آسمان و ريسمان كردن هاي مضحك
و پمپاژ دروغ هاي پي در پي مي كوشيدند اين توهم را به افكارعمومي دنيا
القاء كنند كه يك هولوكاست جديد در راه است و اگر جلوي ايران هسته اي گرفته
نشود احتمال وقوع يك فاجعه جديد و قتل عام يهوديان وجود دارد!
در ادامه
اين سناريو، صهيونيست ها با جنجال سازي و عمليات هاي رواني و رسانه اي
تلاش كردند به كشورهاي غربي اين پالس را بدهند كه صبر تل آويو به پايان
رسيده و اگر غرب به اصطلاح ايران هسته اي را مهار نكند اين اسرائيل است كه
در اقدامي يكسويه و يكجانبه گزينه نظامي و حمله به تاسيسات هسته اي را محقق
خواهد كرد.
اين فضا موقعي به ظاهر ملموس تر شد كه دو هفته پيش شائول
موفاز رهبر حزب كاديما در مذاكراتي محرمانه به ائتلاف دولت نتانياهو به
رهبري حزب ليكود ملحق شد.
نتانياهو و موفاز كه تا پيش از اين مواضعي
كاملا متضاد عليه يكديگر داشتند در نشستي خبري در اورشليم مدعي شدند كه
چالش هاي ناشي از مقابله با ايران، اتحاد ميان آنها را در اين دولت الزامي
كرده است.
طرفه آن كه روزنامه اسرائيلي معاريو جمعه دو هفته پيش با
انعكاس پررنگ و لعاب پيوستن موفاز به نتانياهو سعي كرد تا ضرورت حمله
اسرائيل به ايران را علت اين ائتلاف ارزيابي كند!
معاريو حتي براي اين
كه اين ارزيابي را بر مدار واقعيت جا بزند نوشت: «دولت آمريكا نگران است كه
اين هم پيماني جديد در صحنه سياست اسرائيل، بستر لازم را براي حمله نظامي
اسرائيل به ايران در ماه هاي آينده آماده كند.» اين روزنامه صهيونيستي حتي
اين ادعا را پيش كشيد كه؛ «نتانياهو به اوباما گفته است كه براي رسيدن به
يك راهكار سياسي براي حل «معضل هسته اي ايران» فقط زمان محدود ديگري قائل
مي شود و اوايل پاييز را آخرين ضرب الاجل مي داند»!!
در همين خط،
نتانياهو اواخر هفته پيش و تنها 5 روز مانده به مذاكرات بغداد، ايران را به
فريبكاري متهم و ادعا كرد: «ايران به دنبال فريب جهان است و مذاكرات بغداد
را براي «خريد زمان» مي خواهد».
در آخرين جنجال سازي رژيم صهيو نيستي
عليه ايران و با هدف به حاشيه رفتن مذاكرات بغداد، سايت دبكا نزديك به
موساد مدعي شد كه به متني دست پيدا كرده است كه نشان مي دهد ايران و آمريكا
در مورد مسئله هسته اي توافقاتي كرده اند. اكنون سؤال اصلي اين است كه
اينگونه تحركات و شلتاق كاري هاي رژيم صهيونيستي در آستانه مذاكرات بغداد
با چه هدفي است؟ و آيا آرايش سياسي جديد در اسرائيل وضعيت حمله به ايران را
نشان مي دهد؟!
در اين باره چند نكته قابل اعتناست:
1- رژيم
صهيونيستي در 15 ماه گذشته و در فضاي قيام ها و انقلاب ها و تحولات منطقه
در بستر بيداري اسلامي بيش از پيش در انزوا و استيصال قرار گرفته است.
در
اينجا چند نكته ظريف و دقيق وجود دارد؛ اول اين كه به رغم مراكز پژوهشي و
امنيتي متعدد اسرائيلي، تل آويو قادر نبود تحولات شكل گرفته در منطقه را
پيش بيني نمايد.
دوم اين كه متحدين استراتژيك اسرائيل مانند «مبارك»
سقوط كردند و از همين روي، در امنيتي كه مصر در دوره حسني مبارك براي
اسرائيل در صحراي سينا و نوار غزه تامين كرده بود اكنون يك خلل جدي ايجاد
شده است. امروز مصر قطع صادرات گاز به اسرائيل را در پيش گرفته است و
انقلابيون مصري خواهان لغو پيمان ننگين كمپ ديويد هستند. بنابراين رژيم
صهيونيستي اكنون با مانور بر موضوع ايران و به اصطلاح برجسته كردن و مسئله
دار كردن برنامه هسته اي ايران مي خواهد از شتاب فزاينده و حركت پيش رونده
تحولات منطقه بكاهد و اين تحركات و قشقرق بازي ها به خاطر فرار از باتلاق
اضمحلال و افول است كه از قضا شواهد و قرائن غيرقابل خدشه نشان مي دهد تل
آويو بيشتر فرو مي رود تا اين كه خود را از باتلاق نابودي نجات دهد.
اين
نكته را نيز بايد به نكته قبلي علاوه كرد كه صهيونيست ها در فضاي تحولات
منطقه اذعان و اعتراف دارند كه ايران اسلامي الگو و الهام بخش حركت ها و
انقلاب هاي ملت هاي منطقه است. اكنون اگر ايران اسلامي با اين ظرفيت بالا
از مذاكرات موفق بيرون بيايد و از حقوق هسته اي خود عقب ننشيند- كه قطعا
نمي نشيند- الهام بخشي ايران مضاعف نخواهد شد؟
2- اما اين كه رژيم
صهيونيستي گزينه نظامي عليه ايران را مطرح مي كند و حتي آرايش سياسي خود را
يكپارچه براي حمله به ايران نشان مي دهد با واقعيت منطبق نيست. چرا؟
اول؛
همچنان كه صهيونيست ها نتوانستند تحولات منطقه را پيش بيني نمايند و
كماكان از عمق دگرگوني ها و تغييرات بنيادين ارزيابي درستي ندارند؛ همين
سردرگمي و استيصال مضاعف دليل ساده اي است كه نشان مي دهد رژيم صهيونيستي
نمي تواند دست به حمله اي بزند كه نسبت به عواقب و پيامدهاي آن جاهل است.
جالب است كه ميشائيل لودر اسلام شناس آلماني در كتاب تازه خود تصريح مي كند
طرفي كه به ايران حمله كند آينده اش را قمار كرده است. اينگونه به ميدان
جنگ آمدن يك ريسك بسيار خطرناك براي صهيونيست ها است كه هر روز تحولات
شتابان منطقه اين ريسك و خطرپذيري را تا جايي افزايش داده كه حمله آنها يك
حماقت خواهد بود. به تعبير اينديپندنت طرح حمله اسرائيل عليه ايران در
شرايط كنوني «بلوف قرن» است.
دوم اينكه آرايش سياسي اسرائيل و پيوستن
موفازي كه تا روز قبل از ائتلاف، نتانياهو را «دروغگويي كاركشته» مي خواند
پيش از آنكه به خاطر موضوعي به نام ايران باشد ناشي از اوضاع بهم ريخته
داخلي در رژيم صهيونيستي است. بنابراين حتي رسانه هاي صهيونيستي و غربي
اذعان مي كنند نظرسنجي ها نشان مي دهد علت پيوستن موفاز به نتانياهو به
خاطر غرض هاي شخصي او بوده است.
ناظران مي گويند وضعيت حزب كاديما بسيار
بغرنج است و موفاز تنها خواسته است از سقوط حزبش به طور كامل جلوگيري كند و
به تعبيري آن را يك «زيگزاگ سياسي» تفسير مي كنند.
از سوي ديگر؛
نتانياهو و ايهود باراك كه معمولاً ديدگاه جنگجويانه عليه ايران را دنبال
مي كنند به خاطر آنكه بر مخالفان گزينه جنگ با ايران به صورت رواني و صوري
پيشي بگيرند از پيوستن موفاز بهره برداري سياسي كرده اند.
گفتني است؛ در
آستانه مذاكرات بغداد، مئير داگان رئيس پيشين موساد با شمار ديگري از
مقامات سابق امنيتي و اطلاعاتي آمريكا و اروپا (جيمز وولسي رئيس اسبق سيا،
آگوست هنينگ رئيس سازمان اطلاعات و امنيت مخفي آلمان، چارلز گاتري رئيس
پيشين ستاد مشترك نيروهاي مسلح انگليس، كريستن سيلوربرگ سفير پيشين آمريكا
در اتحاديه اروپا و مارك والاس سفير پيشين آمريكا در سازمان ملل) طرحي را
در جهت مخالفت با حمله نظامي به ايران ارايه كرده اند.
و بالاخره اينكه
بارها و به كرات صهيونيست ها گزينه حمله به ايران را به بهانه برنامه هسته
اي پيش كشيدند اما هر بار دست از پا درازتر عقب نشيني كردند.
زمستان سال
90 اوج نغمه سرايي هاي صهيونيست ها براي حمله به ايران بود. انگار مقامات
كودك كش رژيم صهيونيستي فراموش كرده اند چطور بر طبل حمله كوبيدند و چطور
ذليلانه عقب نشستند تا جايي كه حرف زدن و شعار حمله به ايران در كابينه
نتانياهو به طور رسمي ممنوع شد.
و اما در اين ميان آنچه از اهميت بيشتري
برخوردار است توان نظامي و تكنولوژيك ايران اسلامي است و صهيونيست ها مي
دانند و بارها نيز بيرون از بلوف هاي مسخره خود به آن اعتراف كرده اند كه
موجوديت رژيم صهيونيستي در صورت كمترين حماقت عليه ايران، آتش گرفته، دود
شده و از ميان خواهد رفت.
حسام الدين برومند