وقتی در فیلم بانو به کارگردانی داریوش مهرجویی بازی کرد، نشان داد با تکنیک بازیگری کاملا آشناست و میداند، چگونه حس خود را با استفاده از این اصول به مخاطب منتقل کند. با بازی در سریالهایی مانند خانهای در تاریکی، حلقه سبز، ستایش و دودکش میان عموم مردم به شهرت رسید، اما مخاطبان خاص و آنهایی که بازیگری را از زاویه حرفهای بررسی و ارزیابی میکنند، تیرانداز را روی صحنه تئاتر میبینند و معمولا او را تحسین میکنند. هر چند خود او معتقد است، تئاتر، سینما و تلویزیون برایش فرقی ندارد و او در همه این مدیومها تلاش میکند بهترین بازی را ارائه دهد.
به گزارش بولتن نیوز، تیرانداز این روزها نمایش پارههای ساده به کارگردانی سیدعلی هاشمی را روی صحنه تئاتر باران دارد؛ نمایشی که داستان آن درباره خاطرات دختری جوان در تعطیلات نوروز است. به همین مناسبت گفتوگویی با تیرانداز انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
نمایشهایی که به موضوعات مربوط به زنان میپردازد، بیشتر شده، ارزیابی شما از این روند چیست؟
ارزیابی خاصی ندارم چون به نظرم تفاوتی نکرده و به همان شکلی که سابق بوده، ادامه دارد. فقط شاید اجرای این نمایشها همزمان شده است و به همین دلیل بیشتر به چشم میآید.
منظورم این است که چند وقتی است، زنان از حاشیه خارج شده و به شخصیت اول نمایشها تبدیل شدهاند.
شاید! اما این جریان بدان معنا نیست که در این نمایشها موضوعات زنان طرح و بررسی میشود. معتقدم زنان در کنار مردان هستند. اگر جهان پیش از این مردانهتر بوده و دنیا بیشتر حول محور آنها میچرخیده و سیاستمدار و دانشمند زن کمتر داشتیم، اما اکنون طبق مسیری که دنیا آن را طی میکند، حضور زنان در اجتماع بیشتر و پررنگتر شده است. به همین دلیل نمایشهایی که شخصیت اصلی آنها زن است، بیشتر به روی صحنه میرود، اما باز هم تاکید میکنم، این حرکت به این معنا نیست که طرح موضوعات زنان به تئاتر راه یافته است.
سوال من نقادانه و برای زیر سوال بردن این موضوع نبود... .
بله! متوجه سوال شما شدم، اما باز هم جوابم همان است که گفتم. شاید برای شما که از بیرون نگاه میکنید، ماجرا پررنگ شده، اما من که در این حوزه فعال هستم، میدانم که نمایشها روال عادی خود را طی میکنند.
به نظرتان تئاتر باید بیشتر به موضوعات پیرامون زنان بپردازد؟
بله! اتفاقا جامعه هنری ما خیلی دیر وارد این ماجرا شده است. از طرفی، معتقدم که زنان و مردان را نباید از هم جدا کرد. همیشه انسان است که اهمیت دارد و نباید آنها را تفکیک جنسیتی کرد و برای هر کدام ارزشها، محاسن یا معایبی در نظر گرفت.
حالا که این جریان شروع شده، به نظرتان اولویت با طرح چه مسائلی است؟
مساله زنها در اجتماع به مساله مردان نزدیک شده است. من منکر برخی از تفاوتهای بین زنان و مردان نیستم. زاویه دید زنان با مردان فرق دارد و این تفاوت را در خیلی چیزهای دیگر هم میتوان دید، اما معتقدم همان طور که سالهاست مسائل مربوط به مردان در هنرهای مختلف طرح شده و میشود، برای زنان هم باید این اتفاق رخ دهد و بهتر است خط قرمز و اما و اگرها را کنار گذاشت.
بیشتر نمایشهایی که روی صحنه میرود، به شخصیت درونی زنان و تنهایی آنها میپردازد، اما میتوان به موضوع گستردهتر نگاه کرد و اولویت را به مسائل فراگیرتر داد.
به نظر من اولویتی وجود ندارد. جامعه اولویتهای هنرمندان را مشخص میکند. جامعه میگوید ما به چه موضوعاتی بیشتر بپردازیم. در دورهای مثلا در سینما به موضوع خیانت و مردانی با دو همسر بیشتر پرداخته میشد. جامعه آن زمان این موضوع را میطلبید. واقعیت این است که جامعه نیاز خودش را مطرح میکند. هنرمند نمیتواند بگوید چه چیزهایی مطرح شود یا نشود. باز هم میگویم؛ آنچه مهم است، انسان است. زنان و مردان هر کدام موضوعات و مسائل خاص خود را دارند که باید مورد توجه قرار گیرد. یک زمانی زنان فقط در چهاردیواری خانه تعریف میشدند، اما الان فعالیت اجتماعی آنها بیشتر شده است. زنان شاغل شدهاند و مادرانی داریم که علاوه بر خانهداری و بزرگ کردن فرزندان در بیرون از خانه هم کار میکنند. پس تعریف اجتماعی زن تغییر کرده و نباید به شکل سنتی به او و مسائلش نگاه کرد. حالا چه مسائلی باید در هنر اولویت پیدا کند، جامعه و روندی که طی میکند آن را مشخص میکند. این مختص اکنون نیست و همیشه همینطور بوده، مثلا زمانی تولید آثار سیاسی زیاد میشود که جامعه به آن نیاز دارد یا زمانی نمایشهای جنگ و دفاع مقدس بیشتر به روی صحنه میرفت، چون آن زمان نیاز جامعه بود.
پس میتوان گفت، شما این ایده را که هنرمند باید از زمان خودش جلوتر باشد، قبول ندارید؟
مثلا باید چه کار کند که جلوتر باشد؟
درباره زنان صحبت میکنم و این که همه آنها بلد نیستند خود را توانمند سازند، اما هنرمندان با راهکارهایی که ارائه میدهند، میتوانند این آگاهی را در آنها ایجاد کنند؟
برای توانمندسازی زنان اول باید زیرساختها درست شود، وقتی سیستم آموزشی ما پر از عیب و ایراد است، یک هنرمند نمیتواند به مردم راهکار نشان دهد. توانمندسازی باید از خانواده، مدارس و از کتابخوان کردن افراد جامعه شروع شود. دولت و مردم باید دست به دست هم بدهند تا این اتفاق در جامعه ما رخ دهد. من به عنوان یک هنرمند باید از بطن جامعه و اتفاقاتی که در آن رخ میدهد، ایده بگیرم تا بتوانم به سهم خودم در فرهنگسازی جامعه موثر باشم یا به گفته شما نقشی در توانمندسازی افراد جامعه داشته باشم، اما بپذیریم هنرمندان به تنهایی نمیتوانند تاثیرگذار باشند. باید فرهنگسازی از زیرساختها و نهادهای پایه شروع شود.
تئاتر در جایگاه و اندازه خودش چگونه میتواند تاثیرگذار باشد؟
به نظرم، وقتی در نمایشی مساله یا بحرانی طرح میشود، مخاطبان آن ناخودآگاه به راهحل هم فکر میکنند. معتقدم دوره نسخه پیچیدن برای یک مساله به پایان رسیده است. در تمام دنیا تئاتر مدرن به سمتی میرود که تماشاگر، مشکلش را ببیند، به آن فکر کند و راهحل را خودش پیدا کند. دورهای که هنرمند با یک اثر هنری برای همه مردم یک نسخه میپیچید و راهحل میداد، به پایان رسیده است. خیلی چیزها باید در جامعه درست شود تا هنرمند بتواند وارد گود شود و راهکار ارائه دهد.
گاهی در حوزه تئاتر، نمایشهایی دیده میشود که ریشه روانشناختی دارند و به بیننده اطلاعات خوبی میدهند و باعث رشد آگاهی او میشوند، مثل نمایش سونات پاییزی که چند ماه قبل روی صحنه بود.به نظرتان ترویج این نوع نمایشها چقدر لازم است؟
تئاتر درمانی، یکی از حوزههای مهم تئاتر است که بهتر است بیشتر به آن پرداخته شود، اما در کشور ما افرادی که روی این موضوع کار میکنند، اندک هستند. تا جایی که من خبر دارم، خانم چیستا یثربی، آقای حسن فتحی و دکتر خطیبی، هنرمندانی هستند که روی این موضوع کار میکنند.
مدیریت بحران تیرانداز در «پارههای ساده»
سیما تیرانداز، این شبها با نمایش پارههای ساده روی صحنه است؛ نمایشی به کارگردانی سیدعلی هاشمی و در ادامه آثار اجتماعی او. این بازیگر 47 ساله از معدود تئاتریهایی است که سودای تصویر، او را از دنیای نمایش جدا نکرده و سالی یک نمایش را دستکم روی صحنه میبرد.
شاید به همین علت است که نمایش پارههای ساده که این روزها در تماشاخانه باران روی صحنه است، بهعنوان نمایشی با چند ضعف عمده، بزرگترین قوتش را در بازی سیما تیرانداز جستوجو میکند. او در نمایشی که قرار است با بازخوانی دستنوشتههای یک زن، فرازهای شخصیتی او را به ما بنمایاند، بخوبی از پس ایفای چنین نقش سنگینی برآمده، اما نمایش بهخاطر چند اشتباه استراتژیک مثلا در انتخاب راوی دانای کل، چنانکه تیرانداز برایش زحمت کشیده، موفق نیست. بازی تیرانداز در این نمایش، کاملا در جهت برجستهنمایی گرههای قصه است و کاراکتر او بخوبی توانسته بحرانهای موجود در متن را اجرا کند.