از امام صادق ع روایت شده است: برخی از شما چه کار میخواهد بکند [= چه قصدی دارد] که خوبیاش را آشکار میکند و بدیاش را مخفی مینماید؟ آیا این گونه نیست وقتی به خودش برمیگردد میداند که واقعیت این گونه نیست؛ و خداوند عز و جل میفرماید « بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.» بدرستی که باطن و درون انسان هنگامی که اصلاح شود، ظاهر هم راست و محکم شود.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 13 فروردین به آیه 14 سوره قیامت پرداخته شده و در آن آمده است:
بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصيرَةٌ
سوره قیامت (75) آیه 14
ترجمه
بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.
نکات ترجمه ای
«الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصيرَةٌ»
این جمله را برخی از علمای نحو از مواردی که به لحاظ تحلیل نحوی و معنایی دشوار است، دانستهاند! (إعراب القرآن (نحاس)، ج5، ص54) و ریشهاش این بوده که چند حالت برای اعراب آن متصور است که معنای هر یک میتواند صحیح باشد، که با توجه به قاعده «امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا» دشواریای در کار نیست؛ زیرا همگی ممکن است مد نظر بوده باشد.
در همه حالتها «انسان» مبتداست؛ اما در ادامه جمله، میتوان «بصیرة» را خبر گرفت و میتوان کل عبارت «عَلی نَفْسِهِ بَصيرَةٌ» را یک جمله مستقل دانست که در مقام خبر برای »انسان» قرار گرفته است؛ که در هر حالت، تحلیلهای زیر از جانب علمای نحو و تفسیر ارائه شده است:
الف. «بصیرة» خبر است؛ و «علی نفسه» جار و مجرور است متعلق به «بصیرة»:
آنگاه درباره اینکه چرا «ة» بر روی کلمه «بصیرة» آمده است، چند تحلیل ارائه شده:
الف.1. این علامت مصدر است (به معنای خود «بصیرت» و «بینایی») و میخواهد بفرماید «إن الإنسان هو البصيرة» (دیدگاه سعید بن جبیر و قتاده، به نقل إعراب القرآن (نحاس)، ج5، ص54؛ مجمع البيان، ج10، ص596) یعنی انسان عیناً بینایی بر نفس خویشتن است.
الف.2. این «ة» مبالغه است، مانند «ة» در علامه. (إعراب القرآن (نحاس)، ج5، ص54؛ مجمع البيان، ج10، ص596) یعنی انسان بر نفس خویش کاملا بیناست.
الف.3. این «ة» همان «ة» تانیث است (مونثِ «بصیر») و نشان میدهد که «بصیرة» مستقیما خبر نیست، بلکه وصف است برای یک خبر محذوف مانند «حجة»؛ و جمله در اصل این گونه بوده است «الإنسان حجّة بصیرة على نفسه» (یعنی انسان حجتی بینا بر نفس خویش است) و در این صورت، وصف «بصیرت» به نحو مجاز آمده است، [زیرا «بینا» بودن، وصف انسان است، نه وصف «حجت»] همان گونه که در قرآن وصف بصیرت برای «آیات» به کار رفته است، مانند «ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ» (إسراء/106) (الكشاف، ج4، ص661؛ إعراب القرآن (نحاس)، ج5، ص54؛ مجمع البيان، ج10، ص596)
ب. عبارت «عَلی نَفْسِهِ بَصيرَةٌ» خودش یک جمله است و روی هم، خبر برای «انسان» میباشد؛ و در این جمله، «بصیرة» مبتدا و «علی نفسه» خبر است؛ آنگاه «ة» در «بصیرت، همان «ة» تانیث (مونث بصیر) است و «بصیرة» صفت برای یک کلمه محذوف میباشد؛ که آن محذوف عبارت است از:
ب.1. «اعضاء و جوارح» انسان، یعنی عبارت در اصل این گونه بوده است «الانسان جوارحه بصیرة علی نفسه»، یعنی «انسان، چنین است که از نفس خودش، یعنی اعضا و جوارحش، شاهدانی بینا بر نفس وی حاضر است» و این همان مضمونی است که در آیات دیگر آمده که اعضاء جوارح انسان روز قیامت علیه او شهادت میدهند (نور/24) (مجمع البيان، ج10، ص596؛ (إعراب القرآن (نحاس)، ج5، ص54؛ إعراب القرآن و بيانه، ج10، ص299)
ب.2. «أعین» [=چشمها]، یعنی عبارت در اصل این گونه بوده است «الانسان، اعین بصیرة علی نفسه» (الكشاف، ج4، ص661) یعنی انسان چنین است که چشمهای بینایی بر او ناظر و حاضر است، و اشاره است به فرشتگانی که مراقب و شاهد اعمال اویند] (مجمع البيان، ج10، ص596؛ إعراب القرآن و بيانه، ج10، ص299)
ضمنا در تمام حالات فوق، «علی نفسه» بر «بصیرة» مقدم شده و این، اگر دلالت بر حصر نداشته باشد، این دست کم دلالت بر «تاکید» میکند و لذا کلمه «قطعا» در ترجمه داخل کروشه افزوده شد.
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است: برخی از شما چه کار میخواهد بکند [= چه قصدی دارد] که خوبیاش را آشکار میکند و بدیاش را مخفی مینماید؟ آیا این گونه نیست وقتی به خودش برمیگردد میداند که واقعیت این گونه نیست؛ و خداوند عز و جل میفرماید « بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.» بدرستی که باطن و درون انسان هنگامی که اصلاح شود، ظاهر هم راست و محکم شود.
الكافي ، ج2، ص295؛ مجمع البيان ، ج10، ص599؛ الأمالي (للمفيد) ، ص214
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ فَضْلٍ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا يَصْنَعُ أَحَدُكُمْ أَنْ يُظْهِرَ حَسَناً وَ يُسِرَّ سَيِّئاً أَ لَيْسَ يَرْجِعُ إِلَى نَفْسِهِ فَيَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ لَيْسَ كَذَلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» إِنَّ السَّرِيرَةَ إِذَا صَحَّتْ [صَلُحَت] قَوِيَتِ الْعَلَانِيَةُ.
2) ابن أُذَینه میگوید: به امام صادق ع نامهای نوشتم و از ایشان سوال کردم در مورد میزان مریضیای که شخص مریض باید افطار کند؛ و میزانی مریضی ای که شخص مریض ایستاده نماز خواندن را کنار میگذارد؟
امام ع فرمود: «بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.»
و فرمود: این به خودش برمیگردد؛ خودش به خودش آگاهتر است.
الكافي، ج4، ص118؛ تهذيب الأحكام، ج3، ص177 و ج4، ص256؛ الإستبصار، ج2، ص114
3) شخصی از امام صادق ع سوال کرد: ما در خانه برادرمان وارد میشویم که خانه یتیمان است [ظاهرا یعنی او سرپرستی چند كودك يتيم را با اموال خودشان برعهده گرفته است]، و آنها هم خدمتکاری دارند؛ ما سر سفره [یا: روی فرش] آنها مینشینیم و از آب آنها مینوشیم و خدمتکارشان به ما هم خدمت میکند و گاه میشود در آنجا غذا را با برادرمان میخوریم و در آن غذا، از غذاهای آنها هم هست. نظر شما چیست؟
فرمود: اگر رفت و آمد شما، منفعتی برای آنها دارد، اشکالی ندارد؛ و اگر در این رفت و آمد به آنها ضرر میرسد، جایز نیست؛ و سپس فرمود: «بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.» حقیقتِ مطلب [که واقعا این رفت و آمد به نفع آنهاست یا نه] بر خودتان مخفی نیست و خداوند عز و جل میفرماید: «و اگر با آنها [یتیمان] رفت و آمد داشته باشید، آنها براردان دینی شما هستند و خداوند مفسد را صلاحپیشه تشخیص میدهد.» (بقره/220)
تهذيب الأحكام، ج6، ص339؛ الكافي، ج5، ص129؛ تفسير العياشي، ج1، ص107
تدبر
1️⃣ انسان، اگر ریاکاری هم بکند، باز خودش خودش را میشناسد و سر خودش کلاه نمیتواند بگذارد.
نکته تخصصی انسانشناسی
اگر انسان حتما خودش خودش را میشناسد، پس چرا در آیات متعددی (مثلا: بقره/11-13 ؛ اعراف/30 ؛ کهف/104 ) از اینکه کار بر خود افراد مشتبه شده و در گمراهی و فسادگری به سر میبرند، اما خودشان ندانسته، خود را انسانهای خوب و کار خود را خوب میشمرند؟
ظاهرا آیه بعد «وَ لَوْ أَلْقی مَعاذيرَهُ» پاسخ این اشکال را میدهد. یعنی در عمق وجود خود میداند، اما سعی میکند با بهانهترشیدن خود را توجیه کند تا حدی که امر بر خودش هم مشتبه شود.
2️⃣ این را که «انسان خودش بر وضع خودش آگاه است» میتوان به عنوان ضابطهای دانست که در بسیاری از اوقات وظیفه انسان را معلوم میکند. هم در مسائل عبادی و اخلاقی و هم در روابط اجتماعی.
برخی از مواردی که در کلمات معصومین ع، با استناد به این مطلب، تشخیص وظیفه به خود شخص واگذار شده، عبارتند از:
الف. اینکه واقعا کار خوب را برای ریا انجام میدهد یا نه؟
ب. مریضیای که انسان میتواند نمازش را نشسته یا خوابیده بخواند.
ج.اینکه به خاطر سرما، سوار کشتی بودن و سایر مشکلات بیرونی، نتواند نماز را در حالت عادی بخواند، و مجبور باشد نشسته یا در حال حرکت و ... بخواند.
د. مریضیای که دیگر نباید روزه بگیرد.
ه. اینکه آیا چُرت زدنش در حدی بوده که نیاز مجدد به وضو باشد؟ (الكافي، ج3، ص37؛ تهذيب الأحكام، ج1، ص8؛ الإستبصار، ج1، ص81)
و. استفاده از اموال یتیمان، که به طور طبیعی هنگام رفت و آمد با آنها پیش میآید.
ز. اینکه نحوه پوشش انسان، نماد متکبر بودن او هست یا نه؟
ح. اینکه واقعا موقعیت، موقعیت تقیه کردن است یا نه؟
3️⃣ آیه قبل فرمود «يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» (انسان در آن روز بدانچه [از] پیش فرستاد و به تاخیر انداخت، آگاه میشود.) در این آیه میفرماید: مطلب از این بالاتر است و برای اینکه انسان بر وضع خود خبردار شود، نیازی به خبردادن هم نیست؛ بلکه خود انسان کاملا بر وضع خویش بیناست.
نکته تفسیری
این آیه از آیاتی است که هم بتنهایی معنای خاصی میدهد (تدبر2) و هم در کنار آیات قبل و بعد، معنای جدیدی پیدا میکند. (همچنین تدبر1) و شاهد خوبی است برای اینکه قاعده «امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا»، در تفسیر قرآن کریم، مورد توجه معصومین ع بوده است.
4️⃣ «الْإِنْسانُ» مذکر است. چرا به جای اینکه بفرماید الْإِنْسانُ ... بصیرٌ» کلمه «بَصيرَةٌ» را آورد؟
الف. «بصیرت» در اینجا لزوما مونث «بصیر» نیست، بلکه «مصدر» است.
در زبان عربی وقتی میخواهند بر وجود یک صفتی در یک شخص خیلی تاکید کنند، به جای اینکه از صفت استفاده کنند از مصدر استفاده میکنند. مثلا به جای اینکه بگویند «زید عادل است» میگویند «زید عدل است».
در اینجا نیز میخواهد بفرماید شدت آگاهی انسان بر خویش بقدری است که به جای اینکه بگوید «انسان بینا به خویشتن است» فرموده «انسان عین بینایی به خویشتن است» (المیزان، ج20، ص107)
ب. «ة» در «بصیرة» نه تاء تانیث (علامت مونث بودن)، بلکه «ة» مبالغه است؛ شبیه «ة» در علامه.
ج. «بصیرة» صفت است برای یک کلمه محذوف، (مانند «حجة، جوارح، اعین یا ...) و معنایش این بوده است که: انسان، حجتی آگاه بر خویش است؛ یا انسان، اعضاء و جوارحش شاهد بر اویند؛ یا انسان، چشمهایی شاهد و ناظر بر اویند.
5️⃣ «عَلی نَفْسِهِ» در روال عادی باید بعد از «بَصيرَةٌ» بیاید، وقتی قبل از آن بیاید دلالت بر حصر، ویا دست کم، دلالت بر تاکید میکند.
دلیل این حصر ویا تاکید چیست؟
الف. انسان در درجه اول از وضع خویش آگاه است تا از وضع دیگران.
ثمره اخلاقی
یکی از خصلتهای زشت، عیبجویی است؛ و یکی از ریشههای عیبجویی در دیگران این است که از عیبهای خود غافلیم.
جدی گرفتن این آیه، از دو جهت میتواند این خصلت را علاج کند:
اگر در خویش دقت کنیم، عیبهای خویش را خواهیم دید، و کسی که مشغول اصلاح عیوب خویش شود، فرصت پرداختن به عیوب دیگران را نخواهد داشت. به قول امیرالمومنین ع «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاس: خوش به حال کسی که عیب خودش او را از [پرداختن به] عیوب مردم مشغول دارد.» (نهجالبلاغه، خطبه176)
ما تنها بر خودمان است که کاملا آگاهیم، در مورد دیگران، فقط ظاهری را میبینیم که چهبسا باطن و پشت پرده آنچه که ما عیب میبینیم، خوبیای باشد که اگر از آن مطلع بودیم، هیچگاه آن را برای آن شخص عیب نمیشمردیم.
ب. آگاهی انسان بر وضع خویش است که دهان اعتراض شخص در روز قیامت را میبندد.
ج. اگر کسی به آگاهی خود بر وضع خویش را جدی بگیرد، سر خود کلاه نمیگذارد و اصلاح باطن خویش را جدی می گیرد.