کد خبر: ۷۵۳۵۷۴
تاریخ انتشار:
در گفتگوی اختصاصی بولتن نیوز با یعقوب توکلی بررسی شد

واقعیت و حقیقت اردشیر زاهدی/ تغییر رفتار زاهدی بیش از دفاعش از حاج قاسم است

من معتقدم که تغییر تلقی‌ها و سیر تفکر و رفتار سیاسی آقای اردشیر زاهدی خیلی بیش از دفاع از شهید حاج قاسم سلیمانی است؛ وی در این سال‌ها آرام‌آرام منتقد سیاست‌های رژیم پهلوی شد و حتی برخلاف برخی سیاستمداران پهلوی گرا که به دنبال مقصر برای وقوع انقلاب بودند. می‌گوید ما مقصر بودیم و ما کوتاهی کردیم.
واقعیت و حقیقت اردشیر زاهدی/ تغییر رفتار زاهدی بیش از دفاعش از حاج قاسم است

گروه سیاسی ـ علی رحمانی: بی‌گمان کمتر شخصیت تاریخی و رجل سیاسی در ایران معاصر یافت می‌شود که در پیچ‌وخم روزگار فرصت بازنگری در افکار، عقاید و عملکرد دیروز خود را به دست آورد. از منظر نگارنده این سطور اردشیر زاهدی از جمله رجال انگشت شماری بود که دست اجل فرصت بازگویی برخی اشتباهات و نیز جبران مافات از طریق اثرگذاری بر روی افکار عمومی را در حد توان یک انسان عادی به وی داد. ما در اینجا نه به دنبال تبرئه کامل این شخصیت و مهره با‌نفوذ رژیم پهلوی هستیم و نه در پی آنیم تا با تخریب بی‌امان وی فرصت اصلاح و بازگشت به حقیقت را از یک انسان سلب کنیم بلکه به دنبال واکاوی محققانه شخصیت اردشیر زاهدی در طول تاریخ پرفراز و نشیب پهلوی دوم هستیم تا از این طریق واقعیت سالهای جوانی وی را از حقیقت سانسور شده سالهای آخر زندگی او جدا کنیم. بدیهی است هر نوع دیدگاه دیگری در این خصوص مورد استقبال مصاحبه کننده قرار خواهد گرفت.

خبرنگار بولتن نیوز در این رابطه با دکتر یعقوب توکلی عضو هیأت علمی دانشگاه معارف اسلامی و نویسنده کتاب «جستارهایی در تاریخ نگاری معاصر ایران» به گفتگو پرداخته است که مشروح آن در ادامه می آید.

بولتن نیوز: آقای دکتر اولاً پیش از هر چیز از شما ممنونم که به ما فرصت دادید تا از محضرتان استفاده کنیم. می‌خواستم در آغاز کار برویم سراغ این که اساساً اردشیر زاهدی از نظر رجال شناسانه و خانوادگی چه کسی بود؟ خواهشمندم در مورد پیشینه خانوادگی ایشان به ما توضیح دهید؟

توکلی: اردشیر زاهدی پسر سرلشکر فضل الله زاهدی یا همان سرتیپ بصیر دیوان بود که بعدها به سرتیپ زاهدی تغییر نام پیدا کرد. تیمسار زاهدی از افسران ارشد دوره رضاخانی بود که ابتدا مدتی وزیر کشور دکتر مصدق بود و بعد به سرگروه مخالفان و رقبای او تبدیل شد و درست زمانی که انگلیس و آمریکا تصمیم به انجام کودتا در ایران گرفتند این آقای زاهدی بود که کاندیدای جدی اقدام به کودتای نظامی علیه دولت دکتر مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران شد. واقعیت این است که اردشیر زاهدی جزو رجال جوان‌تر خانواده های اشرافی متمایل به غرب است که در اداره اصل 4 مشغول به کار شدند و وقتی که کودتای 28 مرداد به انجام رسید عموم کارشناسان ایرانی مشغول در اداره اصل 4 وارد دستگاههای مختلف شدند. چرا که اینها به عنوان سرپل همکاری رژیم پهلوی و دولت بعد از کودتا با آمریکا عمل نمودند. از علی امینی گرفته تا اردشیر زاهدی لذا این نسل از کارگزاران برنامه و بودجه به عبارتی آمریکایی‌ترین گروه از سیاستمداران آینده ایران بودند. در میان اینها اردشیر زاهدی کسی بود که به دلیل اقدام سرلشکر زاهدی در کودتا بیشترین ارتباط را با آمریکایی‌ها داشته و شاید سوگلی‌ترین فرد در جمع کسانی بود که حالا آینده سیاسی خود را در ارتباط بی حد و حصر و حداکثری با آمریکایی‌ها می‌دیدند و اوج غرب‌زدگی نسل آن دوره بودند. اردشیر زاهدی را می‌شود در آن فضا دید.

واقعیت و حقیقت اردشیر زاهدی/ تغییر رفتار زاهدی بیش از دفاعش از حاج قاسم است

بولتن نیوز: یک سؤالی که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید این است که آیا آقای اردشیر زاهدی با پدرش تفاوتهایی داشت یا نه این‌گونه نبود؟

توکلی: نه نداشت سرتیپ بصیر دیوان یا همان سرلشکر فضل الله زاهدی یک نظامی خشن دستگاه رضاخانی بود که در واقع آمد و خطر انجام کودتا را پذیرفت با وجود این که خب، حالا اشکالاتی هم برخی بر وی دارند که کودتا را او انجام نداده و دیگران انجام دادند. به قول آقای جمال امامی نماینده آذربایجان که از برخورد تکبر آمیز سرلشکر زاهدی ناراحت شده بود: «آقا اگر آن روز یک گربه را هم سوار تانک می‌کردند می‌رفت برای نخست وزیری» ولی آنها هر کاری را که دولت کودتا برای سرکوب، ارعاب و اعمال خشونت می‌خواست انجام دهد انجام دادند و از چیزی فروگذار نکردند. خب، بعد ساواک به وجود آمد و شبکه‌های مختلف سازمانهای اطلاعاتی غرب به ایران آمدند و چنبره زدند. منتها ببینید تیمسار زاهدی خود را تاج بخش می‌دانست و خب دستمزدهایی هم گرفت. نخست وزیری خودش و یکی از دستمزدهایی که به زاهدی دادند در واقع ازدواج دختر مشترک محمدرضا پهلوی و فوزیه یعنی شهناز پهلوی با اردشیر زاهدی بود؛ یعنی پذیرش دامادی شاه و این برای خانواده زاهدی در آن زمان اوج افتخار بود. دامادی که دائماً همراه خودش پست سیاسی به دنبال داشت. با وجود این که سرلشکر زاهدی کمی مغضوب شد اما خود اردشیر هیچ وقت مغضوب نشد و به دلیل شدت رابطه‌ای که با آمریکایی‌ها داشت سالهای سال سفیر ایران در آمریکا و وزیر خارجه بود و نیز سمت‌های حقوقی و دیپلماتیک داشت. وی پیوند گسترده‌ای با گروههای مختلف آمریکایی و انگلیسی در ایران دارد به اضافه این که پرداخت بسیار زیادی هم به آمریکایی‌ها داشت؛ یعنی بعدها مرکز اسناد اسناد و مدارک متعددی را منتشر کرد که ایشان چطور برای راضی کردن آمریکایی‌ها از خودشان به نمایندگان کنگره، وزرای خارجه، مقامات سیاسی آمریکا، شرکتهای آمریکایی و عناصر مختلف رشوه‌های کلان می‌دادند. عجیب این که اگر ما بخواهیم سیطره آمریکا را بر ایران تعریف بکنیم و در واقع عمق این سیطره را بیان بکنیم یکی از حلقه‌های اصلی این سیطره و در حقیقت یکی از پیچ‌های جدی این سیطره آقای اردشیر زاهدی بود. بلاشک ما نمی‌توانیم تاریخ روابط ایران و آمریکا و سیطره آمریکا بر ایران را بدون اردشیر زاهدی تجزیه و تحلیل بکنیم.

بولتن نیوز: اگر اشتباه نکنم روزی در پاورقی‌های خاطرات پرویز ثابتی خواندم که آقای اردشیر زاهدی به حدی به شاه نزدیک بود که در زمان تصدی سفارت ایران در آمریکا به حدی به شاه نزدیک بود که به وسیله یک چمدان مخصوص و فوق سری پیامهای دیپلماتیک را برای شاه می‌فرستاد با توجه به این گزاره تقاضا دارم که نقش اردشیر زاهدی را به خصوص در دوران تصدی منصب وزارت خارجه توسط وی تحلیل کنید؟

توکلی: ببینید آنچه که آمریکایی‌ها و غرب از شاه می‌خواستند این بود که سیاست‌های مورد نظر آنها در ایران اجرا شود که آقای زاهدی آن را با تعصب و قدرت تمام برای امریکایی‌ها اجرا می‌کرد؛ یعنی شما نمی‌توانید در تاریخ روابط ایران و آمریکا خللی در روابط زاهدی با جناح جمهوری خواهان و یا جناح دموکراتها مشاهده کنید که زاهدی نقش مقوم این روابط را نداشته باشد. یا این که آنها این سطح از روابط و اعتماد بالا را به شاه نداشته باشند. این حوزه روابط و به اصطلاح هم پیوندی حتی به بسیاری از حوزه‌های خصوصی و شخصی اینها هم کشیده می‌شد یعنی این نسبت فامیلی به اصطلاح مراتب وفاداری به غرب و شاه که البته اختلافاتی با برخی مقامات داخلی مانند رقابت بین هویدا و زاهدی یا برخی عناصر دیگر هم مطرح بود؛ اما نکته جالب این است که شما می‌بینید حتی در فجایع بسیار تلخ مانند تجزیه عمدی بحرین از ایران اردشیر زاهدی وزیر خارجه است و عیناً آن سیاست را بدون کم و کاست اجرا می‌کند یا مثلاً در ماجرای کاپیتالاسیون هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند و کاپیتالاسیون تصویب می‌شود و با قدرت هم این کاپیتالاسیون را پی می‌گیرند. اگر ما در بین جریانهای روشنفکری تمایل به غرب یا نوعی تمنای التفات غرب را داریم یا در بین سران سیاسی یا امنیتی رژیم شاه چنین مسئله‌ای وجود دارد زاهدی اوج این غربزدگی، غرب باوری و وابستگی به غرب است در زمانی که زاهدی در رژیم پهلوی و دولت حضور دارد مقوله غربزدگی و پیوستگی سیاسی، خانوادگی، مادی با غرب در کشور وجود دارد حتی دراین رابطه هم زاهدی نماد اوج فساد در این حوزه است.

بولتن نیوز: یک مقداری هم از خاطرات آقای زاهدی بگویید همان طور که می‌دانید خاطرات ایشان در 3 جلد چاپ شده و واکنشهای بسیار تندی را در بین طیف سلطنت طلب ضدانقلاب برانگیخته است. آنها همیشه برایشان سنگین بود که وزیر خارجه رژیم پهلوی این صحبت‌ها را بکند با توجه به این واکنشها شما خاطرات ایشان را چگونه تحلیل می‌کنید؟

توکلی: ببینید یک اتفاقی بعد از انقلاب برای پهلوی‌ها افتاد من این را در کارهای مختلفم توضیح داده‌ام از جمله در کتاب سبک شناسی و مقالاتی که در این حوزه منتشر شد و آن اتفاق این است که وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد و اینها به طرز فجیعی از کشور اخراج شدند و دیدند که واقعاً در بین مردم ایران هیچ جایی نداشتند. اردشیر زاهدی کسی نبود که در گوشه‌ای از حکومت باشد و چون در گوشه حکومت بوده مورد آماج انقلاب قرار بگیرد. جناب زاهدی در اوج پیوند آمریکا و رژیم پهلوی بود یعنی شما ممکن است اگر برخی عناصر دیگر مانند علی امینی و یا دیگران را مد نظر قرار دهید یک جاهایی بازیهایی از اینها ببینید.

بولتن نیوز: مقصود شما از بازی چیست؟

توکلی: منظورم این است که در جاهای دیگر بخواهند چهره دیگری از خود نشان دهند؛ اما زاهدی چنین چیزی هم نیست. شما از او هیچ تلاشی در جهت مستقل یا ملی نشان دادن خودش نمی‌بینید؛ یعنی اصلاً جایی برای ملی نمایی ندارد مثلاً هویدا از این ملی نمایی‌ها می‌کرد به عنوان مثال ماشین کادیلاک آنچنانی داشت ولی خب، گاهی هم با پیکان می‌آمد دوری می‌زد که مثلاً من خیلی مردمی هستم. زاهدی اصلاً این خبرها را هم ندارد و مکانتی برای این وضعیت در او نیست. خب، اردشیر زاهدی پسر فضل الله زاهدی تاج بخش، داماد شاه و وزیر خارجه است و در حداکثر روابط با آمریکا به سر می‌برد و هر وقت در ایران بحث نخست وزیری مطرح می‌شود یکی از جدی‌ترین گزینه‌هایش اردشیر زاهدی است که به عنوان آدم آمریکایی‌ها در ایران می‌آید که این سمت را بر عهده بگیرد. بعد از انقلاب عناصر رژیم پهلوی دچار یک شک شدید شدند. شک این که چرا این انقلاب علیه آنها صورت گرفت؟ پاسخهای متعددی در بین اینها به وجود آمد. یک عده مثل اشرف پهلوی می‌گفتند آمریکایی‌ها در ایران انقلاب کردند که در داخل هم توسط برخی مطرح می‌شود. عده‌ای گفتند انگلیس در ایران انقلاب کرد. برخی هم گفتند دشمن مردم ایران این کار را کرد. بعضی گفتند گرانی‌قیمت نفت باعث این مسئله شد یا مثلاً آقای فریدون هویدا گفته که مقصر اصلی وقوع انقلاب فساد خود شاه بود. شاه آنقدر فاسد بود که برای وقوع انقلاب دلیلی بهتر از این پیدا نمی‌شود. خود امیر عباس هویدا گفته بود فساد سیستم موجب بروز انقلاب شده، یک عده ساواک را مقصر می‌دانستند. یک عده یقه فردوست را گرفتند. یک عده هم یقه قره باغی را گرفتند به شکلهای مختلف در آثاری که از اینها نشر شد. برای مثال علی امینی گفته اگر جبهه ملی همکاری می‌کرد مثلاً کشور به مسیر دیگری می‌رفت. بخشی از این موارد به اعتقاد من خیال‌بافی است. اینها دنبال یک مقصر می‌گشتند. برخی گفتند فلسطین باعث این قضیه شده نمی‌دانم فلسطینی‌های بیچاره که نمی‌توانستند مشکلات ساده خود را حل کنند چطور می‌توانستند بیایند و آن هم انقلابی به این عظمت را در ایران راه بیاندازند. حرفهای زیادی زده‌اند که نشان می‌‌دهد پهلوی‌ها به لحاظ درک سیاسی چقدر سطح‌شان پایین بوده و هنوز هم پایین است. درک درستی از جامعه نداشتند و نتوانستند از لحاظ فکری به بلوغ رسیده درک دقیقی از واقعیتهای اجتماعی به دست آورند؛ اما آقای زاهدی علی‌رغم سالهای اولیه خودش که با جمهوری اسلامی مخالف بود. در سالهای اخیر آرام‌آرام به درک این واقعیت می‌‌رسد شاید به خاطر این واقعیت که در نگرش سیاسی کمی روحیه رئالیستی داشت. تجربه عمر سالهای دور بودن از قدرت سیاسی و کنده شدن از فضای سیاسی حاکم بر ایران برای زاهدی و برای بسیاری دیگر از مخالفان رژیم پهلوی. آرام‌آرام این مسئله را تداعی کرد که کشور ایران دشمنانی دارد این دشمنان در شکلهای مختلف به جنگ با جامعه ایران پرداخته‌اند؛ یعنی الزاماً این دشمنی‌ها مربوط به وقوع انقلاب نیست. بخشی از این دشمنی‌ها واقعاً به خاطر جغرافیای ایران است. من چند سال پیش در مراسمی به مناسب سال مرگ مهندس بازرگان. آنجا که مهندس بازرگان آمده بود انقلاب اسلامی را سبب وقوع جنگ معرفی کرده بود. من این پرسش را مطرح کردم که آقا از جنگ چالدران تا الان 24 جنگ بزرگ عثمانی‌ها به ما تحمیل کردند. بعد روسها و انگلیسیها چقدر به ما جنگ تحمیل کرده‌اند؟ سرزمین از ما جدا کردند. خب، آنجا که انقلاب اسلامی نبود این جنگ ناشی از تداوم تحولات است؛ یعنی در هر دوره‌ای که کشور و مردم ما ضعیف می‌شوند حمله خارجی را به دنبال داشته است.

بولتن نیوز: نگاه آقای زاهدی چنین چیزی بود؟

توکلی: نه نگاه آقای زاهدی این نبود من این را می‌خواهم بگویم ببینید تجربه تحولات بعد از انقلاب اسلامی، وقوع جنگ و ایستادگی جریان انقلابی اسلام‌گرا در برابر این حجم عظیمی از هجوم که دشمنان به راه انداختند باعث شد این برداشت به وجود بیاید. فقط آقای زاهدی این حس را نداشت مثلاً ارتشبد طوفانیان هم در جلسه‌ای همین اظهار نظر را داشت که اگر ما بودیم اصلاً مقاومت نمی‌کردیم و این به قول خودش آخوندهای ایران بودند که 8 سال در برابر همه مقاومت کردند. طوفانیان هم نقش بسیار گسترده‌ای در شبکه ارتباطی غرب با ایران دارد. کسی که به قول گزارش وازت خارجه آمریکا برای ژنرال هایزر زمانی که وزارت خارجه می‌خواست 4 فرمانده نظامی ایران را معرفی کند گفت: «طوفانیان کسی است که به انگلیسی فکر می‌کند» یعنی نزدیکترین آدم به ما است و حتی یکی از مأموریتهای مرحوم آقای خلخالی به عنوان قاضی دادگاه انقلاب یافتن طوفانیان بود. نقش طوفانیان در بخش خرید تجهیزات نظامی بسیار مؤثر بود و شخص امام پیگیر دستگیری آقای طوفانیان بود. با این وجود طوفانیان می‌گوید: «من می‌دانم که دنیا چه میزان به صدام کمک کرد شما هنوز نمی‌دانید.» چون او به عنوان بزرگترین دلال اسلحه این قصه را می‌شناخت. لذا طیفی از اینها که به بیرون مرزها آمدند وقتی تحولات ایران را رصد می‌کردند می‌دیدند آن چیزی که جوانان انقلابی در اینجا انجام می‌دهند از طائره ذهن اینها بیرون است و بدیلی در دنیای گذشته و معاصر ندارد. آنها که تجربه بیشتری دارند می‌دانند ما چطور در مواجه‌های بین المللی زمین از دست داده و شکست خورده‌ایم، دچار قحطی شده‌ایم. آقای زاهدی کسی بود که بیشترین باج را به آمریکایی‌ها داد. کسی بود که تمامی نمایندگان کنگره آمریکا از او برای این که تعریفی از ایران بکنند پول می‌گرفتند. یا مثلاً به مجلات مختلف بین المللی پولهای کلان می‌دادند تا مثلاً از شاه تعریفی بکنند در فضایی که همه محیط بین المللی علیه ما است اینها می‌بینند که چطور ملت ایران ایستادگی کرده است. تداوم این ایستادگی، عزت و عظمتی که برای مردم ایران ایجاد شد و تداوم قدرتی که در این طرف فراهم شد. ذهن بسیاری از اینها را آرام‌آرام روشن کرد. فقط آقای زاهدی نیست من مصاحبه آقای فرخ نگهدار رئیس سازمان فدائیان خلق را دیدم. آدم فکر می‌کرد مثلاً یکی از فرماندهان سپاه آنجا نشسته و مناظره می‌کند. اینها واقعیت جامعه ایران را دیدند. یکسری اتفاقات بزرگ اینجا رخ داده من با برخی چهره‌های طیفهای مختلف به صورت گفتگوهای مصاحبه‌ای دیدار کردم. آنجا هم مبهوت این شرایطی بودند که جامعه ایران علی‌رغم مخالفت قدرتهای جهانی و محاصره توانسته پیشرفت کند؛ و بر مشکلات در عرصه‌های مختلف فائق بیاید. ضمن این که مشکلات زیادی هم داریم مثلاً شما ببینید آقای اعتمادیان به عنوان اولین رئیس سازمان انرژی اتمی در دوره پهلوی نزدیک‌ترین حرفها را به منافع ایران می‌زند؛ که حالا من شما ممکن است نتوانیم منافع ایران را از منافع جمهوری اسلامی تفکیک کنیم. ولی فکر می‌کنم واقعیت دیگری هم برای سیاسیون خارج به وجود آمد که وجدانشان را که بیدار شده بود را بیدارتر کرد و آن دریوزگی وحشتناک طیفی از مخالفان جمهوری و انقلاب اسلامی در تماس با انواع و اقسام دشمنان سرزمین ایران بود. آنهایی که شعار عرب‌زدایی، اسلام‌زدایی و دین‌زدایی می دادند. رفتند با عربستان نشستند و از سعودیها پول گرفتند با اسرائیل نشستند و دست به دامن ترامپ شدند و یک بی‌اخلاقی و دریوزگی حداکثری که ملت ما را محاصره کنید تا به اصطلاح فرسوده شود و ما که عامل شما هستیم بتوانیم به ایران بازگردیم این را در برخی شخصیتهای سیاسی قدیمی‌تر نمی‌بینیم.

بولتن نیوز: مثل آقای زاهدی؟

توکلی: بله چنین چیزی را ندارد ولی مثلاً شاپور بختیار و فرح پهلوی رفتند صدام را قانع کردند که به ایران حمله کند و از طریق حمله صدام به ایران خوزستان را به صدام بدهند و بعد مثلاً بتوانند قدرت را در ایران به دست بیاورند. خب، این خیلی فاجعه است. حتی تفکر ملی‌گرایی یا پادشاه‌گرایی در ایران اینها را نابود می‌کند و با بولدزر از روی اینها رد می‌شود که مثلاً نماد آن تفکر بیاید رسماً اعلام کند که: «من صدام را از خمینی برای ایران صالح‌تر و بهتر می‌دانم.» این حرف شاپور بختیار است که دوست بسیاری از این آقایان لیبرالها است. خیلی هم از نگاه اینها با هم فاصله ندارند. برای کسانی که حداقل تعصب را در مورد سرزمین خود داشتند یا این علاقه بعدها در اینها ایجاد شد این را فهم کردند. خب به طور طبیعی از اینها فاصله گرفتند و این فاصله گرفتن منجر به درک واقعی‌تر از قضایا شد و فکر می‌کنم در مورد برخی شخصیتهای سیاسی خارج از کشور اعم از چپ، راست، پهلوی گرا و... آرام‌آرام ظهور و بروز پیدا کرد که یکی از اینها را در ادبیات سیاسی منتشر شده از آقای اردشیر زاهدی می‌بینیم.

بولتن نیوز: اردشیر زاهدی در اواخر عمر خود به جایی می‌رسد که صراحتاً از شهید حاج قاسم سلیمانی دفاع می‌کند و می‌گوید ایشان شهید راه وطن است. من احساس می‌کنم اردشیر زاهدی در اینجا می‌خواهد ادای دین بکند. شاید نتوانیم بگوییم ادای دین ولی می‌خواهد به نوعی اشتباهات خود را جبران کند.

توکلی: من معتقدم که تغییر تلقی‌ها و سیر تفکر و رفتار سیاسی آقای اردشیر زاهدی خیلی بیش از دفاع از شهید حاج قاسم سلیمانی است. وی در این سال‌ها آرام‌آرام منتقد سیاست‌های رژیم پهلوی شد و حتی برخلاف برخی سیاستمداران پهلوی گرا که به دنبال مقصر برای وقوع انقلاب بودند. می‌گوید ما مقصر بودیم و ما کوتاهی کردیم. ما نتوانستیم به مردم خدمت کنیم که مردم ما را بیرون کردند. ببینید این حرف زاهدی خیلی مهم‌تر و یک حرف پایه‌ای و بسیار اساسی و درست است.

بولتن نیوز: به نظرتان آیا اردشیر زاهدی حداقل در حد توانش توانست به تاریخ ادای دین کند؟

واقعیت و حقیقت اردشیر زاهدی/ تغییر رفتار زاهدی بیش از دفاعش از حاج قاسم است

توکلی: من معتقدم که ایشان می‌توانست این کار را بکند. من تلاش زیادی کردم تا بتوانم با او یک مصاحبه بکنم. منتها متأسفانه شرایط در این طرف فراهم نشد. علی‌رغم این که قرار بود با تغییر انگاره‌های ایشان بیاییم و صحبت کنیم. خصوصاً در مورد آن بخش خاص روابط با آمریکا که به نظرم خیلی مهم بود و آقای زاهدی بزنگاههای دقیق‌تری از وابستگی رژیم پهلوی به امریکا را می‌دانست و می‌توانست بهتر تبیین بکند. من واقعاً در چند سال اخیر تلاش زیادی کردم تا بتوانم این گفتگوی انتقادی را با ایشان داشته باشم که متأسفانه امکان اجرایی شدنش فراهم نشد و از این جهت هم متأسم! کاش می‌شد بخش زیادی از واقعیتهای جامعه ایران از طریق این گفتگو روشن شود. ولی با این وجود من معتقدم آقای زاهدی در اواخر عمر یک مقدار به سمت عاقبت به خیری پیش رفت. تنها زاهدی هم نیست اشخاص دیگر هم هستند که این تحول در درون آنها اتفاق افتاده است و با علاقه به وطن و کشور این تجربه را به درستی فهمیده‌اند که نسل نیروهای اسلام‌گرا و معتقدان به اندیشه عاشورایی که در کشور وجود دارند ملی‌گرا‌ترین وطن دوست‌ترین و فداکارترین نیروهای شکل گرفته در تاریخ سرزمین ایران هستند.

بولتن نیوز: اگر راجع به زندگی و زمانه اردشیر زاهدی سخنی مانده بفرمائید تا استفاده کنیم؟

توکلی: عرض کنم که این نکته بسیار عمیقی است که شخصی از حداکثر وابستگی و خدمت به غرب و آمریکا به نقطه‌ای برسد که متوجه ظلم و جنایات غرب و آمریکا علیه ملت خود بشود و متوجه آن بخش از نقش خود که به واسطه آن علیه ملت یران اقدامی شد بشود و بیاید اعتراف صادقانه بکند. ممکن است شخصی تحت فشار چیزی را بیان کند اما این که کسی صادقانه اظهار کند که کشور در اختیار بیگانگان بود و آنها سلطه داشتند و از سیاست‌های فاجعه آمیزی که خودش به کار گرفته انتقاد درست و منطقی بکند اینها از باب «من تاب واصلح و بین» اتفاق بسیار خوبی است و دعا می‌کنیم که خداوند همه رفتگان را بیامرزد و همه آنهایی که در مسیر درک و فهم حقیقت قرار گرفتند و شأن ملت و شهدای ایران را درک کرده، علی‌رغم فضای رسانه‌ای موجود علیه خودشان دستشان را بلند کردند و این صدا را انعکاس دادند خداوند همه را مشمول رحمت خود قرار دهد.

 

 انتهای پیام/#

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین