گروه ورزشی: در دنیای امروز، شبکههای اجتماعی نهتنها آیینهای از افکار عمومیاند، بلکه نیرویی برای تغییر و فشار بر نهادها. در ایران، جایی که فوتبال بیش از یک ورزش، یک فرهنگ است، این پلتفرمها به تریبونی برای هواداران تبدیل شدهاند. اما در دی و بهمن ۱۴۰۳، وقتی موجی از انتقادات علیه فدراسیون فوتبال و مهدی تاج در توییتر (X) و اینستاگرام بالا گرفت، پاسخ فدراسیون چه بود؟ سکوت، بیاعتنایی و ادامه مسیر همیشگی. این گزارش به سراغ این خشم خاموش میرود و میپرسد: چرا تاج از مواجهه با هواداران فرار میکند؟
موج انتقاد در شبکههای اجتماعی
به گزارش بولتن نیوز، زمستان ۱۴۰۳ برای فوتبال ایران پر از اتفاق بود: از انحراف بودجه ۱۱۹ میلیارد تومانی گرفته تا انتخابات پرحاشیه فدراسیون. اما آنچه در این میان برجسته شد، واکنشهای تند کاربران در شبکههای اجتماعی بود. در دی ۱۴۰۳، پس از تساوی تیم ملی مقابل امارات در مقدماتی جام جهانی، هشتگهایی چون #تاج_برو و #فوتبال_ایران_بیبرنامه در توییتر ترند شد. کاربران از بازی ضعیف تیم ملی، برنامهریزی ناکارآمد و مدیریت تاج انتقاد کردند. یکی از توییتها با بیش از ۵ هزار لایک نوشت: «تاج با این مدیریت فقط بلده بودجه رو منحرف کنه، تیم ملی که هیچی!»
در بهمن، با اعلام نتایج انتخابات فدراسیون و رد صلاحیت رقبا، این موج شدت گرفت. اینستاگرام پر شد از پستهایی که تاج را به "مهندسی قدرت" متهم میکردند. یک هوادار نوشت: «فوتبال ایران با تاج داره به قهقرا میره، چرا صدامون به جایی نمیرسه؟» این صداها، که روزبهروز بلندتر میشدند، نشان از نارضایتی عمیقی داشت که فدراسیون ترجیح داد نادیده بگیرد.
سکوت فدراسیون و بیتوجهی تاج
در برابر این سیل انتقادات، واکنش فدراسیون چه بود؟ هیچ. نه بیانیهای رسمی، نه پاسخی در شبکههای اجتماعی، و نه حتی تلاشی برای شفافسازی. تاج، که در مصاحبههایش از موفقیتهای تیم ملی و صعود به جام جهانی سخن میگفت، هیچ اشارهای به این اعتراضات نکرد. این سکوت، در حالی که رقبای منطقهای مانند قطر و عربستان با تعامل فعال در شبکههای اجتماعی، اعتماد هواداران را جلب کردهاند، عجیب به نظر میرسد.
یک کارشناس رسانهای معتقد است: «فدراسیون تاج از شبکههای اجتماعی نه بهعنوان فرصت، بلکه بهعنوان تهدید نگاه میکنه. این بیتوجهی، فاصله بین مردم و مدیریت فوتبال رو بیشتر کرده.» در دی و بهمن ۱۴۰۳، وقتی موضوع انحراف بودجه داغ شد، کاربران خواستار شفافیت شدند، اما فدراسیون حتی یک پست ساده برای توضیح منتشر نکرد. این انفعال، خشم هواداران را دوچندان کرد و حس بیاعتمادی را عمیقتر ساخت.
قدرت شبکهها و ضعف مدیریت
شبکههای اجتماعی در ایران فقط محلی برای ابراز نظر نیستند؛ آنها نیرویی برای فشار و تغییرند. در سالهای اخیر، از اعتراضات خیابانی تا کمپینهای آنلاین، این پلتفرمها نشان دادهاند که میتوانند نهادها را به پاسخگویی وادار کنند. اما در مورد فوتبال، این نیرو انگار به دیوار فدراسیون میخورد. در بهمن ۱۴۰۳، کمپینی با عنوان "فوتبال برای مردم" در توییتر شکل گرفت که خواستار استعفای تاج بود. بیش از ۱۰ هزار نفر به آن پیوستند، اما فدراسیون حتی واکنشی حداقلی نشان نداد.
این بیتوجهی در حالی است که در کشورهای دیگر، فدراسیونها از شبکههای اجتماعی برای ارتباط مستقیم با هواداران استفاده میکنند. به عنوان مثال، فدراسیون فوتبال ژاپن پس از هر بازی، گزارشهای فنی را با هواداران به اشتراک میگذارد و به انتقادات پاسخ میدهد. چرا تاج این فرصت را نادیده میگیرد؟ شاید چون مواجهه با مردم، او را مجبور به پاسخگویی درباره مسائلی کند که ترجیح میدهد در سایه بمانند.
نتیجهگیری: تاج در برابر آیینه شکسته
مهدی تاج در آستانه پایان دورهاش در اسفند ۱۴۰۳، شاید بتواند به صعود تیم ملی به جام جهانی افتخار کند، اما نمیتواند از این حقیقت فرار کند: هواداران فوتبال ایران از او و فدراسیونش دلچرکیناند. در دی و بهمن ۱۴۰۳، شبکههای اجتماعی به آیینهای تبدیل شدند که این نارضایتی را نشان دادند، اما تاج ترجیح داد به جای نگاه کردن به آن، پشتش را به این آیینه کند.
فوتبال ایران بدون مردمش معنایی ندارد. صدای هواداران در توییتر و اینستاگرام، فریادی است که اگر شنیده نشود، دیر یا زود به بحرانی بزرگتر بدل خواهد شد. تاج میتواند این انتقادات را نادیده بگیرد، اما نمیتواند از تبعاتش فرار کند. زمان آن رسیده که فدراسیون از برج عاج خود پایین بیاید و به مردمی پاسخ دهد که قلب این ورزشاند. در غیر این صورت، میراث تاج نه افتخار، بلکه یک شکاف عمیق بین فوتبال و هوادارانش خواهد بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com